ستاره 15
13th December 2012, 03:38 PM
داستانهای «سه آرزو»اشاره:
شكل محلی داستانهای سه آرزوشخص یا جانوری (معمولاً جانوران آبی) به مرد یا زنی (معمولاً مردان) به پاداش كاری نیك، نوید برآورده شدن آرزو (http://www.tebyan.net/Social/EloquentTalk/Wish_Hope/2004/1/7/4991.html) هایش را -كه معمولاً سه آرزوست ـ میدهد. مرد یا زن نامبرده، اغلب به علت سهلانگاری و تصمیم عجولانه و دقت نظر كم دو یا هر سه آرزو را بر باد میدهد.
در فرهنگها و كشورهای مختلف، داستانهای سه آرزو 1 با اَشكال كم و بیش مشابه وجود دارد كه نشاندهنده آن است كه تمایل به برآورده شدن آرزوها، در نزد همه اقوام بشر وجود دارد، و مشكلات و حوادثی كه در راه رسیدن به
http://img.tebyan.net/big/1387/11/1053817221332148882314518517277246915662.jpg
این آرزوها پیش میآید، برای همه نتایج و عملكرد مشابه دارد.
همبستگی بین خواب دیدن و رؤیاپردازی با قضیه آرزوها را چه كسی میتواند انكار كند، و كیست كه اینها را تجربه نكرده باشد؟
شخصیتهای داستانی داستانهای سه آرزو، همیشه آرزوهایی را در سر میپرورانند كه با زندگی خانوادگی و طبقه اجتماعی آنها متفاوت است؛ و در اكثر قصهها نیز نمیتوانند به خواستههای خودشان برسند و كاست2 اجتماعی و اقتصادی خود را ارتقا بدهند.
جانوران این قصهها معمولاً دریایی هستند، و از اعماقی برمیخیزند كه انسان دورانهای باستان اطلاعات كمتری از آنها دارد. بنابراین، نسبت دادن اعمال جادویی و خارقالعاده به آنها، نسبت به حیوانات شناختهشده خشكی، درستتر و پذیرفتنیتر به نظر میرسد.
نمونههایی از داستانهای سه آرزو:
برونو بتلهایم معتقد است منشأ «سه آرزو»، در اصل یك قصه اسكاتلندی است كه بریگزت. پ نقل كرده است:
به مردی این وعده داده میشود كه سه آرزویش برآورده خواهد شد. مرد كه به خانه میآید با سوپ، كه غذای همیشگی آنهاست، مواجه میشود؛ و آرزو میكند كه به جای سوپ، حلیم داشتند. اولین آرزو برآورده شده، سوپ به حلیم (در روایت دیگری از این داستان، سوسیس آمده است) تبدیل میشود. زن از اینكه مرد اولین آرزو را چنین تلف كرده است عصبانی شده، بنای غرغر كردن را میگذارد. مرد، آرزوی دوم را با این جمله كه «كاش این حلیم (سوسیس) به سرت میچسبید» حرام میكند؛ و به ناچار آرزوی سوم آن میشود كه سوسیس (حلیم) از سر (در برخی روایات بینی) زن جدا شود.
در یك قصه هندی، یك خانواده میتواند سه آرزو كند. زن كه خواهان زیبایی است، نخستین آرزو را میكند؛ و پس از آن، با شاهزادهای میگریزد. شوهر خشمگین، آرزو میكند كه زن به خوك تبدیل شود. و پسر آنان، ناچار، از سومین و آخرین آرزو استفاده میكند، تا زن را به شكل اول بازگرداند.
در قصه ماهیگیر و دیو (یا غول)، كه از مجموعه داستانهای هزار و یك شب است، میخوانیم كه غول، پس از گذشت چهارصد سال زندانی بودن درون كوزه، با خود میگوید: «هركس آزادم كند، سه آرزویش را برآورده خواهم كرد.» میبینیم كه باز هم برای آرزوها عدد سه عنوان میشود؛ و ماهیگیر نیز، قبل از آنكه با نقشهای حساب شده بتواند غول را به درون كوزه بازگرداند، سه بار در رسیدن به نتیجه شكست میخورد. پس، نمیتوان در اولین تمایل و آرزو انتظار پیروزی داشت.
در داستان «ماهی زرین آرزو» ماهیگیری فقیر و بینوا در تورش ماهیای طلایی مییابد. ماهی طلایی به حرف آمده، در برابر آزاد كردنش برای بازگشت به دریا، قول میدهد كه ماهیگیر را ثروتمند كند. به شرط آنكه او موضوع را با كسی در میان نگذارد. ولی ماهیگیر در مقابل پرسشهای زنش طاقت نمیآورد و منشأ ثروت به وجود آمده را افشا میكند و دو تا از آرزوها را به هدر میدهد.
ماهی طلایی وفادار، در سومین بار، خودش را فدا میكند و از ماهیگیر میخواهد او را شش تكه كند. دو قسمت را به زنش و دو قسمت را به اسبش بدهد و دو قسمت آخر را در باغش بكارد، تا خوشبخت شود. به این ترتیب ماهی میمیرد، ولی ماهیگیر صاحب ثروت و دو فرزند زرین میشود. این داستان، اثر برادران گریم است.
در داستان دیگری از برادران گریم به نام «ماهیگیر و زنش»، باز هم ماهیای طلسم شده و جادویی، میتواند آرزوها را برآورده كند. زن بیجنبه و قدرتطلب ماهیگیر، آرزوها را ـ كه در اینجا تعدادشان به شش تا میرسد ـ به جایی میرساند كه وقوع آن دیگر ممكن نیست (تقاضای خدا شدن میكند). پس، ماهی بزرگ، آرزوهای قبلی را هم باطل میكند.
داستان سوم از برادران گریم، «مار سفید» نام دارد. در آن، باز شخصی از طبقه پایین جامعه (مستخدم شاه)، با كمك به حیوانات گرفتار و مشكلدار، دوستی و تواناییهای آنها را برای استفاده خود به ارمغان میآورد؛ و این حیوانات، او را در برآورده ساختن سه آرزویی، كه پرنسس از مستخدم میخواهد، یاری میكنند.
طبق معمول آثار برادران گریم، قصه، با یك ازدواج عاشقانه (بین مستخدم و شاهزاده خانم) پایان مییابد.
یكی از جدیدترین داستانهای سه آرزو، كه امسال ترجمه و منتشر شده، قصه «آرزوی سوم» 3 نوشته جوان ایكن (دختر شاعر آمریكایی، كنراد ایكن) است؛ كه باز با نجات جانوری (قو) توسط یك انسان (مرد) نیكوكار (پیترز) شروع میشود. ولی در اینجا این مرد است كه میگوید «من سه آرزو دارم، نه كمتر نه بیشتر». به این ترتیب مرد برای خارج شدن از تنهایی، آرزوی همسری میكند. یكی از قوها به زنی زیبا تبدیل میشود و با پیترز ازدواج میكند. ولی یك قو نمیتواند هم قو باشد و هم انسان. بنابراین، این دو شخصیتی بودن، هم برای لایتا و هم پیترز مشكلساز و غیر قابل پذیرش است.4 پس، پیترز آرزوی دوم را صرف این میكند كه همسرش لایتا را دوباره به شكل قوی سفیدی تبدیل شود. مرد، از آرزوی سوم نیز استفاده نكرده، در تنهایی میمیرد.
داستانهای مربوط به قوهای طلسم شده، كه گاهی همان پرندهاند و گاهی به شكل دختری درمیآیند منشأ سلتی دارند. در اسطورههای ایرلندی (تمدن سلت باستان) داستانهای مربوط به میدر، اتین، انگوس، كار، كوهالن5 همگی با توصیفهایی از قوهای جادویی همراهاند كه زنجیرهای سیمین یا زرین دارند.
در یك افسانه، فرزندان لیر (خدای دریا) بر اثر نفرینی، به مدت 900 سال به شكل قو درمیآیند. قوها چون تمام عمر را با جفت خود میگذرانند، معمولاً بهعنوان نماد عشق پایدار به كار میروند. ولی در داستان ما، پیترز، همسر قو مانند خود را از دست میدهد.
عدد سهhttp://img.tebyan.net/big/1387/11/8053227153219176142202151726220113515693213.jpg
1. برعكس عدد دو كه رمز تعارض است، عدد سه نماد وحدت و تركیب است6. كه قاعدتاً بایستی از اصل تثلیث در دین مسیحیت آمده باشد.
آرزوهای كثیر و متعدد، با تبدیل شدن به سه آرزو به وحدت میرسد؛ و فقط این سه آرزو است كه قرار است نهایت آمال و خواستههای قهرمانان افسانهها باشد و بعد از آن، چیز دیگری از زندگی نخواهند.
2. مارها، اژدهاها و سگهای وحشی نگهبان گنجها و مخازن در افسانهها و اساطیر، اغلب سه سر دارند؛ و طالبگنج باید از عهده هر سه سر برآید و با غلبه بر این هیولاهای سه جانبه، به مقصود برسد. در آغوش كشیدن خوشبختی نیز مستلزم گذشتن از مراحل و نتایج سه آرزوست. به اصطلاح خودمان: «تا سه نشه، بازی نشه».
3. در بسیاری از اسطورههای سلتی ایرلند و انگلستان، عدد سه جنبه جادویی و مقدس دارد. ازجمله:
خدایان اصلی سلتی سه نفر هستند به اسامی تیوتاتس، اسوس، تارانیس. گاو افسانهای سلتما نیز با سه شاخ تصویر شده است. همچنان كه، پرندگان كه نماد پیوند زمین و آسمان و شفابخشی بودند، معمولاً در مجموعههای سه تایی تصور شدهاند.
الهه جنگ ـ موریگان ـ فرزندی به نام میخا دارد كه به قتل میرسد. زیرا سه مار در قلب خود دارد.
«بدو»، الهه ایرلندی ویرانی، در هیئتی سهگانه ـ به شكل سه پیرزن زشت روی برهنه و خونآلود، با ریسمانی دور گردنش ظاهر میشود.
تفضیل اینها را میتوانید در مآخذ شماره بخوانید.
اهداف و نتایج داستانهای سه آرزومعمولاً افسانهها و قصههای قدیمی نتایج اخلاقی و آموزشی داشتهاند، و هدف از بیان آنها آن بوده است كه شنوندگان (بهخصوص كودكان و نوجوانان) راه و رسم زندگی و طرز كنترل و برنامهریزی امیال و خواستههای خود را بیاموزند. افسانهها و قصههای سه آرزو نیز از این قاعده كلی مستثنا نیستند. و شاید بتوان اهداف و نتیجهگیریهای زیر را از آنها استخراج كرد:
1. برای رسیدن به اهداف و آرزوها، باید نیتی پاك و دلی صاف داشت.
2.عواقب آرزوها زودگذر نیست، بهخصوص اگر با عدم فكر و برنامهریزی، تصمیم غلطی گرفته شده باشد.
3. پس از عدم تحقق (به هدر رفتن) آرزوها، همه چیز به صورت اولیهاش بازمیگردد.
4. ناكامی در برآورده شدن آرزوهای اول و دوم (گاهی سوم) نشان میدهد كه در اولین و دومین تلاش، نمیتوان انتظار موفقیت داشت. بلكه این تجربه است كه پیروزی را باعث میشود.
5. بایستی پشتكار داشت، و شكستهای اولیه را نادیده گرفت و به تلاش مجدد پرداخت.
6. تفكر درست و تصمیمگیری صحیح، بیشتر از تمایل و علاقه تنها مثمر ثمر است. به عبارت بهتر، تفكر و عقل، باید بر خواستههای ما حاكم باشد، نه احساسات و رؤیاها.
7.اهداف بلندمدت و پردوام را فدای ارضای لذت آنی و زودگذر نكنیم.
8. آنكه عجول میباشد و تفكر نكند، امكانات و تواناییها را به هدر میدهد
شكل محلی داستانهای سه آرزوشخص یا جانوری (معمولاً جانوران آبی) به مرد یا زنی (معمولاً مردان) به پاداش كاری نیك، نوید برآورده شدن آرزو (http://www.tebyan.net/Social/EloquentTalk/Wish_Hope/2004/1/7/4991.html) هایش را -كه معمولاً سه آرزوست ـ میدهد. مرد یا زن نامبرده، اغلب به علت سهلانگاری و تصمیم عجولانه و دقت نظر كم دو یا هر سه آرزو را بر باد میدهد.
در فرهنگها و كشورهای مختلف، داستانهای سه آرزو 1 با اَشكال كم و بیش مشابه وجود دارد كه نشاندهنده آن است كه تمایل به برآورده شدن آرزوها، در نزد همه اقوام بشر وجود دارد، و مشكلات و حوادثی كه در راه رسیدن به
http://img.tebyan.net/big/1387/11/1053817221332148882314518517277246915662.jpg
این آرزوها پیش میآید، برای همه نتایج و عملكرد مشابه دارد.
همبستگی بین خواب دیدن و رؤیاپردازی با قضیه آرزوها را چه كسی میتواند انكار كند، و كیست كه اینها را تجربه نكرده باشد؟
شخصیتهای داستانی داستانهای سه آرزو، همیشه آرزوهایی را در سر میپرورانند كه با زندگی خانوادگی و طبقه اجتماعی آنها متفاوت است؛ و در اكثر قصهها نیز نمیتوانند به خواستههای خودشان برسند و كاست2 اجتماعی و اقتصادی خود را ارتقا بدهند.
جانوران این قصهها معمولاً دریایی هستند، و از اعماقی برمیخیزند كه انسان دورانهای باستان اطلاعات كمتری از آنها دارد. بنابراین، نسبت دادن اعمال جادویی و خارقالعاده به آنها، نسبت به حیوانات شناختهشده خشكی، درستتر و پذیرفتنیتر به نظر میرسد.
نمونههایی از داستانهای سه آرزو:
برونو بتلهایم معتقد است منشأ «سه آرزو»، در اصل یك قصه اسكاتلندی است كه بریگزت. پ نقل كرده است:
به مردی این وعده داده میشود كه سه آرزویش برآورده خواهد شد. مرد كه به خانه میآید با سوپ، كه غذای همیشگی آنهاست، مواجه میشود؛ و آرزو میكند كه به جای سوپ، حلیم داشتند. اولین آرزو برآورده شده، سوپ به حلیم (در روایت دیگری از این داستان، سوسیس آمده است) تبدیل میشود. زن از اینكه مرد اولین آرزو را چنین تلف كرده است عصبانی شده، بنای غرغر كردن را میگذارد. مرد، آرزوی دوم را با این جمله كه «كاش این حلیم (سوسیس) به سرت میچسبید» حرام میكند؛ و به ناچار آرزوی سوم آن میشود كه سوسیس (حلیم) از سر (در برخی روایات بینی) زن جدا شود.
در یك قصه هندی، یك خانواده میتواند سه آرزو كند. زن كه خواهان زیبایی است، نخستین آرزو را میكند؛ و پس از آن، با شاهزادهای میگریزد. شوهر خشمگین، آرزو میكند كه زن به خوك تبدیل شود. و پسر آنان، ناچار، از سومین و آخرین آرزو استفاده میكند، تا زن را به شكل اول بازگرداند.
در قصه ماهیگیر و دیو (یا غول)، كه از مجموعه داستانهای هزار و یك شب است، میخوانیم كه غول، پس از گذشت چهارصد سال زندانی بودن درون كوزه، با خود میگوید: «هركس آزادم كند، سه آرزویش را برآورده خواهم كرد.» میبینیم كه باز هم برای آرزوها عدد سه عنوان میشود؛ و ماهیگیر نیز، قبل از آنكه با نقشهای حساب شده بتواند غول را به درون كوزه بازگرداند، سه بار در رسیدن به نتیجه شكست میخورد. پس، نمیتوان در اولین تمایل و آرزو انتظار پیروزی داشت.
در داستان «ماهی زرین آرزو» ماهیگیری فقیر و بینوا در تورش ماهیای طلایی مییابد. ماهی طلایی به حرف آمده، در برابر آزاد كردنش برای بازگشت به دریا، قول میدهد كه ماهیگیر را ثروتمند كند. به شرط آنكه او موضوع را با كسی در میان نگذارد. ولی ماهیگیر در مقابل پرسشهای زنش طاقت نمیآورد و منشأ ثروت به وجود آمده را افشا میكند و دو تا از آرزوها را به هدر میدهد.
ماهی طلایی وفادار، در سومین بار، خودش را فدا میكند و از ماهیگیر میخواهد او را شش تكه كند. دو قسمت را به زنش و دو قسمت را به اسبش بدهد و دو قسمت آخر را در باغش بكارد، تا خوشبخت شود. به این ترتیب ماهی میمیرد، ولی ماهیگیر صاحب ثروت و دو فرزند زرین میشود. این داستان، اثر برادران گریم است.
در داستان دیگری از برادران گریم به نام «ماهیگیر و زنش»، باز هم ماهیای طلسم شده و جادویی، میتواند آرزوها را برآورده كند. زن بیجنبه و قدرتطلب ماهیگیر، آرزوها را ـ كه در اینجا تعدادشان به شش تا میرسد ـ به جایی میرساند كه وقوع آن دیگر ممكن نیست (تقاضای خدا شدن میكند). پس، ماهی بزرگ، آرزوهای قبلی را هم باطل میكند.
داستان سوم از برادران گریم، «مار سفید» نام دارد. در آن، باز شخصی از طبقه پایین جامعه (مستخدم شاه)، با كمك به حیوانات گرفتار و مشكلدار، دوستی و تواناییهای آنها را برای استفاده خود به ارمغان میآورد؛ و این حیوانات، او را در برآورده ساختن سه آرزویی، كه پرنسس از مستخدم میخواهد، یاری میكنند.
طبق معمول آثار برادران گریم، قصه، با یك ازدواج عاشقانه (بین مستخدم و شاهزاده خانم) پایان مییابد.
یكی از جدیدترین داستانهای سه آرزو، كه امسال ترجمه و منتشر شده، قصه «آرزوی سوم» 3 نوشته جوان ایكن (دختر شاعر آمریكایی، كنراد ایكن) است؛ كه باز با نجات جانوری (قو) توسط یك انسان (مرد) نیكوكار (پیترز) شروع میشود. ولی در اینجا این مرد است كه میگوید «من سه آرزو دارم، نه كمتر نه بیشتر». به این ترتیب مرد برای خارج شدن از تنهایی، آرزوی همسری میكند. یكی از قوها به زنی زیبا تبدیل میشود و با پیترز ازدواج میكند. ولی یك قو نمیتواند هم قو باشد و هم انسان. بنابراین، این دو شخصیتی بودن، هم برای لایتا و هم پیترز مشكلساز و غیر قابل پذیرش است.4 پس، پیترز آرزوی دوم را صرف این میكند كه همسرش لایتا را دوباره به شكل قوی سفیدی تبدیل شود. مرد، از آرزوی سوم نیز استفاده نكرده، در تنهایی میمیرد.
داستانهای مربوط به قوهای طلسم شده، كه گاهی همان پرندهاند و گاهی به شكل دختری درمیآیند منشأ سلتی دارند. در اسطورههای ایرلندی (تمدن سلت باستان) داستانهای مربوط به میدر، اتین، انگوس، كار، كوهالن5 همگی با توصیفهایی از قوهای جادویی همراهاند كه زنجیرهای سیمین یا زرین دارند.
در یك افسانه، فرزندان لیر (خدای دریا) بر اثر نفرینی، به مدت 900 سال به شكل قو درمیآیند. قوها چون تمام عمر را با جفت خود میگذرانند، معمولاً بهعنوان نماد عشق پایدار به كار میروند. ولی در داستان ما، پیترز، همسر قو مانند خود را از دست میدهد.
عدد سهhttp://img.tebyan.net/big/1387/11/8053227153219176142202151726220113515693213.jpg
1. برعكس عدد دو كه رمز تعارض است، عدد سه نماد وحدت و تركیب است6. كه قاعدتاً بایستی از اصل تثلیث در دین مسیحیت آمده باشد.
آرزوهای كثیر و متعدد، با تبدیل شدن به سه آرزو به وحدت میرسد؛ و فقط این سه آرزو است كه قرار است نهایت آمال و خواستههای قهرمانان افسانهها باشد و بعد از آن، چیز دیگری از زندگی نخواهند.
2. مارها، اژدهاها و سگهای وحشی نگهبان گنجها و مخازن در افسانهها و اساطیر، اغلب سه سر دارند؛ و طالبگنج باید از عهده هر سه سر برآید و با غلبه بر این هیولاهای سه جانبه، به مقصود برسد. در آغوش كشیدن خوشبختی نیز مستلزم گذشتن از مراحل و نتایج سه آرزوست. به اصطلاح خودمان: «تا سه نشه، بازی نشه».
3. در بسیاری از اسطورههای سلتی ایرلند و انگلستان، عدد سه جنبه جادویی و مقدس دارد. ازجمله:
خدایان اصلی سلتی سه نفر هستند به اسامی تیوتاتس، اسوس، تارانیس. گاو افسانهای سلتما نیز با سه شاخ تصویر شده است. همچنان كه، پرندگان كه نماد پیوند زمین و آسمان و شفابخشی بودند، معمولاً در مجموعههای سه تایی تصور شدهاند.
الهه جنگ ـ موریگان ـ فرزندی به نام میخا دارد كه به قتل میرسد. زیرا سه مار در قلب خود دارد.
«بدو»، الهه ایرلندی ویرانی، در هیئتی سهگانه ـ به شكل سه پیرزن زشت روی برهنه و خونآلود، با ریسمانی دور گردنش ظاهر میشود.
تفضیل اینها را میتوانید در مآخذ شماره بخوانید.
اهداف و نتایج داستانهای سه آرزومعمولاً افسانهها و قصههای قدیمی نتایج اخلاقی و آموزشی داشتهاند، و هدف از بیان آنها آن بوده است كه شنوندگان (بهخصوص كودكان و نوجوانان) راه و رسم زندگی و طرز كنترل و برنامهریزی امیال و خواستههای خود را بیاموزند. افسانهها و قصههای سه آرزو نیز از این قاعده كلی مستثنا نیستند. و شاید بتوان اهداف و نتیجهگیریهای زیر را از آنها استخراج كرد:
1. برای رسیدن به اهداف و آرزوها، باید نیتی پاك و دلی صاف داشت.
2.عواقب آرزوها زودگذر نیست، بهخصوص اگر با عدم فكر و برنامهریزی، تصمیم غلطی گرفته شده باشد.
3. پس از عدم تحقق (به هدر رفتن) آرزوها، همه چیز به صورت اولیهاش بازمیگردد.
4. ناكامی در برآورده شدن آرزوهای اول و دوم (گاهی سوم) نشان میدهد كه در اولین و دومین تلاش، نمیتوان انتظار موفقیت داشت. بلكه این تجربه است كه پیروزی را باعث میشود.
5. بایستی پشتكار داشت، و شكستهای اولیه را نادیده گرفت و به تلاش مجدد پرداخت.
6. تفكر درست و تصمیمگیری صحیح، بیشتر از تمایل و علاقه تنها مثمر ثمر است. به عبارت بهتر، تفكر و عقل، باید بر خواستههای ما حاكم باشد، نه احساسات و رؤیاها.
7.اهداف بلندمدت و پردوام را فدای ارضای لذت آنی و زودگذر نكنیم.
8. آنكه عجول میباشد و تفكر نكند، امكانات و تواناییها را به هدر میدهد