PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دیدار



وحید 0319
21st October 2012, 11:09 PM
وحید









چه اندازه سخت است زماني كه لحظه ديدار را انتظار مي كشي

زماني كه تپيدنهاي دلت به نهايت وجود مي رسد

تا جايي كه ديگر هيچكداميك از صداهاي اطراف را نمي شنوي

زماني كه چشمانت در تب باريدن دلتنگيهايش مي سوزد

زماني كه دنيا را از پشت چشمان غرق در حلقه اشك ، تار مي بيني

زماني كه هق هقي بلند فقط مي خواهي تا كه آرام شوي

زماني كه دستانت آرام ندارد ، با تمام وجود مي لرزي ...

حتي قلبت

آن زمان كه صدايي آرام و لطيف ....رويا گونه

نامت را صدا مي زند

بر مي گردي

آنوقت است كه ديگر حتي صداي قلب خودت را هم نمي شنوي

تنها تپيدنهاي وجود گرمش را در سرت احساس مي كني

ديگر درياچه اي در چشمانت نيست

اما اين بار در دستان و آغوش گرم او

با آرامش

وسكوت ...

كم كم گرم مي شوي تا آنجايي كه دلت مي خواهد زمان

همانجا بايستد ودر آغوش گرمش براي هميشه بماني

وحید 0319
22nd October 2012, 08:48 PM
کاش می شد

.
کاش می شد در زمان عاشقی
عشق را در هر کجا فریاد زد
در زمان گیر دار زندگی
لحظه ها را یک به یک احساس داد
کاش می شد در شمار لحظه ها
عشق بی قید و قفس را یاد کرد
در حضور گرم و پرشور دو دست
لذت با هم شدن را یاد کرد
کاش می شد در کنار یکدگر
از حصار این مکان آزاد شد
در کنار جاده های بی کسی
عطر زیبای من تو ما شدن را یافت کرد
کاش می شد در دل مرداب غم
شادی یک دل شدن را داد زد
بر در دیواره های قلبمان
عکس عشقی جاودان را قاب کرد

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد