ثمین20
2nd March 2013, 07:39 PM
مقدّمه رنگها و سنگهاي زينتي رنگين از گذشته در جوامع گوناگون احساسات متفاوتي را در مردم برميانگيخته اند و همين ويژگي انگيزش احساسات، باعث ارزشگذاري در ميان آنها شده است. در هر جامعه بسته به نوع اعتقادات مردم و برخي مشخّصههاي رنگها كه احساس ويژهاي را برمي انگيزد، رنگ خاصي مورد توجّه واقع شده است. به عنوان مثال مي توان به ارزش رنگ سبز و مفهوم قدسي آن در نزد مسلمانان و فيروزه اي نزد ايرانيان اشاره كرد، كه عموماً گنبد مساجد و امامزاده ها را به اين دو رنگ ساخته و محراب مساجد را با كاشي فيروزهاي تزئين مي كنند[1] (http://www.njavan.com/forum/#_edn1). در اين ميان «رنگ فيروزهاي هم به علّت شرايط اقليمي و فرهنگي و هم طول موج اين رنگ كه از خصوصيات ظاهري آن ميباشد در القاء مفاهيم معنوي موثر بوده است»(مرادپور، 1386: 4) و به همين جهت اين رنگ و سنگ زينتي آن از دوران باستان مورد توجّه اقوام گوناگون، از جمله ايرانيان واقعشده كه نيرويي فوقطبيعي بدان نسبت داده اند[2] (http://www.njavan.com/forum/#_edn2). سابقه توجّه انسان به اين سنگ بسيار زياد است چنان كه بر اساس مدارك موجود «هزاران سال پيش فراعنه مصر از معادن صحراي سينا فيروزه استخراج ميكرده و در زيورآلات خود به كار مي بردهاند»(Ruska. J, 1999: 972). اين سنگ در ايران باستان اخشائين «axšaina» ناميده مي شده (كنت، 1379: 530)، و «نمونه هايي كه در اثر كاوشهاي باستانشناسي به دست آمده نشان ميدهد كه هزاره دوم قبل از ميلاد در ايران به عنوان سنگ زينتي مورد استفاده قرار ميگرفته است و از كتيبه بنياد كاخ داريوش در شوش معلوم مي گردد كه از خوارزم براي زينت آلات كاخ آورده شده بود»(زاوش، 1348: 192). در زبان پهلوي به اين سنگ پيروچك «pīrōčak» و پيروزك «pīrōzak» گفته مي شد (فرهوشي، 1381: 465) كه با پيروزي «pērōčīh» از يك ريشه است. همين مسأله باعث شده كه در متون ادبي گاه اين دو واژه به جاي هم به كار روند، به عنوان مثال در اين بيت اميرمعزّي «پيروزه» به جاي «پيروز» به كار رفته است: هر دو را دايم خطاب از گنبد پيروزه گون صاحب پيروزه بخت و خسرو پيروزگر(1362: 351)همچنين در اين بيت قطران تبريزي: نوروز بر تو فرّخ و فيروزه تا مدام از بخت داد يابي و از ملك برخوري(1333: 143)مولوي نيز در غزلي تصريح مي كند كه بين پيروزه و پيروزي فرقي نمي نهد: چنان مستم چنان مستم من امروز كه پيروزه نمي دانم ز پيروز(1377، ج1: 443) الف- فيروزه در كتب جواهر در بيشتر آثاري كه پيرامون كاني شناسي و شناخت جواهرات به چاپ رسيده به انواع فيروزه و خواص و ويژگيهاي آنها اشاره شده و خواص گوناگونی برای آنها ذکر شده است. از جمله ابوريحان بيروني در كتاب الجماهر في الجواهر از قول جابر بن حيّان صوفي اين سنگ را سنگ غلبه و چشم زخم و قدرت مي داند( 1374: 276). همچنين در جواهرنامه نظامي آمده است: «عجم فيروزه را به فال مي دارند و اهل چين و ماچين و طمغاج و تنكت پيروزه را كه با سنگ سياه آميخته بود كه آن را «طرملح» گويند مبارك مي دارند و بر گردن بتان مي بندند و زيور ايشان بيشتر آن است، فيروزه دافع چشم بد است و هر كسي فيروزه با خويشتن دارد بر خصمان غالب باشد»(جوهري نيشابوري، 1383: 5- 134) نويسنده كتاب كه در قرن ششم هجري مي زيسته و جواهرشناس برجسته اي بوده مي گويد به خاطر رغبت فراوان مردم به اين سنگ انواع تقلّبي آن به صورت مهر و تعويذ رواج يافته است(همان: 136). همچنين در تنسوخ نامه ايلخاني آمده است: «ديدن فيروزه روشنايي چشم بيفزايد و داشتن فيروزه به فال نيكو دارند و گويند كسي كه با خود دارد بر خصم [خويش] فيروزي يابد. و رسم پادشاهان قديم چنان بوده است كه چون آفتاب به حمل شدي و سر سال نو بودي جواهر قيمتي حاضر كردندي و در آن نگريستندي جهت فال نيكو [را. و] ياقوت و زمرّد و مرواريد و فيروزه در قدحها و شربت انداختندي و در اين معني ميل به فيروزه بيشتر كردندي»(طوسي، 1348: 79). خيّام نيز هنگام ياد كردن انواع انگشتري در نوروزنامه، ضمن برشمردن خواص ذكر شده فيروزه معتقد است اين سنگ براي دفع مضرّت ترسيدن در خواب نيز خوب است(1382: 47). ب- فيروزه و رنگ آبي در عقايد عامّه فيروزه نه تنها در بين شعرا و حكما، بلكه در نزد مردم عامّي نيز از جايگاهي اساطيري و جادويي برخوردار است، به عنوان مثال صادق هدايت در كتاب نيرنگستان كه مجموعه عادات، اعتقادات، آداب و رسوم و خرافات ايرانيان در آغاز قرن حاضر است از قول مردم عامي مي گويد: «فيروزه فيروزبختي مي آورد و هر كس انگشتر فيروزه به دستش باشد سبب گشايش كارش مي شود»(2536: 80) همچنين نگاه كردن به فيروزه هنگام رويت هلال را خوب دانسته است(همان: 37) گذشته از فيروزه، رنگ آبي ديگر اشياء نيز در بين مردم از نيرويي جادويي برخودار است، به طوري كه همه اشياء و مهره ها و آويزهايي را كه براي دفع چشم زخم به كار مي برند آبي رنگ است. شواهد گوناگوني در سفرنامه هاي مستشرقان و كتب آداب و رسوم عامه وجود دارد كه مردم از رنگ آبي اشياء براي كسب خير و دفع شر استفاده مي كنند، از جمله هانري ماسه مي گويد: «دوهومه نقل مي كند در ورامين نوزاد را در پارچه آبي رنگ پيچيده و از افسار اسب به كرّات مي گذرانند تا نيرويي نهاني به كودك منتقل كنند»(1387: 62). او درباره آداب و رسوم مردم تهران مي گويد كه در شب چهارشنبه سوري از سبويي آبي رنگ براي پيش گويي استفاده مي كرده اند(همان: 242)، يا در اصفهان «براي رفع بلا و بدآمد شب چهارشنبه سوري پارچه كهنه آبي رنگي را آتش مي زنند»(همان: 245) همچنين از مردمي سخن مي گويد كه با پوشيدن شلوار آبي رنگ مارها را مسحور كرده و مهره آنها را بيرون مي آورده اند(همان: 330). در رساله كلثوم ننه مهره كبود خوش رنگ را جزو تعويذهاي مفيد براي چشم زخم دانسته و درباره پارچه كبود گفته: «پارچه كبود به اتفاق همه علما خصوصاً باجي ياسمن از جمله تعويذات جليله است و خاله جان آغا گفته كه بايد پارچه كبود را در روز چهارشنبه پيش چشم بربندد»(خوانساري، بي تا: 22). در كتاب نيرنگستان نيز آمده: «پارچه كبود براي رفع چشم زخم همراه بكنند خوب است»(هدايت: 80). ظاهراً نيروي موجود در رنگ آبي منحصر به كسب خير و دفع شر نبوده و در نظر برخي همانند تيغ دو دمي بوده كه علاوه بر اين كار مي توانسته براي ديگران شر نيز به همراه آورد، به عنوان مثال هدايت نقل كرده مردم معتقد بوده اند كه اگر پشت دو تا سوسك را با نخ آبي ببندند و سه دفعه دعا به آن بخوانند و چال كنند، آن شخص سياه بخت مي شود(همان: 39). ج- رنگ فيروزهاي در نزد صوفيه رنگ فيروزه اي و مشتقّات آن از جمله كبود و ازرق در نزد صوفيه بسيار با ارزش بوده و اعتقاد خاصي در انتخاب آن داشتهاند و آن را جزو بهترين و برترين رنگ ها دانسته و عموماً خرقه هايي به اين رنگ مي پوشيده اند، از جمله عطار مي گويد: الا اي صوفي پيروزه خرقه به گردش خوش همي گردي به حلقه(1338: 39)يا در غزلي قباي پيروزه ترسا بچّه را نشان بلند مرتبگي و سروري او مي داند: چون مه به كله داري پيروزه قبا بسته زنّار سر زلفش عشّاق كمر كرده(1373 ب: 554)همچنين در بيت ديگري پيروزه پوش بودن براي صوفي را يك حسن مي داند: صوفي پيروزه پوش گوهري جوش ميزن، چون بجوشي خوش دري(1373 ب: 200) عرفا و اهل تصوّف در آثار خود علل مختلفي را براي برگزيدن اين رنگ ذكر مي كنند، به عنوان مثال صاحب مصباح الهدايه جامه سياه را مناسب حال كساني مي داند كه در ظلمات نفس گرفتارند و سپيد را لايق حال مشايخي مي داند كه از كدورات صفات نفس خلاص يافته اند و به صوفيه جامه ازرق را توصيه مي كند: «زرقت رنگي است مركّب از اختلاط و امتزاجنور و ظلمت و صفا و كدورت و صورت اين معني در شعله شمع مشاهدت توان كرد، چه شعله را دو طرف است يكي نور محض، دوم ظلمت صرف. و بين الطرفين كه ملتقاي نور و ظلمت است و محل امتزاج هر دو به رنگ زرقت نمايد»(كاشاني، عزالدين محمود، 1367: 152). همچنين «كاشفي سبزواري گويد رنگ كبود رنگ آسمان است و كسي را زيبد كه در حال خود ترقّي كرده باشد و روي به بالا نهاده و آسمان كه مقرّ ملائكه است به رنگ كبود نمايد. اگر رنگي از اين شريفتر بودي بدان رنگ نمودي»(سجّادي، 1384: 158). د- فيروزه و رنگ آبي در ديگر كشورها تحقيقات باستانشناسي و انسانشناسي نشان ميدهد كه «فيروزه در جوامع گوناگون و در نزد ملل مختلف از گذشته براي دفع چشمزخم به كار ميرفته است»(Zell-Raven heart, 2004:148). از جمله اين سنگ «در نزد اقوام بومي امريكا يكي از اشياي مقدّسي است كه در مراسم جادويي براي نجات بيمار به كار مي رود» Powers, 1987: 469))، و ابن اكفاني مي گويد در يونان قديم در زمان هرمس طلسم هايي از فيروزه مي ساخته اند» ((Ruska. J, 1999: firuzadj. علاوه بر اين رنگ آبي نيز همچون فيروزه در بين مردم جوامع مختلف از جايگاه با ارزشي برخوردار است و برخي از مقدّسات خود را با اين رنگ نشان مي دهند، به عنوان مثال در بين مسيحيان «آبي نشانه آسمان و چيزهاي آسماني است، رنگ اميد و پاكي و حقيقت و آرمان است، در نمادگرايي رنگ ها در مسيحيّت آبي به باكره مقدّس تعلّق دارد» (Ferber, 1999: 32) و «لباس او را نيز آبي ذكر مي كنند»(Brown, 2006: 253) و همچنين «مقرّر است كه كشيش هاي عالي مرتبه ردايي آبي بپوشند» (Ibid: 253). در اساطير هندي نيز«آكشوبيا (Akshobhya) كه يكي از خدايان هندو است با رنگ آبي نشان داده شده است، او در حالي كه نيزه اي از تندر به دست دارد و بر فيل نشسته از مشرق[3] (http://www.njavan.com/forum/#_edn3) محافظت ميكند»(Graves, 1987: 363). اين خدا در بين بودائيان تبت نيز آبي رنگ است و سمبل تمام پيروزي هاي تاريخي بوداست (Bussagli, 1987: 564). «در مذهب ويشنو نيز اين خدا را به رنگ آبي تيره مجسّم مي كنند كه لباس زرد پوشيده و بر عقاب سوار است»(Graves: 365)، در برخي از متون «به او لقب گلو آبي نيز دادهاند»(Bussagli: 564). همچنين«در مذهب تائوي چين خداي تندر(لي كونگ) به صورت مردي زشت مجسّم شده كه تمام بدنش آبي است و بال و چنگال دارد»(Graves: 378). اين رنگ در بين عرب هاي جاهلي از دو نيروي متضاد برخوردار بود، به عنوان مثال آنها معتقد بودند كه مردمان چشم آبي نگاه شور و خطرناكي دارند و همچنين براي دفع آن از اشياي آبي رنگ استفاده مي كردند (Patai, 1987: 384). اين رنگ در بين روس ها نيز رنگي جادويي است، از جمله «در داستاني روسي آمده كه جان زني جادوگر در گلي آبي در جنگل آبي نهفته است كه با از ريشه درآوردن اين گياه بلافاصله جادوگر بيمار مي شود(فريزر، 1384: 774). ارزش رنگ آبي تنها به اعتقادات مردم منحصر نمي شود و روانشناسان نيز به آن بسيار بها مي دهند. آنها معتقدند اين رنگ «عمقي دارد كه آدمي را به بي نهايت و به جهاني خيالي و دست نيافتني مي برد، روشن ترين و سردترين رنگهاست و نيرويي آرامش بخش دارد، گرايش رنگ آبي به غوررسي موجب مي شود كه آن رنگ، ژرفترين رنگمايه از ميان رنگمايه ها باشد و قدرت تأثير دروني و باطنيش افزايش يابد» (دوبوكور، 1376: 121). ه- فيروزه در ادبيات فارسي در متون ادبي فارسي به اشياي گوناگوني از جنس فيروزه اشاره شده و لوازم فراواني از جنس اين سنگ ذكر شده كه عمدتاً به خاطر زيبايي و شكوه و گران قيمت بودن در دربار شاهان استفاده مي شدهاند. دقّت در نمونه هاي گوناگون و مقايسه و بررسي آنها نشان مي دهد كه رنگ خاص و شكوه و زيبايي اين سنگ تنها علّت برگزيده شدن آن براي اشياي خسروانه و راه يافتن به دربار نبوده است؛ بلكه در تصّورات ديرينه انسان باستاني پشت سنگ فيروزه و رنگ فيروزهاي نيرويي جادويي نهفته است كه قدرت انجام كارهاي گوناگوني دارد، به همين علّت اين سنگ بيش از ديگر سنگهاي زينتي براي ساختن اشياي گوناگون دربار به كار رفته است، كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:1- اشياي فيروزهاي تخت به جرأت مي توان گفت تخت در ميان لوازم پادشاهي مهمترين و برترين وسيله در دربار به