h.jabbari
3rd October 2012, 09:15 AM
بررسی اجمالی سابقه فعالیت اعضای جامعه حسابداران رسمی نشاندهنده قریب سی و هفت هزار سال تجربه است. اگر هزینه تکمیل تحصیلات لیسانس را حداقل هر ترم ۱۰میلیون ریال فرض کنیم و هزینه زندگی تا ۱۸سال را هم حداقل ماهانه یکمیلیون ریال فرض کنیم، بهای تمام شده هر حسابدار رسمی با حداقل تجربه (۶سال) معادل ۷۹۲میلیون ریال و با بیستسال تجربه معادل ۱۱۶۶میلیون ریال میشود و بنابراین هزینه اجتماعی پرورش کل اعضای جامعه حسابداران رسمی ایران حداقل ۱۷۰۲میلیارد ریال است. هزینهاجتماعی=هزینه زندگی+هزینه آموزش+ هزینه تحصیلات حداقل هزینه معیشت ۱۸ساله
۲۱۶۰۰۰۰۰۰=۱۸×۱۲×۱۰۰۰۰۰۰
حداقل هزینه تکمیل تحصیلات لیسانس
۳۲۰۰۰۰۰۰۰=۸×۱۰۰۰۰۰۰۰×۴
هزینه معیشت زندگی دوران لیسانس
۹۶۰۰۰۰۰۰=۲۰۰۰۰۰۰×۱۲×۴
حداقل هزینه ۶سال تجربه براساس حداقل مزد سال
۱۶۰۳۰۸۰۰۰=۷۳۲۰۰×۳۶۵×۶
۷۹۲۳۰۸۰۰۰ هزینه تمام شده پرورش هر حسابدار رسمی با حداقل ۶سال تجربه
هزینه حداقل بیست سال تجربه
۵۳۴۳۶۰۰۰۰=۷۳۲۰۰×۳۶۵×۲۰ ۱۱۶۶۳۶۰۰۰۰=۱۶۰۳۰۸۰۰۰-(۷۹۲۳۰۸۰۰۰+۵۳۴۳۶۰۰۰۰)
حداقل بهای تمام شده پرورش هر حسابدار رسمی با بیست سال تجربه ۱۷۰۲۸۸۵۶۰۰۰۰۰=۱۱۶۶۳۶۰۰۰۰×� �۴۶۰
با محاسبه فوق حداقل هزینه اجتماعی پرورش ۱۴۶۰نفر حسابدار رسمی با میانگین بیست سال تجربه ۱۷۰میلیارد تومان میشود. چنین ثروتی بیبدیل در جامعه ایرانی چگونه جایگاهی دارد؟ بدون شک پس از انقلاب سه رشته اصلی دانشگاهی قاعدتا باید توسعه و اعتلا داشته باشند: پزشکی، وکالت و حسابداری. چرا و چگونه؟ در دوران جنگ فرصت و غنیمت ارزندهای برای حرفه پزشکی پیش آمد تا با جسارت و جرات دست به اعمال جراحی در بدترین شرایط بزند که حاصل آن تجربه ارزنده حرفه پزشکی ایران در حال حاضر است؛ زیرا بیشترین اعمال جراحی کمنظیر در حال حاضر در ایران به صورت موفق شدنی است. از طرف دیگر دعاوی مستحدثه پس از انقلاب فرصت ارزندهای را برای وکلا و حقوقدانان فراهم آورد تا پس از تئوریهای محض حقوقی به صحنه اصلی درآیند و خوشبختانه امروزه جامعه از خدمات حقوقی ارزندهای میتواند استفاده کند و اما رشته حسابداری؟! این رشته که در قبل از انقلاب عموما در قالب تئوری مطرح بود با تشکیل بنگاههای عظیم چندمنظورهای نظیر بنیاد مستضعفان، سازمان صنایع ملی، سازمان گسترش و نوسازی صنایع و… با مسائل و موضوعات متعددی مواجه شد که شاید برای برخی از این موضوعات در کتب درسی قبلی نمونه هم ذکر نشده بود و این نقطه اتکایی شد که حسابداران ارشد وارد حوزهای مختلط از حسابداری، حقوق و حسابرسی شوند و آنانی که علاقهمند بودند، دارای آنچنان توانمندیهای خاصی شدند که امروز سرآمدان بازارهای مالی، بازار سرمایه و بازار پول کشور، فارغالتحصیلان رشته حسابداری هستند. ظهور سازمان حسابرسی بهرغم دولتی بودن آن فرصت خاصی را برای حرفه حسابداری فراهم آورد تا در پرتو هزینه دولتی به مجموعهای از غنائم آموزشی رشته حسابداری در جهان دست یابد و همین موضوع بستر موفقیت و رشد این حرفه را تضمین کرد. حضور دهها فارغالتحصیل رشته دکترای حسابداری که عموما جوان، علاقهمند و صاحبنظر هستند، مزید بر این ادعا است. شاید به جرات بتوان گفت که ما حسابداران رسمی هرگاه در مجامع بینالمللی حاضر میشویم از فقدان دانش رنج نمیبریم. بدیهی است که فقدان آشنایی و تسلط به زبان انگلیسی یک مانع اصلی رشد هرچه بیشتر ما است. به همین جهت باید قدردان کسانی باشیم که در دهه شصت و هفتاد که نگرشها کوتاهمدت و آنی و باری به هر جهت بود، همه توانایی و هم و غم خود را مصروف بنیانگذاری آموزش حرفه حسابداری در قالب انتشار صدها کتاب ارزنده و جامع کردند که انتشار هر یک از آنها انتقاد از کسانی بود که بهرغم داشتن عناوین پرطمطراق پیوسته و وابسته از مجامع بینالمللی حرفه حسابداری، به اندازه یک سر سوزن در اعتلای حرفه حسابداری گام برنداشتهاند!! بدون شک نسل سوم این حرفه که در وجود جوانان فارغالتحصیل دانشگاهی که این روزها آثار و نوشتههای آنان کتابخانههای حرفه حسابداری را مزین کرده نیز قابل احترام و قدردانی هستند که در واقع با آثار قلمی و نوشتههای تجربی خود پرچم حرفه حسابداری را برافراشته نگه داشتهاند. با چنین جامعه حرفهای که بدنه آن را علاقهمندان به حرفه حسابداری تشکیل میدهد، اجازه ندهیم ما را کمتر از آنچه هستیم بشمارند و خود در عزت و احترام این حرفه کوتاهی نکنیم.
۲۱۶۰۰۰۰۰۰=۱۸×۱۲×۱۰۰۰۰۰۰
حداقل هزینه تکمیل تحصیلات لیسانس
۳۲۰۰۰۰۰۰۰=۸×۱۰۰۰۰۰۰۰×۴
هزینه معیشت زندگی دوران لیسانس
۹۶۰۰۰۰۰۰=۲۰۰۰۰۰۰×۱۲×۴
حداقل هزینه ۶سال تجربه براساس حداقل مزد سال
۱۶۰۳۰۸۰۰۰=۷۳۲۰۰×۳۶۵×۶
۷۹۲۳۰۸۰۰۰ هزینه تمام شده پرورش هر حسابدار رسمی با حداقل ۶سال تجربه
هزینه حداقل بیست سال تجربه
۵۳۴۳۶۰۰۰۰=۷۳۲۰۰×۳۶۵×۲۰ ۱۱۶۶۳۶۰۰۰۰=۱۶۰۳۰۸۰۰۰-(۷۹۲۳۰۸۰۰۰+۵۳۴۳۶۰۰۰۰)
حداقل بهای تمام شده پرورش هر حسابدار رسمی با بیست سال تجربه ۱۷۰۲۸۸۵۶۰۰۰۰۰=۱۱۶۶۳۶۰۰۰۰×� �۴۶۰
با محاسبه فوق حداقل هزینه اجتماعی پرورش ۱۴۶۰نفر حسابدار رسمی با میانگین بیست سال تجربه ۱۷۰میلیارد تومان میشود. چنین ثروتی بیبدیل در جامعه ایرانی چگونه جایگاهی دارد؟ بدون شک پس از انقلاب سه رشته اصلی دانشگاهی قاعدتا باید توسعه و اعتلا داشته باشند: پزشکی، وکالت و حسابداری. چرا و چگونه؟ در دوران جنگ فرصت و غنیمت ارزندهای برای حرفه پزشکی پیش آمد تا با جسارت و جرات دست به اعمال جراحی در بدترین شرایط بزند که حاصل آن تجربه ارزنده حرفه پزشکی ایران در حال حاضر است؛ زیرا بیشترین اعمال جراحی کمنظیر در حال حاضر در ایران به صورت موفق شدنی است. از طرف دیگر دعاوی مستحدثه پس از انقلاب فرصت ارزندهای را برای وکلا و حقوقدانان فراهم آورد تا پس از تئوریهای محض حقوقی به صحنه اصلی درآیند و خوشبختانه امروزه جامعه از خدمات حقوقی ارزندهای میتواند استفاده کند و اما رشته حسابداری؟! این رشته که در قبل از انقلاب عموما در قالب تئوری مطرح بود با تشکیل بنگاههای عظیم چندمنظورهای نظیر بنیاد مستضعفان، سازمان صنایع ملی، سازمان گسترش و نوسازی صنایع و… با مسائل و موضوعات متعددی مواجه شد که شاید برای برخی از این موضوعات در کتب درسی قبلی نمونه هم ذکر نشده بود و این نقطه اتکایی شد که حسابداران ارشد وارد حوزهای مختلط از حسابداری، حقوق و حسابرسی شوند و آنانی که علاقهمند بودند، دارای آنچنان توانمندیهای خاصی شدند که امروز سرآمدان بازارهای مالی، بازار سرمایه و بازار پول کشور، فارغالتحصیلان رشته حسابداری هستند. ظهور سازمان حسابرسی بهرغم دولتی بودن آن فرصت خاصی را برای حرفه حسابداری فراهم آورد تا در پرتو هزینه دولتی به مجموعهای از غنائم آموزشی رشته حسابداری در جهان دست یابد و همین موضوع بستر موفقیت و رشد این حرفه را تضمین کرد. حضور دهها فارغالتحصیل رشته دکترای حسابداری که عموما جوان، علاقهمند و صاحبنظر هستند، مزید بر این ادعا است. شاید به جرات بتوان گفت که ما حسابداران رسمی هرگاه در مجامع بینالمللی حاضر میشویم از فقدان دانش رنج نمیبریم. بدیهی است که فقدان آشنایی و تسلط به زبان انگلیسی یک مانع اصلی رشد هرچه بیشتر ما است. به همین جهت باید قدردان کسانی باشیم که در دهه شصت و هفتاد که نگرشها کوتاهمدت و آنی و باری به هر جهت بود، همه توانایی و هم و غم خود را مصروف بنیانگذاری آموزش حرفه حسابداری در قالب انتشار صدها کتاب ارزنده و جامع کردند که انتشار هر یک از آنها انتقاد از کسانی بود که بهرغم داشتن عناوین پرطمطراق پیوسته و وابسته از مجامع بینالمللی حرفه حسابداری، به اندازه یک سر سوزن در اعتلای حرفه حسابداری گام برنداشتهاند!! بدون شک نسل سوم این حرفه که در وجود جوانان فارغالتحصیل دانشگاهی که این روزها آثار و نوشتههای آنان کتابخانههای حرفه حسابداری را مزین کرده نیز قابل احترام و قدردانی هستند که در واقع با آثار قلمی و نوشتههای تجربی خود پرچم حرفه حسابداری را برافراشته نگه داشتهاند. با چنین جامعه حرفهای که بدنه آن را علاقهمندان به حرفه حسابداری تشکیل میدهد، اجازه ندهیم ما را کمتر از آنچه هستیم بشمارند و خود در عزت و احترام این حرفه کوتاهی نکنیم.