PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ((((حرفهای شنیدنی ))))



kadaj
23rd December 2012, 02:26 PM
سر ِرفتن نداشت اما رفت
تا به پایان ِبهترش برسد
آنقَدَر قصه درد پایان داشت
که نمی خواست آخرش برسد
***
خسته از راه دور می آمد
مرد میدان جنگ بر دوشش
قصه یک خاکریز تنها که
نعش خمپاره ها در آغوشش
***
کودکی با عروسکی غمگین
توی آغوش جنگ افتاده
جنگ اغوش گرم و ناامنی
که به هُرم گلوله تن داده
***
کسی انگار هیچوقت ندید،
توی این سالهای بغض آلود،
مادر و انتظار ِبیهوده
کسی انگار هیچوقت نبود
***
می چکید از ستاره ها هر شب
داغهایی که تازه تر بودند
توی این شهر خرم و آباد،
چشمهایی همیشه تر بودند
***
سفره از اتفاق پر شده بود
نوعروس ِلباسهای سیاه،
زیر خمپاره و منورها
مرد خود را نشسته چشم به راه
***
در دلش شور و شوق زندگی و
بی خبر قصه جنگ می آورد
سفره از خون و خاک وآینه بود،
جای گلها تفنگ می آورد
***
سوت خمپاره در کل و آژیر،
در شب ِمتن اتفاق افتاد
آینه از خودش بهم پاشید
در پریشانی ِاتاق افتاد
***
آن شب از زایمان ِدرد آمد،
آسمان باز روسپید شده
بغض راوی شکست و با خود گفت:
سوژه در داستان شهید شده

**Meh**
15th January 2013, 07:05 PM
ممنون . خیلییییییییییی زیباست [golrooz]

**Meh**
16th January 2013, 02:07 PM
امروز برای شهدا وقت نداریم




ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم



با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است



ما بهر ملا قات خدا وقت نداریم



چون فرد مهمی شده نفس دغل ما




اندازه یک قبله دعا ، وقت نداریم



در کوفه تن ،غیرت ما خانه نشین است



بهر سفر کرب و بلا ، وقت نداریم



تقویم گرفتاری ما پر شد ه از زرد



ای سرخ ، گل لاله ، تو را وقت نداریم



هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم


خوب است ، ولی حیف که ما وقت نداریم

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد