نسیم بهآر
23rd January 2013, 08:17 AM
تهران-سینمای دینی با توجه به مولفه های خاص خود همواره عرصه چالش برانگیزی برای فیلمسازان داخلی بوده که گاه به نتایجی درخشان و گاه به آثاری معمولی ختم شده که بدون شک ˈمن و زیباˈ ساخته فریدون حسن پور در دسته دوم جای می گیرد.
http://media5.irna.ir/1391/13911103/80509698/80509698-3658773.jpg ˈتوبهˈ یکی از تم های اصلی این گونه سینمایی است که تا به امروز در فیلم های بسیاری تکرار شده و در من و زیبا پایه اصلی داستان را تشکیل داده است.
موسی شخصیت اصلی داستان که در گذشته الکلی بوده و با اسب خود گردشگران کنار ساحل را سوار می کرده و از این راه امرار معاش می کرده است،در ماه های آخر عمر خود می خواهد اسبش(زیبا) را در روز عاشورا به شکل ذوالجناح درآورده و خود با گرفتن افسارش در این روز شفا پیدا کند.
حسن پور طرح جذابی را در ابتدا در دست داشته که می توانست به فیلمی به یادماندنی تبدیل شود.اما این اتفاق به چند دلیل رخ نداده و آه از نهاد مخاطبانش برآورده است که مهمترین آن به سرگردانی فیلمنامه نویس در انتخاب شخصیت اصلی کار بازمی گردد.
در ابتدا موسی به عنوان شخصیت مرکزی داستان به مخاطب معرفی شده و مخاطب را آماده همراهی با خود می سازد اما پس از مدتی کوتاه اسب موسی به عنوان شخصیت اصلی معرفی می شود.
این چرخش های ناگهانی حسن پور در مقام کارگردان در انتخاب قهرمان داستان به پاشنه آشیل اصلی کار تبدیل شده و طرح اصلی بالقوه جذاب من و زیبا را تباه کرده است.
ایده توبه کار شدن مردی در آستانه مرگ،ایده ای قدیمی اما امتحان پس داده ایست که توسط فیلمسازی مانند ˈعلیرضا امینیˈ در فیلم ˈاستشهادی برای خداˈ به فیلمی قابل اعتنا تبدیل شده اما در ˈمن و زیباˈ این اتفاق رخ نداده است.
حسن پور با نیم نگاهی به فیلم های مشهور تاریخ سینما با محوریت یک حیوان مانند ˈاسب جنگˈ،ˈفلیپرˈ،ˈخرسˈ و ...،سعی در عمق بخشیدن به اسب موسی (زیبا) داشته اما به دلیل بلاتکلیفی میان انتخاب مابین موسی و اسبش به نتیجه دلخواه دست نیافته است!
در حقیقت رابطه عاطفی و عمیق میان این دو و تاثیر اسب بر زندگی موسی،از کار درنیامده و به باور مخاطبان نه چندان پرتعداد خود نمی نشیند.
با حضور(جعفر پسر موسی) و دریا دختری که دل درگروی جعفر دارد،و ضعیت بغرنج تر شده و هریک از این شخصیت ها گوشه ای از قصه را به سمت خود کشانده و سردرگمی بیشتری را نصیب مخاطبان خود کرده اند.
از طرف دیگرکارگردان می توانست بخشی دیگر از داستان را از زاویه دید زیبا روایت کند که بهترین فرصت برای این کار کل سکانس رها کردن اسب توسط جعفر در محلی دورافتاده است که حسن پور به جای همراهی با اسب دوربین خود را با جعفر همراه کرده است.
شخصیت موسی هم با وجود اطلاعاتی که فیلمساز از گذشته اش داده،چندان قابل قبول به نظر نرسیده و همدلی برانگیز جلوه نمی کند.به همین خاطر هم برخورد تند و خشمگین مردم روستا برای ذوالجناح شدن اسب موسی،تاثیرگذار از آب درنیامده و مخاطب را به سمت موسی سوق نمی دهد.
جعفر به عنوان یکی از شخصیت های اصلی کار تخت و کاملا معمولی به نظر رسیده و علاقه میان وی و رعنا فاقد شور و گرمای لازم است.
خرده داستان های فیلم در برخی موارد مانند کینه کهنه برادر همسر موسی که سرزا رفتن خواهرش را از چشم وی می بیند،خوب از کار درآمده و به کامل تر کردن پازل شخصیت موسی کمک شایانی کرده است.شخصیت دختر خردسال مسیحی که بیماری قلبی هم دارد،تا حدودی اضافه بوده و تاثیر چندانی بر روند داستان ندارد.
ˈفریدون حسن پورˈ که سابقه ساخت چند فیلم و مجموعه تلویزیونی در منطقه شمال کشور را دارد،در من و زیبا چندان محو تصاویر کارت پستالی لوکیشن فیلمش نشده و از این جذابیت های بصری در خدمت داستان خویش بهره گرفته است.
در واقع می توان گفت که حسن پور کارگردان بسیار بهتر و پخته تر از حسن پور فیلمنامه نویس کار کرده و بخش مهمی از اندک نقاط قوت فیلم هم به کارگردانی سنجیده آن بازمی گردد.
استفاده از بازیگران حرفه ای در فیلمی از جنس ˈمن و زیباˈ ریسک خطرناکی است که بخش مهمی از آن به نگاه فیلمساز به گیشه بازمی گردد.
پرویز پرستویی انتخاب هوشمندانه ای برای ایفای نقش موسایی است که توبه کرده و در روزهای پایانی عمرش قصد ادای نذرش را دارد.اما این قابلیت های بالقوه بازیگری پرستویی به فعلیت نرسیده و در بسیاری لحظات شاهد تکرار بازی های پیشین این بازیگر بزرگ سینمای ایران بوده ایم که بدون شک بخش مهمی از این نقیصه به کارگردانی حسن پور و ضعفش در هدایت بازیگر بازمی گردد.
در این میان گاه شاهد تک لحظات درخشانی از سوی پرستویی و همینطور ˈشهاب حسینیˈ در نقش جعفر هستیم که تنها لحظات درخشانی را رقم زده و متاسفانه تداوم نداشته است.در این بین ˈدریا عاشوریˈ در نقش رعنا خوش درخشیده و بخش مهمی از بار عاطفی فیلم را به دوش کشیده است بی آنکه بازی اش اغراق شده جلوه کند.
ˈمن و زیباˈ در صورت بهره گیری از فیلمنامه ای بهتر و اصولی تر می توانست به نمونه ای استاندارد و کاملا سینمایی ازدوستی دیرینه فردی میانسال با یک اسب تبدیل شده و در عین حال با بهره گیری از مولفه های مذهبی،داستان خود را به این وادی نزدیک تر سازد.
اتفاقی که در نسخه به نمایش درآمده از من و زیبا آنچنان که باید رخ نداده و ناقص از کار درآمده است.
منبع (http://www.irna.ir/fa/News/80509698/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C/%CB%88%D9%85%D9%86_%D9%88_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7 %CB%88%D8%9B%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA_%D8%AA% DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B1%DB%8C_%D8%B3%D9%88%DA%98%D 9%87_%D8%AC%D8%B0%D8%A7%D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D9%87% D8%AF%D8%B1_%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87)
http://media5.irna.ir/1391/13911103/80509698/80509698-3658773.jpg ˈتوبهˈ یکی از تم های اصلی این گونه سینمایی است که تا به امروز در فیلم های بسیاری تکرار شده و در من و زیبا پایه اصلی داستان را تشکیل داده است.
موسی شخصیت اصلی داستان که در گذشته الکلی بوده و با اسب خود گردشگران کنار ساحل را سوار می کرده و از این راه امرار معاش می کرده است،در ماه های آخر عمر خود می خواهد اسبش(زیبا) را در روز عاشورا به شکل ذوالجناح درآورده و خود با گرفتن افسارش در این روز شفا پیدا کند.
حسن پور طرح جذابی را در ابتدا در دست داشته که می توانست به فیلمی به یادماندنی تبدیل شود.اما این اتفاق به چند دلیل رخ نداده و آه از نهاد مخاطبانش برآورده است که مهمترین آن به سرگردانی فیلمنامه نویس در انتخاب شخصیت اصلی کار بازمی گردد.
در ابتدا موسی به عنوان شخصیت مرکزی داستان به مخاطب معرفی شده و مخاطب را آماده همراهی با خود می سازد اما پس از مدتی کوتاه اسب موسی به عنوان شخصیت اصلی معرفی می شود.
این چرخش های ناگهانی حسن پور در مقام کارگردان در انتخاب قهرمان داستان به پاشنه آشیل اصلی کار تبدیل شده و طرح اصلی بالقوه جذاب من و زیبا را تباه کرده است.
ایده توبه کار شدن مردی در آستانه مرگ،ایده ای قدیمی اما امتحان پس داده ایست که توسط فیلمسازی مانند ˈعلیرضا امینیˈ در فیلم ˈاستشهادی برای خداˈ به فیلمی قابل اعتنا تبدیل شده اما در ˈمن و زیباˈ این اتفاق رخ نداده است.
حسن پور با نیم نگاهی به فیلم های مشهور تاریخ سینما با محوریت یک حیوان مانند ˈاسب جنگˈ،ˈفلیپرˈ،ˈخرسˈ و ...،سعی در عمق بخشیدن به اسب موسی (زیبا) داشته اما به دلیل بلاتکلیفی میان انتخاب مابین موسی و اسبش به نتیجه دلخواه دست نیافته است!
در حقیقت رابطه عاطفی و عمیق میان این دو و تاثیر اسب بر زندگی موسی،از کار درنیامده و به باور مخاطبان نه چندان پرتعداد خود نمی نشیند.
با حضور(جعفر پسر موسی) و دریا دختری که دل درگروی جعفر دارد،و ضعیت بغرنج تر شده و هریک از این شخصیت ها گوشه ای از قصه را به سمت خود کشانده و سردرگمی بیشتری را نصیب مخاطبان خود کرده اند.
از طرف دیگرکارگردان می توانست بخشی دیگر از داستان را از زاویه دید زیبا روایت کند که بهترین فرصت برای این کار کل سکانس رها کردن اسب توسط جعفر در محلی دورافتاده است که حسن پور به جای همراهی با اسب دوربین خود را با جعفر همراه کرده است.
شخصیت موسی هم با وجود اطلاعاتی که فیلمساز از گذشته اش داده،چندان قابل قبول به نظر نرسیده و همدلی برانگیز جلوه نمی کند.به همین خاطر هم برخورد تند و خشمگین مردم روستا برای ذوالجناح شدن اسب موسی،تاثیرگذار از آب درنیامده و مخاطب را به سمت موسی سوق نمی دهد.
جعفر به عنوان یکی از شخصیت های اصلی کار تخت و کاملا معمولی به نظر رسیده و علاقه میان وی و رعنا فاقد شور و گرمای لازم است.
خرده داستان های فیلم در برخی موارد مانند کینه کهنه برادر همسر موسی که سرزا رفتن خواهرش را از چشم وی می بیند،خوب از کار درآمده و به کامل تر کردن پازل شخصیت موسی کمک شایانی کرده است.شخصیت دختر خردسال مسیحی که بیماری قلبی هم دارد،تا حدودی اضافه بوده و تاثیر چندانی بر روند داستان ندارد.
ˈفریدون حسن پورˈ که سابقه ساخت چند فیلم و مجموعه تلویزیونی در منطقه شمال کشور را دارد،در من و زیبا چندان محو تصاویر کارت پستالی لوکیشن فیلمش نشده و از این جذابیت های بصری در خدمت داستان خویش بهره گرفته است.
در واقع می توان گفت که حسن پور کارگردان بسیار بهتر و پخته تر از حسن پور فیلمنامه نویس کار کرده و بخش مهمی از اندک نقاط قوت فیلم هم به کارگردانی سنجیده آن بازمی گردد.
استفاده از بازیگران حرفه ای در فیلمی از جنس ˈمن و زیباˈ ریسک خطرناکی است که بخش مهمی از آن به نگاه فیلمساز به گیشه بازمی گردد.
پرویز پرستویی انتخاب هوشمندانه ای برای ایفای نقش موسایی است که توبه کرده و در روزهای پایانی عمرش قصد ادای نذرش را دارد.اما این قابلیت های بالقوه بازیگری پرستویی به فعلیت نرسیده و در بسیاری لحظات شاهد تکرار بازی های پیشین این بازیگر بزرگ سینمای ایران بوده ایم که بدون شک بخش مهمی از این نقیصه به کارگردانی حسن پور و ضعفش در هدایت بازیگر بازمی گردد.
در این میان گاه شاهد تک لحظات درخشانی از سوی پرستویی و همینطور ˈشهاب حسینیˈ در نقش جعفر هستیم که تنها لحظات درخشانی را رقم زده و متاسفانه تداوم نداشته است.در این بین ˈدریا عاشوریˈ در نقش رعنا خوش درخشیده و بخش مهمی از بار عاطفی فیلم را به دوش کشیده است بی آنکه بازی اش اغراق شده جلوه کند.
ˈمن و زیباˈ در صورت بهره گیری از فیلمنامه ای بهتر و اصولی تر می توانست به نمونه ای استاندارد و کاملا سینمایی ازدوستی دیرینه فردی میانسال با یک اسب تبدیل شده و در عین حال با بهره گیری از مولفه های مذهبی،داستان خود را به این وادی نزدیک تر سازد.
اتفاقی که در نسخه به نمایش درآمده از من و زیبا آنچنان که باید رخ نداده و ناقص از کار درآمده است.
منبع (http://www.irna.ir/fa/News/80509698/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C/%CB%88%D9%85%D9%86_%D9%88_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7 %CB%88%D8%9B%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA_%D8%AA% DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B1%DB%8C_%D8%B3%D9%88%DA%98%D 9%87_%D8%AC%D8%B0%D8%A7%D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D9%87% D8%AF%D8%B1_%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87)