PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آموزشی داستان از زبان چه کسی روایت میشود؟



بلدرچین
22nd September 2012, 12:41 PM
گاهی
ممکن است برای شما اتفاقی افتاده باشد و شما بخواهید آن را برای کسی تعریف
کنید.وگاهی نیز ممکن است اتفاقی برای کس دیگری بیفتد و شما نیز آن اتفاق را دیده
باشید وبه عنوان شاهد آن را برای کسی تعریف کنید.

مثلن
ممکن است شما موقع رفتن به مدرسه توی تاکسی متوجه شوید که کیف پولتان را به همراه
ندارید و مجبور شوید از دیگر مسافران کمک بگیرید.اگر بخواهید همین ماجرا راتعریف
کنید می گویید:

1-توی
تاکسی نشسته بودم.در حالی که بیرون را تماشا می کردم فرمول های ریاضی در ذهنم مرور
می شد.یکدفعه نگاهم به تابلوی مدرسه افتاد و گفتم:آقا،لطفاً نگه دارید.دستم را بردم
توی جیبم.جیبم خالی بود...

یا
ممکن است شما موقع رفتن به مدرسه توی تاکسی متوجه شوید که یکی از مسافران کیف پولش
را فراموش کرده است.اگر شما بخواهید این اتفاق را تعریف کنید،می
گویید:

2-او
توی تاکسی نشسته بود و بیرون را تماشا می کرد.هنوز تاکسی چهارراه را رد نکرده بود
که گفت:آقا لطفاً نگه دارید.و دستش را برد توی جیبش.یکدفعه اخم هایش در هم رفت و
زیر لب گفت:کیف پولم...

اگر
این دو مثال را با هم مقایسه کنیم می بینیم در مثال اولی راوی به فرمول های ریاضی
که در ذهنش مرور می شد نیز اشاره کرده است،و همچنین خالی بودن جیبش را نیز بیان
کرده است،اما در مثال دوم راوی فقط آنچه را مشاهده کرده است تعریف می کندو نمی داند
فرمول های ریاضی در ذهن آن شخص مرور می شود یا نه؟در واقع از ذهنیات آن فرد اطلاعی
ندارد و نمی تواند آنچه در ذهن آن شخص رد و بدل می شود بیان کند همچنین نمی داند
جیب آن شخص خالی است یا نه؟بلکه از اخم ها وگفته های آن فرد می فهمد که کیف پول
همراهش نیست.

یا
ممکن است همین اتفاق برای کسی افتاده باشد و شما نیز شاهد آن بوده باشید و الان
بخواهید به خود آن فرد بازگو کنید و بگویید:

3-توی
تاکسی نشسته بودی وبیرون را تماشا می کردی.با صدای بلند گفتی آقا لطفا ً نگه دارید
و دست را بردی توی جیبت.یکدفعه اخم هایت در هم فرو رفت وزیر لب گفتی:کیف
پولم...

یا
ممکن است برای جمعی از شما همین اتفاق افتاده باشد و بخواهید آن را تعریف کنید.می
گویید:

4-توی
تاکسی نشسته بودیم و بیرون را تماشا می کردیم.با صدای بلند گفتیم آقا،لطفاً نگه
دارید.دستمان را بردیم توی جیبمان.یکدفعه اخم هایمان در هم رفت و
گفتیم:کیف پولمان...

حال اگر به داستان
هایی که می خوانید خوب دقت کنید می بینید نویسنده ها هم داستان هایشان را از زاویه
دیدهای مختلف روایت می کنند.پس اگر ماجرای داستان از زاویه ((من)) روایت شود به آن
((من راوی))یا
زاویه دید((زاویه دید
اول شخص)) می گویند که گاهی ممکن است اول شخص مفرد باشدمثل
مثال شماره 1،و گاهی ممکن است زاویه دید اول شخص جمع باشد مثل مثال
شماره4.

اگر
ماجرای داستان از زبان ((او)) روایت شود به آ« زاویه دید((سوم شخص)) می گویند مثل مثال شماره 2.

اگر
ماجرای داستان از زبان ((تو)) روایت شود به آن زاویه دید ((دوم شخص)) میگویند مثل مثال شماره 3.

ساده
ترین و مناسب ترین شیوه های روایت داستان،زاویه دید اول شخص و زاویه دید سوم شخص
است.

در
زاویه دید اول شخص،نویسنده خودش را در قالب یکی از شخصیت های داستان قرار می دهد که
ممکن است شخصیت اصلی باشد یا شخصیت فرعی.در این روش راوی می تواند به درون کاوی
خودش بپردازد،اما نمی تواند به درون شخصیت های دیگر داستان نفوذ پیدا کند و احساس و
فکر آنها را انتقال دهد یا به توضیح رفتار شخصیت های دیگر داستان که از زاویه دید
او خارج هستند،بپردازد.

بقیه
مطلب را در جلسه بعد ادامه میدهیم.

برگرفته از کتاب
چگونه داستان بنویسیم صدیقه اسماعیل لو

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد