بلدرچین
22nd September 2012, 12:45 PM
زاویه دید Point of View; View Pointزاویه دید، نمایشدهنده شیوهای است که نویسنده بهوسیله آن، مصالح و مواد داستان را به خواننده ارائه میکند و درواقع رابطه نویسنده را با داستان نشان میدهد. هر داستانی باید گوینده (http://www.njavan.com/tags/%da%af%d9%88%db%8c%d9%86%d8%af%d9%87.html)ای داشته باشد که موضوع را نقل میکند؛ این نقل موضوع ممکن است به شیوه اول شخص یا دوم شخص یا سوم شخص صورت بگیرد.ساختار Structureساختار، حاصل روابط متقابل کلیه عناصری است که اثر را تشکیل میدهد. به عبارت دیگر، ساختار نتیجه ارتباط ضروری میان اجزای یک کل هنری است که موجب یکپارچگی اثر میشود و این یکپارچگی هرچه کاملتر باشد، بیشتر به اثر وحدت هنری میدهد.سبک؛ اسلوب، شیوه نگارش Styleبرای سبک یا اسلوب، تعریفهای متعددی وجود دارد. بر حسب سادهترین تعریفها، سبک شیوه خاصی است که نویسنده برای بیان مفاهیم خود به کار میبرد. به عبارت روشنتر اینکه نویسنده آنچه را میخواهد بگوید چگونه بیان کند. از این نظر سبک، به رسم و طرز بیان اشاره دارد و تدبیر و تمهیدی است که نویسنده در نوشتن به کار میگیرد؛ بدین معنی که انتخاب کلمه، ساختمان دستوری، زبان مجازی، تجانس حروف و دیگر الگوهای صوتی در ایجاد سبک دخیل هستند.بهترین سبک برای ارائه هر منظوری، آن است که تقریبا تطبیق کاملی میان زبان و افکار هر کس به وجود آورد. در واقع سبک ترکیبی از دو عنصر است: فکری که باید بیان شود و فردیت نویسنده. در مباحث جدیدتر سبک را انحراف یا تمایزی دانسته که در شیوه بیان هر کس، نسبت به دیگر شیوههای بیان وجود دارد. به عبارت دیگر، سبک یعنی انحراف از نرم یا هنجار بیان دیگران، به این معنا که سبک هر اثر با سنجش و در تقابل با اثر دیگر درک و مشخص میشود. سبک با مکتب ادبی فرق دارد.شخصیت Characterاشخاص ساختهشدهای (مخلوقی) را که در داستان و نمایش و… ظاهر میشوند، شخصیت مینامند. مخلوق ذهن نویسنده ممکن است همیشه انسان نباشد و حیوان و شیء یا چیزی دیگر را نیز شامل شود. شخصیت، در اثر روایتی یا نمایشی، فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او، در عمل او و آنچه میگوید و میکند، وجود داشته باشد. خلق چنین شخصیتهایی را که برای خواننده در حوزه داستان تقریبا مثل افرادی واقعی جلوه میکند، شخصیتپردازی میخوانند.شرح Expositionشرح، عامترین نوع نوشتن است. زیرا در هر امری که نیاز به فهمیدن دارد، تعریف واژهای دادن نشانی خیابانی، تعریف ساختمان یک گیاه، سازوکار یک ساعت، انگیزه یک واقعه تاریخی و مفهومی فلسفهای از «شرح» استفاده میشود. منظور از «شرح» توضیح چیزی است، غرض اطلاعات دادن است.شکل Formشکل، اصطلاحی است در نقد ادبی و آن نظم یا هیئتی است که برای بیان محتوای اثر هنری به کار میرود و به عبارت دیگر، روش و طرز تنظیم و هماهنگ کردن اجزای اثر هنری است یا به زبان سادهتر، روش ارائه اثر هنری است نه آنچه اثر میخواهد ارائه دهد که غالبا از آن به محتوا تعبیر میشود.صورت: رجوع کنید به شکلصحنه Settingزمینه جسمانی (فیزیکی) و فضایی را که در آن عمل داستانی صورت میگیرد، صحنه میگویند. این صحنه ممکن است در هر داستان متفاوت باشد و عملکرد جداگانهای داشته باشد. هر نویسندهای صحنه را برای منظور خاصی به کار میگیرد.ضدقهرمان Antiheroشخصیت یا قهرمان اصلی هر اثر ادبی، میتواند آدم معمولی نباشد و خصوصیات قراردادی (خصوصیاتی مثل اصیلزادگی، سلحشوری، آرمانگرایی و بینیازی از مال و منال در قصههای سنتی و تشخص و ویژگیهای مثبت شخصیتهای اصلی داستانهای امروزی) را نداشته باشد، این نوع شخصیتهای داستانی را ضد قهرمان میخوانند؛ شخصیتهایی با ضعفها و ناتوانیهای عاطفی و خلقی مثل شخصیت رمان کوتاه «بوف کور» و خصوصیات و خلقیاتی خلاف عرف و عادت مرسوم زمانه. مثل شخصیت رمان «بیگانه» اثر آلبر کامو.طرح؛ داستانواره Sketchبه هر قطعهای که به توصیف شخصیتی، صحنهای، حادثهای واحد میپردازد، طرح یا داستانواره میگویند. طرح، خصوصیت و خصلتی خاص خود دارد که آن را از داستان جدا میکند. اختلاف اساسی طرح با داستان این است که طرح از کیفیت اوضاع و احوال حرف میزند و داستان از وقوع وقایع و وضعیت و موقعیتها، طرح تأکیدش بر چگونگی چیزی و مکانی و شخصی است و واقعه، صحنه یا شخصیت واحدی را توصیف میکند، داستان بر آنچه قوع یافته یا اتفاق خواهد افتاد، تأکید میورزد. از اینرو، طرح بهطور مشخصی جنبه توصیفی دارد و داستان رشته حوادثی را دنبال میکند.عمل؛ عمل داستانی Actionعمل یا عمل داستانی رشته متوالی حوادث و وضعیت و موقعیتهای واقعی یا خیالی است که به موضوع ادبیات تخیلی چه داستان، چه شعر شکل میدهد و این رشته حوادث با هم، مقدمات پیرنگ را فراهم میآورد؛ گاه عمل یا عمل داستانی به معنای داستان اصلی نمایشنامه، فیلمنامه، قصه، داستان کوتاه. رمان و… است.فرم: رجوع کنید به شکلفضا و رنگ Atmosphereاصطلاح فضا و رنگ از علم هواشناسی به وام گرفته شده و برای توصیف تأثیر فراگیر اثر خلاقهای از ادبیات یا نمونههای دیگری از هنر به کار برده میشود. فضا و رنگ با حالت مسلط مجموعهای سر و کار دارد که از صحنه، توصیف و گفتوگو آفریده میشود.قهرمان (زن یا مرد) Hero; Heroineقهرمان، شخصیت اصلی (زن یا مرد) در اثر داستانی است که مرکز توجه خواننده یا بیننده قرار میگیرد. قهرمانان با صفات برجسته و والای اخلاقی و معنوی و با خصوصیتهای تحسینبرانگیز جسمی مشخص میشوند و در صورتی که شخصیت اصلی اثری چنین خصوصیاتی را نداشته باشد، از او به عنوان ضدقهرمان یاد میشود.کاراکتر: رجوع کنید به شخصیتکشمکش Confictدر ادبیات به مقابله شخصیتها یا نیروهایی با هم، کشمکش میگویند. در داستان معمولا شخصیتی در محور داستان قرار میگیرد و این «شخصیت اصلی» یا «قهرمان اول» با نیروهایی که علیه او برخاستهاند یا با او سر مخالفت دارند، به نزاع و مجادله میپردازد. این نیروها ممکن است اشخاص دیگر یا اجسام و موانع و آفات و بلایا یا قراردادهای اجتماعی یا خوی و خصلت خاص خود شخصیت اصلی داستان باشد که با او سر ناسازگاری دارد.گرهافکنی Complicationگرهافکنی، وضعیت و موقعیت دشواری است که بعضی اوقات بهطور ناگهانی ظاهر میشود و برنامهها، راه و روشها و نگرشهایی را که وجود دارد، تغییر میدهد. در داستان، گرهافکنی شامل جزئیات شخصیتها و وضعیت و موقعیتهایی است که خط اصلی پیرنگ را متحول کند.گرهگشایی Denouement; Resolutionگرهگشایی پیامد وضعیت و موقعیت پیچیده یا نتیجه نهایی رشته حوادث است. وقتی رویارویی نیروهای متقابل، بحران و بزنگاه را به وجود میآورد، گرهگشایی نتیجه منطقی آنهاست و تحقق پیرنگ داستان.گزارش Reportگزارش، شرح یا بیان توضیحی جزئیات وضعیت و موقعیت یا واقعهای است. گزارش معمولا بر پایه مشاهده و تحقیق یا هر دو اینها بنا میشود.گفتوگو Dialogueصحبتی را که در میان شخصیتها یا بهطور گستردهتر، در افکار شخصیت واحدی در هر کار ادبی صورت میگیرد، «گفتوگو» مینامند.لحن Toneلحن، طرز برخورد نویسنده نسبت به اثر است، بهطوری که خواننده آن را حدس بزند، درست مثل لحن صدای گوینده (http://www.njavan.com/tags/%da%af%d9%88%db%8c%d9%86%d8%af%d9%87.html)ای که ممکن است طرز برخورد او را با موضوع و مخاطبش نشان بدهد.محتوا Contentمفاد و مضمون یا مفهوم هر اثر هنری را محتوای آن مینامند. محتوا معمولا در تقابل شکل به کار میرود. اگر شکل را به منزله ظرفی بگیریم، محتوا مظروف، یعنی آن چیزی است که ظرف را پر میکند. در مورد تعریف محتوا، اختلاف نظر بسیار است. بعضی آن را موضوع و بعضی درونمایه اثر هنری میدانند، اما محتوا عنصری بسیط نیست، بلکه ترکیبی است از درونمایه و موضوع و اعمال دیدگاه هنری خاصی که زاده طبیعت و جهانبینی هنرمند است.مضمون: رجوع کنید به درونمایهموتیو؛ موتیف: رجوع کنید به بنمایهموضوع Subjectموضوع، شامل مجموعه پدیده (http://www.njavan.com/tags/%d9%be%d8%af%db%8c%d8%af%d9%87.html)ها و حادثههایی است که داستان را میآفریند و درونمایه داستان را تصویر میکند.وضعیت و موقعیت Situationوضعیت و موقعیت، محل پیوند حادثهها در لحظه خاصی از داستان است که کشمکش را بهوجود میآورد. به عبارت دیگر، وضعیت و موقعیت دستهای از حوادث ضمنی است که در آنها شخصیت، خصوصیتهای خودش را کشف میکند؛ مثلا وضعیت و موقعیت در داستان کوتاه «داشآکل» این است که جوانمردی پایبند به اعتقاداتش نمیداند با عشقی که به دختری پیدا کرده چه کند، دختری که به امانت به او سپردهاند و بنا بر تعهد عیاری نمیتواند او را از آن خود کند و گرفتار آشفتگیهای روحی و عاطفی میشود.هول و ولا یا حالت تعلیق Suspenseهول و ولا یا حالت تعلیق کیفیتی است که نویسنده برای وقایعی که در شرف تکوین است، در داستان خود میآفریند و خواننده را مشتاق و کنجکاو به ادامه خواندن داستان میکند.