*مینا*
18th April 2009, 08:06 PM
قصد دارم ضربالمثلهایی را كه با یكی از حروف الفبا شروع میشود، برایتان شرح دهم و معنایش را تفسیر كنم، آنچنان كه روحتان شاد شود.
آب كه از سر گذشت، چه یك وجب چه صد وجب
یعنی شما یك روزی (روزش مهم نیست) میروی در یك انتخاباتی به یك نفری یك رأیی میدهی. بعد به هر حال یك نفر دیگر رأی میآورد، دیگر هی غر نزن كه چرا فلان كس شد وزیر مثلاً علوم یا مثلاً چرا وزیر آموزش و پرورش در برابر سؤالهای موهن واكنش مناسب نشان نداد یا چرا وزیر كشور یه چوپان بی سواده یا چرا مسكن قیمتش چند برابر شد یا چرا سیبزمینی... این حرفها را ول كن، به قول معروف آب كه از سر گذشت، چه یك وجب چه صد وجب. خوب فهمیدین معنی این ضربالمثل رو؟
آب به آب شدن
این ضربالمثل میتواند معانی بدی هم داشته باشد كه ما با آن كاری نداریم! اما قبول كنید كه برای هر چیزی اگر كوشش كنیم، میتوانیم معانی خوبی هم پیدا كنیم. ما البته مدتها گشتیم و راستش یك معنی قابل چاپ پیدا نكردیم. خوشحال میشویم اگر شما پیدا كردید برای ما بفرستید!
آب كه سر بالا بره قورباغه ابوعطا میخونه
یك روز در ولایتی دوردست در حدود 123 سال پیش یك اتفاقاتی افتاد كه اوضاع كلاً عوض شد و به هم ریخت و وضعیت به گونهای شد كه علمای جامعهشناسی به آن میگویند: «كی به كیه». در چنین شرایطی كه طبق گفته آگاهان و براساس آمار مندرج در نشریات آن زمان هیچ سگی صاحبش را شناسایی نمیكرد، یك عده كه تا دیروز در محله پشمكفروشیها یخمك تبلیغ میكردند، شدند رئیس دایره حمل و نقل برون دهِ شركتهای آفتزدایی و حومه، و مجال اظهارنظرهای عجیب پیدا كردند، طوری كه عقل كن فیكون میشد بدفرم. حكما سه شب و سه روز فكر كردند و به جای آنكه آن وضعیت را چاره كنند، برایش ضربالمثل درست كردند!
آسته برو آسته بیا كه گربه شاخت نزنه
الاغ، طنز ننویس! با این اوضاع و احوال دیوانهای طنز مینویسی؟! یعنی اینكه با ملاحظه حركت كن تا مشكلی از هیچ جهت برایت پیش نیاید. گویا در قدیم گاوها خیلی سرشان شلوغ بوده و گربهها به جایشان به مردم شاخ میزدهاند. حالا اینكه این وظیفه طی چه فرایندی به گربهها محول شده بوده خیلی مشخص نیست. راستش مهم هم نیست، چرا كه مهمتر از آن شیوه حركت است. پیام اخلاقی این ضربالمثل این است كه داداش من مواظب خودت باش، از ما گفتن بود!
آمد زیر ابروش رو برداره، چشمش رو كور كرد
شهین دست طلا! گویا این كار را یك خانمی كه آرایشگر قابلی بوده و عروس هم درست میكرده دو میلیون تومن، مانیكور پدیكورش هم حرف نداشته، تهِ شینیون بوده، هایلایت میكرده بیست، حتی بنا به بعضی روایات معروف بوده به شمسی پنكیك، انجام داده و به كسی كه زیر دستش نشسته بوده صدمات جبرانناپذیری زده. البته معنی و محتوای این ضربالمثل خیلی به مرغوبیت ریمل یا انواع رژلب مربوط نمیشود و قطعاً به چیزهای دیگری مربوط است، اما اینكه چرا ما فقط به همین بخش گیر دادهایم معلوم نیست!
آش نخورده و دهن سوخته
ساده معنی كنم یعنی اینكه شما به یك مهمانی دعوت میشوید، بعد با دوستان راهی میشوید، دم در منزلی كه مهمانی در آنجا برپاست (چه جور هم برپاست!) متوجه میشوید كه آنجا برای شما مناسب نیست، چرا كه همه به آقایی شما نیستند و حتی احتمالاً چند فقره خانم هم در مهمانی هستند كه شاید پوشش آنها خیلی معقول هم نباشد و شایدتر حركاتشان هم به شكل موزون یا ناموزون زیاد باشد و ... (بقیه توضیح با خودتان) خب شما داخل نمیشوید (مثلاً) و همان دم در میخواهید برگردید كه میریزند و همه از جمله شما را كه اصلاً نرفتهاید میگیرند، خب اگر به آن حالت آش نخورده و دهن سوخته نمیگویند، پس چه میگویند؟!
آب دست یزید افتادن
امروزیاش میشود اینكه كارت سهمیهبندی بنزینت بیفتد دست كسی كه با تو میانه خوبی ندارد. خلاصه وضعیت خوبی نیست و سخت است كه آدم در مورد یك وضعیت توضیح بدهد. مثل صفحه طنزی میماند كه افتاده باشد زیردست مدیرمسئول! میفهمید كه؟!
آنقدر بایست كه زیرپایت علف سبز شود
دیروز یك مرد 50 ساله در حالی كه فریاد میزد من شش ماه است كه بیكار شدهام، خودش را زیر چرخهای مترو انداخت و مرد. سیبزمینی امسال به كیلویی 1500 تومن رسید. گرانی میوه بیداد میكند. مسكن وضعیت فاجعهباری دارد... حالا تو منتظری تا وضع اقتصادی خوب شود؟ پس آنقدر بایست تا زیر پایت علف سبز شود. شیرفهم شد؟!
آن ممه را لولو برد
بله، خب، البته... ای بیادبها! منظور آن نیست، منظور این است كه ... نه، خب چرا به ماجرا به آن شكل نگاه میكنید... از «ماجرا» منظور بدی نداشتم. اصلاً بگذارید یك جور دیگر مطرح كنیم. معنای واقعی این ضربالمثل این است كه آن عضو شیردهی را انسانهای كریه و خوفناكی با خود به نقطه نامعلومی منتقل كردهاند. از كسانی كه از نامبرده اطلاعی دارند خواهش میكنیم ما را مطلع سازند و جمعی را از نگرانی رهایی بخشند.
نوشته : مریم
آب كه از سر گذشت، چه یك وجب چه صد وجب
یعنی شما یك روزی (روزش مهم نیست) میروی در یك انتخاباتی به یك نفری یك رأیی میدهی. بعد به هر حال یك نفر دیگر رأی میآورد، دیگر هی غر نزن كه چرا فلان كس شد وزیر مثلاً علوم یا مثلاً چرا وزیر آموزش و پرورش در برابر سؤالهای موهن واكنش مناسب نشان نداد یا چرا وزیر كشور یه چوپان بی سواده یا چرا مسكن قیمتش چند برابر شد یا چرا سیبزمینی... این حرفها را ول كن، به قول معروف آب كه از سر گذشت، چه یك وجب چه صد وجب. خوب فهمیدین معنی این ضربالمثل رو؟
آب به آب شدن
این ضربالمثل میتواند معانی بدی هم داشته باشد كه ما با آن كاری نداریم! اما قبول كنید كه برای هر چیزی اگر كوشش كنیم، میتوانیم معانی خوبی هم پیدا كنیم. ما البته مدتها گشتیم و راستش یك معنی قابل چاپ پیدا نكردیم. خوشحال میشویم اگر شما پیدا كردید برای ما بفرستید!
آب كه سر بالا بره قورباغه ابوعطا میخونه
یك روز در ولایتی دوردست در حدود 123 سال پیش یك اتفاقاتی افتاد كه اوضاع كلاً عوض شد و به هم ریخت و وضعیت به گونهای شد كه علمای جامعهشناسی به آن میگویند: «كی به كیه». در چنین شرایطی كه طبق گفته آگاهان و براساس آمار مندرج در نشریات آن زمان هیچ سگی صاحبش را شناسایی نمیكرد، یك عده كه تا دیروز در محله پشمكفروشیها یخمك تبلیغ میكردند، شدند رئیس دایره حمل و نقل برون دهِ شركتهای آفتزدایی و حومه، و مجال اظهارنظرهای عجیب پیدا كردند، طوری كه عقل كن فیكون میشد بدفرم. حكما سه شب و سه روز فكر كردند و به جای آنكه آن وضعیت را چاره كنند، برایش ضربالمثل درست كردند!
آسته برو آسته بیا كه گربه شاخت نزنه
الاغ، طنز ننویس! با این اوضاع و احوال دیوانهای طنز مینویسی؟! یعنی اینكه با ملاحظه حركت كن تا مشكلی از هیچ جهت برایت پیش نیاید. گویا در قدیم گاوها خیلی سرشان شلوغ بوده و گربهها به جایشان به مردم شاخ میزدهاند. حالا اینكه این وظیفه طی چه فرایندی به گربهها محول شده بوده خیلی مشخص نیست. راستش مهم هم نیست، چرا كه مهمتر از آن شیوه حركت است. پیام اخلاقی این ضربالمثل این است كه داداش من مواظب خودت باش، از ما گفتن بود!
آمد زیر ابروش رو برداره، چشمش رو كور كرد
شهین دست طلا! گویا این كار را یك خانمی كه آرایشگر قابلی بوده و عروس هم درست میكرده دو میلیون تومن، مانیكور پدیكورش هم حرف نداشته، تهِ شینیون بوده، هایلایت میكرده بیست، حتی بنا به بعضی روایات معروف بوده به شمسی پنكیك، انجام داده و به كسی كه زیر دستش نشسته بوده صدمات جبرانناپذیری زده. البته معنی و محتوای این ضربالمثل خیلی به مرغوبیت ریمل یا انواع رژلب مربوط نمیشود و قطعاً به چیزهای دیگری مربوط است، اما اینكه چرا ما فقط به همین بخش گیر دادهایم معلوم نیست!
آش نخورده و دهن سوخته
ساده معنی كنم یعنی اینكه شما به یك مهمانی دعوت میشوید، بعد با دوستان راهی میشوید، دم در منزلی كه مهمانی در آنجا برپاست (چه جور هم برپاست!) متوجه میشوید كه آنجا برای شما مناسب نیست، چرا كه همه به آقایی شما نیستند و حتی احتمالاً چند فقره خانم هم در مهمانی هستند كه شاید پوشش آنها خیلی معقول هم نباشد و شایدتر حركاتشان هم به شكل موزون یا ناموزون زیاد باشد و ... (بقیه توضیح با خودتان) خب شما داخل نمیشوید (مثلاً) و همان دم در میخواهید برگردید كه میریزند و همه از جمله شما را كه اصلاً نرفتهاید میگیرند، خب اگر به آن حالت آش نخورده و دهن سوخته نمیگویند، پس چه میگویند؟!
آب دست یزید افتادن
امروزیاش میشود اینكه كارت سهمیهبندی بنزینت بیفتد دست كسی كه با تو میانه خوبی ندارد. خلاصه وضعیت خوبی نیست و سخت است كه آدم در مورد یك وضعیت توضیح بدهد. مثل صفحه طنزی میماند كه افتاده باشد زیردست مدیرمسئول! میفهمید كه؟!
آنقدر بایست كه زیرپایت علف سبز شود
دیروز یك مرد 50 ساله در حالی كه فریاد میزد من شش ماه است كه بیكار شدهام، خودش را زیر چرخهای مترو انداخت و مرد. سیبزمینی امسال به كیلویی 1500 تومن رسید. گرانی میوه بیداد میكند. مسكن وضعیت فاجعهباری دارد... حالا تو منتظری تا وضع اقتصادی خوب شود؟ پس آنقدر بایست تا زیر پایت علف سبز شود. شیرفهم شد؟!
آن ممه را لولو برد
بله، خب، البته... ای بیادبها! منظور آن نیست، منظور این است كه ... نه، خب چرا به ماجرا به آن شكل نگاه میكنید... از «ماجرا» منظور بدی نداشتم. اصلاً بگذارید یك جور دیگر مطرح كنیم. معنای واقعی این ضربالمثل این است كه آن عضو شیردهی را انسانهای كریه و خوفناكی با خود به نقطه نامعلومی منتقل كردهاند. از كسانی كه از نامبرده اطلاعی دارند خواهش میكنیم ما را مطلع سازند و جمعی را از نگرانی رهایی بخشند.
نوشته : مریم