PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بزرگترین سرقت های دنیا چگونه اتفاق افتادند؟



ماری مریم
5th October 2012, 10:37 PM
دزدی های بزرگ گرچه موضوع بسیاری از فیلمهای مهیج بوده است اما در عالم واقع نیز از این دست اتفاقات زیاد افتاده است.

تاکنون سرقت‌های بسیاری در سراسر دنیا صورت گرفته است ولی مبلغ به سرقت رفته در برخی از آنها و نوع عملکرد سارقین به حدی حیرت‌انگیز است که آنها را در صدر بزرگ‌ترین سرقت‌های دنیا قرار داده است.
این سرقتها هرکدام به دلیلی معروف شده اند اما برترین آنها سرقت قصی صدام حسین بود که به دستور پدر یک میلیارد دلار را منتقل کرد

۱- بانک مرکزی عراق(۲۰۰۳)
در ماه‌ مارس سال ۲۰۰۳ و درست یک روز قبل از شروع جنگ عراق و آمریکا و بمباران شهر بغداد حدود یک میلیارد دلار از بانک مرکزی عراق به سرقت رفت که این اقدام بزرگ‌ترین سرقت دنیا لقب گرفته است. سربازان آمریکایی بعدها چندین میلیون دلار درون دیوارهای کاخ صدام یافتند که گفته می‌شود قسمتی از آن پول مسروقه است و باقی پول هنوز پیدا نشده است در مارس ۲۰۰۳ یک دست نوشته به امضای صدام رسید که طبق آن باید یک میلیارد دلار پول از بانک مرکزی برداشته و به پسرش (قصی) می‌داد. مقامات بانک می‌گویند قصی به همراه مردی دیگر طی یک عملیات پنج ساعته این پول را به صورت بسته‌های اسکناس صد دلاری برداشته و با کامیون رفتند. مدتی بعد قصی توسط سربازان آمریکایی کشته شد.

-۲ موزه بوستون (۱۹۹۰)
نیمه شب هجدهم ماه مارس ۱۹۹۰ دو مرد با لباس افسران پلیس در پشتی موزه بوستون را نواختند. (لایل گریندل)سرپرست کنونی موزه می‌گوید (سیاست موزه این است که بعد از نیمه شب به هیچ عنوان در به روی کسی باز نمی‌شود ولی آن شب چطور در باز شد هیچکس نمی‌داند) نگهبانان بلافاصله دریافتند آنها پلیس واقعی نیستند ولی دیگر دیر شده بود. سارقین دست و پای دو نگهبان را بستند و آنها را در زیرزمین انداختند. آنها در مدت کمتر از نود دقیقه سه تابلوی معروف رامبراند را ربودند. آنها به طرز وحشیانه‌ای بوم نقاشی را با چاقو از قالب جدا کرده بودند. قاب خالی این تابلوها با لبه‌های ریش‌ریش شده پارچه بوم آنها هنوز بر دیوار موزه آویخته است. مشخص است که دزدها تابلوی چهارم رامبراند را هم می‌خواستند ببرند ولی در این کار ناموفق بودند. از آثار دیگر سرقت شده از آن بخش تابلوی (کنسرت) اثر (ورمیر)، یک جام چینی برنزی، پنج اثر طراحی از (وگاس) و عقاب برنزی که زینت‌بخش پرچم ناپلئون بود، می‌باشند. سارقین نوار دوربین‌های امنیتی را برداشته و با خود برده‌اند تا اثری از کار خود بر جای نگذارند. طبق ارزیابی‌های انجام شده ارزش اقلام به سرقت رفته ۳۰۰ میلیون دلار آمریکا بود.

-۳ صندوق امانات نایتز بریچ((۱۹۸۷)
روز نوزدهم جولای آن سال دو مرد وارد مرکز صندوق امانات نایتز بریچ لندن شدند و تقاضای اجاره یک صندوق امانات کردند. پس از این‌که به داخل محوطه راهنمایی شدند، بلافاصله اسلحه‌های خود را بیرون کشیده و نگهبانان و رییس آن‌جا را مقهور خود ساختند. سپس تابلوی (موقتا بسته) را روی در ورودی مرکز نصب کرده و همدستان دیگر خود را به داخل راه دادند. این سارقین بسیاری از صندوقهای امانات را شکستند و با مبالغ تخمینی چهل میلیون پوند از آن محل گریختند. این دزدی در زمان خود به (سرقت قرن) معروف شد.

-۴ خزانه سرمایه کنت (۲۰۰۶)
سرقت این خزانه در اولین ساعات روز ۲۲ فوریه ۲۰۰۶ در انگلیس رخ داد. در این اقدام حداقل شش نفر ربوده شده و خانواده رییس‌خزانه مورد تهدیدات جدی قرار گرفتند. چهارده کارمند خزانه دست و پا بسته روی زمین افتاده بودند و در همان حال سارقین معادل ۹۲/۵ میلیون دلار را به سرقت بردند. کالین دیکسون رییس خزانه از روز قبل در راه منزل ربوده شد. سپس سارقین به خانه او رفته و همسر و پسر هشت ساله‌اش را گروگان گرفتند. بعد در ساعت یک بامداد آنها را به خزانه بردند و پس از بستن دستها و پاهای ۱۴ کارمند همه پول‌های موجود درآنجا را به سرقت برده و محل را ترک کردند. پس از رفتن آنها یک ساعت طول کشید تا گروگان‌ها توانستند خود را آزاد نموده و زنگ خطر را به صدا درآورند.

-۵ سرقت بزرگ قطار(۱۹۶۳)
این اتفاق در روز هشتم آگوست سال ۱۹۶۳ در باکینگهام شایر انگلیس روی داد. در آن روز قطار پستی سلطنتی که از گلاسکو به سمت لندن در حرکت بود با علامت‌هایی که چند نفر از رو به رو به آن می‌دادند از حرکت ایستاد و یک گروه گانگستری پانزده نفره به سرپرستی شخصی به نام (بروس رینولدز) مبلغ ۲/۳ میلیون پوند را که امروزه مبلغی معادل بیش از ۴۰ میلیون دلار است از قطار به سرقت بردند. در این سرقت از پیش طراحی شده اسلحه گرمی به کار گرفته نشد ولی سارقین با یک میله ‌آهنی به سر راننده لوکوموتیو ضربه‌زده و او را بیهوش کردند. تعدادی از این گروه دستگیر شدند ولی سه نفر از اصلی‌ترین اعضای باند هرگز به دام پلیس نیفتادند.

-۶ بانک مرکزی برزیل( ۲۰۰۵)
در تعطیلات آخر هفته روزهای ششم و هفتم آگوست ۲۰۰۵ یک گروه از سارقین که از افراد تحت تعقیب برزیل بودند، تونلی به سوی بانک مرکزی برزیل در (فورتالزا) کندند و پنج صندوق محتوی پانصد اسکناس برزیلی به ارزش ۶۹/۸ میلیون دلار را به سرقت بردند. این پول بیمه نشده بود زیرا از نظر مقامات بانک احتمال سرقت تقریبا صفر به نظر می‌رسید. این سارقین حرفه‌ای آژیرهای خطر و سنسورهای بانک را از کار انداخته بودند به‌طوری که تا روز دوشنبه هشتم آگوست که کارکنان دوباره به سرکار آمدند هیچکس خبری از این سرقت نداشت. ولی هیچ فایده‌ای هم نداشت زیرا وجوه به سرقت رفته به ترتیب شماره‌گذاری نشده بودند و امکان نداشت پلیس بتواند دزدان را پیدا کند. تنها اطلاعی که به دست آوردند این بود که سارقین از سه ماه پیش خانه‌ای خالی در مرکز شهر را اجاره کرده بودند و از همان زمان شروع به کندن تونلی به طول ۷۸ متر از زیر دو خیابان اصلی شهر تا زیر بانک کرده بودند. آنها خانه اجاره شده را تغییر کاربری داده و تابلوی محل فروش گیاهان طبیعی و مصنوعی را بر سر در آن زده بودند. به همین خاطر همسایه‌ها به خاک‌هایی که روزانه بر پشت وانت حمل می‌شد توجهی نمی‌کردند و تصور می‌نمودند خاکها مربوط به حرفه آنها است.


۷- نورثرن بانک( ۲۰۰۴)
این سرقت از اداره بانک مرکزی نورثرن در (بلفاست) واقع در شمال ایرلند صورت گرفت. روز بیستم دسامبر سال ۲۰۰۴ یک گروه گانگستری یکی از بزرگ‌ترین سرقت‌های تاریخ را انجام داده و مبلغ ۲۶/۵ میلیون لیره استرلینگ را از این بانک دزدیدند. پلیس و دولت دو کشور ایرلند و انگلیس، حزب مشروطه ira را مسئول این سرقت دانستند ولی حزب مذکور این ادعا را رد کرد و مسئولیت آن را نپذیرفت. این اتفاق روند صلح ایرلند شمالی را مختل نمود و وضعیت را بحرانی کرد.چند تن از اعضای این بانک از روز قبل با لباس پلیس وارد خانه دو تن از مسئولان بانک شده و آنها را به همراه خانواده‌هایشان گروگان گرفتند. سپس همسران آنها را به محل نامعلومی انتقال دادند و به این مسئولان دستور دادند روز بعد طبق معمول همیشه به محل کار خود بروند. آنها همین کار را کردند و پس از پایان ساعت کاری اعضای باند را به داخل راه دادند. سارقین وارد سیستم کامپیوتری بانک شدند و مقدار زیادی پول نقد که به‌خاطر مصرف بالای دستگاه‌های خودپرداز در ایام کریسمس در بانک نگهداری می‌شد را به سرقت بردند. آنها این مبالغ را به چند قسمت تقسیم نموده و با اتومبیل‌های جداگانه از بانک خارج کردند.

۸-دزدی بانک متحده کالیفرنیا
گروهی به سرکردگی آمیل دینسیو اقدام به این دزدی کردند.آن ها گاو صندوق این بانک را کاملا خالی کرده و بدین ترتیب ۳۰ میلیون دلار را به سرقت بردند. شاید در مقایسه با سایر مبالغی که در این لیست ذکر شده است، ۳۰ میلیون دلار در نظر اول کم به نظر برسد اما اگر بدانید که این دزدی در سال ۱۹۷۲ صورت گرفته است، آنگاه خواهید دانست که این مبلغ در زمان خود بسیار ارزشمند تر از ۱۰۰ میلیون دلار بوده است.

۹- آنتورپ دایاموند سنتر
الماس های نتراشیده قرار بود برای پردازش از مرکز آنتورپ دایاموند سنتر منتقل شوند که لئونادردو نتاربارتولو، سردسته حمله کنندگان به محموله با خالی کردن ۱۲۳ صندوق از ۱۸۹ جعبه مملو از الماس ها ، به ارزش ۱۰۰ میلیون دلار سرقت را انجام می دهد. این الماس ها هرگز پیدا نشدند.
خبرآنلاین

م.محسن
5th October 2012, 11:29 PM
بزرگترین اختلاص ها چی؟
(فکر کنم جوابش بشه به راحتی آب خوردن)

mansouri1898
6th October 2012, 12:22 AM
بزرگترین اختلاص ها چی؟
(فکر کنم جوابش بشه به راحتی آب خوردن)

کاش همه دزدی می کردن نه اختلاس....

اختلاس لعنتی دزدی مال و اعتماده....

[eynaki][eynaki]

رضوس
6th October 2012, 12:46 AM
کاری نداره منو برخی بچه ها قراره بعداز کنکور بریم موزه لوور رو بزنیم بیایم

ایده تا پدیده
6th October 2012, 10:06 AM
راستی چند مورد از دزدی بانک در مورد ایران بگید
بجز اختلاس اخیر

[taajob]

kahrupay
6th October 2012, 09:33 PM
یعنی به اینا می گن دزد!!!
آدم هر کاریو که داره باید توش حرفه ای باشه!!!![nishkhand]

pldndalton
7th October 2012, 12:49 PM
اما به نظ من بزرگترین دزدی مطعلق به ویکتور لوستیگ Victor Lusting سلطان کلاهبرداران تاریخ، مردی که برج ایفل را فروخت، مسلط به پنج زبان زنده‌ دنیا، صاحب ۴۵ اسم مستعار با سابقه بیش از ۵۰ بار بازداشت آن هم فقط در کشور آمریکا، مردی که می‌توانست زیرک‌ترین قربانیانش را نیز گول بزند، در سال ۱۸۹۰ در بوهمیا (کشور کنونی چک) در یک خانواده متوسط به دنیا آمد و در سال ۱۹۲۰ به آمریکا رفت. سالی که بازار سهام به شدت رشد می‌کرد و به نظر می‌رسید که همه روز‌به‌روز پولدار‌تر می‌شوند و لوستیگ آنجا بود که از این موضوع و حماقت ذاتی آمریکایی‌ها سود برد. در سال ۱۹۲۵ و پس از انجام چندین فقره کلاهبرداری بی‌عیب ونقص و پرسود، ویکتور به فرانسه و شهر پاریس رفت و در آنجا شاهکار خود را اجرا کرد. فروختن برج ایفل! ایده این کلاهبرداری بعد از خواندن یک مقاله کوچک در روزنامه به ذهن ویکتور رسید. در این مقاله آمده بود که برج ایفل نیاز به تعمیر اساسی دارد و هزینه این کار برای دولت کمرشکن خواهد بود. دینگ! زنگی در سر ویکتور صدا کرد و بلافاصله دست به کار شد. ابتدا اسناد و مدارکی تهیه کرد که در آنها خود را به عنوان معاون ریاست وزارت پست و تلگراف وقت جا زد و در نامه‌هایی با سربرگ‌های جعلی، شش تاجر آهن معروف را به جلسه‌ای دولتی و محرمانه در هتل کرئون(creon) که محلی شناخته شده برای قرار‌های دیپلماتیک و مهم بود، دعوت کرد. شش تاجر سر وقت در سوئیت مجلل ویکتور حاضر بودند. ویکتور برای آنها توضیح داد که دولت در شرایط بد مالی قرارگرفته است و تأمین هزینه‌های نگه‌داری برج ایفل عملاً از توان دولت خارج است. بنابراین او از طرف دولت مأموریت دارد که در عین تألم و تأسف، برج ایفل را به فروش برساند و بهترین مشتریان به نظر دولت تجار امین و درستکار فرانسوی هستند و از میان این تجار شش نفر دعوت شده به جلسه مطمئن‌ترین افرادند. ویکتور تأکید کرد به دلیل احتمال مخالفت عمومی، این مسئله تا زمان قطعی شدن معامله مخفی نگه داشته خواهد شد. فروش برج ایفل در آن سال‌ها زیاد هم دور از ذهن نبود. این برج در سال ۱۸۸۹ و برای نمایشگاه بین‌المللی پاریس طراحی و ساخته شده بود و قرار بر این نبود که به صورت دائمی باشد. در سال ۱۹۰۹ برج به‌خاطر این‌که با ساختمان‌های دیگر شهر همچون کلیساهای دوره گوتیک و طاق نصرت هماهنگی نداشت، به محل دیگری منتقل شده بود و آن زمان وضعیت مناسبی نداشت. چهار روز بعد خریداران پیشنهاد خود را به مأمور دولت ارائه کردند. ویکتور به دنبال بالاترین رقم نبود، ‌او از قبل قربانی خود را انتخاب کرده بود؛ مردی که نامش در کنار ویکتور در تاریخ جاودانه شد! آندره پویسون (Andre poisson). در بین آن شش نفر، آندره کم‌سابقه‌ترین بود و امیدوار بود که با برنده شدن در این مناقصه، یک‌شبه ره صدساله را طی کند و کلاهبردار باهوش به خوبی متوجه این موضوع شده بود. ویکتور به آندره اطلاع داد که در مناقصه برنده شده است و اسناد جهت امضا و تحویل برج در هتل آماده امضاست. اما همان‌طور که تاجر عزیز می‌داند، زندگی مخارج بالایی دارد و او یک کارمند ساده بیش نیست و در این معامله پرسود با اعمال نفوذ خود توانسته است ایشان را برنده کند و… آندره به خوبی منظور ویکتور را فهمید! پس از پرداخت رشوه، اسناد معامله امضا شد و آندره پویسون پس از پرداخت وجه معامله، صاحب برج ایفل شد! فردای آن روز وقتی آندره و کارگرانش به جرم تخریب برج ایفل توسط پلیس بازداشت شدند، ویکتور لوتینگ کیلومترها از پاریس دور شده بود. در حالی که در یک جیبش پول فروش برج بود و در جیب دیگرش رشوه

- - - به روز رسانی شده - - -

اما به نظ من بزرگترین دزدی مطعلق به ویکتور لوستیگ Victor Lusting سلطان کلاهبرداران تاریخ، مردی که برج ایفل را فروخت، مسلط به پنج زبان زنده‌ دنیا، صاحب ۴۵ اسم مستعار با سابقه بیش از ۵۰ بار بازداشت آن هم فقط در کشور آمریکا، مردی که می‌توانست زیرک‌ترین قربانیانش را نیز گول بزند، در سال ۱۸۹۰ در بوهمیا (کشور کنونی چک) در یک خانواده متوسط به دنیا آمد و در سال ۱۹۲۰ به آمریکا رفت. سالی که بازار سهام به شدت رشد می‌کرد و به نظر می‌رسید که همه روز‌به‌روز پولدار‌تر می‌شوند و لوستیگ آنجا بود که از این موضوع و حماقت ذاتی آمریکایی‌ها سود برد. در سال ۱۹۲۵ و پس از انجام چندین فقره کلاهبرداری بی‌عیب ونقص و پرسود، ویکتور به فرانسه و شهر پاریس رفت و در آنجا شاهکار خود را اجرا کرد. فروختن برج ایفل! ایده این کلاهبرداری بعد از خواندن یک مقاله کوچک در روزنامه به ذهن ویکتور رسید. در این مقاله آمده بود که برج ایفل نیاز به تعمیر اساسی دارد و هزینه این کار برای دولت کمرشکن خواهد بود. دینگ! زنگی در سر ویکتور صدا کرد و بلافاصله دست به کار شد. ابتدا اسناد و مدارکی تهیه کرد که در آنها خود را به عنوان معاون ریاست وزارت پست و تلگراف وقت جا زد و در نامه‌هایی با سربرگ‌های جعلی، شش تاجر آهن معروف را به جلسه‌ای دولتی و محرمانه در هتل کرئون(creon) که محلی شناخته شده برای قرار‌های دیپلماتیک و مهم بود، دعوت کرد. شش تاجر سر وقت در سوئیت مجلل ویکتور حاضر بودند. ویکتور برای آنها توضیح داد که دولت در شرایط بد مالی قرارگرفته است و تأمین هزینه‌های نگه‌داری برج ایفل عملاً از توان دولت خارج است. بنابراین او از طرف دولت مأموریت دارد که در عین تألم و تأسف، برج ایفل را به فروش برساند و بهترین مشتریان به نظر دولت تجار امین و درستکار فرانسوی هستند و از میان این تجار شش نفر دعوت شده به جلسه مطمئن‌ترین افرادند. ویکتور تأکید کرد به دلیل احتمال مخالفت عمومی، این مسئله تا زمان قطعی شدن معامله مخفی نگه داشته خواهد شد. فروش برج ایفل در آن سال‌ها زیاد هم دور از ذهن نبود. این برج در سال ۱۸۸۹ و برای نمایشگاه بین‌المللی پاریس طراحی و ساخته شده بود و قرار بر این نبود که به صورت دائمی باشد. در سال ۱۹۰۹ برج به‌خاطر این‌که با ساختمان‌های دیگر شهر همچون کلیساهای دوره گوتیک و طاق نصرت هماهنگی نداشت، به محل دیگری منتقل شده بود و آن زمان وضعیت مناسبی نداشت. چهار روز بعد خریداران پیشنهاد خود را به مأمور دولت ارائه کردند. ویکتور به دنبال بالاترین رقم نبود، ‌او از قبل قربانی خود را انتخاب کرده بود؛ مردی که نامش در کنار ویکتور در تاریخ جاودانه شد! آندره پویسون (Andre poisson). در بین آن شش نفر، آندره کم‌سابقه‌ترین بود و امیدوار بود که با برنده شدن در این مناقصه، یک‌شبه ره صدساله را طی کند و کلاهبردار باهوش به خوبی متوجه این موضوع شده بود. ویکتور به آندره اطلاع داد که در مناقصه برنده شده است و اسناد جهت امضا و تحویل برج در هتل آماده امضاست. اما همان‌طور که تاجر عزیز می‌داند، زندگی مخارج بالایی دارد و او یک کارمند ساده بیش نیست و در این معامله پرسود با اعمال نفوذ خود توانسته است ایشان را برنده کند و… آندره به خوبی منظور ویکتور را فهمید! پس از پرداخت رشوه، اسناد معامله امضا شد و آندره پویسون پس از پرداخت وجه معامله، صاحب برج ایفل شد! فردای آن روز وقتی آندره و کارگرانش به جرم تخریب برج ایفل توسط پلیس بازداشت شدند، ویکتور لوتینگ کیلومترها از پاریس دور شده بود. در حالی که در یک جیبش پول فروش برج بود و در جیب دیگرش رشوه

میلاد صفری
8th October 2012, 12:18 PM
ممنون چرا همه چی فرنگیش توپ تر

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد