solinaz
24th January 2013, 03:42 PM
نا سامر وقتی ۱۸ ساله بود و سال آخر دبیرستان را طی میکرد، خیلی پرخواب شده بود، اما در آن زمان او توجهی به این مسئله نداشت. زمانی که او به کالج رفت، همین مسئله ادامه داشت، اما او استرس را بهانه میکرد و با خودش میگفت که بخاطر کار دشواری که دارد، بدنش نیازمند استراحت بیشتر است. در این زمان او همواره بعد از خوردن نهار یا تمام شدن کار روزانه یا حتی هنگامی که با دوستانش بود، نیاز داشت چرت بزند. طوری شده بود که وقتی هنگام عصر والدینش به او زنگ میزدند تا با او صحبت کنند، هماتاقیهایش که دوست نداشتند مدام به آنها بگویند آنا خواب است، میگفتند که آنا برای مطالعه به کتابخانه رفته است.بعد از فارغاتحصیلی آنا به بانگوک رفت تا آنجا زبان انگلیسی درس بدهد، پرخوابی او ادامه داشت و همین طور هم بهانهتراشیهایش. در آن هنگام او بین کلاسهایش چرت میزد و با خودش میگفت که برای تطابق با آب و هوای گرم بانگوک نیاز به خواب دارد.
بعد از بانگوک او مدتی به لندن رفت، آنجا هم او آسمان ابری و همیشه بارانی لندن را دلیل پرخوابی میدانست.
بعد از آن، آنا برای تحصیل در دانشکده حقوق به آمریکا بازگشت و دوباره مقیم خانه پدر و مادر شد. در این زمان والدین او متوجه حاد بودن مسئله پرخوابی او شدند، او بالافاصله بعد از بازگشت از دانشکده، سلامی میکرد و بلافاصله به رختخواب میرفت.
خواب یک نیاز فیزیکی غیرقابل اجتناب برای آنا شده بود، در ۳۰ سالگی آنا به یک شرکت حقوقی پردرآمد در آتلانتا پیوست. در این شرکت برنامه کاری که به او محول شده بود، انعطاف کمی داشت و به همین خاطر او دیگر نمیتوانست هر زمان که میخواست، بخوابد. اینجا بود که آنا متوجه شد، باید فکری برای مسئله پرخوابیاش کند.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012/12/12-30-2012-07-16-53-PM.jpg
در انتهای سال ۲۰۰۵، آنا به مرکز خواب کلینیک اِموری رفت، در آنجا بود که با اصطلاح hypersomnolence یا همان پرخوابی آشنا شد. شش سال بعدی، گروهی از پزشکان مشغول بررسی مشکل آنا و ۳۱ فرد دیگری که مثل او پرخواب بودند، شدند. پزشکان مواد شیمیایی مغز آنها را برای جستجوی ماده اسرارآمیزی که مدار خواب آنها را تحریک میکرد، جستجو میکردند.
زمانی که نتیجه کارهای این پزشکان برای انتشار آماده شد، خیلی از متخصصان نتایج را باور نمیکردند. تا آن زمان باور غالب این بود که خواب زیاد ناشی از ضعف سیستم بیدارباش مغز است و نه ناشی از مواد شیمیایی خوابآور. اما مقالهای (http://stm.sciencemag.org/content/4/161/161ra151)که ماه پیش -نوامبر سال ۲۰۱۲- در نشریه Science Translational Medicine به چاپ رسید، همه چیز را تغییر داد.
در صورت پیگیری نتایج این تحقیق توسط دانشمندان و صنایع دارویی، این مطالعه میتواند منجر به تولید قرصهایی شود که زندگی میلیونها نفر را بهتر کنند.
حالا ببینیم تحقیقات انجام شده، دقیقا چه چیز بوده و نتایج مطالعه چه بودهاند.
در نخستین آزمایش، از آنا خواسته شد که در یکی از اتاقهای بیمارستان چرت بزند. اتفاقا در بیرون اتاق در آن زمان، عمیلات ساخت و سازی در حال انجام بود و سر و صدای زیادی برپا شده بود، طوری که آنا فکر میکرد که این صدا، قسمتی از آزمایش است، اما آنا علیرغم این صداهای مزاحم توانست بخوابد.
پزشکان تشخیص دادند که مبتلا به پرخوابی یا به صورت دقیقتر hypersomnolence است، این وضعیت با narcolepsy یا حمله خواب تفاوت دارد، در حالت دوم ماهیچههای یک فرد ناگهان شل میشوند و امواج ویژه REM در نوار مغز او ظاهر میشوند.
بعد از این تشخیص اولیه، پزشکان مشتی از داروهای تحریککننده سیستم عصبی مثل ریتالین، آمفتامین و Provigil را برای آنا تجویز کردند، این داروها عملکرد روزانه آنا را بهتر کرد، اما احساس آنا این بود که این بهبود، مصنوعی است. همین طور هم شد و بعد از مدتی داروها تأثیر خود را از دست دادند.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012/12/sleepy-woman-with-hypersomnia.jpg
پرخوابی آنا شروع شد، طوری که گاه یک شبانهروز کامل میخوابید، حتی یک بار او ۵۳ ساعت بیوقفه خوابید! وقتی او بعد از یک خواب طولانی بیدار میشد، اصلا نمیدانست در چه تاریخی بیدار شده و آیا اینکه شب است یا روز! اوایل این خوابهای بسیار طولانی هر ماه یک بار رخ میداند، بعد این حمله هر دو هفته یک بار اتفاق میافتاد و سپس هر هفته یک بار انتظار میرفت او دچار یکی از این پرخوابیهای عجیب شود.
سرانجام در آوریل ۲۰۰۷، آنا مجبور شد که تصمیم دشواری بگیرد، که با جاهطلبیهای شخصیاش در تناقض بود، او مجبور شد که شرکتی را که در آن کار میکرد، ترک کند. یک سال بعدی، او یا در منزل پدر و مارش در میسیسیپی یا در خانه خودش در آتلانتا بود. او دیگر حتی نمیتوانست رانندگی کند.
در این زمان پزشکان مرکز اِموری که در رأس آنها یک نورولوژیست به نام «دیوید رای» قرار داشت، تصمیم گرفتند که دیگر برای او داروهای محرک تجویز نکنند و به جای آن برای پیدا کردن علت، مواد شیمیایی مغز او را دقیقا مورد بررسی قرار بدهند.
حالا بیایید چیز دیگری را که به داستان ما ارتباط دارد برایتان تعریف کنم:
در اواخر دهه ۱۹۸۰، در یک منطقه دورافتاده در خارج شهر لوکا در ایتالیا، تعدادی از مردم دچار مشکل عجیبی شدند، آنها دچار پرخوابی مفرط شده بودند، طوری که نیمی از روز به خواب سنگینی شبیه کما فرو میرفتند. نشریات محل، موضوع را برجسته کردند و خبر از همهگیری بیماری خواب دادند.
تشخیصی که برای آنها گذاشته شد «گیجی متناوب» یا recurrent stupor بود، که بسیار شبیه وضعیتی است که یک فرد داروهای خوابآور از دسته بنزودیازپینها مصرف میکند (داروهایی مثل دیازپام و کلا داروهایی که آخر اسمشان ..آم دارند!)
اما این پرخوابهای ایتالیایی قسم میخوردند که هیچ دارویی مصرف نمیکنند و آزمایشهای خونی هم مشخص کردند که آنها راست میگویند. در آن زمان پژوهشگران دانشگاه بولونا، این افراد را با داروی فلومازنیل درمان کردند، فلومازنیل باعث ممانعت از فعالیت داروهای بنزودیازپینی در مغز میشود و عموما به عنوان پادزهر مسمومیت با این داروها کاربرد دارد.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012/12/hypersomnia.jpg
تجویز فلومازنیل، باعث شد بعضی از این افراد درمان شوند، پس پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که ممکن است در مغز این بیماران یک ماده شیمیایی شبیه بنزودیازپینها تولید شده باشد، در آن زمان نام این ماده اسرارآمیز را اندوزپین گذاشتند. اندوزپین به معنی مواد بنزودیازپینی تولید شدن در داخل بدن است. آنها در سال ۱۹۸۸ مقالهای (http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/9549493) منتشر کردند و این فرضیه را مطرح کردند که این ماده شیمیایی اسرارآمیز است که باعث حملات گیجی متناوب در بیمارانشان شده است. اما دانشمندانِ دیگر، اصلا موافق این فرضیه نبودند.
مقالهای (http://www.thelancet.com/journals/lancet/article/PIIS0140-6736%2805%2978422-1/fulltext#article_upsell)که در نقد این فرضیه در نشریه معتبر لنست چاپ شده بود، بسیار جالب بود، در این مقاله دانشمندان درگیر این فرضیه، به تمسخر گرفته شده بودند و سادهلوح قلمداد شده بودند.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012/12/yawninggirl.jpg
با گذشت سالها، وقتی که مورد ویژه آنا پیش آمد، محققان مرکز اِموری احساس کردند که زمان آن رسیده است که از این مسئله دشوار را حل کنند. در ماه می سال ۲۰۰۷، آنها از مایع مغزی نخاعی آنا نمونهبرداری کردند تا پروتئینها و مواد شیمیایی موجود در آن را آزمایش کنند.
آزمایش مایع مغزی-نخاعی آنا غیرطبیعی بود و نشان میداد که دارای مقدار زیادی مادهای شبیه بنزودیازپینها است که با تحریک میانجی شیمیایی GABA باعث، خواب میشود. گابا یک میانجی شیمیایی است که مثل کلید خاموش و روشن باعث میشود که ما از حالت هشیاری خارج شویم و به خواب برویم. ماده شیمیایی اسرارآمیز میتوانست با تحریک همین سیستم گابا، باعث خواب شود.
داروی فلومازنیل (http://en.wikipedia.org/wiki/Flumazenil) که پیشتر از آن نام بردیم، عمدتا توسط شرکت دارویی Roche در بازل سوئیس و به میزان کمتری توسط شرکتهای دیگر تولید میشود و اصلا دارویی نیست که به طور معمول برای کسی نسخه شود. همان طور که گفتم این دارو معمولا در موارد مسمومیت با داروهای خوابآور تجویز میشود و با بلوک کردن گابا، عمل میکند. در موارد نادری هم این دارو برای برطرف کردن عوارض جانبی داروهای بیهوشی تجویز میشود.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012/12/12-30-2012-07-48-23-PM.jpg
در ژوئن سال ۲۰۰۷، آنا نخستین بار این دارو را دریافت کرد. دارو به صورت داخل وریدی برای او تجویز شد. آنا برای نخستین بار در عمرش، احساس کرد که به صورت طبیعی بیدار است.
اما خب، آنا که نمیتوانست مدام در بیمارستان باشد تا به صورت داخل وریدی داروی فلومازنیل را به صورت مداوم دریافت کند.
سرانجام به تحمل دردسرهایی با همکاری مسئولان شرکت Roche ، دارو به صورت خام و به صورت پودر در اختیار آنا و پزشکانش قرار گرفت. با دردسرهای بیشتری سازمان غذا و داروی آمریکا هم اجازه استفاده محدود فلومازنیل را به او داد و سرانجام داروخانهای پیدا شد که پودر را به دو صورت قابل مصرف غیروریدی درآورد:
- یک قرص زیرزیانی که آنا میتوانست در طول روز استفاده کند.
- یک کرم پوستی که آنا میتوانست خیلی راحت، شبها به پوستش بمالد. این کرم به آهستگی جذب بدن میشود و اصطلاحا آهستهرهش است.
حالا دیگر آنا تنها یک گام با بهبودی کامل فاصله داشت، کمی ورزش برای اینکه عضلات تحیلیرفتهاش را رو بیاورد! در واقع آنا در عرض یک سال آنقدر در بستر مانده بود که به سختی میتوانست بیشتر از پنج دقیقه راه برود.
در اوریل سال ۲۰۰۸، سرانجام آنا کاملا بهبود یافت، دیگر نه خبری از خوابهای طولانی و چرتهای اجباری بود و نه عوارض دارویی محرکهای اعصابی که قبلا به او تجویز میشد.
در همین زمان، گروه پژوهشی «رای» مایع مغزی نخاعی بقیه بیمارانی را که خوابآلودگی غیرطبیعی در طول روز داشتند، بررسی کردند. آزمایش آنها روی ۳۲ نفر انجام شد، بیشتر این افراد حول و حوش ۳۰ سال سن داشتند و به طور متوسط ۷۵ ساعت در هفته میخوابیدند. همه این افراد همان ماده شیمایی را در مغز خود داشتند.
اما بالاخره این ماده شیمیایی اسرآمیز چه بود؟ متخصصان متوجه شدند که این ماده، در واقع مولکول کوچکی است که بین ۵۰۰ تا سه هزار دالتون وزن دارد. به احتمال زیاد این ماده یک پپتید (یک زنجیره اسید آمینه) است، این ماده میتواند همان طور که گفته شد، سیستم گابا را تحریک کند. به صورت دقیقتر این ماده باعث تسهیل تعامل گابا با گیرندهاش میشود.
محققان «رای» سعی داشتند که نتیجه تحقیقشان را در مجلات معتبر چاپ کنند، تا اینکه نشریه Science Translational Medicine موافقت کرد که مقاله را منتشر کند.
اما این کشف میتواند ما را کجاها برساند؟
ما هنوز نیاز داریم که این مولکول را بیشتر بشناسیم، چون شناخت بیشتر این مولکول میتواند به ما در پیدا کردن راههایی برای درمان بیماران دچار بیخوابی و پرخوابی کمک کند.
اما باید در نظر داشت تا زمانی که تولید فلومازنیل یا داروی خوابآور بر اساس مولکول اسرارآمیز کشفشده، از نظر اقتصادی برای شرکتهای دارویی جذاب نباشد، نمیتوان امید داشت دارو به صورت گسترده در دسترس بیماران قرار بگیرد و منجر به فایده عملی شود.
در حال حاضر داروی Provigil که یک داروی تقویتکننده اعمال شناختی است و باعث افزایش تمرکز میشود، یک بازار پرسود ۱٫۱ میلیارد دلاری دارد.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012/12/PROVIGIL.jpg
از سوی دیگر مشکلاتی در سر راه تولید داروی خوابآور بر اساس مولکول اسرارآمیز وجود دارد، بزرگترین آنها این است که داروی مورد نظر برای تأثیر بر مغز باید از یک سد طبیعی بدن، موسوم به سد خونی-مغزی بگذرد. این سد مانع از این میشود که هر مولکول و مادهای از خون وارد مغز شود و بنابراین پیدا کردن راهی برای گذر دادن دارو بسیار دشوار است. از سوی دیگر ما حالا هم داروهای زیادی برای تحریک سیستم گابا و به خواب بردن بیماران داریم و معلوم نیست که داروی جدید، مزیتی نسبت به داروهای پیشین داشته باشد.
بنابراین بدون سرمایهگذاری خصوصی، آنا و شمار زیادی از بیمارانی که اختلال خواب دارند، معلوم نیست که بتوانند از این کشف بهرهای ببرند. ذخیره دارویی آنا در حال اتمام است و امسال به پایان میرسد و با این حساب مشخص نیست که بعد از به پایان رسیدن دارویش باید چه کار کند.
بعد از بانگوک او مدتی به لندن رفت، آنجا هم او آسمان ابری و همیشه بارانی لندن را دلیل پرخوابی میدانست.
بعد از آن، آنا برای تحصیل در دانشکده حقوق به آمریکا بازگشت و دوباره مقیم خانه پدر و مادر شد. در این زمان والدین او متوجه حاد بودن مسئله پرخوابی او شدند، او بالافاصله بعد از بازگشت از دانشکده، سلامی میکرد و بلافاصله به رختخواب میرفت.
خواب یک نیاز فیزیکی غیرقابل اجتناب برای آنا شده بود، در ۳۰ سالگی آنا به یک شرکت حقوقی پردرآمد در آتلانتا پیوست. در این شرکت برنامه کاری که به او محول شده بود، انعطاف کمی داشت و به همین خاطر او دیگر نمیتوانست هر زمان که میخواست، بخوابد. اینجا بود که آنا متوجه شد، باید فکری برای مسئله پرخوابیاش کند.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012/12/12-30-2012-07-16-53-PM.jpg
در انتهای سال ۲۰۰۵، آنا به مرکز خواب کلینیک اِموری رفت، در آنجا بود که با اصطلاح hypersomnolence یا همان پرخوابی آشنا شد. شش سال بعدی، گروهی از پزشکان مشغول بررسی مشکل آنا و ۳۱ فرد دیگری که مثل او پرخواب بودند، شدند. پزشکان مواد شیمیایی مغز آنها را برای جستجوی ماده اسرارآمیزی که مدار خواب آنها را تحریک میکرد، جستجو میکردند.
زمانی که نتیجه کارهای این پزشکان برای انتشار آماده شد، خیلی از متخصصان نتایج را باور نمیکردند. تا آن زمان باور غالب این بود که خواب زیاد ناشی از ضعف سیستم بیدارباش مغز است و نه ناشی از مواد شیمیایی خوابآور. اما مقالهای (http://stm.sciencemag.org/content/4/161/161ra151)که ماه پیش -نوامبر سال ۲۰۱۲- در نشریه Science Translational Medicine به چاپ رسید، همه چیز را تغییر داد.
در صورت پیگیری نتایج این تحقیق توسط دانشمندان و صنایع دارویی، این مطالعه میتواند منجر به تولید قرصهایی شود که زندگی میلیونها نفر را بهتر کنند.
حالا ببینیم تحقیقات انجام شده، دقیقا چه چیز بوده و نتایج مطالعه چه بودهاند.
در نخستین آزمایش، از آنا خواسته شد که در یکی از اتاقهای بیمارستان چرت بزند. اتفاقا در بیرون اتاق در آن زمان، عمیلات ساخت و سازی در حال انجام بود و سر و صدای زیادی برپا شده بود، طوری که آنا فکر میکرد که این صدا، قسمتی از آزمایش است، اما آنا علیرغم این صداهای مزاحم توانست بخوابد.
پزشکان تشخیص دادند که مبتلا به پرخوابی یا به صورت دقیقتر hypersomnolence است، این وضعیت با narcolepsy یا حمله خواب تفاوت دارد، در حالت دوم ماهیچههای یک فرد ناگهان شل میشوند و امواج ویژه REM در نوار مغز او ظاهر میشوند.
بعد از این تشخیص اولیه، پزشکان مشتی از داروهای تحریککننده سیستم عصبی مثل ریتالین، آمفتامین و Provigil را برای آنا تجویز کردند، این داروها عملکرد روزانه آنا را بهتر کرد، اما احساس آنا این بود که این بهبود، مصنوعی است. همین طور هم شد و بعد از مدتی داروها تأثیر خود را از دست دادند.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012/12/sleepy-woman-with-hypersomnia.jpg
پرخوابی آنا شروع شد، طوری که گاه یک شبانهروز کامل میخوابید، حتی یک بار او ۵۳ ساعت بیوقفه خوابید! وقتی او بعد از یک خواب طولانی بیدار میشد، اصلا نمیدانست در چه تاریخی بیدار شده و آیا اینکه شب است یا روز! اوایل این خوابهای بسیار طولانی هر ماه یک بار رخ میداند، بعد این حمله هر دو هفته یک بار اتفاق میافتاد و سپس هر هفته یک بار انتظار میرفت او دچار یکی از این پرخوابیهای عجیب شود.
سرانجام در آوریل ۲۰۰۷، آنا مجبور شد که تصمیم دشواری بگیرد، که با جاهطلبیهای شخصیاش در تناقض بود، او مجبور شد که شرکتی را که در آن کار میکرد، ترک کند. یک سال بعدی، او یا در منزل پدر و مارش در میسیسیپی یا در خانه خودش در آتلانتا بود. او دیگر حتی نمیتوانست رانندگی کند.
در این زمان پزشکان مرکز اِموری که در رأس آنها یک نورولوژیست به نام «دیوید رای» قرار داشت، تصمیم گرفتند که دیگر برای او داروهای محرک تجویز نکنند و به جای آن برای پیدا کردن علت، مواد شیمیایی مغز او را دقیقا مورد بررسی قرار بدهند.
حالا بیایید چیز دیگری را که به داستان ما ارتباط دارد برایتان تعریف کنم:
در اواخر دهه ۱۹۸۰، در یک منطقه دورافتاده در خارج شهر لوکا در ایتالیا، تعدادی از مردم دچار مشکل عجیبی شدند، آنها دچار پرخوابی مفرط شده بودند، طوری که نیمی از روز به خواب سنگینی شبیه کما فرو میرفتند. نشریات محل، موضوع را برجسته کردند و خبر از همهگیری بیماری خواب دادند.
تشخیصی که برای آنها گذاشته شد «گیجی متناوب» یا recurrent stupor بود، که بسیار شبیه وضعیتی است که یک فرد داروهای خوابآور از دسته بنزودیازپینها مصرف میکند (داروهایی مثل دیازپام و کلا داروهایی که آخر اسمشان ..آم دارند!)
اما این پرخوابهای ایتالیایی قسم میخوردند که هیچ دارویی مصرف نمیکنند و آزمایشهای خونی هم مشخص کردند که آنها راست میگویند. در آن زمان پژوهشگران دانشگاه بولونا، این افراد را با داروی فلومازنیل درمان کردند، فلومازنیل باعث ممانعت از فعالیت داروهای بنزودیازپینی در مغز میشود و عموما به عنوان پادزهر مسمومیت با این داروها کاربرد دارد.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012/12/hypersomnia.jpg
تجویز فلومازنیل، باعث شد بعضی از این افراد درمان شوند، پس پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که ممکن است در مغز این بیماران یک ماده شیمیایی شبیه بنزودیازپینها تولید شده باشد، در آن زمان نام این ماده اسرارآمیز را اندوزپین گذاشتند. اندوزپین به معنی مواد بنزودیازپینی تولید شدن در داخل بدن است. آنها در سال ۱۹۸۸ مقالهای (http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/9549493) منتشر کردند و این فرضیه را مطرح کردند که این ماده شیمیایی اسرارآمیز است که باعث حملات گیجی متناوب در بیمارانشان شده است. اما دانشمندانِ دیگر، اصلا موافق این فرضیه نبودند.
مقالهای (http://www.thelancet.com/journals/lancet/article/PIIS0140-6736%2805%2978422-1/fulltext#article_upsell)که در نقد این فرضیه در نشریه معتبر لنست چاپ شده بود، بسیار جالب بود، در این مقاله دانشمندان درگیر این فرضیه، به تمسخر گرفته شده بودند و سادهلوح قلمداد شده بودند.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012/12/yawninggirl.jpg
با گذشت سالها، وقتی که مورد ویژه آنا پیش آمد، محققان مرکز اِموری احساس کردند که زمان آن رسیده است که از این مسئله دشوار را حل کنند. در ماه می سال ۲۰۰۷، آنها از مایع مغزی نخاعی آنا نمونهبرداری کردند تا پروتئینها و مواد شیمیایی موجود در آن را آزمایش کنند.
آزمایش مایع مغزی-نخاعی آنا غیرطبیعی بود و نشان میداد که دارای مقدار زیادی مادهای شبیه بنزودیازپینها است که با تحریک میانجی شیمیایی GABA باعث، خواب میشود. گابا یک میانجی شیمیایی است که مثل کلید خاموش و روشن باعث میشود که ما از حالت هشیاری خارج شویم و به خواب برویم. ماده شیمیایی اسرارآمیز میتوانست با تحریک همین سیستم گابا، باعث خواب شود.
داروی فلومازنیل (http://en.wikipedia.org/wiki/Flumazenil) که پیشتر از آن نام بردیم، عمدتا توسط شرکت دارویی Roche در بازل سوئیس و به میزان کمتری توسط شرکتهای دیگر تولید میشود و اصلا دارویی نیست که به طور معمول برای کسی نسخه شود. همان طور که گفتم این دارو معمولا در موارد مسمومیت با داروهای خوابآور تجویز میشود و با بلوک کردن گابا، عمل میکند. در موارد نادری هم این دارو برای برطرف کردن عوارض جانبی داروهای بیهوشی تجویز میشود.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012/12/12-30-2012-07-48-23-PM.jpg
در ژوئن سال ۲۰۰۷، آنا نخستین بار این دارو را دریافت کرد. دارو به صورت داخل وریدی برای او تجویز شد. آنا برای نخستین بار در عمرش، احساس کرد که به صورت طبیعی بیدار است.
اما خب، آنا که نمیتوانست مدام در بیمارستان باشد تا به صورت داخل وریدی داروی فلومازنیل را به صورت مداوم دریافت کند.
سرانجام به تحمل دردسرهایی با همکاری مسئولان شرکت Roche ، دارو به صورت خام و به صورت پودر در اختیار آنا و پزشکانش قرار گرفت. با دردسرهای بیشتری سازمان غذا و داروی آمریکا هم اجازه استفاده محدود فلومازنیل را به او داد و سرانجام داروخانهای پیدا شد که پودر را به دو صورت قابل مصرف غیروریدی درآورد:
- یک قرص زیرزیانی که آنا میتوانست در طول روز استفاده کند.
- یک کرم پوستی که آنا میتوانست خیلی راحت، شبها به پوستش بمالد. این کرم به آهستگی جذب بدن میشود و اصطلاحا آهستهرهش است.
حالا دیگر آنا تنها یک گام با بهبودی کامل فاصله داشت، کمی ورزش برای اینکه عضلات تحیلیرفتهاش را رو بیاورد! در واقع آنا در عرض یک سال آنقدر در بستر مانده بود که به سختی میتوانست بیشتر از پنج دقیقه راه برود.
در اوریل سال ۲۰۰۸، سرانجام آنا کاملا بهبود یافت، دیگر نه خبری از خوابهای طولانی و چرتهای اجباری بود و نه عوارض دارویی محرکهای اعصابی که قبلا به او تجویز میشد.
در همین زمان، گروه پژوهشی «رای» مایع مغزی نخاعی بقیه بیمارانی را که خوابآلودگی غیرطبیعی در طول روز داشتند، بررسی کردند. آزمایش آنها روی ۳۲ نفر انجام شد، بیشتر این افراد حول و حوش ۳۰ سال سن داشتند و به طور متوسط ۷۵ ساعت در هفته میخوابیدند. همه این افراد همان ماده شیمایی را در مغز خود داشتند.
اما بالاخره این ماده شیمیایی اسرآمیز چه بود؟ متخصصان متوجه شدند که این ماده، در واقع مولکول کوچکی است که بین ۵۰۰ تا سه هزار دالتون وزن دارد. به احتمال زیاد این ماده یک پپتید (یک زنجیره اسید آمینه) است، این ماده میتواند همان طور که گفته شد، سیستم گابا را تحریک کند. به صورت دقیقتر این ماده باعث تسهیل تعامل گابا با گیرندهاش میشود.
محققان «رای» سعی داشتند که نتیجه تحقیقشان را در مجلات معتبر چاپ کنند، تا اینکه نشریه Science Translational Medicine موافقت کرد که مقاله را منتشر کند.
اما این کشف میتواند ما را کجاها برساند؟
ما هنوز نیاز داریم که این مولکول را بیشتر بشناسیم، چون شناخت بیشتر این مولکول میتواند به ما در پیدا کردن راههایی برای درمان بیماران دچار بیخوابی و پرخوابی کمک کند.
اما باید در نظر داشت تا زمانی که تولید فلومازنیل یا داروی خوابآور بر اساس مولکول اسرارآمیز کشفشده، از نظر اقتصادی برای شرکتهای دارویی جذاب نباشد، نمیتوان امید داشت دارو به صورت گسترده در دسترس بیماران قرار بگیرد و منجر به فایده عملی شود.
در حال حاضر داروی Provigil که یک داروی تقویتکننده اعمال شناختی است و باعث افزایش تمرکز میشود، یک بازار پرسود ۱٫۱ میلیارد دلاری دارد.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2012/12/PROVIGIL.jpg
از سوی دیگر مشکلاتی در سر راه تولید داروی خوابآور بر اساس مولکول اسرارآمیز وجود دارد، بزرگترین آنها این است که داروی مورد نظر برای تأثیر بر مغز باید از یک سد طبیعی بدن، موسوم به سد خونی-مغزی بگذرد. این سد مانع از این میشود که هر مولکول و مادهای از خون وارد مغز شود و بنابراین پیدا کردن راهی برای گذر دادن دارو بسیار دشوار است. از سوی دیگر ما حالا هم داروهای زیادی برای تحریک سیستم گابا و به خواب بردن بیماران داریم و معلوم نیست که داروی جدید، مزیتی نسبت به داروهای پیشین داشته باشد.
بنابراین بدون سرمایهگذاری خصوصی، آنا و شمار زیادی از بیمارانی که اختلال خواب دارند، معلوم نیست که بتوانند از این کشف بهرهای ببرند. ذخیره دارویی آنا در حال اتمام است و امسال به پایان میرسد و با این حساب مشخص نیست که بعد از به پایان رسیدن دارویش باید چه کار کند.