PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کتاب خاطرات سفر با موتورسیکلت – ارنستو چه‌گوارا



وحید 0319
3rd December 2012, 11:48 PM
کتاب خاطرات سفر با موتورسیکلت – ارنستو چه‌گوارا

ارنستو چه‌گوارا
ترجمه : رضا برزگر

http://www.pars-pdf.com/wp-content/uploads/ernesto.jpgپیشگفتار : سفر (http://www.pars-pdf.com/1391/02/%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%b3%d9%81%d8%b1-%d9%85%d8%a7%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d9%88%d9%82%d8%a7%db%8c%d8%b9-%d9%85%d8%b4%d8%b1%d9%88%d8%b7%d9%87/) و بی تابی های روح ارنستو (نوشته‌ی ارنستو گوارا لینچ ، پدر ارنستو چه‌گوارا)آلبرتو گرانادای زیست شناس، برادر توماس و گریگوریو بود؛ دوستان مدرسه ای ارنستو.
روزی آمد و به ارنستو گفت : «شنیده ام عازم سفری به دور آمریکای جنوبی هستی. من هم با تو می آیم»
سال ۱۹۵۱ بود. در این زمان، ارنستو عاشق شده بود؛ عاشق دختری اهل کرودوبا. من و مادر ارنستو و همه اعضای خانواده گمان می کردیم همین روزها ارنستو با آن دختر طناز و دوست داشتنی ازدواج خواهد کرد. اما یک روز ارنستو آمد و گفت : «پدر! من عزم سفر دارم».
گفتم: «چه مدت طول خواهد کشید؟»
گفت: «یگ سال؛ شاید هم بیشتر؛ آخر می خواهم با موتورسیکلت همه آمریکای جنوبی را بگردم»
پرسیدم: «دوست دخترت را چه می کنی ؟»
گفت: «اگر دوستم داشته باشد، منتظرم می ماند»
گفتم: «خسته می شوی.»
گفت: «خسته خواهم شد.»
گفتم: «گرسنه می مانی.»
گفت: «میدانم»
گفتم: «ممکن است بمیری»
گفت: «برای مردن آماده ام.»
گفتم: «پس میروی؟»
گفت: «باید بروم!»
من اشتیاق ارنستو را برای تجربه قلمروهای بکر و ناشناخته می دانستم و می دانستم که او حس ماجراجویی عجیبی دارد. اما فکر می کردم علاقه اش به آن دختر زیباروی کوردوبایی از شدت اشتیاق و ماجراجویی او خواهد کاست.
گیج شده بودم. فهمیدم که ارنستو، پسرم، در زوایای روح خویش، چیزهایی دارد که من هنوز آنها را ندیده ام. این چیزهای شگفت و پنهان او را با گذشت زمان یافتم و دیدم. آن روزها نمی دانستم اشتیاق شدید ارنستو به سفر، ناشی از بی تابی های روح او برای کشف قلمروهای تازه است.
سفر ارنستو، سفری توریستی نبود. او نمی رفت تا از اماکن تاریخی و بناهای قشنگ عکس (http://www.pars-pdf.com/) بگیرد. او می رفت تا آدم ها را کشف کند. او می رفت تا از نزدیک در شادی ها و غم هایی مردمی که نمی شناختشان مشارکت کند.
او با چشمانش می نوشید و بدین سان، عطش دل خود را فرو می نشاند. او همیشه می خواست با شریک شدن در غم های آدم های ناشناخته و دور، مرهمی باشد بر زخم هایش و التیامی باشد بر غم هایش.
ارنستو با همه مردم جهان احساس بیرنگی می کرد. بعدها فهمیدم که او می خواست خود را در آستانه انسانیت قربانی کند. ارنستو عازم سفر شد ….
برای خواندن ادامه این کتاب، فایل را دانلود کنید.
فرمت کتاب : PDf
تعداد صفحات : ۷۴
حجم فایل : ۷۶۰ کیلوبایت
لینک دانلود کتاب (http://www.dll.pars-pdf.com/adabi/khaterate-safar-ba-motorsiklet_www.pars-pdf.com_.zip)
پسورد فایل : www.pars-pdf.com

بلدرچین
5th December 2012, 01:12 AM
من هم فیلمشو دیدم هم کتابشو چندین بار خوندم واقعا عالیه واقعا عالیه مخصوصا دوستش خیلی شخصیت عجیبی داره

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد