PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر در این شبها: شفیعی کدکنی



ستاره 15
28th December 2012, 05:03 PM
درین شب ها،که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر می ترسد.
درین شب ها، که هر آیینه با تصویر بیگانه ست و پنهان می کند هر چشمه ای سرّ و سرودش را
چنین بیدار و دریا وار توئی تنها که می خوانی.
توئی تنها که می خوانی رثای ِ قتل ِ عام و خون ِ پامال ِ تبار ِ آن شهیدان را
توئی تنها که می فهمی زبان و رمز ِ آواز ِ چگور ِ نا امیدان را.
بر آن شاخ بلند، ای نغمه ساز باغ ِ بی برگی!
بمان تا بشنوند از شور آوازت درختانی که اینک در جوانه های خُرد ِ باغ در خوابند
بمان تا دشت های روشن آیینه ها، گل های جوباران تمام نفرت و نفرین این ایام غارت را
ز ِ آواز تو دریابند.
تو غمگین تر سرودِ حسرت و چاووش این ایام
.تو، بارانی ترین ابری که می گرید،به باغ مزدک و زرتشت.
تو، عصیانی ترین خشمی، که می جوشد،ز جام و ساغر خیام.
درین شبها که گل از برگ و برگ از باد و ابر از خویش می ترسد،
و پنهان می کند هر چشمه ای سرّ و سرودش را، در این
آقاق ظلمانی چنین بیدار و دریا وار
توئی تنها که می خوانی... "محمد رضا شفیعی کدکنی"

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد