حال گیری...

[بلدرچین]

تاحالا شده از ته دل بخوایید حال یکی رو بگیرید اما به هرصورت نتونید؟کی؟چرا؟

[shabhayebarare]

آره یکی از دوستام چند روز اومد خونمون تو این چند روز خیلی اذیتم کرد و دلمو شکوند واقعا اعصابم از دستش بهم ریخته بود اما هیچ کاری نکردم و واکنش بسیار خوبو مهمان پسندانه ای باهاش داشتم چون اگه منم مثل اون برخورد میکردم میشدم یکی عین اونو اینو نمیخاستم حال کسیو گرفتن واسه راحتیه دل خودمون بنظرم جالب نیست پس تحمل کردمو باهاش رفتار خییلی خوبی داشتم و در مقابل بی ادبیاش صبوری کردم تا اینکه اومدن دنبالشو رفت [golrooz]

[ارگان]

یادمه 8و9 ساله بودمو با عمم اینا تو یه آپارتمان میشسیمو یه پسر عمه دارم که چندماه ازم بزرگتر بودو خیلی شیطونی میکرد همش اذیتم میکرد منم یه بار تو خونه عموم اینا که همه دعوت بودیم ار تو حیاطشون با همدستی یکی از بچه های دیگه یه تیغ از باغچشون کندیمو گذاشتیم تو کفشش از قضا یکی دیگه میادو کفشو پاش میکنه و جیغش میره هوا ماهم که نقشه شوممون نگرفته بود اصلا به رو خودمون نیووردیمو محل حادثرو ترک کردیم.

[بلدرچین]

یادمه 8و9 ساله بودمو با عمم اینا تو یه آپارتمان میشسیمو یه پسر عمه دارم که چندماه ازم بزرگتر بودو خیلی شیطونی میکرد همش اذیتم میکرد منم یه بار تو خونه عموم اینا که همه دعوت بودیم ار تو حیاطشون با همدستی یکی از بچه های دیگه یه تیغ از باغچشون کندیمو گذاشتیم تو کفشش از قضا یکی دیگه میادو کفشو پاش میکنه و جیغش میره هوا ماهم که نقشه شوممون نگرفته بود اصلا به رو خودمون نیووردیمو محل حادثرو ترک کردیم.


واقعا[taajob]
[negaran]

[ارگان]

واقعا[taajob]
[negaran]

آره اما من همیشه دختره فوق العاده ساکتی بودمو خودم به تنهایی کبریت بی خطر واسه همینم پسر عمم همیشه اذیتم میکرد واسه همین تو مهمونی با دختر عموم که اونم از دستش شکار بودو دلو جراتش بیشتر بود این کارو کردیم. اما طفلک یکی دیگه جورشو کشید.

[بلدرچین]

ازدست تو شیطون...