توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بوي پيراهن خونين كسي مي آيد!!!!
آسد مرتضي
7th November 2012, 01:50 PM
نمي دانم اصلا حواسمان هست يا در گذر سريع زمان غرق شده ايم!!!
حواسمان هست يا به مشغله هاي الكي مشغوليم!!!
حواسمان هست يا با گيرهاي ناگير،درگيريم!!!
اگر حواسمان هست كه خوشا به حالمان و گرنه در گذر زمان غرق خواهيم ماند تا ابد،با مشغله هاي الكي مشغول خواهيم بود تا آخر و با گيرهاي ناگير درگير خواهيم بود تا مرگ!!!
حواسمان هست امروز چندم است؟؟؟حواسمان هست به چه ماهي نزديك ميشويم؟؟
اگر بخواهي حساب كني با انگشتان دست هم ميشود نزديكيش را لمس كرد!!!فقط 8 روز مانده...فقط 8 روز
فقط 8 روز مانده تا محرم اباعبدالله وما حواسمان نيست!!!
حواسمان را جمع كنيم!!!
این خبر را برسانید به کنعانی ها..../ بویپیراهن خونین کسی می آید...
http://www.uc-njavan.ir/images/n3iyv1l0jkenw4liv8c8.jpg
mansouri1898
7th November 2012, 02:05 PM
شب انديشهام روز از حسين است///// نيام را دم به دم سوز از حسين است
از آن ظلمت ستيزم همچون خورشيد ///// که روحم غيرت آموز از حسين است
TERRORIST
7th November 2012, 02:35 PM
http://razesorkh.com/i/attachments/1/1351175948189633_large.jpg
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد ...
^*زهرا*^
7th November 2012, 02:37 PM
سلام بر حسین (ع)
zolfa
7th November 2012, 03:27 PM
ای اهل زمین عید گذشت و خبر از یار نیامد
بر زخم دل فاطمه غمخوار نیامد
چند روزه دگر مانده که با ناله بگوییم
ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
ساقی حسین سید و سالار نیامد
crocodilmm
7th November 2012, 03:39 PM
سلام دوست عزیز مرسی بابت پست قشنگت . آدما باید قلبن حسینی باشند.
crocodilmm
7th November 2012, 03:43 PM
پس تا هستی بگذار دیگران از بودنت لذت ببرند
memory1986
7th November 2012, 05:27 PM
یا حسین گفتیم و دریا دل شدیم.
یا حسین...
shiny7
7th November 2012, 06:06 PM
ما که شرمنده روی حسینیم....
هیچی نگیم و سکوت کنیم خیلی بهتره...
Dorna dordone
7th November 2012, 06:42 PM
یا حسین...
ما رهگذران انگار غمخوار نمیخواهیم...
غم میخورد این دنیا از خون حسینی ها...
حسین(ع) مظهر شکوه و عظمته فکر نمیکنم فراموش شدنی باشه این روزهای حسینی...
اما بازم ممنونم از یادآوریتون آسیدمرتضی عزیز[golrooz]
Dorna dordone
7th November 2012, 06:47 PM
ما که شرمنده روی حسینیم....
هیچی نگیم و سکوت کنیم خیلی بهتره...
دوست گلم سلام..
نظر شخصیتونو گفتین اما هر انسانی لیاقتش اونیه که خودش میبینه و از نظر بنده لیاقت آدمی افلاکه...
حتی همین سکوت هم گاهی حرفهای نگفته ای داره که خداوند عالم خوب میشنوه و حس میکنه...
امیدوارم هیچکدوممون روسیاه پروردگار نباشیم[dooa]..ببخشید از اظهار نظر[khejalat]
وحید 0319
7th November 2012, 06:56 PM
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
http://www.hamaseh.net/sound/imgarticle/49135_moharam.jpg
چکامه91
7th November 2012, 07:34 PM
باز طوفانی شده دریای دل
موج، سر بر ساحل غم می زند
باز هم خورشید رنگ خون گرفت
بر زمین نقشی ز ماتم می زند
باز جام دیده ها لبریز شد
باز زخم سینه ها سر باز کرد
در میان ناله و اندوه و اشک
حنجرم فریادها آغاز کرد
می نویسم شرح این غم نامه را
داستان مشک و اشک و تیر را
می نویسم از سری کز عشق دوست
کرد حیران تیغه شمشیر را
گوئیا با آن همه بیگانگی
آب هم با تشنگان بیگانه بود
در میان آن همه نامردمی
اشک آب و دیده ها پیمانه بود
تیغ ناپاکان برآمد از نیام
خون پاکی دشت را سیراب کرد
خون خورشید است بر روی زمین
کآسمان تشنه را سیراب کرد
می شود خورشید را انکار کرد؟
زیر سم اسبها در خاک کرد؟
می شود آیا که نقش عشق را
از درون سینه هامان پاک کرد؟
گر نشان عشق را گم کرده ایم
در میان آتش آن خیمه هاست
گر به دنبال حقیقت می رویم
حق همین جا، حق به روی نیزه هاست
گریه ها بر حال خود باید کنیم
او که خندان رفت چون آزاد شد
ما سکوت مرگباری کرده ایم
....او برای قرن ها فریاد شد
بازهم در ماتم روی حسین
باز هم در سوگ آن آلاله ایم
یادتان باشد حیات عشق را
وامدار خون سرخ لاله ایم
saamaaneh
7th November 2012, 08:08 PM
بزرگی را پرسیدند: زندگی چند بخش است؟
گفت: دو بخش ...
کودکی و پیری.!
گفتند: پس جوانی چه؟
گفت : * فدای حسین... *
http://amirgig.persiangig.com/654/yahosin.jpg
ایده تا پدیده
7th November 2012, 08:43 PM
کاروان می رسد از راه، ولی آه
چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب
دل سنگ شده آب ، از این نالهی جانکاه
زنی مویه کنان ، موی کنان
خسته، پریشان، پریشان و پریشان
شکسته ، نشسته ، سر تربت سالار شهیدان
شده مرثیه خوان غم جانان
همان حضرت عطشان
همان کعبهی ایمان
همان قاری قرآن ، سر نیزهی خونبار
همان یار ، همان یار ، همان کشتهی اعدا.
کاروان می رسد از راه ، ولی آه
نه صبری نه شکیبی
نه مرهم نه طبیبی
عجب حال غریبی
ندارند به جز ماتم و اندوه حبیبی
ندارند به جز خاطر مجروح نصیبی
ز داغ غم این دشت بلاپوش
به دلهاست لهیبی
به هر سوی که رفتند
نه قبری نه نشانی
فقط می وزد از تربت محبوب
همان نفحهی سیبی
که کشانده ست دل اهل حرم را.
کاروان می رسد از راه
و هرکس به کناری
پر از شیون و زاری
کنار غم یاری
سر قبر و مزاری
یکی با تب و دلواپسی و زمزمه رفته
به دنبال مزار پسر فاطمه رفته
یکی با دل مجروح
و با کوهی از اندوه
به دنبال مه علقمه رفته
یکی کرب و بلا پیش نگاهش
سراب است و سراب است
دلش در تب و تاب است
و این خاک پر از خاطره هایی ست
که یک یک همگی عین عذاب است
و این بانوی دلسوختهی خسته رباب است
که با دیدهی خونبار و عزاپوش
خدایا به گمانش که گرفته ست
گلش را در آغوش
و با مویه و لالایی خود می رود از هوش:
«گلم تاب ندارد
حرم آب ندارد
علی خواب ندارد»
یکی بی پر و بی بال
دل افسرده و بی حال
که انگار گذشته ست چهل روز
بر او مثل چهل سال
و بوده ست پناه همه اطفال
پس از این همه غربت
رسیده ست به گودال
همان جا که عزیزش
همان جا که امیدش
همان جا که جوانان رشیدش
همان جا که شهیدش
در امواج پریشان نی و دشنه و شمشیر
در آن غربت دلگیر
شده مصحف پرپر
و رفته ست سرش بر سر نیزه
و تن بی کفن او، سه شب در دل صحرا
رها مانده خدایا.
چهل روز شکستن
چهل روز بریدن
چهل روز پی ناقه دویدن
چهل روز فقط طعنه و دشنام شنیدن
چه بگویم؟
چهل روز اسارت
چهل روز جسارت
چهل روز غم و غربت و غارت
چهل روز پریشانی و حسرت
چهل روز مصیبت
چه بگویم؟
چهل روز نه صبری نه قراری
نه یک محرم و یاری
ز دیاری به دیاری
عجب ناقه سواری
فقط بود سرت بر سر نی قاری زینب
چه بگویم؟
چهل روز تب و شیون و ناله
ز خاکستر و دشنام
ز هر بام حواله
و از شدت اندوه
و با خاطر مجروح
جگر گوشهی تو کنج خرابه
همان آینهی فاطمه
جا ماند سه ساله
چه بگویم؟
چهل روز فقط شیون و داغ و
غم و درد فراق و
فراق و ... فراق و ...
چه بگویم؟
بگویم، کدامین گله ها را؟
غم فاصله ها را؟
تب آبله ها را؟
و یا زخم گلوگیر ترین سلسله ها را؟
و یا طعنهی بی رحم ترین هلهله ها را؟
و یا مرحمت دم به دم حرمله ها را؟
چهل روز صبوری و صبوری
غم و ماتم دوری و صبوری
و تا صبح سری کنج تنوری و صبوری
نه سلامی نه درودی
کبودی و کبودی
عجب آتش و خاکستر و دودی و کبودی
به آن شهر پر از کینه و ماتم
چه ورودی و کبودی
در آن بارش خونرنگ
سر نیزه تو بودی و کبودی
گذر از وسط کوچهی سنگی یهودی و کبودی
و در طشت طلا گرم شهودی و چه ناگاه
چه دلتنگ غروبی ، چه چوبی
عجب اوج و فرودی و کبودی
خدایا چه کند زینب کبری!
kamanabroo
7th November 2012, 09:34 PM
السلام علیک یا اباعبدالله
حی علی العــــــــــــــــــــــ ـــــــــــزاء
باز از سینه، دلم
با دل خون
پای برهنه زده بیرون
به گمانم شده مجنون
به کجا میبردم
این که چنین بال کشیده است و پریده است و رهیده است
چه جانکاه
کشید از دل خون آه
دلم سوخت برای دلم و
تا که نشستم به بر حرف دل خویش
شنیدم که به لب
ندبه کنان – مویه کنان – موی کنان
آه کشان – از دل و جان – گفت :
سوال از چه ؟
ببین حال شب و روزم و این غصه جانسوز
که یاران و رفیقان همه گشتند مسافر
همه زائر
همه حاجی
همه مُحرم
و گمانم که هم الان همگی گرم طوافند
به دور حرم قبله عالم
همان عشق معظم
همان روح مکرم
خداوند غم و اشک محرم
و من غم زده اینجا
تک و تنها..
باز هم با دل خون گفت:
دل من
تو کجا دیده دو چشمت
که در این ظلمت گمراهی و این عصر سیاهی
که کسی خرج کسی شعله کبریت نکرده است
دو خورشید طلائی
که دو تا پرچم سرخ است نمادش
به مدار هم و با هم
بدرخشند و بتابند و نخوابند
شب و روز دل گمشدگان را
چو بیابند
بیارند و سر سفره ارباب نشانند
چه بزمیست در این سفره
که یک سوی بود جنت الارباب و
بود سوی دگر جنت العباس
و در آن بین چه بین الحرمینی است
که با شور حسینی همه سینه زنان -گریه کنان- ناله زنان
شور بگیرند
برای پسر حضرت زهرا..
شاعر:عرب خالقی
م.محسن
7th November 2012, 09:47 PM
آوای سوزناک نی نباشد غم چوپان، بلکه غم سر های بریده ایست بر فراز نی ...
سونای69
7th November 2012, 10:09 PM
حسین(ع)بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.افسوس که به جای افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.
دکتر علی شریعتی
kamanabroo
8th November 2012, 01:02 AM
حسین(ع)بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.افسوس که به جای افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.
دکتر علی شریعتی
این حرف الان دیگه خیلی مصداق نداره! شاید در گذشته (اون هم نه بصورت کلی ) بلکه جزئی اینطور بوده باشه.
اونقدری که بنده در جریان هستم تا الان چندین دوره فقط از صدا و سیما جنبه های مختلف قیام امام حسین ع رو بررسی کردن که یک کلمه هم بحث تشنگی توش نبوده.
و اونقدر در این زمینه کتاب چاپ شده که خوندن فقط یکی اش برای ما کافیه
و اونقدر خطبای گرامی در هیئات و مجالس از فکر و فرهنگ حسینی و عاشورائی دم زدن که دیگه داره میشه سکه رایج..
و اونقدر یاران عاشورایی رو با یاران اخرالزمانی بررسی کرده اند که تکلیف و وظیفه همه شیعه ها رو در آخر الزمان به وضوح نشون میده...
و اینکه:
در کنار همه این مسائلی که گفتم ( که جنبه های معرفتی ، عرفانی ، عقلی ) عاشوراست
جنبه احساسی هم در عاشورا بود.
و اهل بیت علیهم السلام هم در مجالس خودشون بعد از حادثه کربلا هم به جنبه احساسی می پرداختند و هم به جنبه های دیگر...
مثلا در روایتی از حالات امام سجاد علیه السلام هست که : ایشون هر وقت می خواستن آب سرد گوارایی رو میل کنند گریه می کردند که پدر بزرگوارشون در کربلا تشنه شهید شد!
خوب این حرف داره وقتی به ما میگن امام حسین (ع) تشنه شهید شد ما غیر از گریه و افسوس که با امام معصوم زمان خودشون این کار رو کردند باید سوال کنیم چرا؟
علتش رو پیدا کنیم ...
خداوند که اولین روضه خوان سید الشهداست هم به جنبه احساسی حادثه کربلا اشاره می کند وقتی که برای جبرئیل و پیامبرش روضه کربلا را می خواند!!!
zabardast
8th November 2012, 02:33 AM
روی نیزهها
کربلا را میسرود این بار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار روی نیزهها
نینوای شعر او از نای هفتاد و دو نی
مثل یک ترجیع شد تکرار، روی نیزهها
چوب خشک نی به هفتاد و دو گل آذین شده است
لالهها را سر به سر بشمار، روی نیزهها
زخمی داغاند این گلهای پرپر، ای نسیم!
پای خود آرامتر بگذار روی نیزهها
یا بر این نیزار خون امشب متاب ای ماهتاب
یا قدم آهستهتر بردار روی نیزهها
قافله در رجعت سرخ است و جاده فتنه جوش
چشم میر کاروان بیدار روی نیزهها
صوت قرآن است این، یا با خدا در گفتوگوست
روبهرو، بیپرده، در انظار، روی نیزهها
با برادر گفت زینب: راه دین هموار شد
گرچه راه توست ناهموار، روی نیزهها
خواهرش بر چوب محمل زد سر خود را که آه!
تیرهتر باد از شبان تار، روی نیزهها
ای دلیل کاروان! لختی بران از کوچهها
بلکه افتد سایة دیوار روی نیزهها
زنگیان آیینه میبندند بر نِی، یا خدا
پرده برمیدارد از رخسار، روی نیزهها
چشم ما آیینهآسا غرق حیرت شد چو دید
آن همه خورشید اختربار، روی نیزهها
محمدعلی مجاهدی (پروانه) (http://ashoora.persianblog.ir/post/1996/)
s1364
8th November 2012, 04:42 PM
غایت خلقت جهان پرورش انسان هایی است که بر هر چه ترس و شک وتردید است غلبه کنند و حسینی شوند. شهید اوینی.
sare*
9th November 2012, 12:58 AM
وقتي محرم و بوي محرم مياد دلم ميگيره هرچند كه خوب دركش نميكنم،....!؟
مرسي بابت پستتون اقا سيد
Sabo3eur
9th November 2012, 01:49 AM
تو ای حسین !
با تو چه بگویم ؟
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل
و تو ای چراغ راه
ای کشتی رهایی
ای خونی که از ان نقطه صحرا
جاودان می تپی و می جوشی
و در بستر زمان جاری هستی
ای اموزگار بزرگ شهادت
plarak12
9th November 2012, 02:11 AM
http://www.uc-njavan.ir/images/i74isubtcj0dn2osui.jpg
سمیه نجفی
9th November 2012, 10:22 AM
حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد.ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد.ماهی که قدرت
حق، باطل را تا ابد محکوم «و داغ باطله » بر جبهه ستمکاران و حکومتهای شیطانی زد. ماهی که به نسل ها در
طول تاریخ ، راه پیروزی بر سر نیزه را آموخت.ماهی که شکست ابر قدرتها را در مقابل کلمه حق، به ثبت
رساند.ماهی که امام مسلمین ، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت.
maytiii
9th November 2012, 11:52 PM
این صدای تپش قلبم نیست
در حسینیه دل سینه زنیست...
http://uc-njavan.ir/images/6rl5o8pb4psaamueap.jpg
سونیتا
11th November 2012, 07:28 PM
امیدوارم خدا ...
atiiiish
30th November 2012, 12:04 AM
یادمان باشد حسین را منتظرانش کشتند
reza.nori87
8th February 2013, 05:45 PM
ما مسئله های اجتهادی داریم
در بحث و جدل کمی زیادی داریم
با این که تو قطب عالم امکانی(آقا)
ما چشم به قطب اقتصادی داریم.
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.