حساب مي آيد، زيرا در نگاه اوّل جلال و شكوه تخت، بيننده را متوجّه جلال و شكوه صاحب آن مي كند، به همين جهت تختهايي كه از جنس سنگ هاي خاص و قيمتي و با رنگ هاي خيره كننده و جادويي همچون فيروزهاي ساخته شده بود بسيار مورد استقبال شاهان واقع ميشد. همين علّت باعث شده كه تخت در متون مختلف ادبي، به خصوص شاهنامه، بيش از هر شي ديگري وصف شود و از آن صحبت به ميان آيد، كه در اينجا به خاطر جلوگيري از اطاله كلام به دو مورد اشاره مي كنيم: در شاهنامه هنگام جنگ سوم نوذر با افراسياب، قارن، نوذر را شاه پيروزه تخت مي خواند: به دستوري شاه پيروزه تخت بتازم پس ترك شوريده بخت(1376، ج3: 205)و نظامي در اقبالنامه بر تخت نشستن اسكندر را به اين صورت بيان كرده است: به فرخندگي شاه فيروز بخت يكي روز برشد به فيروزه تخت(1378، ج2: 1371)نكته قابل توجه در اين دو مثال و شواهد ديگر اين است كه در نزد گذشتگان بين صفت پيروز يا پيروزبخت با تخت پيروزه ارتباط وجود داشته، و نشستن شاه بر تخت پيروزه باعث پيروزي شاه بر دشمنان و خوشبختي او مي شده است. كمر از ميان اشياي ديگري كه جنس فيروزهاي آن در دربار بسيار با ارزش بوده است، ميتوان به كمربند فيروزهاي اشاره كرد، كه نه تنها شاه آن را به كمر مي بسته، بلكه به عنوان هديهاي بسيار گرانبها به خواص نيز مي داده است. به عنوان مثال در شاهنامه از جمله هدايايي كه كي قباد نزد زال مي فرستد يكي كمر فيروزه است: يكي جامه شهرياران به زر ز ياقوت و پيروزه تاج و كمر(1386، ج1: 355)همچنين در اين قصيده خاقاني به كمر فيروزه اشاره شده است: كمر كن قدح را ز انگشت گر خود كمرها ز پيروزه كان نمايد مي احمر از جام تا خطّ ازرق ز پيروزه، لعل بدخشان نمايد(1375، ج1: 219) تاج يكي از اشياي فيروزهاي كه در كنار تخت و كمر مكمّل شكوه و جلال پادشاهي بوده و در دربار بسيار توصيف شده تاج است. شاهان معمولاً به خاطر خوش يمن بودن فيروزه، هنگام تاجگذاري از اين جنس تاج استفاده ميكرده اند. به عنوان نمونه در اسكندرنامه هنگامي كه اسكندر بر تخت شاهي مينشيند، تاجي از جنس فيروزه بر سر مينهد: نشست اولين روز بر تخت عاج به تارك برآورده پيروزه تاج(1378، ج2: 1381)و يا اين تاج را به رسم هديه به ديگران مي دهند، چنان كه در داستان اكوان ديو هنگام برگشتن سام به زابلستان در بين هدايايي كه كي خسرو به او مي دهد تاجي از جنس فيروزه وجود دارد: ز گستردنيها و از تخت عاج ز ديبا و دينار و پيروزه تاج(1386، ج3: 299) جام: جام فيروزهاي از ديگر اشياي با ارزشي است كه تنها در دربار استفاده مي شده و پادشاهان نوشيدن مي در آن را مايه خوشبختي و سعادت مي دانستهاند، به عنوان مثال هنگامي كه اسكندر به دز سرير ميرسد، مي را در جامي از جنس فيروزه براي او مي آورند كه نظامي آن را مايه فيروزي و خوش يمني مي داند: در آن جام فيروزه ريزند مي به فيروزي آرند نزديك وي(1378، ج2: 1068)يا در شاهنامه از جمله هدايايي كه پيران هنگام خواستگاري براي فرنگيس مي برد جامي پيروزهاي است: زبرجد طبق ها و پيروزه جام پر از نافه مشك و پر از عود خام(1386، ج2: 302) نگين انگشتري: انگشتري پيروزه نگين از اشيايي است كه هم در دربار شاهان و هم در بين مردم عادي بسيار رواج داشته و داشتن آن را مايه پيروزي و سعادت مي دانسته اند، چنان كه در اين بيت سوزني مي بينيم: پيروزه نگين خاتم از انگشت به من داد يعني كه شود عاقبت كار تو پيروز(1338: 375)يا اديب الممالك فراهاني در اين بيت عاقبت به خيري را در آن مي داند: تا خاتم فيروزه مرا يار فرستاد فيروزيم از خاتمه كار فرستاد(1312: 194) 2- خاصيّتها و كاركردهاي فيروزه: در متون ادبي كاركردهاي گوناگون و ويژگي هاي خاصي به سنگ فيروزه نسبت داده اند كه نشان از ميزان ارزش اين سنگ در نزد مردم و تأثير آن در زندگيشان دارد: پيروزي ويژگي مهم فيروزه در متون ادبي، همچنان كه در مقدّمه نيز بيان شد، پيروزي بخش بودن آن است، يعني پيروزي بر دشمن را براي صاحب خود به همراه مي آورد، چنان كه عطار در اين بيت به اين ويژگي پيروزه اشاره كرده است: گاه سرسبزي ز مينا روزيت گاه از پيروزه صد پيروزيت(1373 الف: 299)يا انوري با آگاهي از اعتقاد مردم به اين خاصيّت فيروزه، آن را نفي كرده و پيروزي را نتيجه عمل خود انسان دانسته است: اگر پيروزيي بيني ز خود دان به زير دور اين پيروزه چادر(1337: 111)و نظامي نيز در بيت زير سخنان خود را همانند فيروزه پيروزي بخش دانسته است: كنم گنجي از سفته طبع پر چو فيروزه فيروز و درّي چو در(1378، ج2: 1172) دفع چشم زخم در متون مختلف ادبي ابيات گوناگوني وجود دارد كه در آنها از فيروزه به عنوان سنگ دفع كننده چشم زخم ياد شده است، از جمله صائب تبريزي در بيت زير از اين ويژگي فيروزه ياد كرده است: ايمن است از چشم بد كآورد با خود از ازل نيل چشم زخم ازين فيروزه منظر آفتاب (1370، ج6 :3586)مسعود سعد نيز به اين كاركرد فيروزه نظر داشته كه دلبر خود را از فيروزه خوش يمن تر دانسته و به او توصيه مي كند كه فيروزه هايش را بفروشد: كي خرند از تو فيروزه هرگز چون ببينندت اي بديع نگار لب و دندان تو همي بينند لعل خوش رنگ و لولو شهوار هر چه فيروزه بايدت بفروش شبه از بهر چشم زخم بدار(1384: 526) فال نيك و فرّخي ويژگي ديگري كه براي فيروزه در متون ادبي ذكر شده آوردن خوشبختي و فرخي براي صاحب آن است، چنان كه عسجدي در بيتي به اين ويژگي پيروزه تصريح كرده: ز بهر آنكه ز پيروزه فرّخي است نشان ز بهر آنكه ز بيجاده روشني است اثر(1348 : 32)و همچنين اديب الممالك فراهاني به خاطر همين ويژگي فيروزه، آن را خاتم دولت دانسته است: فيروزه فرستاد مرا دوست ندانم يا قوتي از آن لعل گهربار فرستاد يا خاتم دولت را يزدان به من از غيب اندر عوض بخشش كرّار فرستاد(1312: 194)نظامي نيز در اين بيت ليلي و مجنون دولت را خاتمي از جنس پيروزه مي داند كه خداوند به هر كس بخواهد هديه مي دهد: دولت سبب گره گشايي است پيروزه خاتم خدايي است(1378، ج1: 488) روشني ديده آخرين كاركردي كه در متون ادبي به فيروزه نسبت داده شده است روشني بخشيدن به چشم و افزايش نيروي بينايي است چنان كه در بيت زير آمده: فيروزه كزان روشني ديده پديد است يارم ز پي كوري اغيار فرستاد(فراهاني، 1312: 194)همچنين نظامي در داستان گنبد سياه هفت پيكر، خواني بهشتي را توصيف مي كند كه از پيروزه ساخته شده و معتقد است باعث روشني ديده مي شود: خوان ز پيروزه، كاسه از ياقوت ديده را زو نصيب و جان را قوت(1378، ج1: 705) 3- رنگ فيروزهاي علاوه بر خود فيروزه، در متون ادبي شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد قدما معتقد بوده اند رنگ فيروزه اي برخي اشياء نيز اثري فوق طبيعي و جادويي دارد، از جمله ناصر خسرو ستارگان هفت گانه را همچون هفت حوري زيبا در لباس پيروزه رنگ مي داند كه ديدارشان براي عالميان خوشبختي به همراه دارد: اي هفت مدبّر كه بر اين پرده سرائيد تا چند چو رفتيد گرباره برآييد خوب است به ديدار شما عالم ازيرا حوران نكوطلعت پيروزه قبائيد(1384: 177)يا كك كوهزاد هنگام رفتن به جنگ رستم براي خوش يمني زرهي فيروزه رنگ مي پوشد: بگفت و يكي درع فيروزه رنگ بپوشيد بر تن پي نام و ننگ(1384: 77)يا هنگام جنگ ششم اسكندر با روسيان، نظامي از كوهي نزديك تاريكي سخن مي گويد كه آدمي پيكراني بسيار شجاع در آنجا زندگي مي كنند كه شجاعتشان با رنگ آبي چشمانشان بي ارتباط نيست: همه سرخ رويند و پيروزه چشم ز شيران نترسند هنگام خشم(1378، ج1: 434)يا جامي، خط فيروزه رنگ يار را مايه دلبري و پيروزي او بر ديگران دانسته است: جز خط فيروزه تو بر دو لب بر صف جانها شده پيروز نيست(بي تا: 245) و- ارتباط با تيشتر در نمونه هاي ذكر شده مشخّص شد كه نه تنها فيروزه، بلكه رنگ آبي نيز داراي نيرويي فوق طبيعي و جادويي است، بنابراين مي توان گفت ارزش معنوي اين سنگ در رنگ آن نهفته است. اگر بخواهيم به علّت ارزش اين رنگ نزد ايرانيان باستان پي ببريم بايد اساطير آسماني و مفاهيم كيهاني ايران باستان را جستجو كنيم. ابوريحان در التفهيم روز چهارشنبه(1386 الف: 370) و رنگ آبي(همان: 368) و سنگ پيروزه(همان: 374) را به عطارد نسبت داده است. در هفت پيكر نظامي نيز رنگ پيروزه متعلّق به روز چهارشنبه است[4] (http://www.njavan.com/forum/#_edn4): چارشنبه كه از شكوفه مهر گشت پيروزه گون سواد سپهر شاه را شد ز عالم افروزي جامه پيروزه گون ز پيروزي شد به پيروزه گنبد از سر ناز روز كوتاه بود و قصّه دراز(1378، ج1: 745)و همچنان كه مي دانيم و در آثار مختلف از جمله آثارالباقيه آمده عطارد عربي همان تير ايراني است(بيروني، 1386 ب: 335) كه در بندهشن هنگامي كه گل هاي خاص امشاسبندان ذكر مي شود، گل بنفشه به او تعلّق دارد(فرنبغ دادگي، 1380: 88). يعني رنگ آبي و مشتقّات آن به ستاره تير تعلّق دارد كه با تيشتر يكي دانسته شده است[5] (http://www.njavan.com/forum/#_edn5) و در اينجا ارزش اين رنگ به خاطر همين ارتباط با تيشتر است. زيرا اين رنگ از دو جهت با تيشتر در ارتباط است: يكي به خاطر ارتباط با تير و ديگري به خاطر نام اين رنگ؛ زيرا «آبي» تركيب واژه «آب» و «ي» نسبت است و چون تيشتر ستاره نگهبان آب است پس اين رنگ از اين جهت نيز با تيشتر ارتباط دارد. آنچنان كه در متون زرتشتي آمده ستاره تيشتر سپاهبد شرق است(فرنبغ دادگي: 44) كه در طي جنگي سه مرحله اي به ياري فروردين، آب را از چنگ اپوش، ديو خشكسالي، رها كرده و با ياري باد آن را به كشورها مي رساند(همان: 49). به خاطر اهميتي كه آب در سرزمين خشك ايران دارد و خير و بركتي كه از اين راه به مردم مي رسد در رده بندي هاي كيهاني تيشتر مهتر و بهتر و ارجمندتر و فرّهمندتر ستارگان دانسته شده كه همه بهرهمندي و رفاه جهان به وسيله او تأمين مي شود(تفضّلي، 1379: 60). همچنين اهورامزدا در يشت ها تيشتر را به خاطر مقاومت كردن بر ضد پري خشكسالي همچون خود شايسته ستايش دانسته است (پورداود، 1377،ج1: 367) و آنچنان که دکتر اسماعیلپور درباره جشن تیرما سیزه شو اشاره کرده «پرستش ایزد- ستاره تیشتر از دوره هند و ایرانی بن مایه این جشن و الهامبخش عامه در تقدس آب و رواج مراسم آبپاشان در اقصی نقاط ایران گردیده است» (اسماعیلپور، 1381: 97). بنابراين رنگ متعلّق به اين ستاره مقدس نيز همچون خود او بسيار با ارزش است و مي تواند خير و بركت به همراه داشته باشد و دافع شر و نيروي مخرّب ديوان و پريان و جادوان باشد. نتیجه گیری با توجه به مباحثی که گذشت می توان نتیجه گرفت آنچنان که پژوهشهای باستانشناسی و ادب عامه و کتابهای گوناگون از جمله آثار ادبی، تاریخی و... نشان می دهد، فیروزه و رنگ فیروزهای از دوره باستان در نزد شاهان و حکما و صوفیه و مردم عادی از ارزش و جایگاه خاصی برخوردار بوده و صفات و ویژگیهای گوناگونی بدان منسوب شدهاست، از جمله کسب پیروزی و خیر و دفع چشم زخم و ... همین مسأله باعث شده ایرانیان از این سنگ برای ساختن اشیاء گوناگون استفاده کنند از جمله برخی اشیاء خاص دربار شاه از سنگ فیروزه ساخته می شد مانند تاج و تخت و کمر و... که معتقد بودند برای شاه پیروزی به همراه میآورد و یا صوفیان نظر خاصی به رنگ فیروزهای داشته و گاه خرقههای خود را از این رنگ انتخاب می کردند، همچنین مردم عادی از سنگها و یا اشیای آبی رنگ برای دفع چشم زخم استفاده میکرده و همچنان استفاده میکنند. علت ارزش این رنگ در نزد مردم آنچنان که نشانههای باستانی و اساطیری نشان می دهد به خاطر ارتباط آن با ایزد- ستاره تیشتر است، که از گذشته به خاطر مقاومت در برابر پری خشکسالی در نزد مردم گرامی بوده و ستایش می شده است، تا جایی که او را سپاهبد شرق و مهتر و بهتر ستارگان دانسته و جشن تیرگان را که جشن تقدس آب است در روز سیزدهم تیر به او اختصاص داده اند. بنابراین رنگ فیروزهای که بر اساس متون نجومی و اساطیری رنگ خاص تیشتر است نیز رنگی مقدس و دارای نیروی خاص فرض شده و برای دفع چشم زخم و کسب خیر به کار رفته است.