وحید 0319
16th October 2012, 05:08 PM
طراحی صنعتی در آلمان (http://www.newdesign.ir/search.asp?id=654&rnd=1709)در این مطلب، طراحی آلمان را از دو منظر یعنی دوره ی جمهوری فدرال آلمان و جمهوری دموکرات آلمان بررسی شده است. برای ساده تر شدن کار از نظر زمانی چندین دهه به جلوتر آمده ایم و طراحی آلمان در زمانی که تحت قلمرو پادشاهی و دوک ها و... بود برررسی نشده است.
جمهوری فدرال آلمان:
در آلمان دو رکن مدرسه ی باهاوس (http://www.newdesign.ir/search.asp?id=164&rnd=2814) و محصولات براون طی سال های 1960 تا 1970 فرهنگ و زبان طراحی آلمان را خیلی سریع ارتقاء بخشیدند تا جایی که لغت استاندارد طراحی آلمانی به صورت فراگیر بر زبان ها افتاد. در سرتاسر جهان شرکت های زیادی هستند که اصول و الگوهای طراحی آلمانی را به کار می برند.
http://www.newdesign.ir/images/2010-4-18-Bauhaus.jpgاصول طراحی آلمانی:
در محصولات آلمانی عمدتاً چند فاکتور مشترک مشاهده می شود: بهترین کارکرد، بهترین عملکرد، اقتصادی بودن، ظاهر ساده، بی تکلف و طبیعی و همچنین احساس رضایت بخشیدن به مصرف کننده.
این ساده بودن، طبیعی بودن، احساس رضایت بخشیدن که علاوه بر جنبه ی هنری از ادبیات آلمان نیز سرچشمه می گیرند، سنگ محک و معیار بخش بزرگی از صنعت آلمان محسوب می شود. بسیاری از موسسات معتبر و کمپانی های مشهور آلمانی مثل داینو ساملونگ در مونیخ، دیزاین سنتر در اشتوتگارت، و اینترنشنال فروم دیزاین (که احتمالاً اسمش را با نام IF Design (http://www.ifdesign.de/) شنیده اید) موسساتی بوده اند که در دراز مدت نقش کاملاً کلیدی در ترویج و انتشار good design داشتند و باعث شدند زحماتی که طی سال های 1960 تا 1970 خیلی ها متقبل شدند تا به استانداردهای طراحی آلمانی برسند، به عنوان طراحی آلمانی بین فرهنگ توده ی مردم جا باز کند.
طراحان آلمانی یک عقیده ی جالب دارند که بر اساس آن معتقدند یک طراح صنعتی خوب باید از "ده فرمان" پیروی کند تا بتواند یک محصول صنعتی خوب یا فرایند تولید یک محصول ویژه را برای کشورش یا برای جهان طراحی کند:
1- محصولی طراحی کن که بالاترین درجه ی مفید بودن را داشته باشد.
2- به انداره ی کافی امن باشد.
3- چرخه ی عمر طولانی داشته باشد و از اعتبارش کم نشود.
4- با فاکتورهای انسانی و ارگونومیکی منطبق باشد.
5- فرم مستقل داشته باشد و از دانش فنی برخوردار باشد.
6- با محیط و فضا ارتباط برقرار کند.
7- مخرب محیط زیست نباشد.
8- بالاترین کیفیت طراحی را داشته باشد.
9- به راحتی تجسم شود و تجسمش مفید باشد.
10- تحریک کننده ی احساسات و تفکر باشد.
البته این موضوع را در نظر داشته باشیم که بر اساس محصولی که طراحی می شود یا حوزه ای که طراح در آن فعالیت می کند، ویژگی های دیگری نیز می تواند جایگزین مواردی بالا شده و یا به آنها اضافه شود و مهم تر از آن اینکه درجه اهمیت هریک از "ده فرمان" بسته به محصولات با عملکردهای متفاوت فرق می کند. به عنوان یک مثال خیلی پیش پا افتاده، ضوابط و استانداردهایی که برای طراحی یک جام نوشیدنی شیشه ای در نظر گرفته می شود با استانداردهایی که برای طراحی ظرف نوشیدنی شیشه ای بیماران روانی استفاده می شود بسیار متفاوت است. بنابراین باید بر روی این موضوع تأکید بشود که بعضی استانداردها ثابت نیستند و به مرور زمان دستخوش تغییر و تحول می شوند.
کشوری مثل آلمان که محصولات صنعتی آن بر اساس چنین اصول و معیارهایی طراحی می شود می تواند بر پیشرفت دانش فنی، تغییرات اجتماعی، اقتصاد واقعی و پیشرفت و توسعه ی معماری، هنر و طراحی جامعه خودش و چه بسا کشورهای جهان سوم که در حال توسعه هستند تأثیر بگذارد.
