سونای
7th November 2012, 06:51 PM
http://media.isna.ir/content/13-446.jpg/3محققان بر این باورند که مغز به طور کامل کنترل عادت رفتاری را رها نمیکند و ناحیه کوچکی از غشای مغز موسوم به «prefrontal» (جایی که بسیاری از افکار و برنامهها رخ میدهند) مسؤول کنترل لحظه به لحظه بیان عادات رفتاری است. نتایج مطالعات جدید امیدهای نوینی را برای درمان رفتارهای وسواسگونه در اختیار دانشمندان قرار میدهند. محققان MIT ناحیهیی از مغز را شناسایی کردهاند که میتواند افراد را بین عادات نو و قدیمی در نوسان قرار دهد.
به گفته پروفسور گابریل، ماهیت عادت آن است که افراد مجبور به تفکر در مورد آنها نیستند و این امر مغز را آزاد میگذارد تا به تفکر در مورد موضوعات دیگر بپردازد. با این حال مغز به طور کامل از این امر فارغ نیست و بخشی از غشای مزبور باز هم به کنترل فعالیت عادات میپردازد. نتایج این مطالعه حاکی از آن است که عادات قدیمی هر چند هم به طور عمیق نهادینه شده باشند، میتوانند مغلوب مراکز برنامهریزی کننده مغز شوند. این واقعیت میتواند به دخالت درمانی احتمالی در افرادی ختم شود که از شرایطی چون وسواس رنج میبرند.
در تحقیقات دانشمندان بر روی موشهای صحرایی که در یک مارپیچ به شکل T حبس شده بودند، به محض این که این حیوانات به نقطه تصمیمگیری نزدیک میشدند، صدایی را میشنیدند که به آنها علامت میداد : «باید به سمت چپ یا به راست بچرخند» این حیوانات در صورت انتخاب صحیح یک پاداش دریافت میکردند (شیر کاکائو برای چرخیدن به چپ و مایع شیرین برای چرخیدن به سمت راست). محققان دریافتند حتی هنگامی که آْنها پاداشها را حذف کردند، موشها در نهایت به این آواها به همان شیوه قبلی پاسخ میگفتند. حتی هنگامی که پاداش برای چرخیدن درست به چپ با مادهیی که موش را بیمار میکرد، تعویض میشد آنها باز هم با دریافت علامت از آن جهت به سمت چپ میچرخیدند اما مایع را مصرف نمیکردند. تیم پژوهشی سپس بخشی از غشای prefrontal موسوم به «IL»را تغییر داد. نقش این بخش در گسترش عادت رفتاری، اساسی است. این دانشمندان با استفاده از optogenetics یعنی تکنینی که از رسیدن نور به سلولهای خاصی ممانعت میکند، فعالیت غشای IL را برای چندین ثانیه متوقف کردند. آنها این امر را هنگامی صورت دادند که موشها باید در نقطهای مارپیچ، درباره جهت چرخیدن تصمیمگیری میکردند و دریافتند که این موشها تقریباً به طور آنی عادت چرخیدن به چپ را رها کردند، چراکه این جهت، این بار، دارای پاداش بد بود. این بدین معناست که غیرفعال کردن غشای IL، مغز موشها را از روش انعکاسی خودکار به روشی که شناختیتر است و یا در پردازش هدف دخیل است، تغییر میدهد. به محض ترک چرخیدن به سمت چپ موشها بسیار زود عادت جدیدی را شکل دادند و حتی هنگامی که از سمت چپ علامت دریافت میکردند، هر بار به راست میچرخیدند.
محققان حاضر در این پروژه علمی نشان دادند که در صورت ممانعت دوباره از رسیدن نور به غشای مزبور، موشها بار دیگر عادت خود را ترک کردند و بسیار سریع عادت اولیه چرخیدن به سمت چپ را در صورت دریافت علامت از آن سمت بازیافتند. نتایج این مطالعه حاکی از آن است که غشای IL مسؤول تعیین لحظه به لحظه، بیان عادات رفتاری است. این پژوهش ایدههای جالبی را در خصوص ماهیت واقعی عادات رفتاری در اختیار میگذارد. نتایج این مطالعه در Proceedings of the National Academy of Sciences انتشار یافته است.
به گفته پروفسور گابریل، ماهیت عادت آن است که افراد مجبور به تفکر در مورد آنها نیستند و این امر مغز را آزاد میگذارد تا به تفکر در مورد موضوعات دیگر بپردازد. با این حال مغز به طور کامل از این امر فارغ نیست و بخشی از غشای مزبور باز هم به کنترل فعالیت عادات میپردازد. نتایج این مطالعه حاکی از آن است که عادات قدیمی هر چند هم به طور عمیق نهادینه شده باشند، میتوانند مغلوب مراکز برنامهریزی کننده مغز شوند. این واقعیت میتواند به دخالت درمانی احتمالی در افرادی ختم شود که از شرایطی چون وسواس رنج میبرند.
در تحقیقات دانشمندان بر روی موشهای صحرایی که در یک مارپیچ به شکل T حبس شده بودند، به محض این که این حیوانات به نقطه تصمیمگیری نزدیک میشدند، صدایی را میشنیدند که به آنها علامت میداد : «باید به سمت چپ یا به راست بچرخند» این حیوانات در صورت انتخاب صحیح یک پاداش دریافت میکردند (شیر کاکائو برای چرخیدن به چپ و مایع شیرین برای چرخیدن به سمت راست). محققان دریافتند حتی هنگامی که آْنها پاداشها را حذف کردند، موشها در نهایت به این آواها به همان شیوه قبلی پاسخ میگفتند. حتی هنگامی که پاداش برای چرخیدن درست به چپ با مادهیی که موش را بیمار میکرد، تعویض میشد آنها باز هم با دریافت علامت از آن جهت به سمت چپ میچرخیدند اما مایع را مصرف نمیکردند. تیم پژوهشی سپس بخشی از غشای prefrontal موسوم به «IL»را تغییر داد. نقش این بخش در گسترش عادت رفتاری، اساسی است. این دانشمندان با استفاده از optogenetics یعنی تکنینی که از رسیدن نور به سلولهای خاصی ممانعت میکند، فعالیت غشای IL را برای چندین ثانیه متوقف کردند. آنها این امر را هنگامی صورت دادند که موشها باید در نقطهای مارپیچ، درباره جهت چرخیدن تصمیمگیری میکردند و دریافتند که این موشها تقریباً به طور آنی عادت چرخیدن به چپ را رها کردند، چراکه این جهت، این بار، دارای پاداش بد بود. این بدین معناست که غیرفعال کردن غشای IL، مغز موشها را از روش انعکاسی خودکار به روشی که شناختیتر است و یا در پردازش هدف دخیل است، تغییر میدهد. به محض ترک چرخیدن به سمت چپ موشها بسیار زود عادت جدیدی را شکل دادند و حتی هنگامی که از سمت چپ علامت دریافت میکردند، هر بار به راست میچرخیدند.
محققان حاضر در این پروژه علمی نشان دادند که در صورت ممانعت دوباره از رسیدن نور به غشای مزبور، موشها بار دیگر عادت خود را ترک کردند و بسیار سریع عادت اولیه چرخیدن به سمت چپ را در صورت دریافت علامت از آن سمت بازیافتند. نتایج این مطالعه حاکی از آن است که غشای IL مسؤول تعیین لحظه به لحظه، بیان عادات رفتاری است. این پژوهش ایدههای جالبی را در خصوص ماهیت واقعی عادات رفتاری در اختیار میگذارد. نتایج این مطالعه در Proceedings of the National Academy of Sciences انتشار یافته است.