نارون1
28th December 2012, 03:27 PM
پدیده پرخاشگری كه این روزها یقه جامعه ایرانی را گرفته است و همهگیر شده را باید با فرهنگ حاكم بر تصمیمگیریهای مهم كشوری مرتبط دانست. جای تاسف دارد كه فرهنگ پرخاشگری و زورگویی در جامعه در حال نهادینه شدن است و همه آحاد جامعه از آن وحشت دارند. رفتاری كه خیلی سخیف و بد است و در شأن جامعه ایرانی نیست. یكی از دلایل مهم چنین رفتارهایی كاهش توان و تحمل جامعه است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از تهران امروز ؛ متاسفانه فشارهای اجتماعی و اقتصادی آستانه تحمل آحاد جامعه را پایین آورده و آنها را به سمت رفتارهای تند برده است. آدمها در مواجهه با این نارساییها و كمبودها میخواهند، خودشان را تخلیه كنند. دمدستترین و آسانترین گزینه برای تخلیه درونی هم پرخاشگری است. بنابراین فشارها باعث میشود تا افراد به بدگویی و ناسزا گویی متوسل شوند و این ابتدای معضلات اجتماعی است تا جاییكه جامعه را به سمت ناكجا آباد میبرد.
حاكم شدن لمپنیسم
متاسفانه شرایط سیاسی و اقتصادی باعث شده تا پدیده لمپنیسیم در جامعه گسترش پیدا كند و نمادها و نشانههای بسیاری از آن را میتوان در گوشهگوشه جامعه دید. رفتارهایی كه سطح فرهنگی جامعه را بسیار پایین آورده است. متاسفانه این رفتار امروز در آدمهایی كه در مقام و مرتبه اجتماعی و سیاسی هستند، به وضوح دیده میشود. كسانی كه در كردار و گفتار خود ادب را رعایت نمیكنند و گاهی اوقات در نقدهای سیاسی یا دعواهای سیاسی به فحاشی و پرخاشگری روی میآورند. بنابراین اگر این روزها شاهد پرخاشگری و فحاشی از سوی تودهها هستیم، خیلی عجیب و غریب نیست. آنها از مسئولان و نمایندگان خود الگو میگیرند.
الناس علی دین ملوكهم
ما یك اصطلاح در فرهنگ دینی داریم كه میگوید: «الناس علی دین ملوكهم.» یعنی مردم ازرفتار وکردار مسئولان تبعیت میکنند. بنابراین هر رفتاری كه از تصمیم گیران و دولتمردان دیده میشود به عنوان الگو از سوی تودهها استفاده میشود. در نهایت شیوه برخورد مسئولان با مسائل، به منش آنها در برخوردهای اجتماعی تبدیل میشود.
به نظر میرسد برخی از مسئولان نمیدانند در چه جایگاهی قرار دارند و چه تاثیری روی جامعه میگذارند. بنابراین بهراحتی از كنار این مسائل میگذرند و همین شیوه باعث میشود تا فرهنگ لمپنیسم به تودهها كشیده شود. طبیعی است كه هر مسئولی در جامعه به الگو تبدیل میشود و نه فقط از نظر كلامی كه بهطور كل از نظر رفتاری و كنشی. اكنون مدتهاست كه شاهد چنین پدیدههایی در جامعه هستیم.برخی مسئولان با لحن طلبكارانه و پرخاشگرانه با دیگران برخورد میكنند. این اتفاق و این پدیده بسیار بد و خطرناك است و آسیبهای زیادی به جامعه وارد میكند. بسیاری از ارزشهای جامعه را نابود میكند و از شهروند، دشمن میسازد؛ شهروندی تندخو كه پرخاشگری را سلاحی برای پیشبرد اهدافش میداند.
خشت اول چون نهد معمار كج
ما در جامعهای زندگی میكنیم و مسئولیت مدیریت فرهنگی و آموزشی آن را به كسانی واگذار كردهایم كه برای این كار تربیت نشدهاند.كسانی در راس امور فرهنگی قرار دارند كه آگاهی كافی در این زمینه ندارند. این مسئله بهویژه در آموزش و پرورش بسیار تاثیرگذار است. الان كسانی در آموزش و پرورش وظیفه تربیت كودكان و نوجوانان را به عهده گرفتهاند كه خود برای این كار تربیت نشدهاند. معلوم است كه در مقابل سركشی یك دانشآموز دست به خشونت میزنند. چون خود آنها هم مهارت زندگی كردن را نیاموختهاند. متاسفانه ما هرجا كه عوامل اجرایی برای مدیریت آن كم آوردیم، به هركسی با هر تخصصی حتی نامربوط به آن جایگاه متوسل شدیم. آنها هم حوزه واگذار شده را با توجه به سلایق خودشان اداره میكنند كه البته با هیچ منطقی هماهنگ نیست.
همین رفتارهای پرخاشگرانه زنجیری، سبب میشود این رفتارها عادی شود و با وجود درد و ناراحتی اما از سوی عموم و ناظران پذیرفته شود: «به به خوب زدی، طرف احساس ضعف كرد.» متاسفانه ما در شرایط اجتماعی سختی گرفتار آمدهایم.
رسم است كه در رسانهها، سلیسترین، صحیحترین و محترمانهترین كلمات بیان شود چون بیننده چندین میلیونی دارند و فرهنگی كه توسط رسانه ملی تبلیغ میشود مستقیما به خانههای مردم میرود. اما رسانهها امروز كار خودشان را خوب انجام نمیدهند. فرهنگی پر از ناسزا و كلمات بد را تبلیغ میكنند. رفتارهای بد و پرخاشگرانه را در معرض دید عموم میگذارند. همین موضوع سبب میشود بسیاری از اتفاقها با عكسالعملهای بدنی و فیزیكی روبهرو شده و پرخاشگری به یك رفتار عادی در جامعه تبدیل شود.
قانون جدال
وقتی در خیابان به شما ظلم میشود یا حق شما پایمال میشود، میدانید كه باید قانونی باشد كه از شما حمایت كند و حق قانونی شما را باز گرداند. اما زمانی كه قانون در برآوردن حق قانونی شما ناتوان باشد یا كمكاری كند یا از كنار اتفاقی كه برای شما میافتد بیتوجه بگذرد، شما به سمت قانون خود میروید. قانون جدال به جای جدال قانون با بیقانونی. آن زمان است كه زبان به ناسزا و ناشایست باز میكنید تا شاید حق خود یا بخشی از حق خود را باز پس گیرید و اینطور ناهنجاریها به هنجار تبدیل میشود.
در این ماجراها دستگاههای امنیتی به شدت میتوانند موثر باشند و ضعف این دستگاهها هم مخرب و خطرناك است. به شرطی كه مراحل شكایت از یك موضوع و اختلاف و درگیری آنقدر زمانبر و هزینه بر نباشد كه فرد پس از چند هفته پیگیری كاملا ناامید شده و سعی بر حل مشكلات خود از راههای دیگر كند یا اینكه مراحل دادرسی پس از مدت طولانی نتیجه ندهد، همه این مسائل میتواند عاملی بسیار مهم برای سرخوردگی شخص شده و حتی او را تحریك به انتقامجویی كند.
بدون شك مراجع موظف، نقش واضحی دارند. هر فردی با اطلاع از اینكه نهادها و شوراهایی مثل شورای حل اختلاف وجود دارد، میداند كه اگر به آنها مراجعه كند حداقل نتیجهاش آن است كه آسیبی به خودش نمیرسد و نمیآید از چاقو و اسلحه و غیره استفاده كند ولی ناكافی و ناكامل بودن موسسات تا آنجایی پیش رفته كه فرد شاكی را دچار استیصال میكند و او ترجیح میدهد خودش وارد عمل شود كه متاسفانه این عمل گاهی به قتل منجر میشود.
خیابانهای ترسناك
وقتی قانونی نتوانست نظارتی كه سازوكارهای سنتی روی رفتار جامعه داشتند، تجدید كند ناخودآگاه گسستها آغاز میشود. برای همین است كه امروز مردم به تماشاچی جرم و جنایتها تبدیل شدهاند. اگر امروز كسی به تماشای زورگیری از فردی تنها و بیگناه مینشیند یا در نهایت از او با موبایلش فیلم میگیرد، از بیگناه دفاع نمیكند با اینكه میداند ممكن است نفر بعدی خودش باشد كه گیر چهار زورگیر قلچماق بیفتد، برای این است كه میداند در صورت دخالت و دفاع از مظلوم، اگر اتفاقی برایش بیفتد، كسی از او دفاع نمیكند.
امنیت زمانی تامین میشود كه پلیس آموزش دیده وارد ماجرا شود. بداند كه در كمال احترام باید با مردم رفتار كند. اگر كسی را دستگیر میكند یا تذكر میدهد در چارچوب قانون و در نهایت انسانیت باشد.
لبه تیز گرسنگی
بسیاری از زورگیرانی كه امروز در شهر میچرخند و سوار بر مركب موتور در كوچه پس كوچه جولان میدهند و پرخاشگری میكنند، گرسنگانی هستند كه ماحصل اقتصاد بیمار امروز هستند. بنابراین خیلی آسان كیف میقاپند. دیگران را لخت میكنند و هرگونه مقاومت را با خشونت پاسخ میدهند.
اگر مسئولان نخواهند به وضع اقتصادی جامعه سرو سامان دهند، هر روز شاهد افزایش این زورگیریها خواهیم بود كه ممكن است به یك فاجعه انسانی منجر شود و در نهایت امنیت را از همه خیابانها میگیرد. اما اگر فقر اقتصادی را ریشهكن كنیم بخش بزرگی از فقر فرهنگی از بین میرود.
قانون را قانونگذ ار رعایت كند
مسئلهای كه امروز خیلی به چشم میآید و درصدی از این خشونتها را در پی دارد، این است كه برخی از قانونگذاران، خود قانون را رعایت نمیكنند. اگر میخواهیم جامعهای سالم داشته باشیم باید از ریزودرشت، كوچك و كلان همه پایبند قانون باشیم.
وقتی مدیری به قانون پایبند نیست معلوم است كه وقتی به اداره كوچكی مراجعه میكنید، كارمند به ارباب رجوع جوابی نمیدهد و از زیر كار درمیرود چون میداند كه بالادستی او هم قانون را ندیده گرفته است. بنابراین همین نادیده گرفتنها، جامعه را بیمار میكند. جامعه به سوی خشونت میرود. داد میزند تا بیداد نبیند. كمكم جامعه بیمار در همه ابعاد بیمار میشود.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از تهران امروز ؛ متاسفانه فشارهای اجتماعی و اقتصادی آستانه تحمل آحاد جامعه را پایین آورده و آنها را به سمت رفتارهای تند برده است. آدمها در مواجهه با این نارساییها و كمبودها میخواهند، خودشان را تخلیه كنند. دمدستترین و آسانترین گزینه برای تخلیه درونی هم پرخاشگری است. بنابراین فشارها باعث میشود تا افراد به بدگویی و ناسزا گویی متوسل شوند و این ابتدای معضلات اجتماعی است تا جاییكه جامعه را به سمت ناكجا آباد میبرد.
حاكم شدن لمپنیسم
متاسفانه شرایط سیاسی و اقتصادی باعث شده تا پدیده لمپنیسیم در جامعه گسترش پیدا كند و نمادها و نشانههای بسیاری از آن را میتوان در گوشهگوشه جامعه دید. رفتارهایی كه سطح فرهنگی جامعه را بسیار پایین آورده است. متاسفانه این رفتار امروز در آدمهایی كه در مقام و مرتبه اجتماعی و سیاسی هستند، به وضوح دیده میشود. كسانی كه در كردار و گفتار خود ادب را رعایت نمیكنند و گاهی اوقات در نقدهای سیاسی یا دعواهای سیاسی به فحاشی و پرخاشگری روی میآورند. بنابراین اگر این روزها شاهد پرخاشگری و فحاشی از سوی تودهها هستیم، خیلی عجیب و غریب نیست. آنها از مسئولان و نمایندگان خود الگو میگیرند.
الناس علی دین ملوكهم
ما یك اصطلاح در فرهنگ دینی داریم كه میگوید: «الناس علی دین ملوكهم.» یعنی مردم ازرفتار وکردار مسئولان تبعیت میکنند. بنابراین هر رفتاری كه از تصمیم گیران و دولتمردان دیده میشود به عنوان الگو از سوی تودهها استفاده میشود. در نهایت شیوه برخورد مسئولان با مسائل، به منش آنها در برخوردهای اجتماعی تبدیل میشود.
به نظر میرسد برخی از مسئولان نمیدانند در چه جایگاهی قرار دارند و چه تاثیری روی جامعه میگذارند. بنابراین بهراحتی از كنار این مسائل میگذرند و همین شیوه باعث میشود تا فرهنگ لمپنیسم به تودهها كشیده شود. طبیعی است كه هر مسئولی در جامعه به الگو تبدیل میشود و نه فقط از نظر كلامی كه بهطور كل از نظر رفتاری و كنشی. اكنون مدتهاست كه شاهد چنین پدیدههایی در جامعه هستیم.برخی مسئولان با لحن طلبكارانه و پرخاشگرانه با دیگران برخورد میكنند. این اتفاق و این پدیده بسیار بد و خطرناك است و آسیبهای زیادی به جامعه وارد میكند. بسیاری از ارزشهای جامعه را نابود میكند و از شهروند، دشمن میسازد؛ شهروندی تندخو كه پرخاشگری را سلاحی برای پیشبرد اهدافش میداند.
خشت اول چون نهد معمار كج
ما در جامعهای زندگی میكنیم و مسئولیت مدیریت فرهنگی و آموزشی آن را به كسانی واگذار كردهایم كه برای این كار تربیت نشدهاند.كسانی در راس امور فرهنگی قرار دارند كه آگاهی كافی در این زمینه ندارند. این مسئله بهویژه در آموزش و پرورش بسیار تاثیرگذار است. الان كسانی در آموزش و پرورش وظیفه تربیت كودكان و نوجوانان را به عهده گرفتهاند كه خود برای این كار تربیت نشدهاند. معلوم است كه در مقابل سركشی یك دانشآموز دست به خشونت میزنند. چون خود آنها هم مهارت زندگی كردن را نیاموختهاند. متاسفانه ما هرجا كه عوامل اجرایی برای مدیریت آن كم آوردیم، به هركسی با هر تخصصی حتی نامربوط به آن جایگاه متوسل شدیم. آنها هم حوزه واگذار شده را با توجه به سلایق خودشان اداره میكنند كه البته با هیچ منطقی هماهنگ نیست.
همین رفتارهای پرخاشگرانه زنجیری، سبب میشود این رفتارها عادی شود و با وجود درد و ناراحتی اما از سوی عموم و ناظران پذیرفته شود: «به به خوب زدی، طرف احساس ضعف كرد.» متاسفانه ما در شرایط اجتماعی سختی گرفتار آمدهایم.
رسم است كه در رسانهها، سلیسترین، صحیحترین و محترمانهترین كلمات بیان شود چون بیننده چندین میلیونی دارند و فرهنگی كه توسط رسانه ملی تبلیغ میشود مستقیما به خانههای مردم میرود. اما رسانهها امروز كار خودشان را خوب انجام نمیدهند. فرهنگی پر از ناسزا و كلمات بد را تبلیغ میكنند. رفتارهای بد و پرخاشگرانه را در معرض دید عموم میگذارند. همین موضوع سبب میشود بسیاری از اتفاقها با عكسالعملهای بدنی و فیزیكی روبهرو شده و پرخاشگری به یك رفتار عادی در جامعه تبدیل شود.
قانون جدال
وقتی در خیابان به شما ظلم میشود یا حق شما پایمال میشود، میدانید كه باید قانونی باشد كه از شما حمایت كند و حق قانونی شما را باز گرداند. اما زمانی كه قانون در برآوردن حق قانونی شما ناتوان باشد یا كمكاری كند یا از كنار اتفاقی كه برای شما میافتد بیتوجه بگذرد، شما به سمت قانون خود میروید. قانون جدال به جای جدال قانون با بیقانونی. آن زمان است كه زبان به ناسزا و ناشایست باز میكنید تا شاید حق خود یا بخشی از حق خود را باز پس گیرید و اینطور ناهنجاریها به هنجار تبدیل میشود.
در این ماجراها دستگاههای امنیتی به شدت میتوانند موثر باشند و ضعف این دستگاهها هم مخرب و خطرناك است. به شرطی كه مراحل شكایت از یك موضوع و اختلاف و درگیری آنقدر زمانبر و هزینه بر نباشد كه فرد پس از چند هفته پیگیری كاملا ناامید شده و سعی بر حل مشكلات خود از راههای دیگر كند یا اینكه مراحل دادرسی پس از مدت طولانی نتیجه ندهد، همه این مسائل میتواند عاملی بسیار مهم برای سرخوردگی شخص شده و حتی او را تحریك به انتقامجویی كند.
بدون شك مراجع موظف، نقش واضحی دارند. هر فردی با اطلاع از اینكه نهادها و شوراهایی مثل شورای حل اختلاف وجود دارد، میداند كه اگر به آنها مراجعه كند حداقل نتیجهاش آن است كه آسیبی به خودش نمیرسد و نمیآید از چاقو و اسلحه و غیره استفاده كند ولی ناكافی و ناكامل بودن موسسات تا آنجایی پیش رفته كه فرد شاكی را دچار استیصال میكند و او ترجیح میدهد خودش وارد عمل شود كه متاسفانه این عمل گاهی به قتل منجر میشود.
خیابانهای ترسناك
وقتی قانونی نتوانست نظارتی كه سازوكارهای سنتی روی رفتار جامعه داشتند، تجدید كند ناخودآگاه گسستها آغاز میشود. برای همین است كه امروز مردم به تماشاچی جرم و جنایتها تبدیل شدهاند. اگر امروز كسی به تماشای زورگیری از فردی تنها و بیگناه مینشیند یا در نهایت از او با موبایلش فیلم میگیرد، از بیگناه دفاع نمیكند با اینكه میداند ممكن است نفر بعدی خودش باشد كه گیر چهار زورگیر قلچماق بیفتد، برای این است كه میداند در صورت دخالت و دفاع از مظلوم، اگر اتفاقی برایش بیفتد، كسی از او دفاع نمیكند.
امنیت زمانی تامین میشود كه پلیس آموزش دیده وارد ماجرا شود. بداند كه در كمال احترام باید با مردم رفتار كند. اگر كسی را دستگیر میكند یا تذكر میدهد در چارچوب قانون و در نهایت انسانیت باشد.
لبه تیز گرسنگی
بسیاری از زورگیرانی كه امروز در شهر میچرخند و سوار بر مركب موتور در كوچه پس كوچه جولان میدهند و پرخاشگری میكنند، گرسنگانی هستند كه ماحصل اقتصاد بیمار امروز هستند. بنابراین خیلی آسان كیف میقاپند. دیگران را لخت میكنند و هرگونه مقاومت را با خشونت پاسخ میدهند.
اگر مسئولان نخواهند به وضع اقتصادی جامعه سرو سامان دهند، هر روز شاهد افزایش این زورگیریها خواهیم بود كه ممكن است به یك فاجعه انسانی منجر شود و در نهایت امنیت را از همه خیابانها میگیرد. اما اگر فقر اقتصادی را ریشهكن كنیم بخش بزرگی از فقر فرهنگی از بین میرود.
قانون را قانونگذ ار رعایت كند
مسئلهای كه امروز خیلی به چشم میآید و درصدی از این خشونتها را در پی دارد، این است كه برخی از قانونگذاران، خود قانون را رعایت نمیكنند. اگر میخواهیم جامعهای سالم داشته باشیم باید از ریزودرشت، كوچك و كلان همه پایبند قانون باشیم.
وقتی مدیری به قانون پایبند نیست معلوم است كه وقتی به اداره كوچكی مراجعه میكنید، كارمند به ارباب رجوع جوابی نمیدهد و از زیر كار درمیرود چون میداند كه بالادستی او هم قانون را ندیده گرفته است. بنابراین همین نادیده گرفتنها، جامعه را بیمار میكند. جامعه به سوی خشونت میرود. داد میزند تا بیداد نبیند. كمكم جامعه بیمار در همه ابعاد بیمار میشود.