ستاره 15
20th December 2012, 05:58 PM
خاقانی شروانی قصیدهسرای چیرهدست سدهی هشتم هجری، شیوهیی تازه از لفظ و معنی در سخنسرایی به وجود آورده است.
منصفان استاد دانندم که از معنی و لفظ شیوهی تازه نه رسم باستان آوردهام(258)1
استفاده از شکل حروف و واژگان با تشبیه،هجا،2تصحیف،قلب و... برای بیان معانی دقیق،از جنبههای موردنظر خاقانی است که ما نمونههایی از این شیوهی هنری را ارائه میدهیم.
1-گوید این خاقانی دریا مثابت خود منم خوانمش خاقانی اما از میان افتاده«قا»(19)
خاقانی خاطرهی اهل سخن را به چشمهیی کوچک مانند کرده است، زیرا اگر«قا»را از میانهی واژهی«خاقانی»برداریم،خا ی(-چشمه) باقی می ماند.
2-حق میکند ندا که به ما ره دراز نیست از«مال»«لام»بفکن و باقیشناس ما(4)
برای رسیدن به حق تنها کافیست حرف«لام»را از واژهی«مال» برداریم،یعنی خود را از هرچه رنگ تعلّق پذیرد،آزاد کنیم.
عیب شروان مکن که خاقانی هست از آن شهر که ابتداش«شر»است عیب شهری چرا کنی به دو حرف که اول شرع و آخر بشر است(68)
هجای آغازین شهر خاقانی یعنی شروان«شر»است و خاقانی با این استدلال که دو حرف«شر»در ساخت واژههای«شرع»و«بشر»نیز به کار میرود،عیبجویان شروان را نکوهش میکند.3
در ادامه میگوید:
جرم خورشید را چه جرم بدانک شرق و غرب ابتدا«شر»است و «غر»است(68)
چون آغاز واژههای شرق و غرب،شر(-بدی)و غر(-آنکاره)است بر خورشید حرجی نیست.همچنین است وجود«غر»در واژههای غریب(-عجیب و حیرتانگیز)کاشغر(-مشتهر به مشک نیک):
گرچه ز اول«غر»است حرف غریب مرد نامی غریب بحر و بر است چه کنی نقص مشک کاشغری که«غر»آخر حروف کاشغر است(68)
و وجود«بد»در ساخت واژهی«بدخشان»(-معدن لعل قیمتی):
گرچه هست اول بدخشان بد نه نتیجش نکوترین گهر است(68)
و وجود«تب»در واژهی«تبریز»:
نه تب اول حروف تبریز است لیک صحّت رسان هر نفر است(68)
4-وگر عنقایی از مرغان ز کوه قاف دین مگذر که چون بی«قاف»شد عنقا عنا گردد ز نالانی(414)
اگر صرف«قاف»را از روی کلمهی«عنقا»برداریم به«عنا» (-رنج)بدل میشود.
5-«سیب صفاهان»«الف»افزود در اول تا خورم آسیب جان گزای صفاهان(357)
اگر«الف»به آغاز واژهی«سیب»اضافه کنیم«آسیب»حاصل میشود.
6-آن روز رفت آب غلامان که یوسفی تصحیف عید شد به بهای محقّرش(226)
تصحیف عید،«عبد-»است و بیت به بندگی رفتن حضرت یوسف(ع) اشاره دارد.مصراع دوم آیهی 20 سورهی یوسف تلمیح دارد:«
و شروه بثمن بخس در اهم معدودة...
»
7-مجلس انس حریفان را هم از تصحیف«انس» در تنوره کیمیای جان افشاندهاند(106)
تصحیف«انس»آتش است.
8-چو سر سام سرد است قلب شتا را دوا بِه ز«قلب شتایی»نیابی(417)
در مصراع دوم مقصود از«قلب شتا»آتش است.
9-بقایی نیست هیچ اقبال را چند آزمودستی خود آنک لابقا مقلوب اقبال است بر خوانش(213)
خاقانی میگوید:اقبال را بقایی نیست،زیرا که مقلوب«اقبال»، «لابقا»است.
10-از«لا»رسی به صدر شهادت که عقل را از«لا»و«هو»ست مرکب لاهوت زیر ران(130)
«لا+هو»(-لا اله الا هو):لاهوت(-عالم غیب)
11-عدل تو«شین»را ز«را»کرد جدا چون بدید که آلتِ رایست«را»،صورتِ شَین است«شین»(335)
عدل تو حروف«شر»را از هم جدا کرد(شر را نابود کرد)
زیرا«شین»آن هم شکل«شَین(-زشتی)»و«را»ریِ آن هم ریخت«رای(-اندیشه)».
12-بیحاجبّی«لا»به در دین مرو که هست دین گنج خانهی حق و«لا»شکل اژدها(3)
خاقانی«لا»ی در کلمهی طیبهی«لا اله الا اللّه»در مقام نفی شرک و شک است را به اژدهای دو سر تشبیه کرده است.
باز در جای دیگر این تشبیه را به کار برده است:
«لا»زان شد اژدهای دو سر تا فرو خورد هر شرک و شک که در ره الاّ شود عیان(310)
13-با«لا»برآر نفس چلیپاپرست از آنک عیسی تُست نفس و صلیب است شکل«لا»(16)
صلیب را در شکل و ریخت به حرف«لا»مانند کرده است.
14-دروازهی سرای ازل دان سه حرف عشق دندانهی کلید ابد دان دو حرف«لا»(3)
دو حرف«لا»را که به دندانهی مفتاح دروازهی سرای ابد تشبیه
کرده است.
15-چنان استادهام پیش و پس طعن که استاده است الفهای«اطعنا»(25)
خاقانی خود را به الفهای آغاز و انجام واژهی«اطعنا»مانند کرده است که«طعن»را در میان گرفتهاند.مینورسکی،شارح قصیدهی ترسائیهی خاقانی،«این تشبیه را یکی از خیالیترین تشبیهات خاقانی میداند».4
16-ز هرچه زیب جهانست و هرکه ز اهل جهان مرا چو صفر تهیدار و جون«الف»تنها(10)
از حرف«الف»تنهایی آن را وجه شبه اراده کرده است زیرا«الف» در ابتدای کلمه به حرف بعدی نمیچسبد.
باز در جای دیگر میفرماید:
چو صفر و الف تُهی و تنها چون تیر و قلم نحیف و عریان(346)
17-چو الف سوزنی نیزه و بنیاد کفر چون بن سوزن به قهر کرده خراب و یباب
خاقانی نیزه را در راستی قامت به«الف»مانند کرده است.باز در جای دیگر میگوید:
الف راست صورت صواب است لکن اگر کژ شود هم خطایی نیابی(416)
18-از حرف صولجان فش زیرش دو گوی ساکن آمد چو صفر مفلس و در صفر شد توانگر(191
خاقانی در این بیت آمدن خورشید به برج حمل و فرا رسیدن بهار را توصیف میکند.«مراد او از حرف صولجان فش زیرش دو گوی ساکن»رقم«یا»است که علامت و رقم برج حوت است.5
در بیت بعد این تحویل را به وضوح بیان میکند:
یعنی که قرص خورشید از حوت در حمل شد کرد اعتدال بر وی بیت الشرف مقرّر(191)
19-نام او چون اسم اعظم تاج اسما دان از آنک حلقهی میم منوچهرست طوق اصفیا بلکه رضوان زین پس از«میم»منوچهر ملک یارهی حوران کند گر شاه را بیند رضا دایرهی«میم»منوچهر از ثوابت برتر است آفرینش در میانش نقطهیی بس بینوا گر سما چون«میم»نام او نبودی از نخست همچو«سین»درهم شکستی تاکنون سقف سما(20)
خاقانی این ابیات را در مدح شروانشاه منوچهر سروده و حلقهی «میم»منوچهر را طوق اصفیا و یارهی حوران بهشتی و جهان را نقطهی کوچک در میان آن به شمار آورده است.
در ادامه میگوید:آسمان همچون میم منوچهر گرد و مدوّر است وگرنه سقفش همچون دندانههای«سین»درهم میشکست.
20-به صورت دو حرف کژ آمد دل،اما ز دل راستگوتر گوائی نیابی(416)
به کژی و خمیدگی حروف«دال و لام»در کلمهی«دل»اشاره دارد.
21-دجله ز زلفش مشک دم،زلفش چو«دال دجله»خم نازک تنش چون دجله هم کشکش خرامان دیدهام(453)
خاقانی زلف را در خمیدگی شکل به حرف«دال»در کلمهی «دجله»مانند کرده است.
22-از چشم بد ایمنی که دارد دندان و لب تو شکل«یاسین»(652)
لب و دندان را در شکل و ریخت به ترتیب به«یا»و «سین»مانند کرده است.
در جای دیگر نیز میگوید:
بندهی دندان خویشم کو به گاز نقش«یا سین»کرد بر بازوی تو(658)
همچنین در جای دیگر میگوید:
زمزم آنک چون دهانی آب حیوان به گلو و آن دهان از«میم»لب چون«سین»دندان آمده(370)
23-از«أانتَش»همزه مسمار و «الف» داری شده بر چنین داری ز عصمت«کافها»خوان آمده(370)
«أانتش»اشره به آیهی 116 سورهی مائده دارد:
«و اذ قال اللّه یا عیسی ابن مریم ءانت للناس اتعذونی و امّی الهین من دون اللّه...»
در مصراع اول«همزه»و«الف»را به مسمار و دار تشبیه کرده است.در مصراع دوم«کافها»اشاره دارد به آیهی آغازین سورهی مریم:
«کهیعص»
24-کوه رحمت حرمتی دارد که پیش قدر او کوه قاف و نقطه«فا»هر دو یکسان دیدهاند(93)
خاقانی کوه قاف را در برابر مقام جبل الرحمه به«نقطهی فا» (کمارج و بیمقدار)مانند کرده است.باز در جای دیگر میگوید:
چون به سر کوه قاف نقطهی«فا»دان خطهی بغداد در ازای صفاهان(355)
25-ملک چون تیغ تو یافت یک دو شود کار او شصت به سیصد رسد چون سه نقط یافت«سین»(335)
«سین»در حساب جمل مطابق با عدد«شصت»است و اگر سه نقطه روی آن بگذاریم«شین»میشود که در حساب جمل مطابق با عدد«سیصد»است.
26-در سنهی«ثانون الف»به حضرت موصل راندم«ثانون الف»سزای صفاهان(355)
«ثانون الف»مصراع اول در حساب جمل مطابق با عدد(551) است.(500-ث،50-ن،1-الف)؛«ثانون الف»مصراع دوم حروف جدا شدهی واژهی«ثنا»(-ستایش)است.6
پینوشتها
(1)-دیوان خاقانی شروانی،به کوشش دکتر ضیاء الدین سجادی،تهران،زوّار، 1374.
(2)-استاد کزازی در زیباشناسی سخن پارسی 3،بدیع،صص 173-174 چنین مینگارد:«هجا آن بازیست که پارهیی از سخن آنچنان باشد که در آن حروف واژگان را جداجدا برخوانند».
(3)-البته خاقانی خودش در جای دیگر شروان را به«شر»نسبت میدهد و از محنتهای بیشمار آن یاد میکند:
ای نور زای چشمه دیدی که چند دیدم در چاه شر شروان ظلمات ظلم بیمر(187)
.
(4)-دیدار با کعبهی جان،دکتر عبد الحسین زرینکوب،تهران،سخن،1379، ص 72.
(5)-ثری تا ثریا،دکتر عباس ماهیار،کرج،جامگل،1382،ص 194.
(6)-رجوع شود به پینوشت شمارهی 2.
نویسنده : قاسمی گل افشانی، اکبر
مجله حافظ » نیمه اول بهمن 1384 - شماره 23
موضوع مطلب : بازی خاقانی با حروف و واژگان (http://rezasabziadabiyat1385.persianblog.ir/tag/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c_%d8%ae%d8%a7%d9%82%d8%a7% d9%86%db%8c_%d8%a8%d8%a7_%d8%ad%d8%b1%d9%88%d9%81_ %d9%88_%d9%88%d8%a7%da%98%da%af%d8%a7%d9%86) / حروف و واژگان (http://rezasabziadabiyat1385.persianblog.ir/tag/%d8%ad%d8%b1%d9%88%d9%81_%d9%88_%d9%88%d8%a7%da%98 %da%af%d8%a7%d9%86) / خاقانی (http://rezasabziadabiyat1385.persianblog.ir/tag/%d8%ae%d8%a7%d9%82%d8%a7%d9%86%db%8c)
منصفان استاد دانندم که از معنی و لفظ شیوهی تازه نه رسم باستان آوردهام(258)1
استفاده از شکل حروف و واژگان با تشبیه،هجا،2تصحیف،قلب و... برای بیان معانی دقیق،از جنبههای موردنظر خاقانی است که ما نمونههایی از این شیوهی هنری را ارائه میدهیم.
1-گوید این خاقانی دریا مثابت خود منم خوانمش خاقانی اما از میان افتاده«قا»(19)
خاقانی خاطرهی اهل سخن را به چشمهیی کوچک مانند کرده است، زیرا اگر«قا»را از میانهی واژهی«خاقانی»برداریم،خا ی(-چشمه) باقی می ماند.
2-حق میکند ندا که به ما ره دراز نیست از«مال»«لام»بفکن و باقیشناس ما(4)
برای رسیدن به حق تنها کافیست حرف«لام»را از واژهی«مال» برداریم،یعنی خود را از هرچه رنگ تعلّق پذیرد،آزاد کنیم.
عیب شروان مکن که خاقانی هست از آن شهر که ابتداش«شر»است عیب شهری چرا کنی به دو حرف که اول شرع و آخر بشر است(68)
هجای آغازین شهر خاقانی یعنی شروان«شر»است و خاقانی با این استدلال که دو حرف«شر»در ساخت واژههای«شرع»و«بشر»نیز به کار میرود،عیبجویان شروان را نکوهش میکند.3
در ادامه میگوید:
جرم خورشید را چه جرم بدانک شرق و غرب ابتدا«شر»است و «غر»است(68)
چون آغاز واژههای شرق و غرب،شر(-بدی)و غر(-آنکاره)است بر خورشید حرجی نیست.همچنین است وجود«غر»در واژههای غریب(-عجیب و حیرتانگیز)کاشغر(-مشتهر به مشک نیک):
گرچه ز اول«غر»است حرف غریب مرد نامی غریب بحر و بر است چه کنی نقص مشک کاشغری که«غر»آخر حروف کاشغر است(68)
و وجود«بد»در ساخت واژهی«بدخشان»(-معدن لعل قیمتی):
گرچه هست اول بدخشان بد نه نتیجش نکوترین گهر است(68)
و وجود«تب»در واژهی«تبریز»:
نه تب اول حروف تبریز است لیک صحّت رسان هر نفر است(68)
4-وگر عنقایی از مرغان ز کوه قاف دین مگذر که چون بی«قاف»شد عنقا عنا گردد ز نالانی(414)
اگر صرف«قاف»را از روی کلمهی«عنقا»برداریم به«عنا» (-رنج)بدل میشود.
5-«سیب صفاهان»«الف»افزود در اول تا خورم آسیب جان گزای صفاهان(357)
اگر«الف»به آغاز واژهی«سیب»اضافه کنیم«آسیب»حاصل میشود.
6-آن روز رفت آب غلامان که یوسفی تصحیف عید شد به بهای محقّرش(226)
تصحیف عید،«عبد-»است و بیت به بندگی رفتن حضرت یوسف(ع) اشاره دارد.مصراع دوم آیهی 20 سورهی یوسف تلمیح دارد:«
و شروه بثمن بخس در اهم معدودة...
»
7-مجلس انس حریفان را هم از تصحیف«انس» در تنوره کیمیای جان افشاندهاند(106)
تصحیف«انس»آتش است.
8-چو سر سام سرد است قلب شتا را دوا بِه ز«قلب شتایی»نیابی(417)
در مصراع دوم مقصود از«قلب شتا»آتش است.
9-بقایی نیست هیچ اقبال را چند آزمودستی خود آنک لابقا مقلوب اقبال است بر خوانش(213)
خاقانی میگوید:اقبال را بقایی نیست،زیرا که مقلوب«اقبال»، «لابقا»است.
10-از«لا»رسی به صدر شهادت که عقل را از«لا»و«هو»ست مرکب لاهوت زیر ران(130)
«لا+هو»(-لا اله الا هو):لاهوت(-عالم غیب)
11-عدل تو«شین»را ز«را»کرد جدا چون بدید که آلتِ رایست«را»،صورتِ شَین است«شین»(335)
عدل تو حروف«شر»را از هم جدا کرد(شر را نابود کرد)
زیرا«شین»آن هم شکل«شَین(-زشتی)»و«را»ریِ آن هم ریخت«رای(-اندیشه)».
12-بیحاجبّی«لا»به در دین مرو که هست دین گنج خانهی حق و«لا»شکل اژدها(3)
خاقانی«لا»ی در کلمهی طیبهی«لا اله الا اللّه»در مقام نفی شرک و شک است را به اژدهای دو سر تشبیه کرده است.
باز در جای دیگر این تشبیه را به کار برده است:
«لا»زان شد اژدهای دو سر تا فرو خورد هر شرک و شک که در ره الاّ شود عیان(310)
13-با«لا»برآر نفس چلیپاپرست از آنک عیسی تُست نفس و صلیب است شکل«لا»(16)
صلیب را در شکل و ریخت به حرف«لا»مانند کرده است.
14-دروازهی سرای ازل دان سه حرف عشق دندانهی کلید ابد دان دو حرف«لا»(3)
دو حرف«لا»را که به دندانهی مفتاح دروازهی سرای ابد تشبیه
کرده است.
15-چنان استادهام پیش و پس طعن که استاده است الفهای«اطعنا»(25)
خاقانی خود را به الفهای آغاز و انجام واژهی«اطعنا»مانند کرده است که«طعن»را در میان گرفتهاند.مینورسکی،شارح قصیدهی ترسائیهی خاقانی،«این تشبیه را یکی از خیالیترین تشبیهات خاقانی میداند».4
16-ز هرچه زیب جهانست و هرکه ز اهل جهان مرا چو صفر تهیدار و جون«الف»تنها(10)
از حرف«الف»تنهایی آن را وجه شبه اراده کرده است زیرا«الف» در ابتدای کلمه به حرف بعدی نمیچسبد.
باز در جای دیگر میفرماید:
چو صفر و الف تُهی و تنها چون تیر و قلم نحیف و عریان(346)
17-چو الف سوزنی نیزه و بنیاد کفر چون بن سوزن به قهر کرده خراب و یباب
خاقانی نیزه را در راستی قامت به«الف»مانند کرده است.باز در جای دیگر میگوید:
الف راست صورت صواب است لکن اگر کژ شود هم خطایی نیابی(416)
18-از حرف صولجان فش زیرش دو گوی ساکن آمد چو صفر مفلس و در صفر شد توانگر(191
خاقانی در این بیت آمدن خورشید به برج حمل و فرا رسیدن بهار را توصیف میکند.«مراد او از حرف صولجان فش زیرش دو گوی ساکن»رقم«یا»است که علامت و رقم برج حوت است.5
در بیت بعد این تحویل را به وضوح بیان میکند:
یعنی که قرص خورشید از حوت در حمل شد کرد اعتدال بر وی بیت الشرف مقرّر(191)
19-نام او چون اسم اعظم تاج اسما دان از آنک حلقهی میم منوچهرست طوق اصفیا بلکه رضوان زین پس از«میم»منوچهر ملک یارهی حوران کند گر شاه را بیند رضا دایرهی«میم»منوچهر از ثوابت برتر است آفرینش در میانش نقطهیی بس بینوا گر سما چون«میم»نام او نبودی از نخست همچو«سین»درهم شکستی تاکنون سقف سما(20)
خاقانی این ابیات را در مدح شروانشاه منوچهر سروده و حلقهی «میم»منوچهر را طوق اصفیا و یارهی حوران بهشتی و جهان را نقطهی کوچک در میان آن به شمار آورده است.
در ادامه میگوید:آسمان همچون میم منوچهر گرد و مدوّر است وگرنه سقفش همچون دندانههای«سین»درهم میشکست.
20-به صورت دو حرف کژ آمد دل،اما ز دل راستگوتر گوائی نیابی(416)
به کژی و خمیدگی حروف«دال و لام»در کلمهی«دل»اشاره دارد.
21-دجله ز زلفش مشک دم،زلفش چو«دال دجله»خم نازک تنش چون دجله هم کشکش خرامان دیدهام(453)
خاقانی زلف را در خمیدگی شکل به حرف«دال»در کلمهی «دجله»مانند کرده است.
22-از چشم بد ایمنی که دارد دندان و لب تو شکل«یاسین»(652)
لب و دندان را در شکل و ریخت به ترتیب به«یا»و «سین»مانند کرده است.
در جای دیگر نیز میگوید:
بندهی دندان خویشم کو به گاز نقش«یا سین»کرد بر بازوی تو(658)
همچنین در جای دیگر میگوید:
زمزم آنک چون دهانی آب حیوان به گلو و آن دهان از«میم»لب چون«سین»دندان آمده(370)
23-از«أانتَش»همزه مسمار و «الف» داری شده بر چنین داری ز عصمت«کافها»خوان آمده(370)
«أانتش»اشره به آیهی 116 سورهی مائده دارد:
«و اذ قال اللّه یا عیسی ابن مریم ءانت للناس اتعذونی و امّی الهین من دون اللّه...»
در مصراع اول«همزه»و«الف»را به مسمار و دار تشبیه کرده است.در مصراع دوم«کافها»اشاره دارد به آیهی آغازین سورهی مریم:
«کهیعص»
24-کوه رحمت حرمتی دارد که پیش قدر او کوه قاف و نقطه«فا»هر دو یکسان دیدهاند(93)
خاقانی کوه قاف را در برابر مقام جبل الرحمه به«نقطهی فا» (کمارج و بیمقدار)مانند کرده است.باز در جای دیگر میگوید:
چون به سر کوه قاف نقطهی«فا»دان خطهی بغداد در ازای صفاهان(355)
25-ملک چون تیغ تو یافت یک دو شود کار او شصت به سیصد رسد چون سه نقط یافت«سین»(335)
«سین»در حساب جمل مطابق با عدد«شصت»است و اگر سه نقطه روی آن بگذاریم«شین»میشود که در حساب جمل مطابق با عدد«سیصد»است.
26-در سنهی«ثانون الف»به حضرت موصل راندم«ثانون الف»سزای صفاهان(355)
«ثانون الف»مصراع اول در حساب جمل مطابق با عدد(551) است.(500-ث،50-ن،1-الف)؛«ثانون الف»مصراع دوم حروف جدا شدهی واژهی«ثنا»(-ستایش)است.6
پینوشتها
(1)-دیوان خاقانی شروانی،به کوشش دکتر ضیاء الدین سجادی،تهران،زوّار، 1374.
(2)-استاد کزازی در زیباشناسی سخن پارسی 3،بدیع،صص 173-174 چنین مینگارد:«هجا آن بازیست که پارهیی از سخن آنچنان باشد که در آن حروف واژگان را جداجدا برخوانند».
(3)-البته خاقانی خودش در جای دیگر شروان را به«شر»نسبت میدهد و از محنتهای بیشمار آن یاد میکند:
ای نور زای چشمه دیدی که چند دیدم در چاه شر شروان ظلمات ظلم بیمر(187)
.
(4)-دیدار با کعبهی جان،دکتر عبد الحسین زرینکوب،تهران،سخن،1379، ص 72.
(5)-ثری تا ثریا،دکتر عباس ماهیار،کرج،جامگل،1382،ص 194.
(6)-رجوع شود به پینوشت شمارهی 2.
نویسنده : قاسمی گل افشانی، اکبر
مجله حافظ » نیمه اول بهمن 1384 - شماره 23
موضوع مطلب : بازی خاقانی با حروف و واژگان (http://rezasabziadabiyat1385.persianblog.ir/tag/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c_%d8%ae%d8%a7%d9%82%d8%a7% d9%86%db%8c_%d8%a8%d8%a7_%d8%ad%d8%b1%d9%88%d9%81_ %d9%88_%d9%88%d8%a7%da%98%da%af%d8%a7%d9%86) / حروف و واژگان (http://rezasabziadabiyat1385.persianblog.ir/tag/%d8%ad%d8%b1%d9%88%d9%81_%d9%88_%d9%88%d8%a7%da%98 %da%af%d8%a7%d9%86) / خاقانی (http://rezasabziadabiyat1385.persianblog.ir/tag/%d8%ae%d8%a7%d9%82%d8%a7%d9%86%db%8c)