PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شب است و سکوت است و ماه است و من



نارون1
22nd September 2012, 09:47 PM
شب است و سكوت است و ماه است و من
فغان و غم اشك و آه است و من

شب و خلوت و بغض نشكفته‌ام
شب و مثنوي‌هاي ناگفته‌ام

شب و ناله‌هاي نهان در گلو
شب و ماندن استخوان در گلو

من امشب خبر مي‌كنم درد را
كه آتش زند اين دل سرد را

بگو بشكفد بغض پنهان من
كه گل سرزند از گريبان من

مرا كشت خاموشي ناله‌ها
دريغ از فراموشي لاله‌ها

كجا رفت تأثير سوز و دعا؟
كجايند مردان بي‌ادّعا؟

كجايند شور‌آفرينان عشق؟
علمدار مردان ميدان عشق

كجايند مستان جام الست؟
دليران عاشق، شهيدان مست

همانان كه از وادي ديگرند
همانان كه گمنام و نام‌آورند

هلا، پير هشيار درد آشنا!
بريز از مي صبر، در جام ما

من از شرمساران روي توام
ز دُردي كشان سبوي توام

غرورم نمي‌خواست اين سان مرا
پريشان و سر در گريبان مرا

غرورم نمي‌ديد اين روز را
چنان ناله‌هاي جگر‌سوز را

غرورم براي خدا بود و عشق
پل محكمي بين ما بود و عشق

نه، اين دل سزاوار ماندن نبود
سزاوار ماندن، دل من نبود

من از انتهاي جنون آمدم
من از زير باران خون آمدم

از آن‌جا كه پرواز يعني خدا
سرانجام و آغاز يعني خدا

هلا، دين‌فروشان دنيا‌پرست!
سكوت شما پشت ما را شكست

چرا ره نبستيد بر دشنه‌ها؟
نداديد آبي به لب تشنه‌ها

نرفتيد گامي به فرمان عشق
نبرديد راهي به ميدان عشق

اگر داغ دين بر جبين مي‌زنيد
چرا دشنه بر پشت دين مي‌زنيد؟

خموشيد و آتش به جان مي‌زنيد
زبونيد و زخم زبان مي‌زنيد

كنون صبر بايد بر اين داغ‌ها
كه پر گل شود كوچه‌ها، باغ‌ها




عليرضا قزوه

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد