PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : !! جمله های دلتنگی ام به تو !!



باستان شناس
27th August 2012, 01:04 PM
http://uc-njavan.ir/images/ov75rjjdb1l9e9pvh01.jpg (http://uc-njavan.ir/)


گاهی اوقات دلتنگ می شیم شاید برای

یک شخص و یا فرد از دست رفته و یا مادر و پدر و دوستی خواهر و برادری
که از دنیا رفتند

و یا

اشخاص زنده ای که بود و نبودشون یکی شده برای ما ...
ولی بازم گاهی ناگهان دلتنگش می شیم ...


و شاید برای کسی که دلتنگش هستیم الان بنویسیم

شاید از دیار باقی دلتنگی ما رو خوند و به خوابمون آومد

و یا

دوستی که براش دیگه دوست نیستیم ولی دلتنگش هستیم هنوز!

و یا عشقی از دست رفته که گذشته و تموم شده ولی دلتنگی اون هنوزم پابرجاست

اینجا جای گفتن همون دلتنگی هاست ...

[golrooz]

باستان شناس
27th August 2012, 01:07 PM
سلام مامان بزرگ مامان پری خوبم

الان خیلی دلم برات تنگ شده و میدونم جای خالی الان تو رو هیچکس پر نمیکنه چون دلم تنها برای تو تنگ شده ...

حالت چطوره ؟

یک سال از رفتن تو پیش خدا گذشته ولی هنوزم یادت هستم

و هر وقت پیراهن ها و مانتویی که برام دوختی می پوشم یادت می افتم و بعض گلو میگیره ....

الان خیلی دلم برات تنگ شده ....میدونم جات پیش خدا خوبه ....ولی دلتنگی من چی میشه ...

همیشه یاد مهربونی تو و خوش اخلاقیات هستم ....

یادت بخیر باشه همیشه یادتم
نوه تو
همیشه دلتنگ تو ..
سارا

محسن آزماینده
27th August 2012, 01:14 PM
گاهی وقتا دلتنگ کودکیم می شوم.همین

کاش دوباره میتونستم کودکیم را حس کنم.

h.jabbari
27th August 2012, 01:15 PM
دهانم پر از حرف است و دلم پر از درد ...

اما با دهان پر كه نمي شود حرف زد ...

h.jabbari
27th August 2012, 01:17 PM
مدت هاست تنها چیزی که مرا یاد ِ تو می اندازد
طعنه های دیگران است !
شاید اگر این " دیگران " نبودند ،
تو
زودتر از اینها
برای من ،
مـُرده بودی ...

homeyra
27th August 2012, 01:25 PM
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه های غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم

باستان شناس
27th August 2012, 01:29 PM
در تمام لحظه هایم تکرار می شوی ،

اما

تکراری نمی شوی…

ماه آفرید
27th August 2012, 01:34 PM
دلم تنگ است ...نه برای انسانها بلکه برای انسانیت
دلم تنگ است...نه برای ظاهر بلکه برای باطن
دلم تنگ است ... نه برای لبخند بلکه برای محبت نهفته در لبخند
دلم تنگ است... نه برای راه زندگی بلکه برای کسی که راه زندگی را به من اموخت
هنوز هم دلم تنگ است...نه برای معلم زندگی ام بلکه برای اخم هایش که مرا از بیراهه برمی گرداند
دلم تنگ است...و این دلتنگی با من است تازمانی که...

master_mind
27th August 2012, 02:09 PM
این روز ها احساس بچه ای رو دارم که رفت تو کوچه تا بازی کنه اما کسی بازیش نمی ده...

master_mind
27th August 2012, 02:12 PM
وقتي که تـنـهـام
بـالـاتـر و بـهـتـر ميتونم پـرواز کنم چون نه نگران جـا مـونـدنـم و نه نگران جا گـذاشـتـن...

master_mind
27th August 2012, 02:13 PM
دوستی ها بیرنگ .....بی کسی ها پیداست .....راست میگفت سهراب .....آدم اینجا تنهاست

h.jabbari
27th August 2012, 02:16 PM
می شکنم...
من اگر اشک به دادم نرسد می شکنم....



اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم....



بر لب کلبه محصور دلم



من در این خلوت خاموش سکوت



اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم...



اگر از هجر تو آهی نکشم تک تنها به خدا می شکنم...


به خدا می شکنم...

master_mind
27th August 2012, 02:21 PM
چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت …
صداقتت را میگذارند پای سادگیت …
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …
و وفاداریت را پای بی کسیت …
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج ...!!!

artadokht
27th August 2012, 02:27 PM
در روزهایی که دلم شکسته بود

یاد حرفهای "پدر ژپتو" افتادم که میگفت:

پینوکیو !

چوبی بمان...

آدم ها سنگی اند...

دنیایشان قشنگ نیست...

artadokht
27th August 2012, 02:31 PM
دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند


گفته بودم مردم اینجا بدند


دیدی ای دل در جهان یک یارنیست


هیچ کس در زندگی غمخوار نیست


دیدی ای دل حرف من بیجانبود


از برای عشق اینجا جا نبود


نوبهار عمر را دیدی چه شد


زندگی را هیچ فهمیدی چه شد


دیدی ای دل دوستیها بیبهاست


کمترین چیزی که مییابی وفاست


دیدی اینجا باید از خود گمشوی


عاقبت همرنگ این مردم شوی

- - - به روز رسانی شده - - -

artadokht
27th August 2012, 02:35 PM
وقتی خواستن ها بوی شهوت میدهند


وقتی بودن ها طعم نیازدارند


وقتی تنهایی ها بی هیچ یادی از یار با هر کسی پر میشود


وقتی نگاه ها هرزه به هر سو روانه میشود


وقتی غریزه احساس راپوشش میدهد


وقتی انسان بودن آرزویی دست نیافتنی میشود


دیگر نمی خواهمت


نه تو را و نه هیچ کس دیگر را . . .

artadokht
27th August 2012, 03:02 PM
گاهی اوقات

باید

بگذری

و

بگذاری

و

بروی ….


وقتی می مانی

و

تحمل میکنی ،

از خودت یک احمق می سازی

reza fallah
27th August 2012, 03:36 PM
برداران گرامی دلتنگی ها همچنان ادامه دارد لطفا به جای دلتنگی تلاش کنید تا شاد باشید
[khande]

shiny7
27th August 2012, 04:11 PM
ای وای!باز هم دلتنگی سایه اش را روی نیلوفر احساسم انداخته...

باز هم پوست مهتاب از ضعف و بیماری رنگ باخته...

ای وای!ببین چگونه باد و بوران گلدان کوچک قلبم را شکست...

ببین چگونه باز بغضی فرو خورده در ساقه لطیف هنجره ام نشست...

ای وای!چرا نمی توانم از هر نوری,عبوری,شعری بسازم...

چرا نمی توانم زیر جریان سحر آهنگ خدا را بنوازم...

ای وای!دوباره شب محکوم به قتل ستاره های خواب شد...

دوباره دل تنهای ماه برای ملاقات کهکشان بی تاب شد...

ای وای!نمی شود در این حوالی زیر اشک ابرها بی چتر بود...

نمی شود با نسیم بهشت مناجات کرد و بی حرف بود...

ای وای!چطور می توانی به پای غصه های سبز گیاه ننشینی...

چطور می توانی این همه دوری ماه از زمین بی کس را نبینی...

ای وای!می بینی امشب دلم حرف های بی کلام زیادی دارد...

می بینی ولی امشب هم کسی حوصله حرف هایم را ندارد...

master_mind
27th August 2012, 04:20 PM
خیلی جالبه!!!
من هیچ وقت بلد نبودم انشای خوبی بنویسیم یا یه متنی چیزی...اصلا ادبیات اینام خوب نبود....
ولی تنهایی ، سختی روزگار و بی وفایی ذوق انشا نوشتن و متن نوشتن و... رو به من آموخت.....

master_mind
27th August 2012, 04:21 PM
من به خودم مثل یک مداد رنگی نگاه می کنم شاید رنگ مورد علاقه تو نباشم اما میدونم روزی برای کامل کردن نقاشی ات به من نیاز پیدا خواهی کرد.

master_mind
27th August 2012, 04:23 PM
دوســــــت دارم با يكـــي بشـــينم صحــــــبت كـــنم
بـــعـــدش نـــگـــم :
كـــاش بـــهـــش نمـــيگفتـــم.

hadiare
27th August 2012, 04:24 PM
برای متعهد بودن مهم نیست یه حلقه فلزی توی دستت باشه

مهم
اینه یه حلقه از عشق دور قلبت باشه...

elinaaa
27th August 2012, 04:59 PM
دلم گرفته ای دوست،هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم،کجا من؟
کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من
نه بسته ام به کس دل،نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها،رها،رها،من
ز من هر آنکه او دور،چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک،از او جدا،جدا من
نه چشم دل به سویی،نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
زبودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من؟
ستاره ها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست،هوای گریه با من

faraneh bgh
27th August 2012, 05:08 PM
گاه هیچکس را نداشته باشی بهتر است داشتن بعضی ها تنها ترت میکند

david77
27th August 2012, 05:21 PM
ستاره ها هیچ گاه از خاطر آسمان نمی روندبگذار دل من آسمان باشدویاد تو ستاره

shiny7
27th August 2012, 05:26 PM
گوشه چشمم به سیل اشک های بی امان تر شد...چه کسی پاسخ گوست؟او که رفت و همه دنیا با او از من دور شد...چه کسی پاسخ گوست؟

shiny7
27th August 2012, 05:29 PM
صد ها شب,صد ها روز به خود بالیدم...که کسی را دارم تا در روز غمم...در کنارم باشد...دریغا ای دریغ!!...که همان کس که به او بالیدم...باعث روز غمم شد...افسوس!!

