PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : طفل یتیم - اعتصامی



نارون1
15th September 2012, 06:04 PM
كودكی كوزه ای شكست و گریست
كه: «مرا پای خانه رفتن نیست


چه كنم اوستاد اگر پُرسد؟
كوزه ی اب از اوست از من نیست


زین شكسته شدن دلم بشكست
كار ایام جز شكستن نیست


چه كنم گر طلب كند تاوان؟
خجلت و شرم كم ز مردن نیست1


گر نكوهش2 كند كه كوزه چه شد
سخنیم از برای گفتن نیست


كاشكی دود آه می دیدم
حیف، دل را شكاف و روزن3 نیست


چیزها دیده و نخواسته ام
دل من هم دل است و آهن نیست

روی مادر ندیده ام هرگز
چشم طفل یتیم روشن نیست


كودكان گریه می كنند و مرا
فرصتی بهر گریه كردن نیست


دامن مادران خوش است، چه شد
كه سر من به هیچ دامن نیست؟


خواندم از شوق، هر كه را مادر
گفت با من كه مادر من نیست


از چه یك دوست بهر من نگذاشت؟
گر كه با من زمانه دشمن نیست؟


دیشب از من خجسته روی بتافت4
كز چه معنیت دینه بر تن نیست؟


طوق5 خورشید گر زمرد بود
لعل من هم به هیچ معدن نیست


لعل من چیست؟ عقده های دلم
عقد6 خونین به هیچ مخزن نیست


اشك من گوهر بنا گوشم
اگرم گوهری به گردن نیست


كودكان را كلیج7 هست مرا
نان خشك از برای خوردن نیست

جامه ام را به نیم جو نخرند
این چنین جامه، جای ارزن نیست


ترسم آن گه دهند پیرهنم
كه نشانی و نامی از من نیست


كودكی گفت: مسكن تو كجاست؟
گفتم آن جا كه هیچ مسكن نیست


رقعه8 دانم9 زدن به جامه ی خویش
چه كنم؟ نخ كم است و سوزن نیست


خوشه ای چند می توانم چید
چه توان كرد؟ وقت خرمن نیست


درس هایم نخوانده ماند تمام
چه كنم؟ در چراغ روغن نیست


همه گویند پیش ما منشین
هیچ جا بهر من نشیمن نیست


بر پلاسم10 نشانده اند از آن
كه مرا جامه خز ادكن11 نیست


نزد استاد فرش رفتم گفت:
«در تو فرسوده فهم این فن نیست

همگنانم12 قفا زنند13 همی
كه تو را جز زبان الكن14 نیست


من نرفتم به باغ با طفلان
بهر پژمردگان شكفتن نیست


گل اگر بود، مادر من بود
چون كه او نیست گل به گلشن نیست


گل من خاره های پای من است
گر گل و یاسمین15 و سوسن نیست


اوستادم نهاد لوح به سر
كه چون هیچ طفل كودن نیست


من كه هر خط نوشتم و خواندم
بخت با خواندن و نوشتن نیست


پشت سر اوفتاده ای فلكم
نقص «حطی» و جرم «كلمن»16 نیست

مزد بهمن همی ز من خواهند
آخر این آذر است بهمن نیست

چرخ، هر سنگ داشت بر من زد
دیگرش سنگ در فلاخن17 نیست

چه كنم؟ خانه ی زمانه خراب!
كه دلی از جفاش ایمن نیست







پانوشت:

1- خجلت: خجالت و شرمندگی
2- نكوهش: سرزنش
3- روزن: شكاف، سوراخ
4- روی بتافت: روی برتابید، رو برگرداند
5- طوق: گردن بند
6- عقده: غم، غصه، گره
7- كلیج: نان بزرگ روغنی، كلوچه
8- رقعه: وصله
9- دانم: می توانم
10- پلاس: گلیم ضخیم، پارچه كهنه
11- خز ادكن: نوعی خز بسیار تیره و مرغوب
12- همگنان: دوستان، رفیقان، همنشینان
13- قفا زنند: پس گردن می زنند
14- الكن: گنگ، لال، نارسا، ناگویا
15- یاسمین: یاسمن، نوعی گل
16- حطی و كلمن: كنایه از الفبا، ترتیب حروف الفبای عربی را با در نظر گرفتن ارزش عددی آن ها با «ابجد» «هوز» «حطی» «كلمن» و...مشخص می كند.
17- فلاخن: وسیله ای كه با آن سنگ پرتاب می كنند.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد