Non-Existent
30th March 2009, 02:01 AM
کار تقسيم سلامت را از کجا شروع کنيم
يکي از پزشکان متخصص داخلي که به شغل شريف خانهداري مشغول است (او خانه ندارد؛ اشتباه نکنيد) با خود فکر ميکرد اگر وزير بهداشت بود به چه چيزهايي بايد فکر ميکرد. وي از بس که به خريد سبزي تازه وسالم و سلامت و روشهاي پخت بهداشتي انواع غذا فکر کرده بود، خسته و کوفته با خود گفت: «اگر وزير بهداشت بودم فکر و ذکرم چه بود؟» بينوا فکر کرده بود چون هر دو پزشک و متخصص داخلي هستند، کافي است. بنابراين با خود فکر کرد ما مثل هم هستيم، او يعني وزير بهداشت هر روز با فکر به چه مسايلي، روز خود را به شب ميرساند. آنچه در زير ميخوانيد دستپخت اين پزشک متخصص داخلي آشپز است! ...
امروز صبح، قبل از اذان صبح از خواب بيدار شدم، نماز شب را به صبح وصل کردم و بعد از نماز هم براي کوتاهي دست دشمنان و بريده بودن دست مافياي دارويي و غيره در بهداشت و سلامت مردم مقادير معتنابهي دعا کردم. حتي اشک هم ريختم و متن بخشنامهاي را هم که بر مبناي آن ورزش صبحگاهي را براي اساتيد دانشگاههاي علومپزشکي را اجباري اعلام کنم، در ذهنم مرور کردم تا موقع رسيدن به دفتر ديکته کنم. به وزارتخانه نرسيده بودم که روي تلفن همراهم پيامک فرستادند. کمي خنديدم، ولي در پايان آن آمده بود که خودم را به نهاد رياستجمهوري برسانم. دروغ نگفته باشم دلم هزار راه رفت. در راه فکر ميکردم که من به تازگي مصاحبه يا سخنراني نکردهام. تازه گاف دوستي با مردم اسراييل را هم که من ندادهام!
تا سلام کردم رييس دفتر رييسجمهوري، پاسخ بلند و بالايي داد و چند قدمي هم براي استقبال جلو آمد و گفت: «شکر خدا که مدرک شما اصل اصل است.» بعد هم پيغام داد که عدالت ايجاب ميکند که سلامتي را مهرورزانه به سر سفرههاي همه مردم شريف کشور برسانم. گفتم: «شخصا در اين امر مداخله ميکنم.»
اولين حرکت، روساي دانشگاهها
در ميان راه در انديشه بودم که کار تقسيم سلامت را از کجا شروع کنم. ديدم دانشگاههاي علوم پزشکي براي شروع، بهترين هستند. فکر کردم چه کنم که مثل توپ صدا کند و سفره و سلامت را يکي کند، ديدم رؤساي دانشگاههاي علوم پزشکي کشور، بعضيها خيلي وقته به بالاي ميانگين سه سال رياست کرده و جا خوش کردهاند و براي تقسيم سلامت هم کاري نکردهاند. براي همين شخصا تصميم گرفتم از همين رؤساي دانشگاههاي علومپزشکي در پايتخت شروع کنم. به کمبود نيروي رييس هم فکر کردم، ولي برايشان مدل چرخشي و روتيشن آشنا را ميگذاريم.
الحمدا... در آموزش پزشکي، داروسازي، دندانپزشکي و... همه اينها از اروپا که جلوتريم، مطمئن نيستم از آمريکا جلو افتادهايم يا نه؟! ولي از اين دشمنان بعيد نيست که نگذاشته باشند اخبار رشد و ترقي ما درز کند. نميدانم معاون آموزشي چگونه ميتواند در تقسيم سلامت بر سر سفرهها نقش خود را ايفا کند، ولي عجالتا يک گوشماليش ميدهم تا فکر کند که چه نقشي بايد داشته باشد.
ميخواستم در حضور معاون برنامهريزي و مديريت منابع و غيره، چند اداره بيخودي که اسم خودشان را نظارت گذاشتهاند، را جمع کنم و همه مديران و کارشناسان را بفرستم مرخصي تا صرفهجويي کرده باشم، ولي مشغله فکري مانع اين کار شد.
مدتي است مسايل مختلف کشور اعم از نرخ بيکاري و تورم، مسکن، قيمت جهاني نفت و تعيين استراتژي مذاکره با آمريکا فکرم را مشغول کرده است. متاسفانه مسايل
پيشپا افتادهاي همچون طرح پزشک خانواده، کيفيت آموزش پزشکي، سهم پرداخت از جيب مردم و بيمهها، کيفيت ارايه خدمات
بهداشتي-درماني در کشور و چند مساله ديگر وقت مرا ميگيرد.
تمرين براي رياست جمهوري
به گمانم بايد از همين حالا با تقسيم سلامت بر سر سفرهها تمرين براي رياستجمهوري را شروع کنم.
البته با ترکيب قبلي، فعلي و آتي هيات دولت باز هم، همچنان «نخبه» خواهم ماند و «نخبگي» خواهم کرد و تمرين زياد لازم نيست. فعلا براي دستگرمي با مصاحبه و اظهارنظر در مورد نرخ تورم داخلي و مقايسه با کشورهاي همسايه شروع کردهام. به مساله مسکن و فلسفه توسعه و پيشرفت اقتصادي-اجتماعي هم اشارتي داشتهام، ولي ميدانم کافي نيست.
بايد در سفر استاني بعدي با سخنراني، مصاحبه (شايد حتي مقاله هم نوشتم و يا وبلاگي راه انداختم) در مورد لايحه حمايت خانواده، استراتژي کشور در مذاکره با گروه 1+5 يا 3+7 و تاثير فلسفه غرب در پلوراليسم و ليبرال دموکراسي غرب و شرق و اطراف و اکناف جهان، اظهارنظر کنم. بايد براي انجام وظيفه در هر لباسي حتي لباس ساده رياستجمهوري آماده بود. مسايل پيش پا افتاده مربوط به سلامت وقت مرا ميگيرد. بايد تمرين براي رياستجمهوري را از همين حالا شروع کنم. با همين تقسيم سلامت بر سر سفرهها!
چون همچنان جوانترين و نخبهترين هستم، با اظهارنظر و مصاحبه در مورد نرخ تورم، مسکن، بيکاري جوانان و لايحه حمايت خانواده، تاثير فلسفه پلوراليسم در ليبرال دموکراسي غرب و نتايج فوتبال پرسپوليس تمرين رياست جمهوري را آغاز کردهام، ولي کافي نيست. بايد در سفر استاني بعد با سخنراني در مورد، سياست خارجي، داخلي، انرژي هستهاي، اوضاع اقتصاد آمريکا، وضعيت پناهندگان نپال و نرخ بهره مالزي، اوضاع گرم شدن کره زمين و وضع هوا و فضاي جهان براي رياستجمهوري مشق کنم... بايد به فکر راهاندازي يک وبلاگ شخصي هم باشم. هزار تا کار دارم و فکر...
دکتر فاطمه خالقي - به نقل از هفته نامه سپيد
يکي از پزشکان متخصص داخلي که به شغل شريف خانهداري مشغول است (او خانه ندارد؛ اشتباه نکنيد) با خود فکر ميکرد اگر وزير بهداشت بود به چه چيزهايي بايد فکر ميکرد. وي از بس که به خريد سبزي تازه وسالم و سلامت و روشهاي پخت بهداشتي انواع غذا فکر کرده بود، خسته و کوفته با خود گفت: «اگر وزير بهداشت بودم فکر و ذکرم چه بود؟» بينوا فکر کرده بود چون هر دو پزشک و متخصص داخلي هستند، کافي است. بنابراين با خود فکر کرد ما مثل هم هستيم، او يعني وزير بهداشت هر روز با فکر به چه مسايلي، روز خود را به شب ميرساند. آنچه در زير ميخوانيد دستپخت اين پزشک متخصص داخلي آشپز است! ...
امروز صبح، قبل از اذان صبح از خواب بيدار شدم، نماز شب را به صبح وصل کردم و بعد از نماز هم براي کوتاهي دست دشمنان و بريده بودن دست مافياي دارويي و غيره در بهداشت و سلامت مردم مقادير معتنابهي دعا کردم. حتي اشک هم ريختم و متن بخشنامهاي را هم که بر مبناي آن ورزش صبحگاهي را براي اساتيد دانشگاههاي علومپزشکي را اجباري اعلام کنم، در ذهنم مرور کردم تا موقع رسيدن به دفتر ديکته کنم. به وزارتخانه نرسيده بودم که روي تلفن همراهم پيامک فرستادند. کمي خنديدم، ولي در پايان آن آمده بود که خودم را به نهاد رياستجمهوري برسانم. دروغ نگفته باشم دلم هزار راه رفت. در راه فکر ميکردم که من به تازگي مصاحبه يا سخنراني نکردهام. تازه گاف دوستي با مردم اسراييل را هم که من ندادهام!
تا سلام کردم رييس دفتر رييسجمهوري، پاسخ بلند و بالايي داد و چند قدمي هم براي استقبال جلو آمد و گفت: «شکر خدا که مدرک شما اصل اصل است.» بعد هم پيغام داد که عدالت ايجاب ميکند که سلامتي را مهرورزانه به سر سفرههاي همه مردم شريف کشور برسانم. گفتم: «شخصا در اين امر مداخله ميکنم.»
اولين حرکت، روساي دانشگاهها
در ميان راه در انديشه بودم که کار تقسيم سلامت را از کجا شروع کنم. ديدم دانشگاههاي علوم پزشکي براي شروع، بهترين هستند. فکر کردم چه کنم که مثل توپ صدا کند و سفره و سلامت را يکي کند، ديدم رؤساي دانشگاههاي علوم پزشکي کشور، بعضيها خيلي وقته به بالاي ميانگين سه سال رياست کرده و جا خوش کردهاند و براي تقسيم سلامت هم کاري نکردهاند. براي همين شخصا تصميم گرفتم از همين رؤساي دانشگاههاي علومپزشکي در پايتخت شروع کنم. به کمبود نيروي رييس هم فکر کردم، ولي برايشان مدل چرخشي و روتيشن آشنا را ميگذاريم.
الحمدا... در آموزش پزشکي، داروسازي، دندانپزشکي و... همه اينها از اروپا که جلوتريم، مطمئن نيستم از آمريکا جلو افتادهايم يا نه؟! ولي از اين دشمنان بعيد نيست که نگذاشته باشند اخبار رشد و ترقي ما درز کند. نميدانم معاون آموزشي چگونه ميتواند در تقسيم سلامت بر سر سفرهها نقش خود را ايفا کند، ولي عجالتا يک گوشماليش ميدهم تا فکر کند که چه نقشي بايد داشته باشد.
ميخواستم در حضور معاون برنامهريزي و مديريت منابع و غيره، چند اداره بيخودي که اسم خودشان را نظارت گذاشتهاند، را جمع کنم و همه مديران و کارشناسان را بفرستم مرخصي تا صرفهجويي کرده باشم، ولي مشغله فکري مانع اين کار شد.
مدتي است مسايل مختلف کشور اعم از نرخ بيکاري و تورم، مسکن، قيمت جهاني نفت و تعيين استراتژي مذاکره با آمريکا فکرم را مشغول کرده است. متاسفانه مسايل
پيشپا افتادهاي همچون طرح پزشک خانواده، کيفيت آموزش پزشکي، سهم پرداخت از جيب مردم و بيمهها، کيفيت ارايه خدمات
بهداشتي-درماني در کشور و چند مساله ديگر وقت مرا ميگيرد.
تمرين براي رياست جمهوري
به گمانم بايد از همين حالا با تقسيم سلامت بر سر سفرهها تمرين براي رياستجمهوري را شروع کنم.
البته با ترکيب قبلي، فعلي و آتي هيات دولت باز هم، همچنان «نخبه» خواهم ماند و «نخبگي» خواهم کرد و تمرين زياد لازم نيست. فعلا براي دستگرمي با مصاحبه و اظهارنظر در مورد نرخ تورم داخلي و مقايسه با کشورهاي همسايه شروع کردهام. به مساله مسکن و فلسفه توسعه و پيشرفت اقتصادي-اجتماعي هم اشارتي داشتهام، ولي ميدانم کافي نيست.
بايد در سفر استاني بعدي با سخنراني، مصاحبه (شايد حتي مقاله هم نوشتم و يا وبلاگي راه انداختم) در مورد لايحه حمايت خانواده، استراتژي کشور در مذاکره با گروه 1+5 يا 3+7 و تاثير فلسفه غرب در پلوراليسم و ليبرال دموکراسي غرب و شرق و اطراف و اکناف جهان، اظهارنظر کنم. بايد براي انجام وظيفه در هر لباسي حتي لباس ساده رياستجمهوري آماده بود. مسايل پيش پا افتاده مربوط به سلامت وقت مرا ميگيرد. بايد تمرين براي رياستجمهوري را از همين حالا شروع کنم. با همين تقسيم سلامت بر سر سفرهها!
چون همچنان جوانترين و نخبهترين هستم، با اظهارنظر و مصاحبه در مورد نرخ تورم، مسکن، بيکاري جوانان و لايحه حمايت خانواده، تاثير فلسفه پلوراليسم در ليبرال دموکراسي غرب و نتايج فوتبال پرسپوليس تمرين رياست جمهوري را آغاز کردهام، ولي کافي نيست. بايد در سفر استاني بعد با سخنراني در مورد، سياست خارجي، داخلي، انرژي هستهاي، اوضاع اقتصاد آمريکا، وضعيت پناهندگان نپال و نرخ بهره مالزي، اوضاع گرم شدن کره زمين و وضع هوا و فضاي جهان براي رياستجمهوري مشق کنم... بايد به فکر راهاندازي يک وبلاگ شخصي هم باشم. هزار تا کار دارم و فکر...
دکتر فاطمه خالقي - به نقل از هفته نامه سپيد