PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تقی خان



اسماعیل س
4th September 2012, 09:48 AM
تقی خان سپهوند
تقی خان: تقي خان پسر كلبلعلي خان(كله) پسر محمدخان پسر علي محمدخان پسر زین العابدین خان پسر میرزا احمد پسر دوست احمد پسر شمس الدین مي باشد (نسب نامه از حبیب الله محمدی سپهوند) پدر وي در حدود سالهاي ١٣٠٠ تا ١٣٠٥.ق در يك شبيخون كه خوانين اسدي بر سر رياست ايل بيرانوند در زمان حكومت مظفرالمك بر خوانين علي محمدي زدند همراه دو تن از برادرانش به نام هاي عليمرادخان و عودل خان و پسرعمويش پاپي خان كشته شد. تقي خان دوران كودكي خود را تحت سرپرستي عمويش علي عبدال خان (پدر عزيزالله خان معروف) گذراند و حتي دخترش را به تزويج تقي خان درآورد هنگامي كه سالارالدوله به عنوان حاكم نواحي غرب به اين منطقه آمد وي همراه ديگر پسرعموهايش ، عالي خان و علي دوست خان به عنوان تفنگ چي باشي (اصطلاح آن زمان) به سالارالدوله پيوستند و زماني كه سالارالدوله به عنوان مدعي تاج و تخت راهي تهران شد ، تقي خان از جمله خوانيني بود كه سالار الدوله را همراهي مي كرد.
زماني كه نظام السلطنه مافي ، حاكم لرستان به همراه والي پشتكوه براي سركوبي ايل بيرانوند به هرو رفتند تقي خان نيز وي را همراهي مي نمود. در اين لشكركشي برادر ناتني تقي خان به نام كريم خان كشته شد ، پسرعموهايش داوود خان و محمدقلي خان زخمي شدند و حتي خود وي از ناحيه گردن زخمي شد بعد از آنکه دولت مرکزی با حمایت و راهنمایی انگلستان تصمیم گرفته بود که ایران و خصوصا" لرستان را که چسبیده به خوزستان و از نظر سوق الجیشی برای آنها مهم بود تصرف کند ، لذا باید اشرار و یاغیان که از نظر آنان به صورت خود مختار به دور از قانون به سر می بردند و اجازه نیروهای دولتی را به این منطقه نمی دادند باید قلع و قمع می شدند . امیر احمدی که در بروجرد به سر می برد در حمله اول از شورشیان به سرکردگی خوانین بیرانوند شکست خورده بود ، از همکاری و تجربه خوانین استقبال می کرد.(روایت از حاج غلامرضا محمدی سپهوند ، اردیبهشت 1389)
تيره خوانين علي محمدي بيرانوند كه از زورگويي خوانين تيره زينبي بيرانوند سخت آزرده خاطر بودند زينبي ها در صف مخالف لشكرغرب قرار گرفته بودند تيره علي محمدي آماده براي راهنمايي و خدمتگذاري شدند براي نمونه تقي خان به وسيله ميرزا رحيم خان معين السلطنه كه روابط دوستانه اي با امير لشكر غرب ، اميراحمدي و حاكم لرستان ، شريف الدوله ، براي خود و تيره اش تأمين گرفت، چون ولي الله خان رييس تيره علي محمدي مقارن با توقف لشكر غرب در بروجرد ، به پشتكوه رفته و نزد والي غلامرضاخان(اميرجنگ) بود ، لذا تقي خان كه مردي متين و معقول و دانا بود پيش ميرزا رحيم خان معين السلطنه رفته و از او تقاضا كرد شرحي داير به آمادگي خود و تيره علي محمدي براي هرگونه خدمت به دولت در راه پيشرفت منظور به امارت لشكر غرب بنويسد ، معين السلطنه توسط شريف الدوله بني آدم تأمين نامه اي از اميراحمدي براي خوانين علي محمدي گرفت ضمنا" به خوانين مذكور نوشته شده بود كه تا آمدن اردو سر جاي خود باشند.(تاريخ لرستان روزگار پهلوي ،محمدرضا والی زاده معجزی ، صص ٢٦ و ٢٧)
تقی خان نامه ای به حاکم بروجرد نوشت و تاکید هرگاه نیروی دولتی به سمت خرم آباد حرکت کند وی حاضر است که با دولت مرکزی همکار کند و از مقاومت و قتل و کشتار ایل خود یعنی بیرانوند ها تاجایی که امکان دارد جلوگیری کند ، وی همچنین از طرف خاندانش(علی محمدی ها) نیز قول مساعدت داد که در خلع سلاح عشایر بکوشند. شریف الدوله بنی آدم امیر احمدی رااز محتوای نامه آگاه کرد ضمنا" وی نامه ای در جواب تقی خان نوشته و از او تشکر می کند. بعد از درگیری بین قوای دولتی و ایل بیرانوند در سال 1302 .ش که عده بسیاری از دو طرف در تنگه زاهد شیر تلف شدند ، لشکر غرب بالاخره وارد خرم آباد شد. یک روز بعد از استقرار لشکر به سرکردگی امیر احمدی در خرم آباد تقی خان به دیدار وی می رود و خود را به امیر احمدی معرفی می کند از این تاریخ همکاری و همیاری صادقانه تقی خان با هدف خدمت متقابل نسبت به ایل و دولت شروع می شود.
هدف تقی خان در وهله اول ایجاد آرامش و از بین بردن رعب و وحشتی بود که سران شورشی به راه انداخته بودند.امیر احمدی سخت مجذوب درایت ، شجاعت و شخصیت تقی خان شده بود ، در سفری که به خوزستان داشت تقی خان را نیز به همراهی خود برد ؛ بعد از امیراحمدی با توجه به سواقب درخشان طی حکمی ریاست ایل بیرانوند یعنی افرادی که مطیع شده بودند را به تقی خان سپرد.( روایت از حاج غلامرضا محمدی سپهوند ، اردیبهشت 1389)
ریاست تقی خان بر ایل بیرانوند
در آن اوقات، از رؤساي بزرگ ايل بيرانوند سرجنباني در قيد حيات نبود و آن عده قليل كه باقي مانده بودند ، از ترس جان يا در كوه ها فراري بودند يا قدرت اظهار وجود نداشتند ؛ در چنين اوضاع و شرايطي ، زمينه سركردگي تقي خان بر ايل بيرانواند خود به خود فراهم شده بود . مشاراليه كه چادر امنيت خود را به جاي ديوانخانه خوانين زينبي بر افراشته بود ، علاوه بر اين كه عملا" رتق و فتق امور طايفه اش بر عهده او محول شده بود ، عنوان حكومت و تصدي انتظامات طايفه نيز به او واگذار گرديد.(نام آوران لرستان ، محمدرضا والی زاده معجزی ، ص ٩٩)
تقی خان از طرف اکثر ایل بیرانوند نیز مورد اعتماد بود که در موقع خلع سلاح ، عشایر ایل بیرانوند سلاح خود را تحویل این خان متدین و آگاه به امور و مصالح ایل می دادند.
سرانجام تقی خان در26 تیر1306.ش در تنگ چرخستان در منطقه هرو به علت بی درایتی سلطان رحمان ، یکی از سران و همراهان لشکری که برای سرکوب یک شورش رفته بود ، در این تنگ غافل گیر شده و توسط عده ای از یاغیان بیرانوند به سرکردگی یدالله خان ، نصرالله خان و دوستعلی خان کشته شد تقی خان اشتباها" مورد هدف تیر یکی از اشرار قرار گرفت و جان خود را درراه امنیت لرستان و خدمت به ایل و دولت از دست داد ؛ هدف مقدس وی آرامش منطقه بودوی را به شهر قم برده و در آنجا به خاک سپردند.( روایت از حاج غلامرضا محمدی سپهوند ، اردیبهشت 1389) سپهبد امیر احمدی هنگام رساندن این خبر به رضاخان نوشت چشم لرستان کورشد.(روایت از حاج اردشیر محمدی سپهوند ، آذرماه 1389)


اعطای لقب سپهوند به خاندان علی محمدی از طرف رضاخان
انگلستان که طرح تهیه نقشه عبور راه آهن از لرستان را در سر می پروراند بعد از تحقیقات لازم به این نتیجه رسید که تا ایل بیرانوند در لرستان یکه تازی می کند این طرح فایده ندارد ، لذا با اجرای نقشه های لازم و فشار به دولت مرکزی با اعزام نیرو قصد قتل عام و قلع و قمع بیرانوند ها را در سر می پروراند و ما بقی بیرانوند ها را به مرز شمال تبعید کنند به قول حاج اردشیر سپهوند پسر عزیزالله خان رضاخان به سربازان اعزلمی به خاک لرستان دستور داده بود که بیرانوندها را از سرزمین لرستان بتراشند و اسرای آنها را به مرز شوروی تبعید کنند. یکی از سرکردگان نظامی به نام ارشد السلطنه کرمانشاهی از این دستور سری و محرمانه با خبر بود و چون از قبل با تقی خان آشنایی داشت ، موضوع را با تقی خان در میان گذاشت تقی خان احساس خطر کرد وی برای نجات ایل و تبار خود حاضر بود هرکاری را انجام بدهد ، تقی خان دست به بهترین کار ممکن زد همانطور که گفته شد وی فورا" نامه ای به حاکم بروجرد نوشته و قول همکاری با ارتش را می دهد به شرطی که به وی فرصت داده شود تا با ایل خود وارد مذاکره شود و تا می تواند به متمدن شدن ایل و دست برداشتن آنها از غارتگری کمک کند امیر احمدی از این قول مساعدت تقی خان تشکر کرد. بعد از ورود قوای غرب به