PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقام مادر از دیدگاه بزرگان



reza-1369
2nd November 2012, 03:29 PM



مقام مادر از دیدگاه بزرگان (http://www.beytoote.com/fun/visual/mother-great-view.html)

(http://www.beytoote.com/fun/visual.html)




http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu1608.jpg (http://www.beytoote.com/fun/visual/mother-great-view.html)

در دنیا دو تصویر برای من زیباست، تصویر گل و تصویر مادرم.(بالزاک)

تار و پود روح مادر را از مهربانی بافته اند.(امرسون)

مادر شاهکار طبیعت است.(گوته)

مادر سازنده جهان و تابلوی آفریدگار است.(بتهوون)

یک بوسه مادر من بود که مرا نقاش کرد.(رافائیل)

شاید یک مادر بتواند با فرزند بالغ خود مخالفت کند اما هرگز نمی تواند در برابر کودک خردسالش که بازوان کوچکش را به سویش دراز کرده تا او را درآغوش بگیرد مخالفت کند.(ماریا فون تراپ)

وقتی مردم از شغلم می پرسند می گویم: قبل از هر چیز من یک مادرم.
فرزندان شما نماینده افکارتان هستند آنان در حکم جملاتی هستند که عقاید شما را بیان می کنند.(ژاکلین جکسون)

مادر واسطه ای است که از طریق وی کودک نورسیده وجود خود را به صورت یک انسان اجتماعی متحول می کند.(بیتا رانک)

زمانی که یک مادر به فرزندش نگاه می کند که آرام در میان عروسکهایش به خواب رفته است، به این فکر می کند که فردایشان هرچه قدر هم زیبا باشد هرگز نمی تواند جای آن لحظه ناب را بگیرد.(ژوآن بینز)


یادم می آید وقتی ساعت دو نیمه شب با صدای کودک گرسنه ام از خواب برمی خواستم از دیدار دوباره اش تمام وجودم لبریز از شادی و عشق می گشت.(مارگارت درابل)

ناگهان عشق چون موجی در وجودم پیچید و وادرام کرد تا به سوی گهواره بروم و آن موجود کوچک و معصوم را در آغوش بگیرم.(روزی توماس)

H37
2nd November 2012, 03:36 PM
عالیست.[tashvigh][tashvigh][golrooz]

AaZaAdeh
2nd November 2012, 03:44 PM
بزرگترین انرژی من تو زندگیم گرمایی که تو آغوش مادرم احساس میکنم و همیشه با منه حتی الان که باهاش از نظر جغرافیا فاصله دارم...[golrooz]

پت
2nd November 2012, 04:04 PM
بسیار عالی...

مادر بهشت من همه آغوش گرم تست
گوئي سرم هنوز به بالين نرم تست


مادرحيات با تو بهشت است و خرّم است

ور بي تو بود هر دو جهانش جهنّم است


ما را عواطف اين همه از شير مادر است

اين رقّتي كه دردل وشوري كه درسراست


اغلب كسان كه پرده حــــرمت دريده اند

در كودكي محبّت مــــادر نديده اند


امروز هستيم به اميد دعـــــاي تست

فردا كليد باغ بهشتم رضاي تست

l.ghasemi
2nd November 2012, 04:45 PM
قربان وجودت كه وجودم ز وجودت بوجود آمده مادر [golrooz][golrooz]

h.khakpour
2nd November 2012, 05:05 PM
سرم را نه ظلم مي تواند خم کند ،
نه مرگ ،
نه ترس ،
سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم مي شود مادرم ؛

محمد ایرانی
2nd November 2012, 05:50 PM
چی بگم والا؟مامان دوست دارم

aysanarchitect
2nd November 2012, 06:00 PM
مرسي انشالاه خدا به همه مادرا عمر بده

نسیم بهآر
2nd November 2012, 08:07 PM
سروده استاد محمد حسین شهریار
آهسته باز از بغل پله ها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست
در زندگی ما همه جا وول می خورد
هر کنج خانه صحنه ای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سر کار خویش بود
بیچاره مادرم
هر روز می گذشت از این زیر پله ها
آهسته تا به هم نزند خواب ناز من
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل کوچه می رود
چادر نماز فلفلی انداخته به سر
کفش چروک خورده و جوراب وصله دار
او فکر بچه هاست
هرجا شده هویج هم امروز می خرد
بیچاره پیرزن ، همه برف است کوچه ها
او از میان کلفت و نوکر ز شهر خویش
آمد به جستجوی من و سرنوشت من
آمد چهار طفل دگر هم بزرگ کرد
آمد که پیت نفت گرفته به زیر بال
هر شب در آید از در یک خانه فقیر
روشن کند چراغ یکی عشق نیمه جان
او را گذشته ای است ، سزاوار احترام :
تبریز ما ! به دور نمای قدیم شهر
در ( باغ بیشه ) خانه مردی است باخدا
هر صحن و هر سراچه یکی دادگستری است
اینجا به داد ناله مظلوم می رسند
اینجا کفیل خرج موکل بود وکیل
مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق
در باز و سفره پهن
بر سفره اش چه گرسنه ها سیر می شوند
یک زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه
او مادر من است
انصاف می دهم که پدر رادمرد بود
با آنهمه درآمد سرشارش از حلال
روزی که مرد ، روزی یکسال خود نداشت
اما قطارهای پر از زاد آخرت
وز پی هنوز قافله های دعای خیر
این مادر از چنان پدری یادگار بود
تنها نه مادر من و درماندگان خیل
او یک چراغ روشن ایل و قبیله بود
خاموش شد دریغ
نه ، او نمرده ، میشنوم من صدای او
با بچه ها هنوز سر و کله می زند
ناهید ، لال شو
بیژن ، برو کنار
کفگیر بی صدا
دارد برای ناخوش خود آش می پزد
او مرد و در کنار پدر زیر خاک رفت
اقوامش آمدند پی سر سلامتی
یک ختم هم گرفته شد و پر بدک نبود
بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند
لطف شما زیاد
اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت :
این حرفها برای تو مادر نمی شود .
پس این که بود ؟
دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید
لیوان آب از بغل من کنار زد ،
در نصفه های شب .
یک خواب سهمناک و پریدم به حال تب
نزدیک های صبح
او زیر پای من اینجا نشسته بود
آهسته با خدا ،‌
راز و نیاز داشت
نه ، او نمرده است .نه او نمرده است که من زنده ام هنوز
او زنده است در غم و شعر و خیال من
میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست
کانون مهر و ماه مگر می شود خموش
آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
او با ترانه های محلی که می سرود
با قصه های دلکش و زیبا که یاد داشت
از عهد گاهواره که بندش کشید و بست
اعصاب من بساز و نوا کوک کرده بود
او شعر و نغمه در دل و جانم بخنده کاشت
وانگه به اشک های خود آن کشته آب داد
لرزید و برق زد به من آن اهتزاز روح
وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز
تا ساختم برای خود از عشق عالمی
او پنج سال کرد پرستاری مریض
در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد
اما پسر چه کرد برای تو ؟ هیچ ، هیچ
تنها مریض خانه ، به امید دیگران
یک روز هم خبر : که بیا او تمام کرد .
در راه قم به هرچه گذشتم عبوس بود
پیچید کوه و فحش به من داد و دور شد
صحرا همه خطوط کج و کوله و سیاه
طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین
دریاچه هم به حال من از دور می گریست
تنها طواف دور ضریح و یکی نماز
یک اشک هم به سوره یاسین من چکید
مادر به خاک رفت .
آنشب پدر به خواب من آمد ، صداش کرد
او هم جواب داد
یک دود هم گرفت به دور چراغ ماه
معلوم شد که مادره از دست رفتنی است
اما پدر به غرفه باغی نشسته بود
شاید که جان او به جهان بلند برد
آنجا که زندگی ،‌ ستم و درد و رنج نیست
این هم پسر ، که بدرقه اش می کند به گور
یک قطره اشک ، مزد همه زخم های او
اما خلاص می شود از سرنوشت من
مادر بخواب ، خوش
منزل مبارکت .آینده بود و قصه بی مادری من
ناگاه ضجه ای که بهم زد سکوت مرگ
من می دویدم از وسط قبرها برون
او بود و سر به ناله برآورده از مغاک
خود را به ضعف از پی من باز می کشید
دیوانه و رمیده ، دویدم به ایستگاه
خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع
ترسان ز پشت شیشه در آخرین نگاه
باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش
چشمان نیمه باز :
از من جدا مشو
می آمدیم و کله من گیج و منگ بود
انگار جیوه در دل من آب می کنند
پیچیده صحنه های زمین و زمان بهم
خاموش و خوفناک همه می گریختند
می گشت آسمان که بکوبد به مغز من
دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه
وز هر شکاف و رخنه ماشین غریو باد
یک ناله ضعیف هم از پی دوان دوان
می آمد و به مغز من آهسته می خلید :
تنها شدی پسر .
باز آمدم به خانه چه حالی ! نگفتنی
دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض
پیراهن پلید مرا باز شسته بود
انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود :
بردی مرا بخاک کردی و آمدی ؟
تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر
می خواستم به خنده درآیم ز اشتباه
اما خیال بود
ای وای مادرم

homeyra
2nd November 2012, 08:17 PM
اینم چند جمله از جبران خلیل جبرانِ عزیز،از طرف من تقدیم به شما[shaad]:

"مادر" زیباترین واژه ایست که بر لبان انسان،نقش بسته است.
واژه ایست سرشار از مهر و امید
و نوایی شیرین و دلنشین که از ژرفای دل برمی آید.
"مادر" همه چیز است
آرام دلهای ماست ، هنگامی که رنج میکشیم
امید می بخشد ، هنگامی که احساس بدبختی می کنیم !
نیرو می بخشد، آنگاه که ناتوانیم!
او سرچشمۀ مهر،بخشندگی و همدردیست....

91star
2nd November 2012, 09:20 PM
تنها عشقی که هیچوقت دروغ نیست . مادر دوستت دارم .[golrooz][golrooz][golrooz]

سونای69
3rd November 2012, 03:43 PM
شاید این جمله بین نظرات باشه (آخه نظرات رو نخوندم[nishkhand])اما من عاشق این جمله هستم:
مادرم را هیچ وقت ندیدم که پرواز کند؛
زیرا به پایش؛
من را بسته بود؛
پدرم را؛
و همه ی زندگیش را ...

شیمیدان بی نام
3rd November 2012, 05:43 PM
ممنون از جملات قشنگ وتکان دهنده ای که نوشتی.منو خیلی به فکر فرو برده،از این به بعد قدر مادرم رو بیشتر میدونم...[golrooz][golrooz][golrooz]

Behzad.r
5th November 2012, 01:28 AM
آری به راستی که بهشت زیر پای مادران است[golrooz]

mohade3 taqaV
5th November 2012, 11:45 AM
مادر، فردی نیست که به او تکیه کنیم،

بلکه کسی است که ما را از تکیه کردن به دیگران بی نیاز میسازد….

( دوستت دارم مادر )

behnam_zz69
11th November 2012, 04:51 PM
مرسی عالی بود ممنون[golrooz][golrooz]

nkhoshdel
18th November 2012, 04:15 PM
مادر..............سرودن از عشق بدون او هدر دادن واژه است ای کاش میدانستیم هرروز روز توست ........مادر تو بزرگتر از انی که قلم شکسته ی چون منی بتواند از تو بنویسد.تورا میستایم میخواعم بدانی رزق وروزیم از برکت دعای تو رونق میگیرد وخزان رویاهایم تنها به جفای غفلت از تو فرا میرسد..دوستت دارم و مغرورانه منتت را میکشم وسبزی همه عمرم را فدای یک تار موی سپیدت میکنم

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد