312
25th December 2012, 07:05 AM
چرا حضرت يونس به كام نهنگ رفت؟
http://img.tebyan.net/big/1387/09/580183197382382341681710023432199158169211.jpg
حضرت يونس (عليهالسلام) به ستمگر بودن خويش اعتراف كرده است؛ چنانكه قرآن ميفرمايد: "و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه فنادي في الظّلمات أن لا إله إلاّ أنت سُبحانك إنّي كنتُ من الظّالمين"(1)؛ يادآور حال يونس را هنگامي كه از ميان قوم خود خشمگين بيرون رفت و چنين پنداشت كه ما هرگز او را در تنگنا قرار نخواهيم داد؛ اما وقتي به كام نهنگ فرو رفت، در آن تاريكيهاي دريا و شكم نهنگ فرياد برآورد: خدايا! جز تو معبودي نيست. تو از شرك و شريك و هر عيب و آلودگي پاك و منزهي و من از ستمكارانم.
در اينجا سوالي مطرح ميشود كه اگر خشمناك شدن حضرت يونس(عليه السلام) از دست مردم به حق بود، چرا به كام نهنگ فرو رفت و خود را ستمكار خواند؟
اين امور با معصوم بودن يك پيامبر سازگار نيست. به ويژه، كار او به قدري سنگين و مشكل بود كه خداوند در اينباره فرمود: اگر او از تسبيح كنندگان نبود، تا روز قيامت در شكم ماهي زنداني بود: "فلولا أنّه كان من المسبّحين . للبث في بطنه إلي يوم يُبعثون(2)؛ ولي لطف خدا شامل حال او شد و دعايش به هدف اجابت رسيد و از اندوه نجات يافت؛ زيرا او مؤمن واقعي بود و خداوند مؤمنان راستين را از اندوه ميرهاند: "فاستجبنا له و نجّيناه من الغمّ و كذلك نُنجي المؤمنين."(3)
برخي در پاسخ گفتهاند: حضرت يونس، مرتكب ترك اولي شد. او ميبايست تحمّل و صبر فراوان به خرج ميداد و شتاب و عجله نميكرد. لذا، قرآن به اين نكته تذكر داده است كه او زود صبر را از دست داد و شكيبايي و حوصلهاش به سر رسيد. از اينرو، خداي سبحان، خطاب به پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد: فاصبر لحكم ربّك و لاتكن كصاحب الحوت إذ نادي و هو مكظوم . لولا أن تداركه نعمةٌ من ربّه لنُبذ بالعراء و هو مذموم . فاجتباه ربّه فجعله من الصّالحين(4)؛ در امتثال حكم پروردگارت شكيبا باش و مانند همدم ماهي (حضرت يونس عليهالسلام) مباش؛ آنگاه كه اندوه زده ندا داد. اگر لطفي از جانب پروردگارش تدارك حال او نميكرد، قطعاً نكوهش شده بر زمين خشك انداخته ميشد. پس، پروردگارش او را برگزيد و از شايستگانش گردانيد.(5)
http://img.tebyan.net/big/1387/09/580183197382382341681710023432199158169211.jpg
حضرت يونس (عليهالسلام) به ستمگر بودن خويش اعتراف كرده است؛ چنانكه قرآن ميفرمايد: "و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه فنادي في الظّلمات أن لا إله إلاّ أنت سُبحانك إنّي كنتُ من الظّالمين"(1)؛ يادآور حال يونس را هنگامي كه از ميان قوم خود خشمگين بيرون رفت و چنين پنداشت كه ما هرگز او را در تنگنا قرار نخواهيم داد؛ اما وقتي به كام نهنگ فرو رفت، در آن تاريكيهاي دريا و شكم نهنگ فرياد برآورد: خدايا! جز تو معبودي نيست. تو از شرك و شريك و هر عيب و آلودگي پاك و منزهي و من از ستمكارانم.
در اينجا سوالي مطرح ميشود كه اگر خشمناك شدن حضرت يونس(عليه السلام) از دست مردم به حق بود، چرا به كام نهنگ فرو رفت و خود را ستمكار خواند؟
اين امور با معصوم بودن يك پيامبر سازگار نيست. به ويژه، كار او به قدري سنگين و مشكل بود كه خداوند در اينباره فرمود: اگر او از تسبيح كنندگان نبود، تا روز قيامت در شكم ماهي زنداني بود: "فلولا أنّه كان من المسبّحين . للبث في بطنه إلي يوم يُبعثون(2)؛ ولي لطف خدا شامل حال او شد و دعايش به هدف اجابت رسيد و از اندوه نجات يافت؛ زيرا او مؤمن واقعي بود و خداوند مؤمنان راستين را از اندوه ميرهاند: "فاستجبنا له و نجّيناه من الغمّ و كذلك نُنجي المؤمنين."(3)
برخي در پاسخ گفتهاند: حضرت يونس، مرتكب ترك اولي شد. او ميبايست تحمّل و صبر فراوان به خرج ميداد و شتاب و عجله نميكرد. لذا، قرآن به اين نكته تذكر داده است كه او زود صبر را از دست داد و شكيبايي و حوصلهاش به سر رسيد. از اينرو، خداي سبحان، خطاب به پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد: فاصبر لحكم ربّك و لاتكن كصاحب الحوت إذ نادي و هو مكظوم . لولا أن تداركه نعمةٌ من ربّه لنُبذ بالعراء و هو مذموم . فاجتباه ربّه فجعله من الصّالحين(4)؛ در امتثال حكم پروردگارت شكيبا باش و مانند همدم ماهي (حضرت يونس عليهالسلام) مباش؛ آنگاه كه اندوه زده ندا داد. اگر لطفي از جانب پروردگارش تدارك حال او نميكرد، قطعاً نكوهش شده بر زمين خشك انداخته ميشد. پس، پروردگارش او را برگزيد و از شايستگانش گردانيد.(5)