خرم آباد تقی خان به ملاقات امیر اخمدی می رود و از نزدیک با تقی خان آشنا می شود ، امیر احمدی از تقی خان می خواهد که با عشیره و خاندانش از سایر بیرانوند ها جدا شده و نزدیک خرم آباد ساکن شوند. تقی خان بار دیگر با نامه ای از امیر احمدی می خواهد که حدود و ثغور تیره اش را مشخص کند وی عنوانی می خواهد تا از سایر بیرانوند ها متمایز شود. تقی خان غیر از اشرار و یاغیان و شورشیانی که امیر احمدی آنها را می شناسد حدود قوم و طایفه اش تمام ایل بیرانوند یعنی تمام کسانی که حاضر به همکاری با قوای غرب هستند معرفی می کند ، امیر احمدی با مرکز مخابره می کند لذا از مرکز عنوان و لقبی به افتخار سردار سپه (لقب رضاخان) با نام سپهوند در مورخه 29 خرداد 1305 به دليل خدمات وجان فشانی های تقی خان به لرستان و ایل بيرانوند و دولت مرکزی ازطرف شخص شاه (رضاخان) تيره علی محمدی به سپهوند تغير نام داد. تقی خان حدود سه سال شبانه روز برای اسکان ایل بیرانوند وآرام سازی آنها زحمت کشید.داده می شود ضمنا" هرکس از ایل بیرانوند عنوان سپهوند بگیرد در پناه تقی خان می باشد و جانش در امان است ، همین امر باعث شد که خیلی از افراد ایل بیرانوند با عنوان سپهوند از هجوم لشکر غرب در امان بمانند و بر جای خود که ملک آباء و اجدادی شان بود بمانند و تبعید نشوند. با اين حال حكم تبعيدي عشاير كه صادر شد تقي خان به همراه عزيزخان كه در هنگام اعطاي لقب سپهوند همراه پسرعمويش تقي خان بود و عشيره شان نيز در ميان آنها بودند در بين راه عزيزخان به تقي خان مي گويد ما كه قرار نبود تبعيد شويم پس چرا ما را نيز با ساير عشاير مي برند؟! اگر صلاح مي بيني سربازها را غافلگير كرده و آنها را خلع سلاح كرده و برگرديم ، تقي خان كه هم سن و هم تجربه اش از عزيزخان بيشتر بود وي را به آرامش دعوت كرد و گفت كه صبر داشته باش اگر ما را از بروجرد نيز رد كردند آن وقت دست به كار مي شويم ، هنوز وارد بروجرد نشده بودند كه دستور مي رسد : تقي خان و عشيره اش (خاندان علي محمدي) را دوباره به محل زندگي خود بازگردانيد ، اگر دور انديشي و تجربه تقي خان نبود سپهوندها نيز به دولت ياغي شده و سرنوشتي بهتر از ساير شورشيان بيرانوند نداشتند و تقي خان و عزيزخان چه بسا اين نام نيك را از خود باقي نمي گذاشتند (روايت از حاج غلامرضا محمدي سپهوند ، ارديبهشت ١٣٨٩)
طبق گفته عزیزالله خان سپهوند یکبارهنگامی که تقی خان در رکاب امیر احمدی در بروجرد بود آنها به یکی از مناطقی که مخالفان دولت به وسیله لشکر غرب تار و مار شده بودند رفتند امیر احمدی رو به تقی خان می کند و می گوید : تقی خان می حواهم برایت کاری انجام بدهم که خود و اولاد اولادت در راحتی و رفاه افتاده و همیشه زندگی خوبی داشته باشید ،تقی خان می گوید چه کاری سپهبد ؟ امیر احمدی می گوید این زمین ها و املاک صاحب ندارند آنها را برای خود تصاحب کن وبه نام خود ثبت کن ، تقی خان می گوید : ای امیر ما خود املاک فراوان و زمین های زیادی داریم و مالک هستیم و به این املاک نیازی نداریم ، تقی خان بعدا" برای عزیزالله خان توضیح می دهد که این املاک و زمین ها دارای مالک بوده اند که از ترس نظامیان گریخته اند و املاک و زمین های خود را به امان خدا گذاشته اند ، خدا را خوش نمیاید که من آنها را غضب کنم.(روایت از محمدمیرزا محمدی سپهوند ، مرداد 1389)
نوشته اسماعیل سپهوند

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد