توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان آنچه یک زن بطور واقعی می خواهد...(حتما بخونین)
shabhayebarare
3rd December 2012, 03:27 PM
روزی روزگاری پادشاه جوانی به نام آرتور بود که پادشاه سرزمین همسایه اش او را دستگیر و زندانی کرد. پادشاه می توانست آرتور را بکشد اما تحت تاثیر جوانی آرتور و افکار و عقایدش قرار گرفت. از این رو، پادشاه برای آزادی وی شرطی گذاشت که می بایست به سؤال بسیار مشکلی پاسخ دهد. آرتور یک سال زمان داشت تا جواب آن سوال را بیابد، و اگر پس از یکسال موفق به یافتن پاسخ نمی شد، کشته می شد. سؤال این بود: زنان واقعاً چه چیزی میخواهند؟
این سؤالی حتی اکثر مردم اندیشمند و باهوش را نیز سرگشته و حیران می نمود و به نظر می آمد برای آرتور جوان یک پرسش غیرقابل حل باشد. اما از آنجایی که پذیرش این شرط بهتر از مردن بود، وی پیشنهاد پادشاه را برای یافتن جواب سؤال در مدت یک سال پذیرفت.
آرتور به سرزمین پادشاهی اش بازگشت و از همه شروع به نظرخواهی کرد: از شاهزاده ها گرفته تا کشیش ها، از مردان خردمند، و حتی از دلقک های دربار... . او با همه صحبت کرد، اما هیچ کسی نتوانست پاسخ رضایت بخشی برای این سؤال پیدا کند. بسیاری از مردم از وی خواستند تا با جادوگر پیری که به نظر می آمد تنها کسی باشد که جواب این سؤال را بداند، مشورت کند. البته احتمال می رفت دستمزد وی بسیار بالا باشد چرا که وی به اخذ حق الزحمه های هنگفت در سراسر آن سرزمین معروف بود.
وقتی که آخرین روز سال فرا رسید، آرتور فکر کرد که چاره ای به جز مشورت با جادوگر پیر ندارد. جادوگر موافقت کرد تا جواب سؤال را بدهد، اما قبل از آن از آرتور خواست تا با دستمزدش موافقت کند.
جادوگر پیر می خواست که با لُرد لنسلوت، نزدیکترین دوست آرتور و نجیب زاده ترین دلاور و سلحشور آن سرزمین ازدواج کند! آرتور از شنیدن این درخواست بسیار وحشت زده شد. جادوگر پیر؛ گوژپشت، وحشتناک و زشت بود و فقط یک دندان داشت، بوی گنداب میداد، صدایش ترسناک و زشت و خیلی چیزهای وحشتناک و غیرقابل تحمل دیگر در او یافت میشد. آرتورهرگز در سراسر زندگی اش با چنین موجود نفرت انگیزی روبرو نشده بود، از اینرو نپذیرفت تا دوستش را برای ازدواج با جادوگر تحت فشار گذاشته و اورا مجبور کند چنین هزینه وحشتناکی را تقبل کند. اما دوستش لنسلوت، از این پیشنهاد باخبر شد و با آرتور صحبت کرد. او گفت که هیچ از خودگذشتگی ای قابل مقایسه با جان آرتور نیست. از این رو مراسم ازدواج آنان اعلان شد و جادوگر پاسخ سوال را داد. سؤال آرتور این بود: زنان واقعاً چه چیزی می خواهند؟
پاسخ جادوگر این بود: " آنها می خواهند تا خود مسئول زندگی خودشان باشند".
همه مردم آن سرزمین فهمیدند که پاسخ جادوگر یک حقیقت واقعی را فاش کرده است و جان آرتور به وی بخشیده خواهد شد، و همینطور هم شد. پادشاه همسایه، آزادی آرتور را به وی هدیه کرد و لنسلوت و جادوگر پیر یک جشن باشکوه ازدواج را برگزار کردند.
ماه عسل نزدیک میشد و لنسلوت خودش را برای یک تجربه وحشتناک آماده می کرد، در روز موعود با دلواپسی فراوان وارد حجله شد. اما، چه چهره ای منتظر او بود؟ زیباترین زنی که به عمر خود دیده بود بر روی تخت منتظرش بود. لنسلوت شگفت زده شد و پرسید چه اتفاقی افتاده است؟
زن زیبا جواب داد: از آنجایی که لرد جوان با وی به عنوان جادوگری پیر با مهربانی رفتار کرده بود، از این به بعد نیمی از شبانه روز می تواند خودش را زیبا کند و نیمی دیگر همان زن وحشتناک و علیل باشد. سپس جادوگر از وی پرسید: " کدامیک را ترجیح می دهد؟ زیبا در طی روز و زشت در طی شب، یا برعکس آن...؟".
لنسلوت در مخمصه ای که گیر افتاده بود تعمقی کرد. اگر زیبایی وی را در طی روز خواستار میشد آنوقت می توانست به دوستانش و دیگران، همسر زیبایش را نشان دهد، اما در خلوت شب در قصرش همان جادوگر پیر را داشته باشد! یا آنکه در طی روز این جادوگر مخوف و زشت را تحمل کند ولی در شب، زنی زیبا داشته باشد که لحظات فوق العاده و لذت بخشی رابا وی بگذراند.
اگر شما یک مرد باشید و این مطلب را بخوانید کدامیک را انتخاب می کنید... انتخاب شما کدامیک خواهد بود؟
اگر شما یک زن باشید که این داستان را می خواند، انتظار دارید مرد شما چه انتخابی داشته باشد؟ انتخاب خودتان را قبل از آنکه بقیه داستان را بخوانید بنویسید.
آنچه لنسلوت انتخاب کرد این بود:
لنسلوت نجیب زاده و شریف، می دانست که جادوگر قبلاً چه پاسخی به سؤال آرتور داده بود؛ از این رو جواب داد که این حق انتخاب را به خود او می دهد تا خودش در این مورد تصمیم بگیرد. با شنیدن این پاسخ، جادوگر اعلام کرد که برای همیشه و در همه اوقات زیبا خواهد ماند، چرا که لنسلوت به این مسئله که آن زن بتواند خود مسئول زندگی خودش باشد احترام گذاشته بود.
عرفان سلیم زاده
3rd December 2012, 03:47 PM
واقعا همینه.
در زندگی با زنها هیچ وقت نخواهید به خواسته و انتظار شما باشن.
و نترسید که زمانی انتخاب انها شما رو نابود کنه.
ممنونم که این مطلب رو گذاشتین.
عرفان سلیم زاده
3rd December 2012, 03:55 PM
به این داستان امتیاز بدید خیلی قشنگ و آموزنده بود![golrooz]
Alpha110
3rd December 2012, 04:44 PM
واقعا همینه.
در زندگی با زنها هیچ وقت نخواهید به خواسته و انتظار شما باشن.
و نترسید که زمانی انتخاب انها شما رو نابود کنه.
ممنونم که این مطلب رو گذاشتین.
سلام آقا مخفی خوبید من همون hfd تو نمایشگاه بودم.
حالتون خوبه چه خبرا
شما خیلی طرفدار خانوم ها هستی
بعضی موقع ها اینجوری هم که شما میگی نیست
در هر صورت ممنونم از شما
shabhayebarare
3rd December 2012, 05:38 PM
واقعا همینه.
در زندگی با زنها هیچ وقت نخواهید به خواسته و انتظار شما باشن.
و نترسید که زمانی انتخاب انها شما رو نابود کنه.
ممنونم که این مطلب رو گذاشتین.
مرسی از تعریفو اعتمادتون به خانوما [tashvigh]
nafise khanom
3rd December 2012, 06:36 PM
منم جواب دوست آرتورو دادم!!!
natanaeal
3rd December 2012, 07:18 PM
در ابتدا باید از دوست خوبم یاسمین5454 تشکر کنم که منو از این داستان بی بهره نگذاشته
و به دید من نه هر خانم بلکه هر انسان باید این حق رو داشته باشه/اما بنا به مردسالاری های افراطی داستان به این نحو گفته شده تا حامی خانمها جلوه کنه
ممنون عزیزم[golrooz]
عرفان سلیم زاده
3rd December 2012, 08:33 PM
سلام آقا مخفی خوبید من همون hfd تو نمایشگاه بودم. حالتون خوبه چه خبرا شما خیلی طرفدار خانوم ها هستی بعضی موقع ها اینجوری هم که شما میگی نیست در هر صورت ممنونم از شما
سلام ممنونم.انشالله بتونیم سالهای بعد شما رو ببینیم.
راستش بحث حقوق اولیه با اعتماد فرق می کنه.
این حق رو دیگه غربی ها یا قوانین حقوق بشر پشتیبانی نمی کنه.
تو قران آیه ای داریم که گقته:
ما انسان ها را مسئول سرنوشت خویش قرار دادیم.
تو این آیه نگفته مردان یا زنان! گفته انسان!
عرفان سلیم زاده
3rd December 2012, 09:06 PM
البته اقایون بهشون بر نخوره من نمیگم همه گناه کارن.
این تقصیر جامعه ماست.
BaAaroOoN
3rd December 2012, 09:16 PM
کاش اینی که گفتی حقیقت داشت و مردان برای زنان احترام قائل میشدن.نه تنها برای زنان بلکه برای حقوقی که هر انسانی باید داشته باشه ...به زن به چشم انسان نگاه کنن نه یک ابزار....نه یک کالا....
homeyra
3rd December 2012, 09:23 PM
چه داستان رویایی ای...اگه لنسلوت در آخر به پیرزن گفته که هرچی خودت بگی،تنها یک دلیل داشته و اونم اینه که فقط و فقط به فکر خودش بوده....بازم اینجا خودخواهی نقش اصلیو بازی میکنه و نه احترام و اعتماد و انسانیت و........
یاسمین5454
3rd December 2012, 09:25 PM
در ابتدا باید از دوست خوبم یاسمین5454 تشکر کنم که منو از این داستان بی بهره نگذاشته
و به دید من نه هر خانم بلکه هر انسان باید این حق رو داشته باشه/اما بنا به مردسالاری های افراطی داستان به این نحو گفته شده تا حامی خانمها جلوه کنه
ممنون عزیزم[golrooz]
خواهش میکنم عزیزم
کاری نکردم دیدم مطلب قشنگیه گفتم بقیه دوستان هم
بهره ببرند
farzane*
3rd December 2012, 09:43 PM
ممنون دوست عزیز
واقعا داستان جالبی بوووود[cheshmak]
و ممنون از یاسمین عزیز که منو به این تاپیک دعوت کرد[cheshmak][golrooz]
shabhayebarare
3rd December 2012, 10:01 PM
ممنون دوست عزیز
واقعا داستان جالبی بوووود[cheshmak]
و ممنون از یاسمین عزیز که منو به این تاپیک دعوت کرد[cheshmak][golrooz]
خواهش میکنم خوشحالم دوستش داشتین[golrooz]
mhnz
3rd December 2012, 10:41 PM
کاش اینی که گفتی حقیقت داشت و مردان برای زنان احترام قائل میشدن.نه تنها برای زنان بلکه برای حقوقی که هر انسانی باید داشته باشه ...به زن به چشم انسان نگاه کنن نه یک ابزار....نه یک کالا....
البته همه آقایون این خصلتو ندارند فقط باید طرز فکرشون رو عوض کنن. زنان باید نشون بدند که دارای مقام و منزلت هستند
حسین متقی
3rd December 2012, 10:59 PM
چه داستان رویایی ای...اگه لنسلوت در آخر به پیرزن گفته که هرچی خودت بگی،تنها یک دلیل داشته و اونم اینه که فقط و فقط به فکر خودش بوده....بازم اینجا خودخواهی نقش اصلیو بازی میکنه و نه احترام و اعتماد و انسانیت و........
ممکنه - چون اصلا معلوم نیست اون آقا جواب احتمالی رو میدونسته یا نه؟
و البته خودواهی عقلانی در زندگی درست نقش اول رو باید داشته باشه
ما همه باید اهل حساب کتاب باشیم و نفع و ضررمونو بسنجیم
نفع مرد مهمه -نفع زن مهمه - نفع من مهمه -نفع همه رعایت بشه بده؟
و خدا مارو طوری آفریده که نفع من به نفع هیچکس لطمه ای نمیزنه مگه من بیشتر از حقم بخوام
و نفع من در بیشتر از حق خواستنم نیست(همه فکر میکنیم هست)
چون انجایی که فکر میکنیم تهشه -درواقع تازه شروع شده
همه فکر میکنیم نخواستن حق انسانیته
نه
اگه همه ی حقتو بگیری میشه انسانیت -بیشتر بگیری انسانیت رو رعایت نکردی درست ولی همون اخرش که ما فکر میکنیم اخرشه همه ی اضافه هارو باید پس بدیم
تعریفمون از انسانیت اگه این باشه تا حدودی(از نظر من)درسته
ولی بعضی وقتا تعریفمون از انسانیت باعث میشه ضرر کنیم-حقمونو نگیریم یا بیشتر از حقمون بخوایم
حسین متقی
3rd December 2012, 11:03 PM
البته اقایون بهشون بر نخوره من نمیگم همه گناه کارن.
این تقصیر جامعه ماست.
اگه به فرهنگ اصیلمون برسیم(منظورم فقط قبل از ظهور اسلام در ایران نیست ولی فقط بعدش هم نیست!)
و تغییرش بسته به زمانی که توش زندگی میکنیم
تقصیر جامعه نیست
تقصیر من و تو و او و شماست////وقتی میگیم جامعه تقصیرو میندازیم رو دوش بقیه
homeyra
3rd December 2012, 11:05 PM
ممکنه - چون اصلا معلوم نیست اون آقا جواب احتمالی رو میدونسته یا نه؟
و البته خودواهی عقلانی در زندگی درست نقش اول رو باید داشته باشه
ما همه باید اهل حساب کتاب باشیم و نفع و ضررمونو بسنجیم
نفع مرد مهمه -نفع زن مهمه - نفع من مهمه -نفع همه رعایت بشه بده؟
و خدا مارو طوری آفریده که نفع من به نفع هیچکس لطمه ای نمیزنه مگه من بیشتر از حقم بخوام
و نفع من در بیشتر از حق خواستنم نیست(همه فکر میکنیم هست)
چون انجایی که فکر میکنیم تهشه -درواقع تازه شروع شده
همه فکر میکنیم نخواستن حق انسانیته
نه
اگه همه ی حقتو بگیری میشه انسانیت -بیشتر بگیری انسانیت رو رعایت نکردی درست ولی همون اخرش که ما فکر میکنیم اخرشه همه ی اضافه هارو باید پس بدیم
تعریفمون از انسانیت اگه این باشه تا حدودی(از نظر من)درسته
ولی بعضی وقتا تعریفمون از انسانیت باعث میشه ضرر کنیم-حقمونو نگیریم یا بیشتر از حقمون بخوایم
از طرز فکر اون زن که خبر داشته،پس میتونه قطع به یقین پاسخ داده باشه...توی جوابش اصلا احتمال 50-50 نبوده...
من نمیگم انسانیت یعنی زندگی بدون خودخواهی یا خودخواه بودن یعنی انسان نبودن ولی با توجه به نظرات بچه ها که من اینطور برداشت کردم که داستانو بیش از حد خوب و سفید نشون میدن و اینکه اون مرد بیش از اندازه خوب بود و به زن احترام گذاشته،درصورتیکه با زیرکی تمام از احساسات اون زن به نحواحسن استفاده کرده....(و اینجا هم باز به فکر خودش بوده)
موازنه
3rd December 2012, 11:16 PM
ممنونم[golrooz]
asmateacher
4th December 2012, 12:09 AM
کاش این فرهنگ جا بیفته........[narahatish][narahatish]
حسین متقی
4th December 2012, 02:35 AM
از طرز فکر اون زن که خبر داشته،پس میتونه قطع به یقین پاسخ داده باشه...توی جوابش اصلا احتمال 50-50 نبوده...
من نمیگم انسانیت یعنی زندگی بدون خودخواهی یا خودخواه بودن یعنی انسان نبودن ولی با توجه به نظرات بچه ها که من اینطور برداشت کردم که داستانو بیش از حد خوب و سفید نشون میدن و اینکه اون مرد بیش از اندازه خوب بود و به زن احترام گذاشته،درصورتیکه با زیرکی تمام از احساسات اون زن به نحواحسن استفاده کرده....(و اینجا هم باز به فکر خودش بوده)
نظر من به ظاهر کاملا مخالف نظر شماست
ولی در باطن به نظر شخص من شما تعریف اشتباهی از خودخواهی دارین(حداقل تعریفی متفاوت با تعریف من)(و به دلایلی اشتباه)
اینکه اون مرد بیش از اندازه خوب باشه یا بد معنی نداره! خب هرکسی هرقدر میتونه خوب باشه و نظر افراد هم به برداشتشون از داستان مرتبطه
استفاده کردن از احساسات بقیه به نفع خود به شرطی که به نفع شخص مقابل هم باشد و به شرطی که اخلاقی هم باشد کاملا درسته و اسمشو عقل میزارم!
و کار خوبی کرده و مورد تحسینه که چنین پیش بینی ای کرده و جوابشو گرفته
ولی موضوع مهمی که اینجا مطرحه تعریف شما از انسانیته
انسانیت به نظر شما یعنی چی؟
اون مرد چرا نباید اینکارو میکرد و چرا انسانیت نبود این کارش؟
ماتریکس
4th December 2012, 08:15 AM
ممنونم عزیزم من چندی پیش این موضوع رو شنیده بودم ولی درپاسخ میگم هرآدمی باید خودش مسئول کاراش باشه فرقی نمیکنه زن باشه یا مرد مهم حس استقلاله که با خودش اعتماد به نفس میاره واگه آدم تصمیم اشتباه هم بگیره باز درسی میشه که همیشه تو ذهنش میمونه
pasha 64
4th December 2012, 08:42 AM
سلام
مرسی یاسمین خانوم به خاطر دعوتتون برای این موضوع.[shaad]
تمام دختر ها وپسرها دوست دارند خودشان تصمیم گیرنده زندگیشان باشند(ولی دوستان توجه داشته باشید که ما تجربه زیادی نداریم پس بهتر با افراد مورد اعتماد مشورت کنیم تا به بیراه نریم)
دوستان در تمام مراحل زندگی موفق و پیروز باشید.
Alpha110
4th December 2012, 10:43 AM
سلام ممنونم.انشالله بتونیم سالهای بعد شما رو ببینیم.
راستش بحث حقوق اولیه با اعتماد فرق می کنه.
این حق رو دیگه غربی ها یا قوانین حقوق بشر پشتیبانی نمی کنه.
تو قران آیه ای داریم که گقته:
ما انسان ها را مسئول سرنوشت خویش قرار دادیم.
تو این آیه نگفته مردان یا زنان! گفته انسان!
همچنین من هم امید وارم شمارو ببینم
باشه چشم ماهم احترام میزاریم
homeyra
4th December 2012, 02:14 PM
نظر من به ظاهر کاملا مخالف نظر شماست
ولی در باطن به نظر شخص من شما تعریف اشتباهی از خودخواهی دارین(حداقل تعریفی متفاوت با تعریف من)(و به دلایلی اشتباه)
اینکه اون مرد بیش از اندازه خوب باشه یا بد معنی نداره! خب هرکسی هرقدر میتونه خوب باشه و نظر افراد هم به برداشتشون از داستان مرتبطه
استفاده کردن از احساسات بقیه به نفع خود به شرطی که به نفع شخص مقابل هم باشد و به شرطی که اخلاقی هم باشد کاملا درسته و اسمشو عقل میزارم!
و کار خوبی کرده و مورد تحسینه که چنین پیش بینی ای کرده و جوابشو گرفته
ولی موضوع مهمی که اینجا مطرحه تعریف شما از انسانیته
انسانیت به نظر شما یعنی چی؟
اون مرد چرا نباید اینکارو میکرد و چرا انسانیت نبود این کارش؟
الان با توجه به حرفای شما،من نظرم اشتباهه چون با شما متفاوته...[sootzadan](خودتون گفتینااا...) حالا اگه خواستید اون دلایلی که از نظر شما من اشتباه میکنم را بگید...که اگه درست باشه، طرز فکرمو اصلاح کنم،مرسی.
با توجه به این حرف شما " استفاده کردن از احساسات بقیه به نفع خود به شرطی که به نفع شخص مقابل هم باشد و به شرطی که اخلاقی هم باشد کاملا درسته و اسمشو عقل میزارم!" بازهم مرد داره به جای اون زن تصمیم میگیره،از کجا میدونه که این کار به نفع زن هم هست؟؟؟اینکه اون زن زیبایی ظاهری داشته باشه،یعنی به نفع اونه؟اون مرد که صد در صد مطمئن نیست،درسته؟پس دوباره داره بجای اون تصمیم میگیره...
اصلا من با کار این آقا مشکل دارم،الکی خودشو خوب نشون داد درصورتیکه اینطوریا هم نیست...
اینایی که گفتم درجواب اون سوالتون بود که چرا از نظر من کارش اشتباه بود....
میلاد صفری
4th December 2012, 07:10 PM
حاکم آن شهر که مرغابی بود ................
ayda04
4th December 2012, 09:32 PM
مگه مردا نمیخان مسئول زندگی خودشون باشن؟؟؟؟؟؟[soal]
کصـــــــــــــــــــافط چ باهوش بوده هااااااااااا [nishkhand][nishkhand]
sevda_sj
4th December 2012, 11:48 PM
[golrooz]حالا این سوال مطرح,مردان در زندگی چی میخوان!!؟؟
آیا اونا حسی مثله پشتیبان بودن همراه بودن درک کردن نمیخوان!!!
یعنی دقیقا همون حسه پشتیبانیی که زنان نیاز دارن!
چرا پس واسه ی مردا این سوال مطرح میشه
چون نمیتونن خودشونو بشناسن !!
داستان قشنگی بود,جادوگر این رازو از کجا میدونست!!!!!
ma_ho
5th December 2012, 09:11 AM
[golrooz]
س.ملک پور
5th December 2012, 03:51 PM
هیچ کدام
[nishkhand]
عادل 110
12th December 2012, 09:49 AM
واقعا جالب و زیبا بود...........
آن شرلی
17th January 2013, 03:50 PM
واقعا جالب و آموزنده بود[golrooz]
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.