PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ادبیات فارسی چگونه آغاز شد؟



نارون1
10th September 2012, 05:36 PM
• ادبیات فارسی چگونه آغاز شد؟



- از‌قضا ادبیات فارسی آغازی تند و هیجان‌انگیز دارد. نخست چند نخ باریک را می‌بینیم که می‌سوزند و شعله‌ی کوچکی را به طرف مواد منفجره هدایت می‌کنند. این مواد گرداگرد یک انبار باروت قرار دارند.


قبل از رودکی از مجموع سرایندگان فارسی‌گو و نویسندگان فارسی‌نویسی که می‌شناسیم آثار اندکی بجا مانده است و اصولاً کارهای انجام‌شده ناچیزند. از هر کسی در گوشه‌ای چند بیت پراکنده یا نوشته‌های مختصری سراغ داریم:


قطعه شعر محمد‌بن‌وصیف سگزی که در تاریخ سیستان به یادگار مانده و دور نیست که اولین شعر فارسی باشد.


چند دوبیتی زیبا از آن جمله آن‌چه در چهارمقاله‌ی نظامی عروضی سمرقندی از قول حنظله‌ی بادغیسی (وفات 219) نقل شده است:


مهتری گر به کام شیر دراست
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی



هم‌چنین دو بیت از محمود وراق هروی (وفات 221) که به صد‌بار خواندن می‌ارزد


نگارینا به نقد جانت ندهم
گرانی در بها ارزانت ندهم
گرفتمستم به جان دامان وصلت
دهم جان از کف و دامانت ندهم



و یا طنز شیرینی که در این دو خط ابوسلیک گرگانی می‌بینیم (معاصر عمرین لیث صفاری بوده است که حدود سال‌های زندگیش را معلوم می‌کند. مرگ او قبل از سال 300 هجری اتفاق افتاده است.)


ایرانیان با استفاده از عروض عربی و تقلید از شیوه‌ی رکن‌بندی عرب در ساختن بیت، کلمه‌های فارسی را در قالب‌های مرسوم و گاه بی‌سابقه‌ای می‌ریختند و در کمال شگفتی از سازگاری و زیبایی آن لذت می‌بردند.




بمژه


دل ز من بدزدیدی
ای بلب قاضی و به مژگان دزد

مزد خواهی که دل ز من ببری
این شگفتی که دید دزد بمزد


امثال این نمونه‌ها همان نخ‌های مشتعلی هستند که به مواد منفجره‌ای چون شاهنامه‌ی منثور ابوالمؤید بلخی (اوایل قرن سوم) و دیوان اشعار رودکی سمرقندی (اواسط این قرن) رسیدند. کسانی در مورد حجم کار رودکی چنین می گویند


شعر او را برشمردم سیزده ره صدهزار


اما این انفجار نهایی نیست. انبار باروت هنوز منفجر نشده است [که در آینده در گفتگو از سبک خراسانی درباره‌ی آن سخن خواهیم گفت].




- ویژگی دوم پیدایش ادبیات دری آهنگین بودن آن بود. در تاریخ سیستان ضمن داستان دلکشی از پیدا شدن اولین شعر فارسی می‌گوید


تا پارسیان بودند سخن ایشان به رود باز گفتندی بر طریق خسروانی


در اینجا مراد از پارسیان، دربارهای کوچک و بزرگ روزگار ساسانیان است و لابد ایرانیان مرفهی که به قول حافظ تجملی داشته‌اند ۱ (http://www.aftab-magazine.com/articles/2006055.html#r1)

اما این نکته خود‌به‌خود سرشت آهنگین و وزن‌طلب ایرانیان را نشان می‌دهد. سرشتی که حتی بر داستان‌نویسی ما سایه انداخت و غول شعر را چنان به جان ادبیات فارسی افکند که گهگاه معنای شعر با ادبیات یکی شد.

ایرانیان با استفاده از عروض عربی و تقلید از شیوه‌ی رکن‌بندی عرب در ساختن بیت، کلمه‌های فارسی را در قالب‌های مرسوم و گاه بی‌سابقه‌ای می‌ریختند و در کمال شگفتی از سازگاری و زیبایی آن لذت می‌بردند.
دولتشاه سمرقندی در ضمن حکایتی خواندنی به وجود آمدن یکی از اوزان فارسی را چنین شرح می‌دهد



حکایت می‌کنند که یعقوب‌ابن‌لیث صفار که در دیار عجم اول کسی که بر خلفای بنی‌عباس خروج کرد او بود، پسری داشت و لیث۲ (http://www.aftab-magazine.com/articles/2006055.html#r2) او را دوست می‌داشت. روز عید آن کودک با کودکان دیگر جوز می‌باخت (تیله‌بازی یا تُشله‌بازی).

امیر به سر کوی رسید و به تماشای فرزند ساعتی بایستاد، فرزندش جوز می‌باخت و هفت جوز به گو افتاد (یعنی نوبت فرزند بود و او هفت گوی را در سوراخ‌ها رانده بود) و یکی بیرون جَست، امیرزاده ناامید شد پس از لمحه‌ای آن جوز بر سبیل رجع‌القهقرا به جانب گو قلطان شد (بعد از مدتی در اثر شیب زمین به طرف سوراخ برگشت) امیرزاده مسرور گشت و از غایت ابتهاج بر زبانش گذشت





غلطان غلطان همی رود تا لب گو


یعقوب را این کلام به مذاق خوش آمد. ندما و وزرا را حاضر گردانید. گفتند از جنس شعرست و ابودلف عجلی و الکعب به اتفاق به تحقیق و تقطیع مشغول شدند (تقطیع اصطلاحی است در عروض و مراد از آن یافتن مجموعه‌ای از هجاهاست که عیناً در کلام تکرار می‌شود) این مصراع را نوعی از هزج یافتند.

(هزج مجموعه‌ای از وزن‌های شعر است که پایه‌ی آن بر آهنگ لا لای لای لای نهاده شده است) مصرعی دیگر به‌تقطیع موافق این مصرع افزودند و یک بیت دیگر موافق آن ساختند و دوبیتی نام کردند. چندگاهی دوبیتی می‌گفتند تا این‌که لفظ دوبیتی نیکو ندیدند. گفتند که این چهار مصراع است. رباعی می‌شاید گفتن و چندگاه اهالی فضایل به رباعی مشغول بودند .... ۱ (http://www.aftab-magazine.com/articles/2006055.html#r1)




پس به طور خلاصه می‌توان گفت ادبیات فارسی با دو خصیصه ‌ زیر آغاز شد


1- رشد ناگهانی
2- غلبه‌ی شعر و کلام آهنگین




• حوزه‌ی جغرافیایی این ادبیات کجا بود؟


پاسخ: خراسان


اگر ایران را به صورت یک مربع تصور کنیم تصویر حمله‌ی اعراب به ایران پیکانی است که یکی از گوشه‌های شکل را نشانه می‌رود


درست نقطه‌ی مقابل این پیکان قرن‌ها دروازه‌ی یورش‌ها و چپاول‌هایی بود که اقوام ترک و ترکمان به این مربع می‌گشودند. تمدن‌هایی که در این حوزه شکل می‌گرفت (مادها، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان) همواره چشمی به این زاویه داشته‌اند و احیاناً امکانات نظامی خود را از سلاح و سربازخانه در این حدود مستقر می‌کردند. وقتی که اعراب از نقطه‌ی مقابل حمله کردند و پایتخت ایران را که ظاهراً در امن‌ترین نقطه‌ها ساخته شده بود گشودند، طبیعی بود که دربار و وابستگان آن به سمت مقابل فرار کنند. همچنین طبیعی بود که پس از شکست قطعی ایرانیان، نیروهای مقاومت نظامی و غیرنظامی در همان حوزه متمرکز گردند.


یکی از نتیجه‌های این مقاومت‌ها پیدایش اولین دولت‌های مستقل از خلفا بود که حامیان و سرمایه‌گذاران ادبیات فارسی بودند.








http://www.aftab-magazine.com/articles/2006055.html

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد