وحید 0319
1st October 2012, 01:26 PM
ابوالفضل قاضی – اندیشه زایش و فرسایش، هستی و نیستی ازجمله مقولههایی است که انسان زمینی از دیرباز با آن آشنا بوده و همواره با این مسئله دستوپنجه نرم کرده است. اندیشه مرگ و نیستی یکی از دغدغههای اصلی بشر بوده و امکان زندگی پس از مرگ نیز همیشه سئوال اصلی ذهن او.بدیهی است که بشر درمقابل این سئوالات و دغدغهها، واکنشی نشان میدهد که در طول تاریخ، بهصورت آیین و سنت درمیآید و این خود قسمتی از شکلگیری ادیان را شامل میشود. مردگان که وجود آنها در ابتدا مشکلی بردوش بازماندگان بود و به طریق طبیعی مانند خورده شدن توسط حیوانات و با شیوههای معقولتر مانند سوزاندن و یا تدفین ازبین میرفتند به مرور زمان و با رشد اندیشه بشر، بهجایگاهی رسیدند که بعضاً مورد پرستش قرار میگرفتند.البته به سوزاندن اجساد هم خود دلیلی بر ارزش قائل بودن برای مردگان تلقی میشود چرا که آریاییها که از سیبری وارد فلات مرکزی ایران شدند،اندیشهای با خود آوردند که مبنی بر اهمیت آتش بود. این مردمان در سیبری که منطقهای سرد میباشد،آتش را بهعنوان نجاتدهنده شناختند و این تفکر را با خود به دیگر مناطق انتقال دادند. به مرور زمان آتش بهعنوان عنصر مقدس و نماد مذهبشان، شناخته شد و در ادامه این تفکر و با ارزشمند شدن جسد مردگان، سوزاندن اجساد نیز نوعی تطهیر و زدودن کثیفی برای انتقال به دنیای دیگر عنوان گرفت.البته قبل از ورود آریاییها،مردمانی در منطقه تپهسیلک کاشان زندگی میکردهاند (حدد هفت هزار تا هفت هزار و ۵۰۰ سال پیش) که نحوهای خاص برای دفن اجساد داشتند که در سایر تپههای باستانی ایران (تپه حسنلو، تپه مارلیک،شهر سوخته سیستان و ..) شبیه آن دیده شده است. مردمان سیلک در ابتداییترین فرهنگ، اجساد را در کف خانههایشان دفن میکردهاند. اهمیت اجساد و حفظ آنها از گزند حیوانات وحشی و یا شاید حس نزدیک بودن با جسد میتواند دلایلی باشد تا مردگان را در نزدیکترین جای ممکن دفن کرده باشند. مطلب مهمتر درباب این موضوع، نحوه قرارگیری جسد بود. از کاوشهای باستانشناسان در تپهسیلک وسایر مناطق ایران، چنین استنباط میشود که آن مردمان، اجساد را بهصورت جنین و چمباتمه دفن میکردهاند. تفکری که گمانزده میشود در پشت این سنت بوده باشد،این است که همانطور که انسان بهصورت جنینی بهدنیا میآید،باید از دنیا برود تا برای زندگی دیگر آماده شود. همراه اجساد نیز ظروف سفالی و یا غذاهایی دفن میکردهاند که در نقاط مختلف متفاوت است. در کنار این نحوه تدفین، روشی دیگر و محدودتر نیز وجود داشته که به تدفین خمرهای معروف است. در این روش (که بیشتر برای دفن کودکان و نوزادان بهکار گرفته میشد) جسد را در هوای آزاد میگذاشتند تا گوشت و پوست آن تجزیه میشد و پس از آن، باقیمانده جسد را در خمرههایی سفالی، قرار داده و با آن دفن می کردند.درمورد اهمیت مردگان برای مردم تمدن سیلک و تمدنهای شبیه به آن،همین بس که بدانیم برای محافظت از آنها،خمرهها را بهکار میبردند و درمورد دفن جنینی لایهای از گل اخری (گل قرمز رنگی به نام اکسید آهن) بر روی اجساد میکشیدند. این گل به گونهای دارای تقدس بوده و از همین رو،گذاشتن مقداری از آن بر روی اجساد را برای حفظ و نگهداری آنها، انجام میدادند. البته این عمل باعث ماندگاری هرچه بیشتر اجساد میشده بهطوری که اکنون اجسادی، با قدمت پنجهزار و ۵۰۰ ساله در منطقه سیلک در حال نگهداری هستند.با پیشرفت بشر در زمینه صنعت و زندگی، عقاید و سنتهای او هم شکلی کاملتر بهخود می گیرد و درمورد خاکسپاری اجساد، زمینهایی در بیرون از شهر درنظر میگیرد تا محلی شود برای دفن مردگان: قبرستان.در کاوشهایی که در قبرستانهای “الف” و “ب” در منطقه سیلک انجام شده،اسکلتهایی متعلق به سه هزار و ۲۰۰ سال پیش کشف شده است که نحوه دفن آنها نیز جنینی بوده است. گفته میشود با ورود آریاییها، فرهنگ قبرستانسازی بهمیان این مردم آمد که از آن زمان به بعد،قبرستانسازی بهنوعی فرهنگ پذیرفتهشده و قطعی درمیان اقوام مختلف رواج پیدا کرد.البته درزمانهای معاصرتر، نوع دفن حفرهای نیز استفاده میشدکه میتوان از این نمونه به نقش رستم اشاره کرد.ارج نهادن به مردگان و ارزش قائلشدن برای حفظ آنها،هنوز هم در برخی ادیان رواج دارد.استفاده از تابوت در دین مسیحیت و پوشاندن آن با لباس نو، خود نمونهای از عقاید بهجا مانده از زمانهای دور است. همچنین سوزاندن مردگان نزد بوداییان نیز هنوز رواج دارد که این سنت هم قدمتی چندهزارساله دارد.انسان هرچقدرهم که در راه پیشرفت و ترقی، به سمت جلو حرکت کند،بازهم از فکر مرگ و زندگی پس از مرگ غافل نمیشود. انسان،موجودی است جاودانهخواه و مرگ برای او مسئلهای است حلنشدنی، از این روست که هر ملت و قومی، در مناطق مختلف به اقتضای زمان و مکان قرارگیریشان،سنتی را ابداع کردند برای تسکین درد میرایی خود.