PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آموزشی زاویه دید داستانی



بلدرچین
22nd September 2012, 12:40 PM
زاویه دید (http://www.njavan.com/page/salimi4)

نویسنده: صهبا سلیمی

زاویه دید (Point of View)[1]

اگر بخش‌پیش، پی‌رنگ، را مطالعه کرده باشید، متوجه شده
اید که هر متن ادبی برای آن که شکل بگیرد و بتوان بدان نام داستان نهاد، باید
عناصری را دارا باشد که جزء شرط‌های لازم و کافی آن به حساب می‌آیند. پی‌رنگ، و
شخصیت، راوی، فضای داستان، و ... از شروط شکل گیری داستان به حساب می‌آیند.

زاویه دید از دیگر شرایط یک داستان است که در این جُستار
به اختصار توضیح خواهیم داد، و کسانی که علاقمند هستند می‌توانند به کتب داستان
نویسی رجوع کنند.

نویسنده وقتی شروع می‌کند به نوشتن، برای داستان خود
راوی[2] را برمی‌گزیند، یعنی کسی که داستان را روایت خواهد
کرد، و ما که خواننده باشیم از دید این روای با حوادث و شخصیت‌های داستان روبرو
خواهیم شد. اما این راوی کیست؟ راوی یک شخصیت دستوری[3] (اول
شخص، دوم شخص، و سوم شخص مفرد و ندرتاً جمع) است که از منظر او و از زاویه دید او
داستان بیان می‌شود. همین است که بدان زاویه دید می‌گوییم.

برای شناختن راوی کافیست به هنگام خواندن داستان به چند
سوال پاسخ بدهیم:

1- کسی که داستان را روایت می‌کند آیا در خود داستان
حضور دارد؟

2- اطلاعات راوی از حوادث و شخصیت‌های داستان به چه
میزان است؟

3- راوی تا چه میزان به درون شخصیت‌ها نفوذ می‌کند و
از حالات و اندیشه‌های آن‌ها به ما اطلاع می دهد؟

گفتیم راوی می‌تواند یکی از شخص‌های دستوری اول، دوم و
سوم شخص باشد که یا مفرد است یا جمع. اصولاً در داستان نویسی از راوی جمع به ندرت
استفاده می‌شود، و در بیشتر موارد اول شخص و سوم شخص مفرد به کار برده می‌شود. دوم
شخص نیز در برخی موارد مورد استفاده واقع شده، که در اینجا از آن می‌گذریم.

قبل از هرچیز به خاطر داشته باشید که در داستان نویسنده
به طور غیرمستقیم داستان را روایت می‌کند، و او از راوی داستان برای بیان مقصود خود
سود می‌جوید. برای مثال وقتی داستان هاکلبری فین اثر مارک تواین را می‌خوانیم،
می‌بینیم داستان از زبان اول شخص روایت می‌شود.

«اگر کتاب ماجراهای توم سایر را نخوانده باشی، درمورد من
هم مسلماً هیچ چیزی نمی‌دونی، ولی اهمیتی ندارد.» [4]

پس یکی از راوی‌های داستان، راوی اول شخص است. توجه داشته
باشید که راوی اول شخص لزوماً قهرمان اصلی [5] یا ضدقهرمان[6] نیست. این راوی می‌توان یک شخصیت حاشیه‌ای[7] باشد که شاهد رخدادن حوادث و سیر داستان است.

با این حساب می‌توان اول شخص را از منظر اهمیت نقشی که در
داستان به عهده دارد تقسیم کرد:

اول شخص با نقش اصلی: که قهرمان یا شخصیت اصلی
داستان است، و رویدادها را از دید خود برای ما که خواننده هستیم روایت می‌کند. در
داستان بوف کور، راوی اول شخص با نقش اصلی است. همچنین در داستان ناطور دشت[8] راوی رمان شخصیت اصلی نیز هست.



اول شخص در مقام شاهد[9]:
راوی یک داستان اگر اول شخص باشد، لزومی ندارد شخصیت اصلی باشد، بلکه می‌تواند
یکی از شخصیت‌های داستان باشد که سرگذشت شخصیت اصلی را که شاهد بوده برای خواننده
بازگو می‌کند. در رمان گتسبی بزرگ[10]، حوادث داستان از قول
یک شخصیت فرعی و حاشیه‌ای موسوم به نیک کاراوی[11] نقل
می‌شود.

گفتیم راوی دوم شخص به ندرت استفاده می‌شود، و از آن
می‌گذریم اما باید قبل از آن‌که وارد بحث راوی سوم شخص و انواع آن شویم، از میزان
دانش و اطلاعات و آگاهی راوی نیز سخنی به میان آوریم.

اگر روایتِ راوی به شیوه‌ای باشد که گویی از همه چیز خبر
دارد و از کمّ و کیف ماجراها به طور کامل مطلع است، و می‌تواند به هرکجا سربکشد و
از حوادث‌های مختلف داستان بدون محدودیت حکایت کند، به آن راوی دانای کل[12] و یا به اختصار دانای کل می‌گویند. راوی دانای کل می‌تواند
به درون شخصیت‌ها نفوذ کند و از نفسانیات و احساسات آن‌ها سخن بگوید. این نوع راوی
به ندرت می‌تواند اول شخص باشد، و چنین راویی گویی قدرتی الهی دارد که می‌تواند از
همه چیز مطلع باشد. این نوع راوی به ندرت مورد استفاده قرار گرفته است.

اما میزان اطلاعاتی که دانای کل حائز است می‌تواند بی حد
و حصر باشد و یا محدود. در چنین صورتی به راوی که اطلاعات محدود دارد، دانای کل
محدود[13] می‌نامند. اما منظور از اطلاعات محدود آن است که
راوی تنها در باب یکی از شخصیت‌های داستان اطلاعات کاملی را در دست دارد، و داستان
را از دید او تنها روایت می‌کند. تفاوت دانای کل و دانای کل محدود که بدان راوی
ذهنی[14] نیز می‌گویند، در آن است که اطلاعات دانای کل محدود
تنها به یک شخصیت منحصر می‌شود، اما دانای کل به اطلاعاتِ تمام شخصیت‌ها و حوادث
اشراف دارد، و با سیر در گذشته یا آینده زمانی داستان روایت خود را برای خواننده
بیان می‌کند. حال راوی ذهنی می‌تواند اول شخص باشد و با «من» بیان شود، و به
نویسنده اجازه و امکان آن را می‌دهد که اگر بخواهد نقش شخصیت اصلی داستان را ایفاء
کند یا آن که داستان را از دید خود (یعنی نویسنده) تعریف کند، چرا که راوی و
نویسنده در اینجا یکی می‌شوند.

حال اگر دانای کل محدود سوم شخص باشد، نقش پل ارتباطی را
بین خواننده و شخصیت داستان ایفاء می‌کند. در راوی سوم شخص که دانای کل فاقد هرگونه
محدودیت است، این امکان وجود دارد که خواننده از یک شخصیت به شخصیت دیگر برود و از
درون آن‌ها باخبر شود، و هر فصل می‌توان حول یک شخصیت دور بزند، اما در دانای کل
محدود چه سوم شخص چه اول شخص تنها امکان نفوذ به درون یک شخصیت هست. این درونیات را
گاهی با استفاده از جریان سیال ذهن روایت می‌کنند. برای مثال در داستان خشم و
هیاهوی فاکنر، در بخش آغازین داستان.[15]

در مقابل دانای کل، راوی کاملاً محدودتری نیز هست که
عملاً در حکم یک گزارش‌گر و شاهد است (راوی عینی)[16]. در
فوق که به شرح اول شخص شاهد پرداختیم این نوع راوی را معرفی کردیم و بدان راوی اول
شخص در نقش شاهد گفتیم. راوی عینی شبیه به همین راوی شاهد است و در دو جایگاه اول
شخص و سوم شخص قرار می‌گیرد، و مثل یک گزارش‌گر تنها آن‌چه را که دیده و شاهد بوده
بیان می‌دارد از ورود به ذهن شخصیت‌ها خودداری می‌کند.

در خلال تبیین میزان اطلاعات و دانش راوی از شخصیت‌های
داستان از راوی سوم شخص نیز نام بردیم و او را از نظر دانش محدود یا نامحدودی که
دارد مورد ارزیابی قرار دادیم. راوی سوم شخص از انعطاف زیادی برخوردار است و یکی از
راویان پرکار در ادبیات به حساب می آید، که خود در داستان حضور ندارد و شخصیت مشخص
و معلومی نباید داشته باشد. همچنان که گفتیم راوی سوم شخص یا عینی است یا ذهنی، و
یا دانای کل است یا دانای کل محدود.



معمولاً قاعده آن است که در سرتاسر داستان تنها از یک
زاویه دید و یک راوی استفاده شود، اما با این حال موارد خلاف این نیز وجود داشته
است. یکی از این موارد، چرخش و تغییر بین راوی اول شخص و راوی سوم شخص است. نویسنده
با این چرخش سعی دارد دنیای راوی سوم شخص را که بیشتر دانای کل داستان است به دنیای
راوی اول شخص که شخصی تر و خصوصی تر است پیوند بزند. نویسنده با این کار قصد دارد
خواننده را از منظرهای متفاوتی با زاویه دید متفاوتی با حوادث و شخصیت‌های داستان
روبرو کند.

یکی از نمونه‌های آشنای این چرخش زاویه دید، در داستان
جزیره گنج رابرت لویی استیونسن رخ می‌دهد، و راوی از سوم شخص به اول شخص تغییر
می‌کند.

ستاره 15
24th November 2012, 03:30 PM
سپاس[shaad]

بلدرچین
28th November 2012, 10:29 PM
سپاس[shaad]


[golrooz]
[golrooz]

fly in the sky
28th November 2012, 11:43 PM
ممنون[khanderiz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد