م.محسن
19th February 2013, 12:21 PM
استاد حسن زیرک به سال 1300 در شهرستان بوکان واقع در قسمت کردنشین استان آذربایجان غربی ایران چشم به جهان گشود و در سن 5 سالگی از مهر پدر محروم گشت و بدبختی و تلخی و سختیهای فراوانی چشید و زندگی را در درون درد و رنج گذراند و عمری را در شهرهای کردستان ایران و عراق سپری کرد. وی مدت زیادی در بخش کردی رادیو بغداد همکاری کرد و از سال 1337 که بخش رادیو کردی ایران در تهران برای اولین بار گشایش یافت همکاری خود را با این مرکز آغاز کرد.
حسن زیرک گرچه به خاطر شرایط سخت زندگی از نعمت درس و تحصیل بیبهره ماند ولی استعداد کمنظیری در سرودن شعر و آهنگسازی کردی داشت و این استعداد به همراه صدای منحصر به فرد، سبب گردید که خالق آثار مانا و ماندگاری در عرصه موسیقی کرد باشد و ترانههایش در سرتاسر کردستان محبوبیت یافت به شکلی که اینک صدای او در جای جای مناطق کردنشین و در کوچهها و خیابانها و در خانهها و مغازهها طنینانداز گردیده است.
حسن زیرک که در رادیو کردی تهران فعالیت داشت با خانم میدیا زندی گوینده بخش کردی ازدواج کرد که حاصل آن ازدواج دو دختر به نامهای مهتاب (آرزو) و مهناز (ساکار) بود که چند ترانه را برای فرزندانش اجرا کرده است.زندگی حسن زیرک همیشه با کوچ و آوارگی همراه بود و یکی از شهرهایی که در آن مدت زیادی اقامت داشت کرمانشاه بود و همکاری او در این شهر با هنرمندان برجسته کرمانشاهی همچون استاد مجتبی میرزاده، محمد عبدالصمدی، اکبر ایزدی و بهمن پولکی سبب خلق آثار زیبایی شد.
حسن زیرک مدتی به عراق میرود و در مسافرخانه "فهندهق شمال" به شاگردی میپردازد و روزی هنگام نظافت که مشغول زمزمه یکی از ترانههایش بوده مسافری به نام جلال طالبانی (رهبر اتحادیه میهنی کردستان عراق و رئیس جمهور کنونی دولت موقت عراق) که در آنجا اقامت داشته با شنیدن صدای حسن زیرک او را به رادیو بغداد برده و در آنجا مشغول به کار میشود و در سال 1337 به ایران برمیگردد.
رفتار دولت وقت ایران با حسن زیرک او را دچار مشکل فراوانی کرد، به ویژه وقتی که دکتر شیخ عابد سراجالدینی رییس وقت برنامههای کردی رادیو تهران بود به او اجازه کار نداد و این کار سراجالدین چنان تاثیر منفی بر دل لطیف حسن گذاشت که دیگر هیچ وقت به رادیو برنگشت و با دلی شکسته باروبند خود را به سوی بغداد پیچید.
هنگامی که به بغداد رسید در آنجا نیز او را دچار مشکل کردند، او را گرفته و روانه زندان کردند، در آنجا زیرک را به پنکه سقفی بسته و شکنجه دادند.
پس از رهایی از بغداد مجددا به تهران برگشت، در تهران نیز ساواک او را گرفت و شکنجه داد که جریان شکنجهاش در ساواک را خودش در نوار گفته که صدای او هنوز به یادگار مانده است و این رویدادها نشان دهنده این است که حسن زیرک نه در ایران و نه در عراق روی خوشی و راحتی و آزادی را ندید.
حسن زیرک گرچه به خاطر شرایط سخت زندگی از نعمت درس و تحصیل بیبهره ماند ولی استعداد کمنظیری در سرودن شعر و آهنگسازی کردی داشت و این استعداد به همراه صدای منحصر به فرد، سبب گردید که خالق آثار مانا و ماندگاری در عرصه موسیقی کرد باشد و ترانههایش در سرتاسر کردستان محبوبیت یافت به شکلی که اینک صدای او در جای جای مناطق کردنشین و در کوچهها و خیابانها و در خانهها و مغازهها طنینانداز گردیده است.
حسن زیرک که در رادیو کردی تهران فعالیت داشت با خانم میدیا زندی گوینده بخش کردی ازدواج کرد که حاصل آن ازدواج دو دختر به نامهای مهتاب (آرزو) و مهناز (ساکار) بود که چند ترانه را برای فرزندانش اجرا کرده است.زندگی حسن زیرک همیشه با کوچ و آوارگی همراه بود و یکی از شهرهایی که در آن مدت زیادی اقامت داشت کرمانشاه بود و همکاری او در این شهر با هنرمندان برجسته کرمانشاهی همچون استاد مجتبی میرزاده، محمد عبدالصمدی، اکبر ایزدی و بهمن پولکی سبب خلق آثار زیبایی شد.
حسن زیرک مدتی به عراق میرود و در مسافرخانه "فهندهق شمال" به شاگردی میپردازد و روزی هنگام نظافت که مشغول زمزمه یکی از ترانههایش بوده مسافری به نام جلال طالبانی (رهبر اتحادیه میهنی کردستان عراق و رئیس جمهور کنونی دولت موقت عراق) که در آنجا اقامت داشته با شنیدن صدای حسن زیرک او را به رادیو بغداد برده و در آنجا مشغول به کار میشود و در سال 1337 به ایران برمیگردد.
رفتار دولت وقت ایران با حسن زیرک او را دچار مشکل فراوانی کرد، به ویژه وقتی که دکتر شیخ عابد سراجالدینی رییس وقت برنامههای کردی رادیو تهران بود به او اجازه کار نداد و این کار سراجالدین چنان تاثیر منفی بر دل لطیف حسن گذاشت که دیگر هیچ وقت به رادیو برنگشت و با دلی شکسته باروبند خود را به سوی بغداد پیچید.
هنگامی که به بغداد رسید در آنجا نیز او را دچار مشکل کردند، او را گرفته و روانه زندان کردند، در آنجا زیرک را به پنکه سقفی بسته و شکنجه دادند.
پس از رهایی از بغداد مجددا به تهران برگشت، در تهران نیز ساواک او را گرفت و شکنجه داد که جریان شکنجهاش در ساواک را خودش در نوار گفته که صدای او هنوز به یادگار مانده است و این رویدادها نشان دهنده این است که حسن زیرک نه در ایران و نه در عراق روی خوشی و راحتی و آزادی را ندید.