تا دهه ی 1980 طراحان آلمانی به این جمله ی معروف ایمان داشتند که فرم تابع عملکرد می باشد. اصولاً وظیفه ی اصلی طراحی این بوده است که راه حل هایی را ارائه کند که محصولات بر اساس آن ها حداکثر عملکرد را منطبق بر نیازهای جامعه بر خوردار باشند. این دیدگاه طراحی کانسپت را محدود کرد و فقط آن را در حوزه ی فنی و آزمایشات محصولات جا می داد و عمدتاً مدیران کمپانی های اصلی آلمانی سیاست های خود را بر مبنای عملکردگرایی محصولات اتخاذ می کردند.
معرفی چند از کمپانی های معروف آلمان و سیاست های طراحی آنها:
AEG: (http://www.newdesign.ir/search.asp?id=532&rnd=1962)
این کمپانی در سال 1883 در برلین تأسیس شد و یکی از نقش های پیشگام در آغاز قرن بیستم و در حوزه ی طراحی محصولات خانگی را بر عهده داشت و اکثر موفقیت های خود را زمانی کسب کرد که پیتر بیرنس را به عنوان مشاور و طراح انتخاب کرد. آقای بیرنس طراحی ساختمان ها، محصولات و کارهای هنری و گرافیکی AEG را بر عهده داشت و یکی از معدود افرادی است که استانداردهای طراحی را برای قرن بیستم تدوین کرده است. طی سال های 1960 تا 1970 محصولاتی که این کمپانی ارائه می کرده است از یک مفهوم روشنفکرانه و عقلانی برخوردار بوده و تا حدی توسعه پیدا می کنند که اصول طراحی آن در آن زمان مثل یک زبان رسمی شناخته می شود. در نهایت هم سال 1990 به کمپانی الکترولوکس سوئد ملحق می شود که در حال حاضر از برندهای معروف بازار لوازم خانگی است.
آئودی:
از سال 1960 آئودی بخشی از گروه ولکس واگن شده است. اما به صورت کاملاً مستقل از کمپانی مادر فعالیت می کند. در کنار تمام محصولات منحصر به فرد این کمپانی که همیشه با سایر کمپانی ها مخصوصاً BMW در رقابت بوده است، خودروی A2 یکی از محصولات این کمپانی، بدنه ای کاملاً از جنس آلومینیوم دارد که جزو نسل جدید وسایل نقلیه محسوب می شود و به صورت فراگیر در سایر کمپانی ها هم استفاده شده است.
پورشه:
یکی از کمپانی های با حیثیت خودروسازی است که مثال خوبی برای این مدعاست که چگونه سیاست های طراحی در یک محصول می تواند طی چندین دهه سازگاری خودش را با محیط و کاربر حفظ کند.
وولکس واگن:
تا به حال در صنعت آلمان هیچ محصولی به اندازه ی بیتل ساخت شرکت وولکس واگن، بر فرهنگ آلمان تأثیر نداشته است. بیش از 21 میلیون دستگاه از این خودرو به عنوان نماد طراحی صنعت آلمان به فروش رسید.
طراحی در جمهوری دموکرات آلمان بر اساس سه خصیصه ی اصلی شناخته می شود:
1- حمایت متمرکز دولت از طراحان که دقیقاً بعداز جنگ جهانی دوم آغاز شد.
2- اهداف دراز مدت و شفاف اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در حوزه ی طراحی.
3- طرح سوالات نظری متمرکزی که در رابطه با معناشناسی عملکرد محصولات و تولیدات از اوایل دهه ی 1980 مطرح شد.
توسعه و پیشرفت در آلمان شرقی از نظر وضعیت اجتماعی با آلمان غربی متفاوت می باشد. در بخش اول مطالب طراحی آلمانی بدین صورت تعریف شد که عمدتاً برای عموم مردم جامعه است و حرکت رو به آینده دارد. اقتصاد آلمان شرقی کشاورزی محور بوده است و عمدتاً محصولاتی که طراحی و ساخته می شده است، محصولات صنعتی سنگین بوده اند. البته از نیمه ی دهه ی 1960 این موضوع تشدید شد چرا که دولت وقت به تولید درست و استاندارد کالای مصرفی مردم پا فشاری داشته است.
این مشکل تاریخی یعنی تشخیص و طراحی کالای مصرفی مردم که از گذشته گریبان گیر طراحان آلمانی ها بوده است وقتی به اوج خودش رسید که آلمان شرقی و غربی با هم متحد می شوند.
سال 1980 آقای گانتر هُن با دقت خیلی زیاد موفق می شود اسنادی را آرشیو کند که درآن لیست تمام محصولاتی که در آلمان شرقی و متناسب با فرهنگ آن طراحی می شده است را جمع آوری کند. نتیجه ی تحقیقات وی که در حوزه ی طراحی کلاسیک محصولات آن دوره بوده، همه را متحیر می کرد. زیرا تحقیقاتش این موضوع را افشاء کرد که بسیاری از محصولات مصرفی که روزانه به راحتی در دسترس مردم نیست، مخصوصاً در همان حوزه ی کشاورزی، عمدتاً انحصار کاملش در دست شرکت های تجاری آلمان غربی بوده و در آن جا مراحل طراحی و ساخت و تولیدش انجام می شده و بدتر از آن اینکه محصولاتی که به صورت بومی طراحی کرده اند، مدل سازی مستقیم و به اصطلاح الان مهندسی معکوس از محصولات آمریکایی، ایتالیایی و اسکاندیناوی بوده است و بسیاری از محصولات معروف و با اهمیت طراحی شده ی آن دوران مثل دوربین جمع و جور ویزور دار PEnti، ماشین تحریر Erika، تیغ اصلاح الکترونیکی bebo sher، جایگاه خوبی را در رتبه بندی محصولات طراحی شده نمی توانند کسب کنند.
در سال 1972 به وضعیت طراحی آلمان شرقی رسیدگی می شود، و با تأسیس اداره ی طراحی صنعتی، وضعیت طراحی محصولات هم ارتقاء پیدا می کند. این اداره نماینده ی تام الختیار در حوزه ی product design بوده و دستورهای لازم و قوانین لازم در این حوزه را وضع می کرده است و به طور کلی بازار محصولات خانگی در کشور و در حوزه ی صادرات را در اختیار می گیرد. در حال حاضر این اداره با حدود 2000 کارمند یکی از بزرگ ترین موسسات طراحی دولتی در سرتاسر جهان محسوب می شود.(AIF)
با تأسیس اداره ی طراحی صنعتی بالطبع رابطه ی بین هنر و صنعت اهمیت پیدا می کند. در شهر لایپزیگ آلمان شرقی یک نمایشگاه بین المللی بسیار بزرگ دائر می شود با عنوان Good Design که در این نمایشگاه از طراحی پارچه، گرافیک محصولات و نقاشی روی محصولات گرفته تا محصولات صنعتی کوچک تا ماشین آلات سنگین و طراحی محصولات داخلی منازل همگی حضور پیدا می کنند و به عالی ترین طرح از نظر طراحی جایزه ی بزرگی می داده اند. کلاً این نمایشگاه از نظر اقتصادی برای آلمان شرقی به شدت مهم بوده است و از جمله حوادث مهم تاریخ آلمان شرقی محسوب می شود.
یکی از خصیصه های طراحی آلمان شرقی این بود که اصولش خشک نبود، یا به اصطلاح سرگشاده بود. آقای کلس دی ال که رئیس انجمن هنرهای بصری آلمان شرقی بود، دوباره این اصول را از نو تدوین و بازسازی کرد. هدف او این بود قوانین طراحی را طوری وضع کند تا محصولاتی که طراحی می شوند را نسبت به محیطی که در آن مصرف می شوند مسئولیت پذیر کند. یعنی اینکه قوانین کوتاه مدت و به اصطلاح Fashion نباشند. قوانین او از همان موقع تا الان ثبات داشته است. این قوانین آزاد و انعطاف پذیر، وقتی سر و سامان گرفتند نتیجه اش این شد که علم طراحی، تکنیک فنی طراحی و به دنبال آن خواسته ها و نیازها و سلیقه های مردم به کلی عوض شد. مردم سخت گیر شدند، نکته بین شدند، دقیق شدند، هر محصولی را انتخاب نمی کردند، طراحان هم مدام این حس را تقویت می کردند، و اینگونه شد که طراحی و صنعت آلمان آرام آرام ریشه دواند. این قوانین طراحی آزاد یا به اصطلاح openness در آن زمان جنبه ی بین المللی پیدا کرد.
آقای کلس دی ال و دوست او لاتز رادلف دو تن از مشهورترین طراحان آلمان شرقی بوده اند. برای اینکه به عظمت نقش یک طراح پی ببرید باید گفت که در وصف این دو نفر گفته شده است که در آن قسمت از دریای ذهن مردم که مرکز طراحی و مرکز خلق قوانین ایدیو لوژی است، نقش یک شناگر را داشته اند که مروارید گمشده ی حس رضایت را از دیدن محصولات و کالاها به چشم های مردم تقدیم می کردند. این دو نفر آرزویشان این بوده است که از طریق فرم خارجی محصولات روی لایه های داخلی جامعه تأثیر بگذارند و موفق هم شدند و به آرزوی خود رسیدند! محصولاتی که طراحی می شد با کاربر خود interact یا تعامل بسیار خوبی برقرار می کرد.
طراحی آلمان شرقی کلاً یک مثالی منحصر به فرد از این موضوع است که چگونه قدرت یک فرم می تواند به طراح قدرت بدهد و به عبارت دیگر چطور یک طراحی فاقد اقتدار با یک فرم ویژه قدرت پیدا می کند.
دهه ی 1950 اوج زمانی بود که طراحی کاربردی از حداقل اهمیت در آلمان شرقی برخوردار بود و عمدتاً هدف طراحان این بود که برای قشر متوسط جامعه محصولات زیبا طراحی کنند. برای مدت زیادی تقلید از اصولی که باهاوس بنیان گذاشته بود برای طراحان آلمانی به اصطلاح حرام بود. که این موضوع تا دهه ی 1960 که آلمان شرقی اعلام کرد که اصول طراحی کاربردی را بر اساس سنت ها و فرهنگ جامعه ی خودش از باهاوس اقتباس کرده و به طور مستقل برای بخش صنعت و ساخت و ساز کشور خودش به کار می برد ادامه داشت.
در سال های 1976، 1979، 1983، 1986 در یک ابتکار خوب سمیناری بین المللی در وایمار آلمان برگزار شد که انعکاس دستاوردهای باهاوس را از نظر تاریخی، هنری، اجتماعی، آموزشی و بین المللی را نشان می داد. این سلسله کنفراس ها باعث شد که بین نظریه پردازان و منتقدان طراحی تعدادی سوال های نظری در حوزه ی طراحی پیش بیاید که به یک کنفرانس با عنوان طراحی عملکردگرایی در اداره ی طراحی صنعتی آلمان منجر بشود. از این کنفرانس چنین نتیجه گیری شد که اصول طراحی عملکردی رابطه ی نزدیک تری با زندگی مردم در یک جامعه ی سوسیالیست دارد. طراحی عملکردی یک سبک کاری نبود و اصولاً با این هدف روی آن مطالعه نشده بود و فقط به عنوان یک متد کاری مطرح گردید.
طی سخنرانی هایی که سال 1985 با عنوان پست مدرنیسم و طراحی عملکردی برگزار شد، آقای بورنو فی ارل در یک انتقاد صریح به این نکته اشاره کرد که برنامه هایی که برای طراحی عملکردی چه از نظر آزمایشات تئوری و چه تمرینی تدوین می شود با کمبود متریال ایده آل مواجه می شود، بنابراین نمی شود عملکرد مطلوب را استخراج کرد. و به عنوان مثال کشورهایی مثل آلمان شرقی و ایتالیا کاملاً استبدادی با این مساله برخورد می کنند.
منتقد دیگری به اسم هینز هیردینا نیز معتقد بود که با طراحی پست مدرن مخالفت می شود و کاملاً ارتجاعی با آن برخورد می شود چرا که در حال حاضر طراحی آلمان به صورت یک سبک بسط داده شده و تغییر این روال که محصولات با مکانیزم خاص با تبلیغات و بسته بندی های خاص تغییر کنند کار ساده ای نیست. آقای هیر دینا معتقد بود که طراحی پست مدرن را عامل بحرانی برای تعین ارزش کالا در نظر نگیریم بلکه بیاییم بر روی این موضوع سرمایه گذاری کنیم که عملکرد هم به عنوان بخشی از زیبایی محصول شناخته بشود، در غیر این صورت محصولات خیلی زود از مد خارج می شوند.
در بخش انتهایی مطلب باید از فردی به نام هُرست اُلک صحبت کنیم،که نقش بسیار به مهمی در شکل گیری طراحی آلمان شرقی دارد. بر خلاف سایر نظریه پردازان آقای اُلک به طور عمیق محصولات مختلف را از حیث معناشناسی و مفهوم مورد مطالعه قرار داد، یعنی زبان محصولات مختلف در شرایطی که جامعه با آن مواجه است.
با فرو ریختن دیوار برلین و اتحاد بین آلمان غربی و شرقی فصل جدیدی در تاریخ طراحی آلمان آغاز شد که از همان طراحی مدرن و پست مدرن آلمان است که به صورت عرف در فرهنگ طراحی توده ی مردم آلمان پذیرفته شد.
لیست تعدادی از کمپانی های آلمانی:
کمپانی طراحی محصولات روشنایی Bega (http://www.bega-us.com/)
کمپانی تولید چرم Bree (http://www.bree.com/)
کمپانی طراحی محصولات روشنایی Erco (http://www.erco.com/)
کمپانی تولید تأسیسات الکتریکی Gira (http://www.gira.com/)
کمپانی تولید جواهرآلات Niessing (http://www.niessingshop.com/)
کمپانی تولید لوازم خانگی Rowenta (http://www.rowenta.com/)
کمپانی تولید وسایل برقی Siemens (http://www.siemens.com/)
کمپانی تولید خودرو DaimlerChrysler (http://www.daimler.com/)
کمپانی تولید خودرو Opel (http://www.opel.com/)
کمپانی تولید لنز دوربین Carl Zeiss (http://www.zeiss.com/)
کمپانی تولید لوازم خانگی Braun (http://www.braun.com/)
کمپانی تولید محصولات ورزشی و پوشاک Adidas (http://www.adidas.com/)
منابع ترجمه:
1: کتاب Design History، Theory and practice of product Design نوشته Bernhard E. Bürdek
2: http://www.goethe.de/kue/des/prj/des/enindex.htm
3: german design standards Volume 2
4: (سلسله مقاله های German Design History (Ron Ihrig
جمهوری فدرال آلمان:
در آلمان دو رکن مدرسه ی باهاوس (http://www.newdesign.ir/search.asp?id=164&rnd=2814) و محصولات براون طی سال های 1960 تا 1970 فرهنگ و زبان طراحی آلمان را خیلی سریع ارتقاء بخشیدند تا جایی که لغت استاندارد طراحی آلمانی به صورت فراگیر بر زبان ها افتاد. در سرتاسر جهان شرکت های زیادی هستند که اصول و الگوهای طراحی آلمانی را به کار می برند.
http://www.newdesign.ir/images/2010-4-18-Bauhaus.jpgاصول طراحی آلمانی:
در محصولات آلمانی عمدتاً چند فاکتور مشترک مشاهده می شود: بهترین کارکرد، بهترین عملکرد، اقتصادی بودن، ظاهر ساده، بی تکلف و طبیعی و همچنین احساس رضایت بخشیدن به مصرف کننده.
این ساده بودن، طبیعی بودن، احساس رضایت بخشیدن که علاوه بر جنبه ی هنری از ادبیات آلمان نیز سرچشمه می گیرند، سنگ محک و معیار بخش بزرگی از صنعت آلمان محسوب می شود. بسیاری از موسسات معتبر و کمپانی های مشهور آلمانی مثل داینو ساملونگ در مونیخ، دیزاین سنتر در اشتوتگارت، و اینترنشنال فروم دیزاین (که احتمالاً اسمش را با نام IF Design (http://www.ifdesign.de/) شنیده اید) موسساتی بوده اند که در دراز مدت نقش کاملاً کلیدی در ترویج و انتشار good design داشتند و باعث شدند زحماتی که طی سال های 1960 تا 1970 خیلی ها متقبل شدند تا به استانداردهای طراحی آلمانی برسند، به عنوان طراحی آلمانی بین فرهنگ توده ی مردم جا باز کند.
طراحان آلمانی یک عقیده ی جالب دارند که بر اساس آن معتقدند یک طراح صنعتی خوب باید از "ده فرمان" پیروی کند تا بتواند یک محصول صنعتی خوب یا فرایند تولید یک محصول ویژه را برای کشورش یا برای جهان طراحی کند:
1- محصولی طراحی کن که بالاترین درجه ی مفید بودن را داشته باشد.
2- به انداره ی کافی امن باشد.
3- چرخه ی عمر طولانی داشته باشد و از اعتبارش کم نشود.
4- با فاکتورهای انسانی و ارگونومیکی منطبق باشد.
5- فرم مستقل داشته باشد و از دانش فنی برخوردار باشد.
6- با محیط و فضا ارتباط برقرار کند.
7- مخرب محیط زیست نباشد.
8- بالاترین کیفیت طراحی را داشته باشد.
9- به راحتی تجسم شود و تجسمش مفید باشد.
10- تحریک کننده ی احساسات و تفکر باشد.
البته این موضوع را در نظر داشته باشیم که بر اساس محصولی که طراحی می شود یا حوزه ای که طراح در آن فعالیت می کند، ویژگی های دیگری نیز می تواند جایگزین مواردی بالا شده و یا به آنها اضافه شود و مهم تر از آن اینکه درجه اهمیت هریک از "ده فرمان" بسته به محصولات با عملکردهای متفاوت فرق می کند. به عنوان یک مثال خیلی پیش پا افتاده، ضوابط و استانداردهایی که برای طراحی یک جام نوشیدنی شیشه ای در نظر گرفته می شود با استانداردهایی که برای طراحی ظرف نوشیدنی شیشه ای بیماران روانی استفاده می شود بسیار متفاوت است. بنابراین باید بر روی این موضوع تأکید بشود که بعضی استانداردها ثابت نیستند و به مرور زمان دستخوش تغییر و تحول می شوند.
کشوری مثل آلمان که محصولات صنعتی آن بر اساس چنین اصول و معیارهایی طراحی می شود می تواند بر پیشرفت دانش فنی، تغییرات اجتماعی، اقتصاد واقعی و پیشرفت و توسعه ی معماری، هنر و طراحی جامعه خودش و چه بسا کشورهای جهان سوم که در حال توسعه هستند تأثیر بگذارد.
تا دهه ی 1980 طراحان آلمانی به این جمله ی معروف ایمان داشتند که فرم تابع عملکرد می باشد. اصولاً وظیفه ی اصلی طراحی این بوده است که راه حل هایی را ارائه کند که محصولات بر اساس آن ها حداکثر عملکرد را منطبق بر نیازهای جامعه بر خوردار باشند. این دیدگاه طراحی کانسپت را محدود کرد و فقط آن را در حوزه ی فنی و آزمایشات محصولات جا می داد و عمدتاً مدیران کمپانی های اصلی آلمانی سیاست های خود را بر مبنای عملکردگرایی محصولات اتخاذ می کردند.
معرفی چند از کمپانی های معروف آلمان و سیاست های طراحی آنها:
AEG: (http://www.newdesign.ir/search.asp?id=532&rnd=1962)
این کمپانی در سال 1883 در برلین تأسیس شد و یکی از نقش های پیشگام در آغاز قرن بیستم و در حوزه ی طراحی محصولات خانگی را بر عهده داشت و اکثر موفقیت های خود را زمانی کسب کرد که پیتر بیرنس را به عنوان مشاور و طراح انتخاب کرد. آقای بیرنس طراحی ساختمان ها، محصولات و کارهای هنری و گرافیکی AEG را بر عهده داشت و یکی از معدود افرادی است که استانداردهای طراحی را برای قرن بیستم تدوین کرده است. طی سال های 1960 تا 1970 محصولاتی که این کمپانی ارائه می کرده است از یک مفهوم روشنفکرانه و عقلانی برخوردار بوده و تا حدی توسعه پیدا می کنند که اصول طراحی آن در آن زمان مثل یک زبان رسمی شناخته می شود. در نهایت هم سال 1990 به کمپانی الکترولوکس سوئد ملحق می شود که در حال حاضر از برندهای معروف بازار لوازم خانگی است.
آئودی:
از سال 1960 آئودی بخشی از گروه ولکس واگن شده است. اما به صورت کاملاً مستقل از کمپانی مادر فعالیت می کند. در کنار تمام محصولات منحصر به فرد این کمپانی که همیشه با سایر کمپانی ها مخصوصاً BMW در رقابت بوده است، خودروی A2 یکی از محصولات این کمپانی، بدنه ای کاملاً از جنس آلومینیوم دارد که جزو نسل جدید وسایل نقلیه محسوب می شود و به صورت فراگیر در سایر کمپانی ها هم استفاده شده است.
پورشه:
یکی از کمپانی های با حیثیت خودروسازی است که مثال خوبی برای این مدعاست که چگونه سیاست های طراحی در یک محصول می تواند طی چندین دهه سازگاری خودش را با محیط و کاربر حفظ کند.
وولکس واگن:
تا به حال در صنعت آلمان هیچ محصولی به اندازه ی بیتل ساخت شرکت وولکس واگن، بر فرهنگ آلمان تأثیر نداشته است. بیش از 21 میلیون دستگاه از این خودرو به عنوان نماد طراحی صنعت آلمان به فروش رسید.
طراحی در جمهوری دموکرات آلمان بر اساس سه خصیصه ی اصلی شناخته می شود:
1- حمایت متمرکز دولت از طراحان که دقیقاً بعداز جنگ جهانی دوم آغاز شد.
2- اهداف دراز مدت و شفاف اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در حوزه ی طراحی.
3- طرح سوالات نظری متمرکزی که در رابطه با معناشناسی عملکرد محصولات و تولیدات از اوایل دهه ی 1980 مطرح شد.
توسعه و پیشرفت در آلمان شرقی از نظر وضعیت اجتماعی با آلمان غربی متفاوت می باشد. در بخش اول مطالب طراحی آلمانی بدین صورت تعریف شد که عمدتاً برای عموم مردم جامعه است و حرکت رو به آینده دارد. اقتصاد آلمان شرقی کشاورزی محور بوده است و عمدتاً محصولاتی که طراحی و ساخته می شده است، محصولات صنعتی سنگین بوده اند. البته از نیمه ی دهه ی 1960 این موضوع تشدید شد چرا که دولت وقت به تولید درست و استاندارد کالای مصرفی مردم پا فشاری داشته است.
این مشکل تاریخی یعنی تشخیص و طراحی کالای مصرفی مردم که از گذشته گریبان گیر طراحان آلمانی ها بوده است وقتی به اوج خودش رسید که آلمان شرقی و غربی با هم متحد می شوند.
سال 1980 آقای گانتر هُن با دقت خیلی زیاد موفق می شود اسنادی را آرشیو کند که درآن لیست تمام محصولاتی که در آلمان شرقی و متناسب با فرهنگ آن طراحی می شده است را جمع آوری کند. نتیجه ی تحقیقات وی که در حوزه ی طراحی کلاسیک محصولات آن دوره بوده، همه را متحیر می کرد. زیرا تحقیقاتش این موضوع را افشاء کرد که بسیاری از محصولات مصرفی که روزانه به راحتی در دسترس مردم نیست، مخصوصاً در همان حوزه ی کشاورزی، عمدتاً انحصار کاملش در دست شرکت های تجاری آلمان غربی بوده و در آن جا مراحل طراحی و ساخت و تولیدش انجام می شده و بدتر از آن اینکه محصولاتی که به صورت بومی طراحی کرده اند، مدل سازی مستقیم و به اصطلاح الان مهندسی معکوس از محصولات آمریکایی، ایتالیایی و اسکاندیناوی بوده است و بسیاری از محصولات معروف و با اهمیت طراحی شده ی آن دوران مثل دوربین جمع و جور ویزور دار PEnti، ماشین تحریر Erika، تیغ اصلاح الکترونیکی bebo sher، جایگاه خوبی را در رتبه بندی محصولات طراحی شده نمی توانند کسب کنند.
در سال 1972 به وضعیت طراحی آلمان شرقی رسیدگی می شود، و با تأسیس اداره ی طراحی صنعتی، وضعیت طراحی محصولات هم ارتقاء پیدا می کند. این اداره نماینده ی تام الختیار در حوزه ی product design بوده و دستورهای لازم و قوانین لازم در این حوزه را وضع می کرده است و به طور کلی بازار محصولات خانگی در کشور و در حوزه ی صادرات را در اختیار می گیرد. در حال حاضر این اداره با حدود 2000 کارمند یکی از بزرگ ترین موسسات طراحی دولتی در سرتاسر جهان محسوب می شود.(AIF)
با تأسیس اداره ی طراحی صنعتی بالطبع رابطه ی بین هنر و صنعت اهمیت پیدا می کند. در شهر لایپزیگ آلمان شرقی یک نمایشگاه بین المللی بسیار بزرگ دائر می شود با عنوان Good Design که در این نمایشگاه از طراحی پارچه، گرافیک محصولات و نقاشی روی محصولات گرفته تا محصولات صنعتی کوچک تا ماشین آلات سنگین و طراحی محصولات داخلی منازل همگی حضور پیدا می کنند و به عالی ترین طرح از نظر طراحی جایزه ی بزرگی می داده اند. کلاً این نمایشگاه از نظر اقتصادی برای آلمان شرقی به شدت مهم بوده است و از جمله حوادث مهم تاریخ آلمان شرقی محسوب می شود.
یکی از خصیصه های طراحی آلمان شرقی این بود که اصولش خشک نبود، یا به اصطلاح سرگشاده بود. آقای کلس دی ال که رئیس انجمن هنرهای بصری آلمان شرقی بود، دوباره این اصول را از نو تدوین و بازسازی کرد. هدف او این بود قوانین طراحی را طوری وضع کند تا محصولاتی که طراحی می شوند را نسبت به محیطی که در آن مصرف می شوند مسئولیت پذیر کند. یعنی اینکه قوانین کوتاه مدت و به اصطلاح Fashion نباشند. قوانین او از همان موقع تا الان ثبات داشته است. این قوانین آزاد و انعطاف پذیر، وقتی سر و سامان گرفتند نتیجه اش این شد که علم طراحی، تکنیک فنی طراحی و به دنبال آن خواسته ها و نیازها و سلیقه های مردم به کلی عوض شد. مردم سخت گیر شدند، نکته بین شدند، دقیق شدند، هر محصولی را انتخاب نمی کردند، طراحان هم مدام این حس را تقویت می کردند، و اینگونه شد که طراحی و صنعت آلمان آرام آرام ریشه دواند. این قوانین طراحی آزاد یا به اصطلاح openness در آن زمان جنبه ی بین المللی پیدا کرد.
آقای کلس دی ال و دوست او لاتز رادلف دو تن از مشهورترین طراحان آلمان شرقی بوده اند. برای اینکه به عظمت نقش یک طراح پی ببرید باید گفت که در وصف این دو نفر گفته شده است که در آن قسمت از دریای ذهن مردم که مرکز طراحی و مرکز خلق قوانین ایدیو لوژی است، نقش یک شناگر را داشته اند که مروارید گمشده ی حس رضایت را از دیدن محصولات و کالاها به چشم های مردم تقدیم می کردند. این دو نفر آرزویشان این بوده است که از طریق فرم خارجی محصولات روی لایه های داخلی جامعه تأثیر بگذارند و موفق هم شدند و به آرزوی خود رسیدند! محصولاتی که طراحی می شد با کاربر خود interact یا تعامل بسیار خوبی برقرار می کرد.
طراحی آلمان شرقی کلاً یک مثالی منحصر به فرد از این موضوع است که چگونه قدرت یک فرم می تواند به طراح قدرت بدهد و به عبارت دیگر چطور یک طراحی فاقد اقتدار با یک فرم ویژه قدرت پیدا می کند.
دهه ی 1950 اوج زمانی بود که طراحی کاربردی از حداقل اهمیت در آلمان شرقی برخوردار بود و عمدتاً هدف طراحان این بود که برای قشر متوسط جامعه محصولات زیبا طراحی کنند. برای مدت زیادی تقلید از اصولی که باهاوس بنیان گذاشته بود برای طراحان آلمانی به اصطلاح حرام بود. که این موضوع تا دهه ی 1960 که آلمان شرقی اعلام کرد که اصول طراحی کاربردی را بر اساس سنت ها و فرهنگ جامعه ی خودش از باهاوس اقتباس کرده و به طور مستقل برای بخش صنعت و ساخت و ساز کشور خودش به کار می برد ادامه داشت.
در سال های 1976، 1979، 1983، 1986 در یک ابتکار خوب سمیناری بین المللی در وایمار آلمان برگزار شد که انعکاس دستاوردهای باهاوس را از نظر تاریخی، هنری، اجتماعی، آموزشی و بین المللی را نشان می داد. این سلسله کنفراس ها باعث شد که بین نظریه پردازان و منتقدان طراحی تعدادی سوال های نظری در حوزه ی طراحی پیش بیاید که به یک کنفرانس با عنوان طراحی عملکردگرایی در اداره ی طراحی صنعتی آلمان منجر بشود. از این کنفرانس چنین نتیجه گیری شد که اصول طراحی عملکردی رابطه ی نزدیک تری با زندگی مردم در یک جامعه ی سوسیالیست دارد. طراحی عملکردی یک سبک کاری نبود و اصولاً با این هدف روی آن مطالعه نشده بود و فقط به عنوان یک متد کاری مطرح گردید.
طی سخنرانی هایی که سال 1985 با عنوان پست مدرنیسم و طراحی عملکردی برگزار شد، آقای بورنو فی ارل در یک انتقاد صریح به این نکته اشاره کرد که برنامه هایی که برای طراحی عملکردی چه از نظر آزمایشات تئوری و چه تمرینی تدوین می شود با کمبود متریال ایده آل مواجه می شود، بنابراین نمی شود عملکرد مطلوب را استخراج کرد. و به عنوان مثال کشورهایی مثل آلمان شرقی و ایتالیا کاملاً استبدادی با این مساله برخورد می کنند.
منتقد دیگری به اسم هینز هیردینا نیز معتقد بود که با طراحی پست مدرن مخالفت می شود و کاملاً ارتجاعی با آن برخورد می شود چرا که در حال حاضر طراحی آلمان به صورت یک سبک بسط داده شده و تغییر این روال که محصولات با مکانیزم خاص با تبلیغات و بسته بندی های خاص تغییر کنند کار ساده ای نیست. آقای هیر دینا معتقد بود که طراحی پست مدرن را عامل بحرانی برای تعین ارزش کالا در نظر نگیریم بلکه بیاییم بر روی این موضوع سرمایه گذاری کنیم که عملکرد هم به عنوان بخشی از زیبایی محصول شناخته بشود، در غیر این صورت محصولات خیلی زود از مد خارج می شوند.
در بخش انتهایی مطلب باید از فردی به نام هُرست اُلک صحبت کنیم،که نقش بسیار به مهمی در شکل گیری طراحی آلمان شرقی دارد. بر خلاف سایر نظریه پردازان آقای اُلک به طور عمیق محصولات مختلف را از حیث معناشناسی و مفهوم مورد مطالعه قرار داد، یعنی زبان محصولات مختلف در شرایطی که جامعه با آن مواجه است.
با فرو ریختن دیوار برلین و اتحاد بین آلمان غربی و شرقی فصل جدیدی در تاریخ طراحی آلمان آغاز شد که از همان طراحی مدرن و پست مدرن آلمان است که به صورت عرف در فرهنگ طراحی توده ی مردم آلمان پذیرفته شد.
لیست تعدادی از کمپانی های آلمانی:
کمپانی طراحی محصولات روشنایی Bega (http://www.bega-us.com/)
کمپانی تولید چرم Bree (http://www.bree.com/)
کمپانی طراحی محصولات روشنایی Erco (http://www.erco.com/)
کمپانی تولید تأسیسات الکتریکی Gira (http://www.gira.com/)
کمپانی تولید جواهرآلات Niessing (http://www.niessingshop.com/)
کمپانی تولید لوازم خانگی Rowenta (http://www.rowenta.com/)
کمپانی تولید وسایل برقی Siemens (http://www.siemens.com/)
کمپانی تولید خودرو DaimlerChrysler (http://www.daimler.com/)
کمپانی تولید خودرو Opel (http://www.opel.com/)
کمپانی تولید لنز دوربین Carl Zeiss (http://www.zeiss.com/)
کمپانی تولید لوازم خانگی Braun (http://www.braun.com/)
کمپانی تولید محصولات ورزشی و پوشاک Adidas (http://www.adidas.com/)
منابع ترجمه:
1: کتاب Design History، Theory and practice of product Design نوشته Bernhard E. Bürdek
2: http://www.goethe.de/kue/des/prj/des/enindex.htm
3: german design standards Volume 2
4: (سلسله مقاله های German Design History (Ron Ihrig