نسیم بهآر
9th December 2012, 01:46 AM
(http://www.rajanews.com/Cultur.asp)
(http://www.rajanews.com/Cultur.asp)نگاهی به فیلم «میگرن»
رنجنامهای زنانه، اما نه یاسآلود و تلخاندیش
گروه فرهنگی- سعیده نوروزي: (http://www.rajanews.com/Cultur.asp) «میگرن» فیلمیست که به طبقه متوسط شهری میپردازد، اثری با حال و هوایی کاملا زنانه که در آن زنان بخش تنها، مظلوم و ستمدیدهی جامعه را تشکیل میدهند، زنان بییاور و مصیبتزدهای که غم و غصه از سر و صورت آنها بیرون میریزد.
در فیلم شاهد سه واحد آپارتمان هستیم که در هرکدام زنانی از طبقات مختلف سنی و اجتماعی حضور دارند. پیرنگ اصلی فیلم تمرکز بر روی مشکلات و تنهایی زنان است. «میگرن» روایتی ضدداستان را درپیش گرفته است و برشیست از زندگی سه خانوادهی تکهستهای، یا بهتر بگوییم، سه تیپ مختلف از زنان ستمکش اجتماع.
http://www.uc-njavan.ir/images/256m5uxm89d806qbk2dc.jpg (http://www.uc-njavan.ir/)
در 2 واحد از آپارتمانها مادرودختری خودسرپرست زندگی میکنند با این تفاوت که در یک واحد دختر(سهیلا رضوی) با پاک کردن سبزی امرار معاش میکند و از مادر پیر و فرتوت خود(گوهر خیراندیش) نگاهداری میکند که رفتارهایش بسیار کودکانه و سرخوشانه است و در واحدی دیگر مادری(هنگامه قاضیانی) از نسل جدیدتر و تحصیلکرده- که مترجم است- دلنگرانی مراقبت از دختر کوچک خود را دارد که به تازگی به سن تکلیف رسیده است.
به طور کلی زنان ساکن 3واحد آپارتمان داستان در عین تفاوت و تضادهای سنی و اجتماعی که دارند، نقاط مشترک زیادی هم دارند که در واقع همان حرف اصلی و دغدغه سازندگان اثر است. از جمله اینکه همه آنها مجبور به تحمل شرایط سخت پیرامونشان هستند و با دسترنج خود و گذشتن از آسایش و راحتیشان زندگی خود را به پیش میبرند. در زندگی هنگامه قاضیانی و دخترش مردی وجود ندارد که بدان تکیه کنند، اما در دو خانوادهی دیگر هم اگر مردی(هدایت هاشمی،افشین هاشمی)وجود دارد، به فکر تفریح و لذت بردن خود است و نهتنها باری از مشکلات خانواده را برنمیدارد، بلکه برعکس باعث گرفتاری و مشکلات بیشتری نیز میشود.
فیلم پر است از جزئیاتی که به میزان خوبی بر روی موضوع اصلی داستان تمرکز دارند و حول آن شکل گرفتهاند و فیلم را بیش از آنکه خط داستانی مشخصی پیش ببرد، اتفاقات و جزئیات به هم پیوستهی زنجیروار است که به پیش میبرد. فیلمنامه تنیدگی و به هم پیوستگی خوبی در رابطه با موضوع و محور اصلی خود دارد و فضای مناسبی را برای القاء مفاهیم خود ایجاد میکند. به طور مثال صحنهای که ماشین در کنار خیابان بر روی هنگامه قاضیانی آب میپاشد، یا صحنهای که همه مردها هجوم میبرند تا سوار ماشین شوند یا صحنهای که تلویزیون مستند حیات وحش نشان میدهد و صحبت از شیر ماده است و ... هر کدام به طریقی و با کنایههایی نشاندهندهی همان نگاه فرودست زنان در جامه میباشد.
همهی این موارد باعث میشود که بگوئیم اگر بخش پایانی فیلم نبود و اثر صرفا با آه و ناله تمام میشد، در نهایت «میگرن» هم فیلمی میشد از جنس همان فیلمهای حالا دیگر نخنماشدهی تهمینه میلانی که در آن همواره زنان در زندگیهایی تلخ و نافرجام به سر میبرند، ولی در میگرن این نگاه منفی کمی تعدیل شده است. فیلم با مشکلات و گرفتاریهای زنان جامعه پیش میرود اما در اواخر فیلم پنجرههای امید باز میشود و همین فیلم را از افتادن در دام پایانهای تلخِ کلیشهایِ شبهروشنفکرانه باز میدارد.
اما این، همزمان، یکی از مشکلات اصلی فیلم هم هست. تلخ نشان دادن اکثر زمان فیلم و یکدفعه در پایان صحنههای کوتاهی که میخواهد امید را همچنان زنده نگه دارد. هرچند باز جای خوشحالی است که فیلم بهطور کامل فضای تخدیرکننده و سردی نسبت به زنان جامعه پیدا نکرده است، اما این عدم تعادل بین بخش ما قبل پایان و پایان فیلم ناهماهنگی حسی و عاطفی بوجود میآورد و به راحتی نمیتوان آن را باور کرد. اگر کارگردان میخواست صحنههای امیدوارانهای داشته باشد، نباید همهی آنها را یکجا و آن هم در لحظات کوتاهی در زمان واپسین فیلم نشان میداد، بلکه باید با نگاهی آسیبشناسانه به مشکلات زنان در جامعه میپرداخت و با دوری از فضای جنسیتی، که در آن یک جنس مظلوم نشان داده شود، به مسائل و نقاط امیدی هماهنگ با پیشروی درست و منطقی در فیلم می پرداخت.
شاید باید فیلم کمی زودتر از نشان دادن این شرایط سخت و تنها زندگی کردن زنان فاصله میگرفت و بخشهای بیشتری از فیلم همراه با نشاط و طراوت زندگیِ زنانه میشد، به طور مثال صحنههای عاطفی مادر و فرزندی با دقت بیشتری پرداخت میشد تا حس یکنواخت فیلم را که بیشتر همراه با تلخی و سردی بود را برهم میزد و مخاطب را با حسهای دیگری همراه میکرد.
http://www.uc-njavan.ir/images/h72wznxjbeia3zol4t1.jpg (http://www.uc-njavan.ir/)
البته با اینهمه چیزی که باعث میشود فیلم خیلی گرایشهای فمنیستی پیدا نکند و صرفا مردان را مقصر وضعت تنهایی و رنج زنان معرفی کند، وجود شخصیت مرد مثبتی است که در فیلم حضور دارد. نقشی که رضا کیانیان بر عهده دارد در برخوردهای خود با هنگامه قاضیانی به او کمک میکند و در برخورد اولش با او حتی صورت او را نگاه نمیکند تا شائبه این پیش نیاید که این مرد نیز کمکهایش به خاطر تمایلات جنسی است. در واقع فیلم این نگاه کلیشهای را شکسته است که در غالب آثار سینمای ایران مردان به زنان کمک نمیکنند مگر آنکه نگاهی تمتعآمیز و لذتطلب را نسبت به زن دارند.
دستهبندی سنت و مدرنیسم هم در فیلم به روشنی جای دارد. مرد خوب داستان(رضا کیانیان) دارای ویژگیهای تیپیکال طبقهی روشنفکر و غربگراست و نمایندهی طیف سنتی هم مادر پیریست(گوهر خیراندیش) که با تنقلات بچهگانه سرگرم میشود و همهی دستاورد او از گذشته همین تنقلات بچهگانه میباشد و چیزی بیشتر از این عقدههای فروخورده از گذشته برای وضعیت امروز نیاورده است و در مقابل نوهاش(افشین هاشمی) نیز عقده آن را دارد که با زنی ارتباط نامشروع داشته باشد و فیلم هر دوی این شخصیتها را در طول و امتداد هم قرار داده است که نشان دهد همهی این عقدهها نیز ریشه در نگاه سنتی خانوادهی آنها دارد .
منبع (http://rajanews.com/detail.asp?id=144105)
(http://www.rajanews.com/Cultur.asp)نگاهی به فیلم «میگرن»
رنجنامهای زنانه، اما نه یاسآلود و تلخاندیش
گروه فرهنگی- سعیده نوروزي: (http://www.rajanews.com/Cultur.asp) «میگرن» فیلمیست که به طبقه متوسط شهری میپردازد، اثری با حال و هوایی کاملا زنانه که در آن زنان بخش تنها، مظلوم و ستمدیدهی جامعه را تشکیل میدهند، زنان بییاور و مصیبتزدهای که غم و غصه از سر و صورت آنها بیرون میریزد.
در فیلم شاهد سه واحد آپارتمان هستیم که در هرکدام زنانی از طبقات مختلف سنی و اجتماعی حضور دارند. پیرنگ اصلی فیلم تمرکز بر روی مشکلات و تنهایی زنان است. «میگرن» روایتی ضدداستان را درپیش گرفته است و برشیست از زندگی سه خانوادهی تکهستهای، یا بهتر بگوییم، سه تیپ مختلف از زنان ستمکش اجتماع.
http://www.uc-njavan.ir/images/256m5uxm89d806qbk2dc.jpg (http://www.uc-njavan.ir/)
در 2 واحد از آپارتمانها مادرودختری خودسرپرست زندگی میکنند با این تفاوت که در یک واحد دختر(سهیلا رضوی) با پاک کردن سبزی امرار معاش میکند و از مادر پیر و فرتوت خود(گوهر خیراندیش) نگاهداری میکند که رفتارهایش بسیار کودکانه و سرخوشانه است و در واحدی دیگر مادری(هنگامه قاضیانی) از نسل جدیدتر و تحصیلکرده- که مترجم است- دلنگرانی مراقبت از دختر کوچک خود را دارد که به تازگی به سن تکلیف رسیده است.
به طور کلی زنان ساکن 3واحد آپارتمان داستان در عین تفاوت و تضادهای سنی و اجتماعی که دارند، نقاط مشترک زیادی هم دارند که در واقع همان حرف اصلی و دغدغه سازندگان اثر است. از جمله اینکه همه آنها مجبور به تحمل شرایط سخت پیرامونشان هستند و با دسترنج خود و گذشتن از آسایش و راحتیشان زندگی خود را به پیش میبرند. در زندگی هنگامه قاضیانی و دخترش مردی وجود ندارد که بدان تکیه کنند، اما در دو خانوادهی دیگر هم اگر مردی(هدایت هاشمی،افشین هاشمی)وجود دارد، به فکر تفریح و لذت بردن خود است و نهتنها باری از مشکلات خانواده را برنمیدارد، بلکه برعکس باعث گرفتاری و مشکلات بیشتری نیز میشود.
فیلم پر است از جزئیاتی که به میزان خوبی بر روی موضوع اصلی داستان تمرکز دارند و حول آن شکل گرفتهاند و فیلم را بیش از آنکه خط داستانی مشخصی پیش ببرد، اتفاقات و جزئیات به هم پیوستهی زنجیروار است که به پیش میبرد. فیلمنامه تنیدگی و به هم پیوستگی خوبی در رابطه با موضوع و محور اصلی خود دارد و فضای مناسبی را برای القاء مفاهیم خود ایجاد میکند. به طور مثال صحنهای که ماشین در کنار خیابان بر روی هنگامه قاضیانی آب میپاشد، یا صحنهای که همه مردها هجوم میبرند تا سوار ماشین شوند یا صحنهای که تلویزیون مستند حیات وحش نشان میدهد و صحبت از شیر ماده است و ... هر کدام به طریقی و با کنایههایی نشاندهندهی همان نگاه فرودست زنان در جامه میباشد.
همهی این موارد باعث میشود که بگوئیم اگر بخش پایانی فیلم نبود و اثر صرفا با آه و ناله تمام میشد، در نهایت «میگرن» هم فیلمی میشد از جنس همان فیلمهای حالا دیگر نخنماشدهی تهمینه میلانی که در آن همواره زنان در زندگیهایی تلخ و نافرجام به سر میبرند، ولی در میگرن این نگاه منفی کمی تعدیل شده است. فیلم با مشکلات و گرفتاریهای زنان جامعه پیش میرود اما در اواخر فیلم پنجرههای امید باز میشود و همین فیلم را از افتادن در دام پایانهای تلخِ کلیشهایِ شبهروشنفکرانه باز میدارد.
اما این، همزمان، یکی از مشکلات اصلی فیلم هم هست. تلخ نشان دادن اکثر زمان فیلم و یکدفعه در پایان صحنههای کوتاهی که میخواهد امید را همچنان زنده نگه دارد. هرچند باز جای خوشحالی است که فیلم بهطور کامل فضای تخدیرکننده و سردی نسبت به زنان جامعه پیدا نکرده است، اما این عدم تعادل بین بخش ما قبل پایان و پایان فیلم ناهماهنگی حسی و عاطفی بوجود میآورد و به راحتی نمیتوان آن را باور کرد. اگر کارگردان میخواست صحنههای امیدوارانهای داشته باشد، نباید همهی آنها را یکجا و آن هم در لحظات کوتاهی در زمان واپسین فیلم نشان میداد، بلکه باید با نگاهی آسیبشناسانه به مشکلات زنان در جامعه میپرداخت و با دوری از فضای جنسیتی، که در آن یک جنس مظلوم نشان داده شود، به مسائل و نقاط امیدی هماهنگ با پیشروی درست و منطقی در فیلم می پرداخت.
شاید باید فیلم کمی زودتر از نشان دادن این شرایط سخت و تنها زندگی کردن زنان فاصله میگرفت و بخشهای بیشتری از فیلم همراه با نشاط و طراوت زندگیِ زنانه میشد، به طور مثال صحنههای عاطفی مادر و فرزندی با دقت بیشتری پرداخت میشد تا حس یکنواخت فیلم را که بیشتر همراه با تلخی و سردی بود را برهم میزد و مخاطب را با حسهای دیگری همراه میکرد.
http://www.uc-njavan.ir/images/h72wznxjbeia3zol4t1.jpg (http://www.uc-njavan.ir/)
البته با اینهمه چیزی که باعث میشود فیلم خیلی گرایشهای فمنیستی پیدا نکند و صرفا مردان را مقصر وضعت تنهایی و رنج زنان معرفی کند، وجود شخصیت مرد مثبتی است که در فیلم حضور دارد. نقشی که رضا کیانیان بر عهده دارد در برخوردهای خود با هنگامه قاضیانی به او کمک میکند و در برخورد اولش با او حتی صورت او را نگاه نمیکند تا شائبه این پیش نیاید که این مرد نیز کمکهایش به خاطر تمایلات جنسی است. در واقع فیلم این نگاه کلیشهای را شکسته است که در غالب آثار سینمای ایران مردان به زنان کمک نمیکنند مگر آنکه نگاهی تمتعآمیز و لذتطلب را نسبت به زن دارند.
دستهبندی سنت و مدرنیسم هم در فیلم به روشنی جای دارد. مرد خوب داستان(رضا کیانیان) دارای ویژگیهای تیپیکال طبقهی روشنفکر و غربگراست و نمایندهی طیف سنتی هم مادر پیریست(گوهر خیراندیش) که با تنقلات بچهگانه سرگرم میشود و همهی دستاورد او از گذشته همین تنقلات بچهگانه میباشد و چیزی بیشتر از این عقدههای فروخورده از گذشته برای وضعیت امروز نیاورده است و در مقابل نوهاش(افشین هاشمی) نیز عقده آن را دارد که با زنی ارتباط نامشروع داشته باشد و فیلم هر دوی این شخصیتها را در طول و امتداد هم قرار داده است که نشان دهد همهی این عقدهها نیز ریشه در نگاه سنتی خانوادهی آنها دارد .
منبع (http://rajanews.com/detail.asp?id=144105)