golden3
21st December 2012, 05:10 PM
شیوانا و جمعی از شاگردان در حین عبور از روستایی برای مدتی در مهمان خانه دهکده به استراحت پرداختند. در این حین یکی از شاگردان متوجه پیرزن ضعیفی شد که روی تختی زیر درختی نشسته و اطرافش پر از غذا و میوه است.
http://www.1pars.com/images/2012/pezeshki/girlFor.jpg
گهگاه یکی از اهالی دهکده نزد او می آید و با احترام با او صحبت می کند و ظرف غذا یا میوه یا هدیه ای به او می دهد و می رود. یکی از شاگردان با تعجب از شیوانا پرسید: "این پیرزن باید قدرت و نفوذ زیادی بر اهالی این دهکده داشته باشد که این قدر به او احترام می گذارند و برایش غذا می آورند؟"
شیوانا گفت: "نه! اتفاقا پیرزنی تنها و بی کس است که از مال دنیا هیچ ندارد و تنها جایی که دارد همین تخت زیر درخت و آن کلبه کوچک است."
یکی دیگر از شاگردان با حیرت پرسید: "پس چرا اهالی دهکده این قدر با ترس و احترام مقابل او می نشینند و طوری رفتار می کنند انگار این پیرزن قدرتی عظیم دارد؟"
شیوانا با لبخند گفت: "برای فهمیدن دلیلش نزد او بروید و کمی بنشینید و در مورد ترس بی دلیل و از دید شما بی معنای بعضی از اهالی دهکده با او صحبت کنید. خودتان دلیل این همه احترام را خواهید فهمید."
آن دو شاگرد با احتیاط نزد پیرزن رفتند و دو ساعت پیش او ماندند و سپس با احترام و ترس و وحشتی غیر قابل وصف سراسیمه نزد شیوانا و بقیه دوستانشان برگشتند و گفتند: "این پیرزن ما را می شناخت. گفت دیشب در خواب دیده است که یکی از فامیل های ما که تازه فوت کرده سوار بر گاو میشی سفید از جایی که الان نشسته ایم عبور می کند و برای همه ما دست تکان می دهد اما وقتی به من و این دوستم می رسد آن فامیل ِ از دنیا رفته ما را به زور سوار گاومیش می کند تا با خودش به آن دنیا ببرد.
البته بارها گفت که این خواب بی اساس و پوچ است و نباید نگران شویم اما ما از شنیدن رویا وحشت کردیم و با پرداخت مبلغی به عنوان تاوان از او خواستیم به فامیل تازه مرده اش بگوید دست از سر ما بردارد؟"
شیوانا با خنده گفت: " پس متوجه شدید که این پیرزن بی دست و پا از کدام راه امرار معاش می کند؟ او رویا می بافد و رویا می فروشد. او برای زنده ماندن و دفاع و محافظت از خود، خواب می سازد و بابت این هنرش حمایت غذایی و احترام دریافت می کند."
دو شاگرد با تعجب گفتند: "یعنی مرده گاومیش سوار ساختگی و غیرواقعی بود؟"
شیوانا با لبخند گفت: "مگر انتظار داشتید خواب و رویای یک آدم معمولی دقیق و واقعی باشد؟ این زن خودش از ابتدا گفت که آن چه تعریف می کند خواب و رویایی بی پایه بیش نیست. این شما بودید که آن را جدی گرفتید و وحشت کردید. از خودتان انتقاد کنید که چرا هر رویای بافته شده ای را می پذیرید و از آن وحشت می کنید!"
منبع: مجله موفّقیّت
http://www.1pars.com/images/2012/pezeshki/girlFor.jpg
گهگاه یکی از اهالی دهکده نزد او می آید و با احترام با او صحبت می کند و ظرف غذا یا میوه یا هدیه ای به او می دهد و می رود. یکی از شاگردان با تعجب از شیوانا پرسید: "این پیرزن باید قدرت و نفوذ زیادی بر اهالی این دهکده داشته باشد که این قدر به او احترام می گذارند و برایش غذا می آورند؟"
شیوانا گفت: "نه! اتفاقا پیرزنی تنها و بی کس است که از مال دنیا هیچ ندارد و تنها جایی که دارد همین تخت زیر درخت و آن کلبه کوچک است."
یکی دیگر از شاگردان با حیرت پرسید: "پس چرا اهالی دهکده این قدر با ترس و احترام مقابل او می نشینند و طوری رفتار می کنند انگار این پیرزن قدرتی عظیم دارد؟"
شیوانا با لبخند گفت: "برای فهمیدن دلیلش نزد او بروید و کمی بنشینید و در مورد ترس بی دلیل و از دید شما بی معنای بعضی از اهالی دهکده با او صحبت کنید. خودتان دلیل این همه احترام را خواهید فهمید."
آن دو شاگرد با احتیاط نزد پیرزن رفتند و دو ساعت پیش او ماندند و سپس با احترام و ترس و وحشتی غیر قابل وصف سراسیمه نزد شیوانا و بقیه دوستانشان برگشتند و گفتند: "این پیرزن ما را می شناخت. گفت دیشب در خواب دیده است که یکی از فامیل های ما که تازه فوت کرده سوار بر گاو میشی سفید از جایی که الان نشسته ایم عبور می کند و برای همه ما دست تکان می دهد اما وقتی به من و این دوستم می رسد آن فامیل ِ از دنیا رفته ما را به زور سوار گاومیش می کند تا با خودش به آن دنیا ببرد.
البته بارها گفت که این خواب بی اساس و پوچ است و نباید نگران شویم اما ما از شنیدن رویا وحشت کردیم و با پرداخت مبلغی به عنوان تاوان از او خواستیم به فامیل تازه مرده اش بگوید دست از سر ما بردارد؟"
شیوانا با خنده گفت: " پس متوجه شدید که این پیرزن بی دست و پا از کدام راه امرار معاش می کند؟ او رویا می بافد و رویا می فروشد. او برای زنده ماندن و دفاع و محافظت از خود، خواب می سازد و بابت این هنرش حمایت غذایی و احترام دریافت می کند."
دو شاگرد با تعجب گفتند: "یعنی مرده گاومیش سوار ساختگی و غیرواقعی بود؟"
شیوانا با لبخند گفت: "مگر انتظار داشتید خواب و رویای یک آدم معمولی دقیق و واقعی باشد؟ این زن خودش از ابتدا گفت که آن چه تعریف می کند خواب و رویایی بی پایه بیش نیست. این شما بودید که آن را جدی گرفتید و وحشت کردید. از خودتان انتقاد کنید که چرا هر رویای بافته شده ای را می پذیرید و از آن وحشت می کنید!"
منبع: مجله موفّقیّت