سمیه نجفی
5th November 2012, 08:59 PM
سراسر دنیا را وجب به وجب بگردید ملتی پیدا نمیكنید كه مردمان آن بتوانند مثل ما جوگیر شوند، خالصانه عرض
میكنم، حداقل در این یك مورد مردمان هیچ كشوری به گرد پای ما هم نمیرسند. سرعت جوگیر شدن ما آن قدر
بالاست كه خود ما هم غافلگیر میشویم، اما باز جای شكرش باقی است كه این جوگیر شدن ما با همان سرعت
و شدتی كه اوج میگیرد، فروكش هم میكند. ....
بگذریم. تا به اینجا هر چه خواندهاید مثلا مقدمه بوده، اصل مطلب مانده است كه اگر آن را هم نخواندید، زیاد مهم
نیست. لپ كلام همان بود كه گفتیم، اما تا آخر مطلب را اگر خواندید، لطفا جوگیر نشوید و برای ادای احترام
فیزیكی، دسته جمعی به محل كار ما مراجعه نكنید.
اما اصل گزارش را با یك شیوه نوین و ابداعی! با چند سوال شروع میكنیم. (اوج خلاقیت ما)
ـ اول اینكه چرا ما این همه جوگیر میشویم؟ (كلا توضیح دهید)
ـ ریشه اصلی این جوگیر شدن سریع و دائمی ما كجاست؟ (نشانی دقیق محل ریشه مورد نظر است)
ـ شما تا به حال چندین و چند صد بار جوگیر شدهاید؟ (به ده رقمیها جایزه داده میشود)
ـ تاكنون چندین بار به دلیل جوگیر شدن در مسائلی كه هیچ اطلاعی از آن ندارید، دخالت كردهاید؟ (دوست ندارید،
پاسخ ندهید)
ـ به نظر شما این جوگیر شدنها ریشه روانی دارد؟ (البته كه ندارد. تا نظر شما چه باشد)
ـ آیا تاكنون به دلیل جوگیر شدن بیموقع شرمنده شدهاید؟ (پاسخ منفی پذیرفتنی نیست)
برگردیم سر اصل مطلب، یعنی همان آگاه كردن شما از موضوعات مختلف اما این بار انواع جوگیر شدن در ایران
امروز و چه بسا در جهان امروز، البته با ذكر این نكته كه تمامی داستانهای نقل شده واقعی است، به جان خود
(آخر كلمه خود را آنگونه كه دوست دارید كامل كنید، مثلا، م بگذارید، یا ت یا ش بگذارید یا ....) راست میگویم.
چون کارشناسان میگویند برای اصلاح جامعه باید اعضای آن برای تغییر عادات اشتباه خود اراده کنند.
جوگیر شدن در خرید
خدا آن روز را نیاورد كه فامیلی، دوستی، همسایهای، كسی جسارت كند و چیزی بخرد. آرام و قرار از ما گرفته
میشود و شب و روز ما یكی میگردد و تا لنگه همان چیز را نخریم آرام نمینشینیم.
هر سال برای عید دیدنی به منزل زوج جوان ٧٠ سالهای كه از بستگان دور ما هستند و وضع مالی نسبتا خوبی
دارند میرویم. امسال هم به رسم عادت برای عید دیدنی به منزل آنها رفتیم. خیلی تحویلمان گرفتند و برای ما
میوه پشمالو آورده بودند. بنده خداها شنیده بودند كه خرید میوه درشت نشانه پولدار بودن است به همین دلیل
برای همه نارگیل خریده بودند.
از مایكروویو جدیدشان زیاد راضی نبودند. طوبی خانم میگفت: هر چی تخممرغ میگذاریم آن تو منفجر میشود.
یك فروند ماشین ظرفشویی هم خریده بودند به این بزرگی، اما طوبی خانم هنوز نفهمیده بود كه دستگاهی چنین
پیشرفته چرا لباسها را خوب نمیشوید.
جوگیر شدن در پیروی از مد
برای پذیرش هر نوع پوششی كافی است ٢٠ ثانیه روی مخ ما كار كنند. (مثلا بگویند خیلی به رنگ پوست شما
میآید). در ثانیه بیست و یكم مشغول شمارش پول برای خرید همان جنس هستیم. تلخترین خاطره زندگی یكی
از دوستان من مربوط به زمانی است كه برای اولین بار پای البسهای عجیب و دراز به نام كراوات به خاندان آنها باز
شد. بعد از ورود این شیء ناشناخته به خاندان آنها، تعداد مردهای فامیل به طرز وحشتناكی كاهش پیدا كرد. اگر
چه بعد از تحقیقات مشخص شد كه همه آنها بر اثر خفگی از دنیا رفتهاند! اما بالاخره فهمیدند اگر از كراوات هم
استفاده نكنند، باز هم میتوانند شیك پوش باشند یا حداقل قبل از جوگیر شدن و استفاده از كراوات روش درست
گرهزدن آن را بیاموزند.
جوگیر شدن در دادن اطلاعات غلط
اگر خدای نكرده كسی جرات كند و از ما بپرسد كه در فلان كار واردید، تا طرف به خاطر سوال نسجیدهاش به غلط
كردن نیفتد دست از سرش بر نمیداریم.
ای آقا مگر خبر ندارید؟ من تمام وسایل برقی خودمان را تعمیر میكنم. جاروبرقی شما خراب شده؟ كاری ندارد،
پشت موتور جاروبرقی یك سیم هست كه ...
دو ساعت بعد .....
ـ اكبر آقا جاروبرقی را كه یادت هست، همان كارها را كه گفتی انجام دادم، اما از آن موقع به بعد تا جارو را به برق
وصل میكنیم كنتور كل ساختمان میپرد!
ـ جان من؟! خیلی جالب است آخر جارو برقی ما هم همین جوری شده بود.
خب اكبر آقا جاروی خودتان را چه كار كردید؟
ـ هیچی بردم تعمیرگاه البته زیاد خسارت ندیده بود فقط موتورش سوخته بود!
ـ مرد حسابی جارو برقی فقط موتورش مهم است، چیز دیگری كه ندارد.
ـ ای بابا، لوله به آن درازی را نمیبینی میگویی فقط موتورش مهم است؟
ـ خدا وكیلی از مسائل فنی هیچ سر رشتهای نداری.
جوگیر شدن در خالی بندی
با شاخ و برگ دادن به یك موضوع ساده آن را در حد یك اتفاق بزرگ جلوه میدهیم و گاهی هم ابرقهرمان
میشویم!
پیرزنی را از یك خیابان خلوت رد میكنیم، اما زمانی كه موضوع را برای دیگران بازگو میكنیم، میگوییم سیل تا
زانوی ما آمده بود و آتشفشان در حال فوران بود، در همین حال كه پیرزن روی كول من سوار بود، یك دایناسور از
روبهرو به ما حمله كرد، مانده بودم چه كار كنم، پیرزن را بندازم و فرار كنم كه این كار اصلا جوانمردانه نبود.
گفتم: مادر شنا بلدی؟
گفت: نه، پسرم
وضعیت خیلی بدی بود. یكدفعه دیدم كه یك هلیكوپتر در ارتفاع پایین در حال پرواز است. پریدم و یك دستی
هلیكوپتر را گرفتم.
مرد حسابی مگر میشود همچنین كاری كرد؟
خب مجبور بودم شما اگر جای من بودید چه كار میكردید؟ چارهای نداشتم. تازه خدا را شكر كه یك دست من
خالی بود وگرنه مجبور میشدم هلیكوپتر را با دندان بگیرم.
dabestanonline
میكنم، حداقل در این یك مورد مردمان هیچ كشوری به گرد پای ما هم نمیرسند. سرعت جوگیر شدن ما آن قدر
بالاست كه خود ما هم غافلگیر میشویم، اما باز جای شكرش باقی است كه این جوگیر شدن ما با همان سرعت
و شدتی كه اوج میگیرد، فروكش هم میكند. ....
بگذریم. تا به اینجا هر چه خواندهاید مثلا مقدمه بوده، اصل مطلب مانده است كه اگر آن را هم نخواندید، زیاد مهم
نیست. لپ كلام همان بود كه گفتیم، اما تا آخر مطلب را اگر خواندید، لطفا جوگیر نشوید و برای ادای احترام
فیزیكی، دسته جمعی به محل كار ما مراجعه نكنید.
اما اصل گزارش را با یك شیوه نوین و ابداعی! با چند سوال شروع میكنیم. (اوج خلاقیت ما)
ـ اول اینكه چرا ما این همه جوگیر میشویم؟ (كلا توضیح دهید)
ـ ریشه اصلی این جوگیر شدن سریع و دائمی ما كجاست؟ (نشانی دقیق محل ریشه مورد نظر است)
ـ شما تا به حال چندین و چند صد بار جوگیر شدهاید؟ (به ده رقمیها جایزه داده میشود)
ـ تاكنون چندین بار به دلیل جوگیر شدن در مسائلی كه هیچ اطلاعی از آن ندارید، دخالت كردهاید؟ (دوست ندارید،
پاسخ ندهید)
ـ به نظر شما این جوگیر شدنها ریشه روانی دارد؟ (البته كه ندارد. تا نظر شما چه باشد)
ـ آیا تاكنون به دلیل جوگیر شدن بیموقع شرمنده شدهاید؟ (پاسخ منفی پذیرفتنی نیست)
برگردیم سر اصل مطلب، یعنی همان آگاه كردن شما از موضوعات مختلف اما این بار انواع جوگیر شدن در ایران
امروز و چه بسا در جهان امروز، البته با ذكر این نكته كه تمامی داستانهای نقل شده واقعی است، به جان خود
(آخر كلمه خود را آنگونه كه دوست دارید كامل كنید، مثلا، م بگذارید، یا ت یا ش بگذارید یا ....) راست میگویم.
چون کارشناسان میگویند برای اصلاح جامعه باید اعضای آن برای تغییر عادات اشتباه خود اراده کنند.
جوگیر شدن در خرید
خدا آن روز را نیاورد كه فامیلی، دوستی، همسایهای، كسی جسارت كند و چیزی بخرد. آرام و قرار از ما گرفته
میشود و شب و روز ما یكی میگردد و تا لنگه همان چیز را نخریم آرام نمینشینیم.
هر سال برای عید دیدنی به منزل زوج جوان ٧٠ سالهای كه از بستگان دور ما هستند و وضع مالی نسبتا خوبی
دارند میرویم. امسال هم به رسم عادت برای عید دیدنی به منزل آنها رفتیم. خیلی تحویلمان گرفتند و برای ما
میوه پشمالو آورده بودند. بنده خداها شنیده بودند كه خرید میوه درشت نشانه پولدار بودن است به همین دلیل
برای همه نارگیل خریده بودند.
از مایكروویو جدیدشان زیاد راضی نبودند. طوبی خانم میگفت: هر چی تخممرغ میگذاریم آن تو منفجر میشود.
یك فروند ماشین ظرفشویی هم خریده بودند به این بزرگی، اما طوبی خانم هنوز نفهمیده بود كه دستگاهی چنین
پیشرفته چرا لباسها را خوب نمیشوید.
جوگیر شدن در پیروی از مد
برای پذیرش هر نوع پوششی كافی است ٢٠ ثانیه روی مخ ما كار كنند. (مثلا بگویند خیلی به رنگ پوست شما
میآید). در ثانیه بیست و یكم مشغول شمارش پول برای خرید همان جنس هستیم. تلخترین خاطره زندگی یكی
از دوستان من مربوط به زمانی است كه برای اولین بار پای البسهای عجیب و دراز به نام كراوات به خاندان آنها باز
شد. بعد از ورود این شیء ناشناخته به خاندان آنها، تعداد مردهای فامیل به طرز وحشتناكی كاهش پیدا كرد. اگر
چه بعد از تحقیقات مشخص شد كه همه آنها بر اثر خفگی از دنیا رفتهاند! اما بالاخره فهمیدند اگر از كراوات هم
استفاده نكنند، باز هم میتوانند شیك پوش باشند یا حداقل قبل از جوگیر شدن و استفاده از كراوات روش درست
گرهزدن آن را بیاموزند.
جوگیر شدن در دادن اطلاعات غلط
اگر خدای نكرده كسی جرات كند و از ما بپرسد كه در فلان كار واردید، تا طرف به خاطر سوال نسجیدهاش به غلط
كردن نیفتد دست از سرش بر نمیداریم.
ای آقا مگر خبر ندارید؟ من تمام وسایل برقی خودمان را تعمیر میكنم. جاروبرقی شما خراب شده؟ كاری ندارد،
پشت موتور جاروبرقی یك سیم هست كه ...
دو ساعت بعد .....
ـ اكبر آقا جاروبرقی را كه یادت هست، همان كارها را كه گفتی انجام دادم، اما از آن موقع به بعد تا جارو را به برق
وصل میكنیم كنتور كل ساختمان میپرد!
ـ جان من؟! خیلی جالب است آخر جارو برقی ما هم همین جوری شده بود.
خب اكبر آقا جاروی خودتان را چه كار كردید؟
ـ هیچی بردم تعمیرگاه البته زیاد خسارت ندیده بود فقط موتورش سوخته بود!
ـ مرد حسابی جارو برقی فقط موتورش مهم است، چیز دیگری كه ندارد.
ـ ای بابا، لوله به آن درازی را نمیبینی میگویی فقط موتورش مهم است؟
ـ خدا وكیلی از مسائل فنی هیچ سر رشتهای نداری.
جوگیر شدن در خالی بندی
با شاخ و برگ دادن به یك موضوع ساده آن را در حد یك اتفاق بزرگ جلوه میدهیم و گاهی هم ابرقهرمان
میشویم!
پیرزنی را از یك خیابان خلوت رد میكنیم، اما زمانی كه موضوع را برای دیگران بازگو میكنیم، میگوییم سیل تا
زانوی ما آمده بود و آتشفشان در حال فوران بود، در همین حال كه پیرزن روی كول من سوار بود، یك دایناسور از
روبهرو به ما حمله كرد، مانده بودم چه كار كنم، پیرزن را بندازم و فرار كنم كه این كار اصلا جوانمردانه نبود.
گفتم: مادر شنا بلدی؟
گفت: نه، پسرم
وضعیت خیلی بدی بود. یكدفعه دیدم كه یك هلیكوپتر در ارتفاع پایین در حال پرواز است. پریدم و یك دستی
هلیكوپتر را گرفتم.
مرد حسابی مگر میشود همچنین كاری كرد؟
خب مجبور بودم شما اگر جای من بودید چه كار میكردید؟ چارهای نداشتم. تازه خدا را شكر كه یك دست من
خالی بود وگرنه مجبور میشدم هلیكوپتر را با دندان بگیرم.
dabestanonline