نارون1
23rd September 2012, 01:25 PM
گزارشی از وضعیت نقد ادبی کشور
ادبیات به جامعه جان میدهد و جدیدترین سبک فکر کردن و زندگی آدمها در اجتماع و خلوتشان را در قالب داستانها و رمانها به نمایش میگذارد. با ادبیات مردم سختی زندگی را راحت میکنند و با همذاتپنداری با شخصیتهای داستان برای دردها و مسائل خود همراه مییابند بهنظر میرسد نگاه حرفهای به ادبیات باعث میشود چنین اتفاقی راحتتر بیفتد.
http://img.tebyan.net/big/1391/06/217234172225120193213125176118851891089324.jpg
فکر میکنید چرا در بسیاری از کشورها کتابها زیاد خوانده میشود و برخی نویسندگان تا اثری جدید مینویسند مردم برای خریدن آن صف میکشند و اگر خوب بفروشد پیشنهادها از کمپانیهای فیلمسازی برای ساختن فیلم براساس داستان کتاب به سمت نویسنده سرازیر میشود و چرا در چنین کشورهایی نویسندگان امید دارند پولدار شوند و اشتیاق برای نوشتن کتاب بعدی در آنها از بین نمیرود ؟
ادبیات به جامعه جان میدهد و جدیدترین سبک فکر کردن و زندگی آدمها در اجتماع و خلوتشان را در قالب داستانها و رمانها به نمایش میگذارد. با ادبیات مردم سختی زندگی را راحت میکنند و با همذاتپنداری با شخصیتهای داستان برای دردها و مسائل خود همراه مییابند بهنظر میرسد نگاه حرفهای به ادبیات باعث میشود چنین اتفاقی راحتتر بیفتد. نقد، این جریان ادبی را بهوجود میآورد و باعث نزدیکتر شدن اندیشه نویسنده و مخاطب میشود.
نقد ادبی مانند اکسیژن در بدن ادبیات کار میکند و به آن شادابی و نشاط میدهد. باید دید در کشور ما مسئولان برای زنده ماندن ادبیات چه میکنند و برای رشد این مقوله چه کارهایی کردهاند.
روزنامهها جا ندارند روزنامههای ما به نقد ادبی اهمیت چندانی نمیدهند. فتح الله بینیاز یکی از پرکارترین منتقدان ادبی کشور درباره وضعیت نقد ادبی در مطبوعات گفت: در روزنامهها از منتقدان میخواهند نقدشان بین هفتصد تا هزار و دویست کلمه باشد در حالی که یک نقد بوطیقایی یا فرمالیستی یا ساختارگرایانه درباره یک کتاب هرکدام پنج هزار کلمه جا میخواهد که هیچ روزنامهای حاضر به چاپ آن نیست و حتی چنین نقدهایی را مجلهها هم چاپ نمیکنند
بینیاز درباره انواع نقدهایی که بر یک کتاب میتوان نوشت ادامه داد: در صورتی که نخواهیم نقدهای طولانی داشته باشیم باید تحلیل و تفسیر نوشت که در آن جملات کتاب پاراگراف به پاراگراف میآید بعد هر پاراگراف تحلیل میشود و منظور نویسنده گفته میشود.
او ادامه داد: در تفسیر شخصیتها و نمادها توضیح داده میشود اما نوشتن تفسیر هم دو، سه هزار کلمه جا میخواهد.در نهایت میتوان بر کتابها مرور نوشت اما آنچه در روزنامههای ما اتفاق میافتد مرور نیست چون در مرور مشخصات کتاب میآید، اشاراتی به ساختار داستان میشود و درباره کم یا زیاد بودن تعداد شخصیتها و نوع دیالوگها صحبت میشود ولی آنقدر عمیق است که شما جان کلام را درمییابید.
کسانی مثل فرانک کرمود بزرگترین منتقد انگلیسی و رایزینسکی منتقد آلمانی مرور نویس هستند. درواقع نوشتن مرور کم ارزش نیست. بینیاز در ادامه اضافه کرد، نقدهای نو و فرهنگی دستهای دیگر از نوشتههاست که خیلیها مینویسند و در آن به تکنیک داستان،نوع شخصیتپردازیها و زبان بهکار رفته میپردازد و لحن و سبک داستان را در زمینه فرهنگی که در آن شکل گرفته آنالیز میکند.
بینیاز درباره وضعیت نقدنویسی در مطبوعات خارجی میگوید: آنها خودشان را باشرایط بیشتر منطبق کردهاند مثلا فایننشال تایمز داستان چاپ میکنند یا از نقدهای چند هزار کلمهای استفاده میکنند. روزنامههای ایالتی و بولتنهای دانشگاهی به این موضوع کمک میکند حتی روزنامهای به اسم «ریویو» وجود دارد که در آن مرورچاپ میشود.
«حسن محمودی» نویسنده، روزنامهنگار و منتقد درباره وضعیت نقد در رسانهها میگوید: نشریههای تخصصی ادبی این روزها ترتیب انتشار دقیقی ندارند تا بشود درباره رونق ادبیات جدی حرف زد. میماند مجال نیمبندی که برخی از صفحههای ادبی روزنامهها و نشریههای هفتگی و ماهانه رقم زدهاند، در این موارد هم نظرمدیران و سیاستگذاران در حد یادداشتها و مرورهای کوتاه تقلیل یافته است. شما نمیتوانید صفحه ادبی روزنامه، هفته نامه یا ماهنامهای را مثال بزنید که فصلی را به مقوله نقد ادبی اختصاص داده باشد.
کتابهای جدید در حوزه نقد چاپ نمیشود گرچه به نظر میرسد مشکل اصلی ما کتابهای نقد ادبی نباشد اما حسن محمودی میگوید : وضعیت نقد ادبی را باید در مجالی جستوجو کرد که برای اینگونه ادبی در جامعه چیزی وجود داشته باشد. باید از وضعیت انتشار کتابهای تخصصی پرسوجو کرد.
اگر جستوجو کنید کمتر کتابی جامع و در خور تامل با موضوع نقد ادبی خواهید یافت که دست کم در شش ماه گذشته منتشرشده باشد. او ادامه داد: عدم انتشار یا کندی انتشار کتابهای نقدادبی ربطی به ماجراهای اداره کتاب و مسائلی از این دست ندارد، بلکه مترجم و مولف درپی ارائه اثری جدید نبودهاند که این خود از فضای ادبی جامعه امروز ما متاثر است که ادبیات و بهتبع آن موضوع نقد ادبی، دغدغه جامعه نیست.
از سوی دیگر شور و نشاط جامعه ادبی انگیزهای برای تالیف، ترجمه و انتشار در مولف، مترجم و ناشربهوجود نمیآورد. اما فتحالله بی نیاز از لیستی حاوی هشتاد کتاب در حوزه نقد ادبی صحبت میکند که با مشورت دوستانش در اروپا و آمریکا تهیه کرده و خواندن آن معادل گرفتن دکترای ادبیات است.
محافل ادبی خاموشاند
اگر از مسئله جا در مطبوعات و کتابهای این حوزه بگذریم باید دید نقد درجامعه ما چه جایگاهی دارد در اینباره بینیاز میگوید: نکته اول این است که نقدهای ما اصولی نیستند چون تنها داشتن اطلاعات درباره نقد کافی نیست منتقد باید دانش نقد را هم داشته باشد. دیگر اینکه روزنامههای ما خواننده ندارند، مردم از ادبیات منفک شدهاند و ادبیات مهجور مانده است اگر کتابها خواننده داشت نقدهای خوبی هم نوشته میشد.
اینکه ما به زبانهای دیگر نقد نمی نویسیم و بنابراین در سطح دنیا دیده نمیشویم در رکود نقد و دیده نشدن کتابهایمان تاثیر دارد. نداشتن توافق منتقدان برسرچاپ مطلبشان دریک مجله خاص معضلی دیگر در این زمینه است.حسن محمودی دراینباره بیان کرد: اگر کمی پرسوجو کنید میبینید محافل و جلسات ادبی مانند دهههای قبل فعال و پویا نیستند.
وی ادامه داد: حرف زدن درباره ادبیات و اثر ادبی زمانی ایجاد میشود که شاهد رونق جلسات ادبی شعر و داستان باشیم، چیزی که امروزه برای نسلی خاطره و برای نسلی دیگر حسرت و دریغ شده.وقتی نقد ادبی، تنها مجال طرحش در همین حد باشد، منتقدان نیز قد و قواره شان تنزل میکند. این حرف حتی درباره منتقدان دانشگاهی هم صدق میکند
،آنها سطح تاثیرگذاریشان را به بیرون از دانشگاه و جلسات هرازچندگاهی کاهش دادهاند و زبان نقد شان را به سطحی رساندهاند که در تریبونهای عمومی قابل فهمتر است و البته استقبال بیشتری از آن خواهد شد. محمودی ادامه داد: اگر فضای مجازی را هم مطالعه کنید به شکل واقعبینانهتری میشود درباره اوضاع و احوال نقد ادبی در این روزها حرف زد. احوال نقد ادبی بی ارتباط با چند و چون آثار ادبی موجود نیست. درباره وضعیت کتابهای داخلی نظر فتحالله بی نیاز را پرسیدیم
، او گفت: من بهمدت هفت سال دبیرجایزه ادب جشنواره مهرگان ادب بودم و باید همه کتابهای رمان را میخواندم و خواندم، حقیقت این است که کتابهای ما افت پیدا کردهاند و خنثی شدهاند چون درباره محتوای کتابها خیلی سختگیری میشود، نویسندگان زیادی هستند که کتابهایشان را مینویسند و به شکل فایل ذخیره میکنند. نبود متن باعث میشود منتقدان نتوانند کار کنند.
منتقدان چه کرده اند؟ با اینکه بهنظر میرسد کارهایی جدی در زمینه نقد در کشور انجام نمیشود اما منتقدان به کار خود ادامه میدهند، هرچند این نقدنویسی درباره آثار داخلی نباشد. فتح الله بینیاز درباره کارهایی که در حوزه نقد انجام داده گفت: تا به حال پنج جلد کتاب درباره نقد چاپ کردهام که هرکدام حاوی سی الی چهل نقد است.
در روزنامهها بیش از پانصد نقد از من چاپ شده و این عدد در سایتها تا هزار نقد هم رسیده،حسن محمودی هم کتاب «خون آبی در زمین نمناک» را در زمینه نقد و معرفی بهرام صادقی چاپ کرده، همچنین نقد و بررسی آثار و داستانهای صادق چوبک و کتابی دیگر درباره رویکرد قصههای معاصر ایرانی به قصههای قرآن از کارهای اوست به علاوه نقدهایی که همچنان در مطبوعات مینویسد.
نویسندهها، منتقدان را دوست ندارند طبیعی است که کسی دوست نداشته باشد به کارش ایرادی وارد شود؛ بههمین دلیل گاه رابطه نویسندهها و منتقدان به تیرگی میگراید، نکتهای که باعث میشود بر روند نقد و سوگیری در آن تاثیر داشته باشد. فتحالله بینیاز در اینباره معتقد است: نویسندههای ما نقد را نمیپذیرند و حس خوبی نسبت به منتقدان ندارند باید دموکراسی،آزادی و عدالت نهادینه شود فلاسفهای چون هابز و روسو از قرن شانزدهم به بعد در غرب راجع به آزادی حرف زدند و یکجانبهنگری و خودشیفتگی را نقد کردند اما درجامعه ما همه به دنبال تایید مطلق هستند.
محمودی می گوید مگر میتوان گفت که رابطه نویسنده با منتقد خوب باید باشد یا بد؟ وقتی اثری خلق میشود، خالقش هم منتقد آن خواهد بود و همین جاست که نویسنده از آن چیزی که نوشته افسرده و عصبانی میشود. نویسندهای که سعی میکند ایراد خودش را برطرف کند به منتقد اثرش هم احترام میگذارد.
اما داستان نویس یا شاعری که از دست خودش هم سرش را به دیوار میکوبد، روی خوشی هم به منتقدش نشان نمیدهد.این نویسنده و منتقد درادامه گفت:برخی جاها رفتار برخی نویسنده ها در مقابل منتقدان، بازارگرمی بهقصد مظلومنمایی است یا اینکه مقام و مرتبه اثر خود را بالاتر از آنکه هست، ببرند. اینجاست که اوضاع به گونهای دیگر رقم میخورد.
نبیان
ادبیات به جامعه جان میدهد و جدیدترین سبک فکر کردن و زندگی آدمها در اجتماع و خلوتشان را در قالب داستانها و رمانها به نمایش میگذارد. با ادبیات مردم سختی زندگی را راحت میکنند و با همذاتپنداری با شخصیتهای داستان برای دردها و مسائل خود همراه مییابند بهنظر میرسد نگاه حرفهای به ادبیات باعث میشود چنین اتفاقی راحتتر بیفتد.
http://img.tebyan.net/big/1391/06/217234172225120193213125176118851891089324.jpg
فکر میکنید چرا در بسیاری از کشورها کتابها زیاد خوانده میشود و برخی نویسندگان تا اثری جدید مینویسند مردم برای خریدن آن صف میکشند و اگر خوب بفروشد پیشنهادها از کمپانیهای فیلمسازی برای ساختن فیلم براساس داستان کتاب به سمت نویسنده سرازیر میشود و چرا در چنین کشورهایی نویسندگان امید دارند پولدار شوند و اشتیاق برای نوشتن کتاب بعدی در آنها از بین نمیرود ؟
ادبیات به جامعه جان میدهد و جدیدترین سبک فکر کردن و زندگی آدمها در اجتماع و خلوتشان را در قالب داستانها و رمانها به نمایش میگذارد. با ادبیات مردم سختی زندگی را راحت میکنند و با همذاتپنداری با شخصیتهای داستان برای دردها و مسائل خود همراه مییابند بهنظر میرسد نگاه حرفهای به ادبیات باعث میشود چنین اتفاقی راحتتر بیفتد. نقد، این جریان ادبی را بهوجود میآورد و باعث نزدیکتر شدن اندیشه نویسنده و مخاطب میشود.
نقد ادبی مانند اکسیژن در بدن ادبیات کار میکند و به آن شادابی و نشاط میدهد. باید دید در کشور ما مسئولان برای زنده ماندن ادبیات چه میکنند و برای رشد این مقوله چه کارهایی کردهاند.
روزنامهها جا ندارند روزنامههای ما به نقد ادبی اهمیت چندانی نمیدهند. فتح الله بینیاز یکی از پرکارترین منتقدان ادبی کشور درباره وضعیت نقد ادبی در مطبوعات گفت: در روزنامهها از منتقدان میخواهند نقدشان بین هفتصد تا هزار و دویست کلمه باشد در حالی که یک نقد بوطیقایی یا فرمالیستی یا ساختارگرایانه درباره یک کتاب هرکدام پنج هزار کلمه جا میخواهد که هیچ روزنامهای حاضر به چاپ آن نیست و حتی چنین نقدهایی را مجلهها هم چاپ نمیکنند
بینیاز درباره انواع نقدهایی که بر یک کتاب میتوان نوشت ادامه داد: در صورتی که نخواهیم نقدهای طولانی داشته باشیم باید تحلیل و تفسیر نوشت که در آن جملات کتاب پاراگراف به پاراگراف میآید بعد هر پاراگراف تحلیل میشود و منظور نویسنده گفته میشود.
او ادامه داد: در تفسیر شخصیتها و نمادها توضیح داده میشود اما نوشتن تفسیر هم دو، سه هزار کلمه جا میخواهد.در نهایت میتوان بر کتابها مرور نوشت اما آنچه در روزنامههای ما اتفاق میافتد مرور نیست چون در مرور مشخصات کتاب میآید، اشاراتی به ساختار داستان میشود و درباره کم یا زیاد بودن تعداد شخصیتها و نوع دیالوگها صحبت میشود ولی آنقدر عمیق است که شما جان کلام را درمییابید.
کسانی مثل فرانک کرمود بزرگترین منتقد انگلیسی و رایزینسکی منتقد آلمانی مرور نویس هستند. درواقع نوشتن مرور کم ارزش نیست. بینیاز در ادامه اضافه کرد، نقدهای نو و فرهنگی دستهای دیگر از نوشتههاست که خیلیها مینویسند و در آن به تکنیک داستان،نوع شخصیتپردازیها و زبان بهکار رفته میپردازد و لحن و سبک داستان را در زمینه فرهنگی که در آن شکل گرفته آنالیز میکند.
بینیاز درباره وضعیت نقدنویسی در مطبوعات خارجی میگوید: آنها خودشان را باشرایط بیشتر منطبق کردهاند مثلا فایننشال تایمز داستان چاپ میکنند یا از نقدهای چند هزار کلمهای استفاده میکنند. روزنامههای ایالتی و بولتنهای دانشگاهی به این موضوع کمک میکند حتی روزنامهای به اسم «ریویو» وجود دارد که در آن مرورچاپ میشود.
«حسن محمودی» نویسنده، روزنامهنگار و منتقد درباره وضعیت نقد در رسانهها میگوید: نشریههای تخصصی ادبی این روزها ترتیب انتشار دقیقی ندارند تا بشود درباره رونق ادبیات جدی حرف زد. میماند مجال نیمبندی که برخی از صفحههای ادبی روزنامهها و نشریههای هفتگی و ماهانه رقم زدهاند، در این موارد هم نظرمدیران و سیاستگذاران در حد یادداشتها و مرورهای کوتاه تقلیل یافته است. شما نمیتوانید صفحه ادبی روزنامه، هفته نامه یا ماهنامهای را مثال بزنید که فصلی را به مقوله نقد ادبی اختصاص داده باشد.
کتابهای جدید در حوزه نقد چاپ نمیشود گرچه به نظر میرسد مشکل اصلی ما کتابهای نقد ادبی نباشد اما حسن محمودی میگوید : وضعیت نقد ادبی را باید در مجالی جستوجو کرد که برای اینگونه ادبی در جامعه چیزی وجود داشته باشد. باید از وضعیت انتشار کتابهای تخصصی پرسوجو کرد.
اگر جستوجو کنید کمتر کتابی جامع و در خور تامل با موضوع نقد ادبی خواهید یافت که دست کم در شش ماه گذشته منتشرشده باشد. او ادامه داد: عدم انتشار یا کندی انتشار کتابهای نقدادبی ربطی به ماجراهای اداره کتاب و مسائلی از این دست ندارد، بلکه مترجم و مولف درپی ارائه اثری جدید نبودهاند که این خود از فضای ادبی جامعه امروز ما متاثر است که ادبیات و بهتبع آن موضوع نقد ادبی، دغدغه جامعه نیست.
از سوی دیگر شور و نشاط جامعه ادبی انگیزهای برای تالیف، ترجمه و انتشار در مولف، مترجم و ناشربهوجود نمیآورد. اما فتحالله بی نیاز از لیستی حاوی هشتاد کتاب در حوزه نقد ادبی صحبت میکند که با مشورت دوستانش در اروپا و آمریکا تهیه کرده و خواندن آن معادل گرفتن دکترای ادبیات است.
محافل ادبی خاموشاند
اگر از مسئله جا در مطبوعات و کتابهای این حوزه بگذریم باید دید نقد درجامعه ما چه جایگاهی دارد در اینباره بینیاز میگوید: نکته اول این است که نقدهای ما اصولی نیستند چون تنها داشتن اطلاعات درباره نقد کافی نیست منتقد باید دانش نقد را هم داشته باشد. دیگر اینکه روزنامههای ما خواننده ندارند، مردم از ادبیات منفک شدهاند و ادبیات مهجور مانده است اگر کتابها خواننده داشت نقدهای خوبی هم نوشته میشد.
اینکه ما به زبانهای دیگر نقد نمی نویسیم و بنابراین در سطح دنیا دیده نمیشویم در رکود نقد و دیده نشدن کتابهایمان تاثیر دارد. نداشتن توافق منتقدان برسرچاپ مطلبشان دریک مجله خاص معضلی دیگر در این زمینه است.حسن محمودی دراینباره بیان کرد: اگر کمی پرسوجو کنید میبینید محافل و جلسات ادبی مانند دهههای قبل فعال و پویا نیستند.
وی ادامه داد: حرف زدن درباره ادبیات و اثر ادبی زمانی ایجاد میشود که شاهد رونق جلسات ادبی شعر و داستان باشیم، چیزی که امروزه برای نسلی خاطره و برای نسلی دیگر حسرت و دریغ شده.وقتی نقد ادبی، تنها مجال طرحش در همین حد باشد، منتقدان نیز قد و قواره شان تنزل میکند. این حرف حتی درباره منتقدان دانشگاهی هم صدق میکند
،آنها سطح تاثیرگذاریشان را به بیرون از دانشگاه و جلسات هرازچندگاهی کاهش دادهاند و زبان نقد شان را به سطحی رساندهاند که در تریبونهای عمومی قابل فهمتر است و البته استقبال بیشتری از آن خواهد شد. محمودی ادامه داد: اگر فضای مجازی را هم مطالعه کنید به شکل واقعبینانهتری میشود درباره اوضاع و احوال نقد ادبی در این روزها حرف زد. احوال نقد ادبی بی ارتباط با چند و چون آثار ادبی موجود نیست. درباره وضعیت کتابهای داخلی نظر فتحالله بی نیاز را پرسیدیم
، او گفت: من بهمدت هفت سال دبیرجایزه ادب جشنواره مهرگان ادب بودم و باید همه کتابهای رمان را میخواندم و خواندم، حقیقت این است که کتابهای ما افت پیدا کردهاند و خنثی شدهاند چون درباره محتوای کتابها خیلی سختگیری میشود، نویسندگان زیادی هستند که کتابهایشان را مینویسند و به شکل فایل ذخیره میکنند. نبود متن باعث میشود منتقدان نتوانند کار کنند.
منتقدان چه کرده اند؟ با اینکه بهنظر میرسد کارهایی جدی در زمینه نقد در کشور انجام نمیشود اما منتقدان به کار خود ادامه میدهند، هرچند این نقدنویسی درباره آثار داخلی نباشد. فتح الله بینیاز درباره کارهایی که در حوزه نقد انجام داده گفت: تا به حال پنج جلد کتاب درباره نقد چاپ کردهام که هرکدام حاوی سی الی چهل نقد است.
در روزنامهها بیش از پانصد نقد از من چاپ شده و این عدد در سایتها تا هزار نقد هم رسیده،حسن محمودی هم کتاب «خون آبی در زمین نمناک» را در زمینه نقد و معرفی بهرام صادقی چاپ کرده، همچنین نقد و بررسی آثار و داستانهای صادق چوبک و کتابی دیگر درباره رویکرد قصههای معاصر ایرانی به قصههای قرآن از کارهای اوست به علاوه نقدهایی که همچنان در مطبوعات مینویسد.
نویسندهها، منتقدان را دوست ندارند طبیعی است که کسی دوست نداشته باشد به کارش ایرادی وارد شود؛ بههمین دلیل گاه رابطه نویسندهها و منتقدان به تیرگی میگراید، نکتهای که باعث میشود بر روند نقد و سوگیری در آن تاثیر داشته باشد. فتحالله بینیاز در اینباره معتقد است: نویسندههای ما نقد را نمیپذیرند و حس خوبی نسبت به منتقدان ندارند باید دموکراسی،آزادی و عدالت نهادینه شود فلاسفهای چون هابز و روسو از قرن شانزدهم به بعد در غرب راجع به آزادی حرف زدند و یکجانبهنگری و خودشیفتگی را نقد کردند اما درجامعه ما همه به دنبال تایید مطلق هستند.
محمودی می گوید مگر میتوان گفت که رابطه نویسنده با منتقد خوب باید باشد یا بد؟ وقتی اثری خلق میشود، خالقش هم منتقد آن خواهد بود و همین جاست که نویسنده از آن چیزی که نوشته افسرده و عصبانی میشود. نویسندهای که سعی میکند ایراد خودش را برطرف کند به منتقد اثرش هم احترام میگذارد.
اما داستان نویس یا شاعری که از دست خودش هم سرش را به دیوار میکوبد، روی خوشی هم به منتقدش نشان نمیدهد.این نویسنده و منتقد درادامه گفت:برخی جاها رفتار برخی نویسنده ها در مقابل منتقدان، بازارگرمی بهقصد مظلومنمایی است یا اینکه مقام و مرتبه اثر خود را بالاتر از آنکه هست، ببرند. اینجاست که اوضاع به گونهای دیگر رقم میخورد.
نبیان