علی محمد همتی
27th August 2012, 06:38 PM
تو دنیایی که...#:-s

yas-90
27th August 2012, 06:49 PM
من دلم برای خودم تنگه.................همون کسی که خنده نقاب چهره ش نبود........از ته دل بود

shiny7
27th August 2012, 08:33 PM
دلم تنگ...تنگ و تنگ ترم لانه یک پرنده تنها...یک پرنده بی کس که به روزی به شوق پرواز,به شوق اوج گرفتن در آشمان پر کشید...اما نه آسمان ـبی بود...نه مردمش نگاه به پرواز او کردند...پرواز هم شوق و ذوق نداشت...کسی هم در آن لانه تنگ به انتظار پرنده ننشسته بود...پس پرنده باز نگشت...او هیچ وقت باز نگشت...و همچنان آن لانه تنگ خالی مانده است...به امید پرنده...پرنده ای که هیچگاه باز نگشت...

mozhgan.z.1368
27th August 2012, 09:47 PM
وقتی از ته دل احساس دلتنگی کردی بدان کسی هست که برای دیدنت لحظه شماری میکند(شکسپیر)

✿elnaz✿
27th August 2012, 11:28 PM
من که در تنگ برای تو تماشا دارم
با چه رویی بنویسم غم دریا دارم

دل پر از شوق رهایی است، ولی ممکن نیست

به زبان آورم آن راکه تمنا دارم
چیستم؟! خاطره زخم فراموش شده
لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم
با دلت حسرت هم صحبتی ام هست، ولی
سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟
چیزی از عمر نمانده است،ولی می خواهم
خانه ای که فروریخته برپا دارم
"فاضل نظری"

elinaaa
28th August 2012, 12:02 AM
رفیق! دلتنگ که شدی پیش من بیا.........
کمی غصه هست با هم می خوریم......!!!

roziye
28th August 2012, 12:51 AM
دلم گرفته ولی چیزی واسه گفتن ندارم

5000
28th August 2012, 01:03 AM
دل من تنگ روزهای کودکی که چیزی از بی مهری و نگرانی فردا و ترس از جا موندنو نداشتم دلم می خواد خداوند منو تو اغوش گرم محبت و بخششش جا بده و خطاهامو نادیده بگیره ....................[golrooz]

yas-90
28th August 2012, 01:59 AM
دلم آغوش میخواهد.........
نه مرد......
نه زن...........
خدایا به زمین نمی آیی؟؟

mehrab123
28th August 2012, 06:38 AM
دلم هیچ نمی خواهد
جز..................

.
.
.
.
.
.
.
.
.
اسمانی صاف زیرنور مهتاب
وخدایی که درهمین حوالیست

https://encrypted-tbn1.google.com/images?q=tbn:ANd9GcT7Hb8cqaRCbpdqVJoR76Z3xYzuPlrlu W-OANZ6yRJkhlEHHhzng-ufe3e0

leyli man
28th August 2012, 09:30 AM
آدم اینجا تنهاست

و در این تنهایی سایه نارونی تا ابد جاریست

به سراغ من اگر می آیید
نرم و اهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد شیشه نازک تنهایی من

محسن آزماینده
28th August 2012, 04:13 PM
گاهی وقتها که مجبور می شوم نقش بازی کنم دلم برای تو تنگ می شود.گاهی وقتها که مجبور می شوم حرفهایی بشنوم و فقط یکوت کنم یا بدتر از آن لبخند بزنم.گاها هم خودم را به نشنیدن می زنم تا بیشتر مایه خجالت نشوم(چه برای خودم یا دیگران).

در این مواقع آرزو میکنم خودت بودی جواب میدادی.کاش این کار را به خودت یاد نمی دادی.ولی لازمه بشنوی و ببینی و هیچی

- - - به روز رسانی شده - - -

گاهی وقتها که مجبور می شوم نقش بازی کنم دلم برای تو تنگ می شود.گاهی وقتها که مجبور می شوم حرفهایی بشنوم و فقط یکوت کنم یا بدتر از آن لبخند بزنم.گاها هم خودم را به نشنیدن می زنم تا بیشتر مایه خجالت نشوم(چه برای خودم یا دیگران).

در این مواقع آرزو میکنم خودت بودی جواب میدادی.کاش این کار را به خودت یاد نمی دادی.ولی لازمه بشنوی و ببینی و هیچی

Sookoot
28th August 2012, 04:23 PM
اصلاهم دلم برات تنگ نشده ! چون گرفتاری و دردسرایی که برام درست کردی رو تازه جمع و جور کردم...

الان هم آروم آرومم

.

.

.

.

راستی کی میای ؟! دلم برای شلوغ بازیا و دردسرات تنگ شده !

z.v
28th August 2012, 05:03 PM
شاید آرامتر میشدم ....
فقط و فقط....
اگر میفهمیدی حرفهایم به همین راحتی که میخوانی نوشته نشده اند.....

hosseinoo
29th August 2012, 04:15 PM
کاش می ماندی؛
ترکم نمیکردی؛
کاش خاک سرد قدر دستان گرمت را بداند؛
کاش بار دگر؛ در خواب یا بیداری؛
احساست کنم؛ هستی.

elinaaa
29th August 2012, 04:43 PM
(درد) می کشم نبودنت را....
دوستانه (د) را بر میداری و (رد) میشوی!!!
به گناهم نگاهی بینداز....
چیزی نبود جز دوست داشتن دوستانه بودنت را....
خواهش میکنم (رد) نشو...
بمان اما (درد) هم نشو!!!!!

mehrab123
29th August 2012, 05:13 PM
اغوشتو غیر من بروی هیچکی وا نکن منو ازین دلخوشیا آرامشم جدانکن من برای با تو بودن پر عشقو خاهشم واسه بودن کنارت تو بگو هرکجا پرمیکشم

leyli man
2nd September 2012, 12:42 PM
دلتنگم دلتنگ...
کسی صدای مرا می شنود؟!
او گفت بر نخواهد گشت..
پس من این همه زمان..
چرا رفت و برگشت آونگ ساعت را شمردم؟
پیر شدم از شوق انتظارش.. در جوانی..
این بی انصافی است..!
برای این همه عشق...
برای این همه صبر..
آه دنیا پاسخت چیست برای این همه درد...؟؟!

shiny7
2nd September 2012, 02:34 PM
نفس که مي کشم ، با من نفس مي کشد .قدم که برمي دارم، قدم برمي دارد.اما وقتی که می خوابم ، بيدار می ماند تا خوابهايم را تماشا کند....
او مسئول آن است که خوابهايم را تعبير کند.او فرشته من است، همان موکل مهربان.اشک هايم را قطره قطره می نويسد.دعاهايم را يادداشت می کند. آرزوهايم را اندازه می گيرد و هر شب مساحت قلبم را حساب مي کند و وقتی که مي بيند دلتنگم ، پا در ميانی مي کند و کمی نور از خدا مي گيرد و در دلم مي ريزد،تا دلم کوچک و مچاله نشود.
به فرشته ام ميگويم:از اينجا تا آرزوهای من چقدر راه است؟من کی به ته رويلهايم ميرسم؟ميگويم:من از قضا و قدر واهمه دارم.من از تقدير ميترسم.از سرنوشتی که خدا برايم نوشته است.من فصل آينده را بلد نيستم.از صفحه های فردا بيخبرم.ميگويم:کاش قلم دست خودم بود....کاش خودم مينوشتم.....
فرشته ام به قلم سوگند مي خورد و آن را به من مي دهد و مي گويد:بنويس.هر چه را که مي خواهی... بنويس که دعاهايت همان سرنوشت توست.تقدير همان است که خودت پيشتر نوشته ای...
شب است و از هزار شب بهتر است.فرشته ها پايين آمده اند و تا پگاه درود است و سلام.قلم در دست من است و مي نويسم.مي دانم که تا پيش از طلوع آفتاب تقديرم را خدا به فرشته ها خواهد گفت.
عرفان نظر آهاری[golrooz]

پت
2nd September 2012, 05:44 PM
کمی گیجم کمی منگم عجیب است

پریده بی جهت رنگم عجیب است

تو را دیدم همین یک ساعت پیش

برایت باز دلتنگم عجیب است !

elinaaa
13th September 2012, 01:13 PM
دلتنگم
تو را طلب نمی کنم...نه اینکه بی نیازم...صبورم!!!

h.jabbari
13th September 2012, 01:29 PM
http://s2.picofile.com/file/7142327197/securedownload.jpg

h.jabbari
13th September 2012, 01:32 PM
چقدر دلم برات تنگ شده ......
کودکی من ....








http://sharemychart.com/farzadim/charts/-GG7WD5KzV6.jpg

ساتین
14th September 2012, 02:41 PM
روزگـــــــار چنـــــان شاهــــــرگ کــــــلامم را بریــــــده کــــه سکـــوتم بنــــد نمــی آید!!

parichehr
14th September 2012, 06:45 PM
گاهی دلم ازهرچه آدم است میگیرد... گاهی دلم دوکلمه حرف مهربانانه میخواهد... نه به شکل " دوستت دارم" و یا نه به شکل " بی تو میمیرم " ... ساده شاید ، مثل :

" دلتنگ نباش، امیدت به خدا ... فردا روز دیگری ست ! "

parichehr
14th September 2012, 06:47 PM
دلتنگ شدن حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره تمنای بودنش را می کند …

parichehr
14th September 2012, 06:50 PM
دلمان که میگیرد ، تاوان لحظاتی است که دل بسته بودیم....

parichehr
14th September 2012, 07:02 PM
باران که می بارد دلم برایت تنگ تر می شود
راه می افتم
بدون چتر
من بغض میکنم ، آسمان گریه .....

نازخاتون
14th September 2012, 08:09 PM
تو وجودت.................................. مهربونه....................................
مهربون مثل عبادت.....................
واسه من که از (http://www.miyanali.com/)تو دورم................................. که به (http://www.miyanali.com/)رویات کردم

نازخاتون
14th September 2012, 08:11 PM
توی چشمات ................................ میشه گم شد................................. وقتی تو فکر فراری............................ سوسوی شب................................. لب دریا................................. از (http://www.miyanali.com/)تو مونده یادگاری............................... شعر و شراب................................. شوق و شرجی.................................... همه شاهدن که بودیم................................. لحظه ها رو لحظه لحظه..................................... من و تو با هم میخوندیم.................................. ..... تو وجودت.................................. مهربونه.................................... ... مهربون مثل عبادت................................... واسه من که از (http://www.miyanali.com/)تو دورم........................ که به (http://www.miyanali.com/)رویات کردم عادت....................... نفسی که بنده جونه.......................... جون تازه واسه بودن........................... مثل باور یه آهنگ............................... یه ترانه واسه خوندن.......................... تو وجودت مهربونه............................. تو وجودت....................... مهربونه........................... ریه هام.......................... پر شده از (http://www.miyanali.com/)تو.................... بی تو هر لحظه عذابه......................... حتی با فکر نبودت............................ شب و روز حالم خرابه........................ بغض معصوم و نجیبت........................ منو قانع کرد کمت شم.......................... ممنونم اجازه دادی............................... باتو درگیر غمت شم............................ تو وجودت.................................. مهربونه.................................... مهربون مثل عبادت..................... واسه من که از (http://www.miyanali.com/)تو دورم................................. که به (http://www.miyanali.com/)رویات کردم عادت.................................. نفسی که بنده جونه................................. جون تازه واسه بودن............................. مثل باور یه آهنگ...................................... یه ترانه واسه خوندن.................................. تو وجودت مهربونه............................. تو وجودت....................... مهربونه.................................... ..............................................

shiny7
14th September 2012, 09:25 PM
دلم واسه اون روز بارونی قشنگ و رویایی تنگ شده...همون روزی که درست عین تو قصه ها...من و تو...زیر بارون...به هم دل بستیم...
http://www.uc-njavan.ir/images/jai5pyubmkkqo66oza.jpg (http://www.uc-njavan.ir/)

elinaaa
15th September 2012, 06:44 PM
اینجا غروب.........
سنگ تمام میگذارد برای دلتنگی هایم!!!

reza-1369
16th September 2012, 09:40 AM
[color="#ff0000"]
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟•
•غافلگیر شدیم•
•چتر نداشتیم•
•خندیدیم•
•دویدیم•
•و•
•به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم•
•.•
•دومین روز بارانی چطور؟•
•پیش بینی اش کرده بودی•
•چتر آورده بودی•
•و من غافلگیر شدم•
• •
•سعی می کردی من خیس نشوم•
•و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود•
•.•
•و سومین روز چطور؟•
•گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری•
•چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد•
•.•
•و•
•و•
•و•
•و•
•چند روز پیش را چطور؟•
•به خاطر داری؟•
•که با یک چتر اضافه آمدی•
•و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم•
•.•
•فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم•
•تنها برو•
•.]

narma
16th September 2012, 12:48 PM
http://www.up.vatandownload.com/images/u2cr0jgeoy7s5g7drv9.jpg

leyli man
16th September 2012, 05:40 PM
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر

فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی

و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .

1=1+1
16th September 2012, 06:38 PM
بابایی قد یه دنیا دلم برات تنگ شده

دلتگیهامم به خودت رفته .ارام میاید و اتش میکشد و نمیرود

بابایی

خیلی دوست دارم

تو تنها مردی هستی که صادقانه دوستم داری

بابا
خيلي سخته لباسات تو کمد باشه اما ديگه خودت نباشی :((

خیلی دوست دارم باباsh_omomi76

leyli man
16th September 2012, 07:05 PM
لحظات شاد خدا را ستایش کن


و در لحظات سختی خدا را جستجو کن


و در لحظات آرامش خدا را مناجات کن


و در لحظات درد اور به خدا اعتماد کن


و در تمام لحظات خدا را شکر کن

parichehr
16th September 2012, 08:55 PM
زیر سقف دلگیر آسمان دیشب
برای بیداری اشک های بیچاره ام
تا صبح ستاره میشمردم
شاید دلیلش پشت دستهای تو پنهان شده باشد
شاید گناهش کف دست های من نقاشی شده باشد
شاید آن موسیقی غمناک قدیمی این چنینم کرده باشد
من چه تنهایم غریبه ، دلم گرفته است
می خواهم بگریم اما اشک به مهمانی چشمانم نمی آید
تنم خسته و روحم رنجور گشته
می خواهم از این همه ناراحتی بگریزم


اما پاهایم مرا یاری نمی کنند
مانند پرنده ای در قفس زندانی گشته ام
از این همه تکرار خسته شده ام
چقدر دلم می خواهد طعم واقعی زندگی را بچشم ......
چقدر دلم می خواهد ......................

shiny7
16th September 2012, 09:25 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/a9kcozm4xiepnellos4y.jpg (http://www.uc-njavan.ir/)

reza-1369
16th September 2012, 09:31 PM
تو همونی که صدام کرد
به اندازه‌ی تو کسی نیست.. که بتونه غممو کم کنه
بدونه یه وقتایی لازمه.. که تنهام بذاره و ترکم کنه

کسی نیست مثل تو با صداش.. بخوابم و رو ابرا بیدار شم
همیشه بلد باشه چیزی بگه که.. تو اوج دلتنگی خوشحال شم


تو همونی که صدام کرد.. اسممو به یادم آورد
منو آغوشش گرفت و.. صد دفعه با من زمین خورد

به اندازه ی تو کسی نیست.. که دستام به دستاش عادت کنن
یه جوری کنارم نشستی همه.. به آرامش من حسادت کنن

کسی نیست مثل تو با صداش.. بخوابم و رو ابرا بیدار شم
همیشه بلد باشه چیزی بگه که.. تو اوج دلتنگی خوشحال شم

تو همونی که صدام کرد.. اسممو به یادم آورد
منو آغوشش گرفت و.. صد دفعه با من زمین خورد

twins-26
16th September 2012, 10:22 PM
انقدر دلم تنگته که هرشب ستاره های آسمون خیالمو دونه دونه میچینم و با ماه پشت ابر مونده دلم که دیگه نوری هم نداره حرفامو میزنم به قول نظامی که میگه:
بگفتا هرشبش بینی چو مهتاب؟
بگفت آری ، چو خواب آید کجا خواب ؟

shiny7
16th September 2012, 11:11 PM
به یادم بیاور آن روز بارانی را*که قطره های اشک حسرت روی گونه هایم لیز می خورد*

وتو پنداشتی که گونه هایم را طرحی از دانه های سرد خیس باران آذین بندی کرده است*

وندانستی نگاهم بی قرار در پی یک لحظه معنا کردن برگشتنت دوید*

فریب آرزوی با تو بودن باز در کنج خیال سبز رنگم رویش کرد*
باری از احساس امید دوباره دیدنت غریبانه گوشه صحن وسیع قلب بی تابم نشست*
می دانم...می دانم هرگز گمان نمی بردی این گونه مجنون وار در آرزوی وصل تو روز ها را بر دامن پرچین شب های هجران بدوزم*
می دانم تو نمی دانستی که از این پس دیگر یک لحظه بی تو خواهان تپش های تند و پر شور قلب درد آلودم نیستم*

reza-1369
16th September 2012, 11:15 PM
دلم گرفته است س
دلم گرفته است




به ایوان می روم و انگشتانم را




بر پوست کشیده شب می کشم




چراغهای رابطه تاریکند




کسی مرا به آفتاب




معرفی نخواهد کرد




کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد




پرواز را به خاطر بسپار



پرنده مردنی است[/color][/size][/size]

1=1+1
17th September 2012, 12:46 AM
زیر سقف دلگیر آسمان دیشب
برای بیداری اشک های بیچاره ام
تا صبح ستاره میشمردم
شاید دلیلش پشت دستهای تو پنهان شده باشد
شاید گناهش کف دست های من نقاشی شده باشد
شاید آن موسیقی غمناک قدیمی این چنینم کرده باشد
من چه تنهایم غریبه ، دلم گرفته است
می خواهم بگریم اما اشک به مهمانی چشمانم نمی آید
تنم خسته و روحم رنجور گشته
می خواهم از این همه ناراحتی بگریزم


اما پاهایم مرا یاری نمی کنند
مانند پرنده ای در قفس زندانی گشته ام
از این همه تکرار خسته شده ام
چقدر دلم می خواهد طعم واقعی زندگی را بچشم ......
چقدر دلم می خواهد ......................


[entezar2][entezar2][entezar2][entezar2][entezar2][entezar2][entezar2]پری میدونم دلت برا من تنگ شده روت نمیشه بگی

من خودم فهمیدم [nishkhand]

mehrab123
17th September 2012, 12:46 AM
شوت می شود قلبم با پای تعنه هایت
درون محوطه ی جریمه عشق
که ....
که بهانه ای شد تا افساید اعلام شوی
یکه و تنها من
بی کس درحالی پابه توپ جلو میرفتم
که از تو شدم تکل پای قلبم
قاف قافیه ام
تکه پاره شد
از هم درید
خدا پنالتی اعلام کرد!
من با پای شکسته
تو با روح سیاه

من پشت توپ
تو در قعر دروازه
خداهم میبیند!

رفتم بزنم شوت اخر عشق را
نگاهم را ربود قلبم به تپش افتاد
ناله های عاشقی در فضای ورزشگاه قلبین شعله ور شد


دیگر تاب نداشتم که
راجاسینگ دستم را گرفت
و بازی با قلب های شکسته به پایان رسید
.....


سالها از ان بازی میگذرد که ...
دلتنگ بی وفایت شده ام

reza-1369
17th September 2012, 10:57 AM
وقتی هستی آنقدر محو تماشا و در کنار تو بودن هستم که از گذر سریع لحظات غافل می شوم
دوست دارم این لحظات کنار هم بودن را تا بی نهایت ادامه دهم...
وقتی هستی همه چیز "تو" می شود و من سراپا چشم
نمیدانی... نمیدانم.. هیچ کس نمی داند که چه قدر عاشقت هستم
چه قدر برای کنار تو بودن پرپر میزنم
چه قدر همیشه نگرانت هستم
همیشه چشم به راهت هستم
خدایا این عشق پاک را از ما مگیر
هر روز بر این عشق فزونی بخش و آن را شعله ور تر کن

reza-1369
17th September 2012, 11:09 AM
سلامممممممممممممممممممم

هر چند فک میکنی دیگه دوستت ندارم و نیازی ندارم در اشتباهی

اخه هم دوست دارم هم بهت نیاز دارم

خدایا همیشه وقتی دلم از روزگار . خانواده . همه چیزو همه کس میگرفت باهاش حرف میزدم واروم میگرفتم

اما حالا چی ؟ حالا که اونو ندارم چه خاکی تو سرم کنم ؟؟

خدایا قلبم داره میاد بیرون از بس غصه خورده دلتنگه . گرفته است دیگه همه جاش شکسته است و جایی واسه شکستن نداره

خدایا من چیکار کنم

این عشقی که بینمون بود چرا اینطوری شد ؟؟................

به خدا الان بهش نیاز دارم میخوام پیشش گریه کنم ..................دردودل کنم .....بهش بگم بی تو زندگیم معنایی نداره ای هم نفس دوستت دارم بیا پیشم

منو ببخش که تنهات گذاشتم ............... منو ببخش که بهت نامردی کردم هیچ وقت خودمو نمیبخشم که اینجوری تنهات گذاشتم .....................

دوس دارم الان بفهمم چیکار میکنی ؟ دوس دارم باز صداتو بشنوم ..........یادم میاد وقتی یه چیزی میگفتم منو مسخره میکردی و میخندیدی منم قهر میکردم ............ ولی میدونی الان قدر این بی وفاییتو میدونم .............. حتی به اونم الان راضیم .................. عزیزم چرا من باید حسرت داشتن تورو بخورم ...........چرا باید عشقمو از دس بدم چرااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااا ؟؟؟

چرا باید عذاب از دس دادن تو بکشم ؟؟؟

اخه من چه گناهی کردم که باید به خاطر با تو بودن این همه سختی بکشم و الانم که اخرش اینچوری نا تمام بمونه ومن عذاب و درد جدایی رو بکشم ؟؟

دلم واسه تو میسوزه که چرا به جرم من که در حقت نامردی کردم بسوزی و داغون بشی ؟؟؟؟؟

عشق من دوستت دارم ..............................................

عشق من دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارمممممممممممممممممممممم مم

parichehr
17th September 2012, 11:29 AM
×××××××××××

حتیـ کفشـ همـ اگر

تنگـ بآشد

زخمـ میکند

وآیـ بهـ وقتیـ کهـ

دلـــــــــــــــــ

تنگــ بآشد

×××××××××××

parichehr
17th September 2012, 11:34 AM
خــــــــــــــــــــــــ ـــــــــدایـا...!!!

هـــمه از تـــــــو مـی خـواهنـد بـدهـــــــی ،

من از تــــــــو مـی خـواهـم ، بــــــــــگیـری ...!!!

خـــــــــــــدایـا...!!!

ایـن هـــــــمه حـس دلـــتنـگی را از مـن بــــــــــــگیر...!!!

parichehr
17th September 2012, 11:42 AM
هرگز چشمانت را از آسمان بر ندار


آنجایی که خدا زندگی می کند


آنقدر به آسمان چشم بدوز تا خدا را ببینی


سرت را بالا بگیر


شک نکن . . .


خدا خودش را از تو پنهان نمی کند


او دیدنی ترین است!

خدایـــآا !

من اینجا دلــ ـمـ سخت معـــجزهــ میخواهــ ــد...!

reza-1369
17th September 2012, 11:48 AM
خدایا خودمو دل شکسته امو به تو میسپارم
بازم اومدم سراغ تو. هر زمان که ناراحتی و غم اون قدر بهم فشار میاره که نمی تونم جلوی گریمو بگیرم و حرف و دلداری هیچ کس هم آرومم نمی کنه میام سراغ تو. حس می کنم صبر و تحملم خیلی کم شده. حس می کنم دیگه زود کم میارم و دیر می تونم خودمو جمع کنم. نمی دونم شایدم حق دارم که این جوری شدم.

بالاخره منم زندگی آسونی نداشتم و تو زندگی خیلی ها بهم صدمه زدن حالا خواسته یا ناخواسته.
نمی دونم اون همه حرف کجای دلم تلنبار شده بود اما وقتی بیرونشون ریختم آروم شدم. وقتی فهمید یکی تو زندگیمه سعی کرد خودشو خوشحال نشون بده اما حس کردم خوشحال نشد.

اما امروز بازم غم نشسته تو دلم.ممکنه تو ندونی اما شک نکن که این اتفاق میفته. خیلی حال روحیم خرابه. باید سعی کنم خودمو جمع و جور کنم. امیدوارم خدا هم کمکم کنه. خدایا من به عدالتت شک نمی کنم و ازت می خوام هر وقت و هر جا که خودت صلاح می دونی تنبیهم کن. این بیشتر آزارم میده. خدایا تاوان دل شکستنم و اونیکه بهش ظلم کردم و دلشو شکستم رو به تو میسپارم و در عدالتت شک ندارم خدایا دوستش دارم

reza-1369
17th September 2012, 12:06 PM
رفتم، مرا ببخش و ...
رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت

راهی به جز گریز برایم نمانده بود

این عشق آتشین پر از درد بی امید

در وادی گناه و جنونم کشانده بود

رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را

بر اشکهای دیده ز لب شستشو دهم

رفتم که نا تمام بمانم در این سرود

رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم

رفتم، مگو مگو که چرا رفت، ننگ بود

عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما

از پرده ی خموشی و ظلمت، چو نــور صبح

بیرون فتاده بود به یک باره راز ما

رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم

در لا به لای دامن شب رنگ زندگی

رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان

فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی

من از دو چشم روشن و گریان فروختم

از خنده های وحشی طوفان گریختم

از بستر وصال به آغوش سرد هجر

آزرده از ملامت وجدان گریختم

ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز

دیگر سراغ شعله ی آتش ز من مگیر

می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم

مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر

parichehr
17th September 2012, 12:09 PM
برای تو نامه ای می نویسم ...
دلتنگی که دست از سر دل بر نمی دارد.دلتنگی که فاصله را نمی فهمد ! نزدیک باشی و اما دور ...دور ...دور !تنها که باشی تمام دنیا دیوار و جاده است .تمام دنیا پر از پنجره هایی است که پرنده ندارند ...پر از کوچه هایی که همه ی آن ها برای رهگذران عاشق به بن بست می رسند ! فکر کن پای این دیوارهای سرد و سنگین چه لیلی ها و مجنون ها که می میرند !

parichehr
17th September 2012, 12:12 PM
هنوز زود است ...
برای تو که از حال دلم غافلی زود است ...
نباید بفهمی که این روزها چقدر دلتنگم ...
نباید بفهمی که قدم هایم هر روز پیر و پیرتر شده اند ! و هر روز سایه ام ،کمرش خم و خم تر می شود !این روزها برای گریستن دیگر باران را بهانه نمی کنم ...برای بیقراری ام سراغ پنجره ها نمی روم ...وقتی قاصدکی روی شانه ام می نشیند دیگر از تو خبری نمی گیرم شاید نشانی ام را گم کرده ای...گیسوانم یک در میان سپید و سیاهند مثل روزهایی که یک در میان شاد و ناشاد می گذرند! کوچه ها را که نگو ...بی خبرتر از آن می گذرم که پنجره ای برایم گشوده شود ...تکان دستی ، سلامی...خیال کن غریبه ای که او را هیچ کس نمی شناسد !هنوز هم ایستگاه ها را دوست دارم ...نیمکت هایی که بوی تنهایی می دهند .هنوز هم انتظار را دوست دارم .هنوز هم زل می زنم به هر قطاری که می گذرد ...به دست هایی که توی هوا تکان می خورند و به بوسه هایی که میان دود ...گم می شوند ! خوش به حال قطارها همیشه می رسند ...اما من ...هیچ وقت نرسیدم ! هیچ وقت ...تمام زندگی ام فاصله بود ...

shiny7
17th September 2012, 01:00 PM
چشمان من

شب در چشمان من است

به سیاهی چشمهایم نگاه کن

روز در چشمان من است

به سفیدی چشمهایم نگاه کن

شب و روز در چشمان من است

به چشمهای من نگاه کن

چشم اگر فرو بندم

جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت





مرحوم حسین پناهی

shiny7
17th September 2012, 01:08 PM
شب یاد آور آهنگ حزن انگیز آن فرشته تنهاست
که شب ها را تا خود سحر بالای سرت بیدار می ماند
شعر دلتنگی هایش را در گوشت زمزمه می کند تا بخوابی
ستاره ها یاد آور برق چشمان فرشته اند
که با هر بار دیدنت
حتی از دور
حتی برای یک لحظه
شور وصف ناپذیری تمام وجود بی قرارش را فرا می گیرد
نسیم یاد آور نفس های فرشته است
که هر وقت غصه برای قلبت نقشه ای بکشد
فرشته با التهاب نفس هایش دست به دعا می برد
از خدایش
از خدایت
می خواهد که غم هایت را رسوا کند
شعر یاد آور روح خسته فرشته است
که روز و شب هزاران بار
فریاد پر از سکوتش
روح زخمی اش را ویران می کند
بیچاره فرشته.....

shiny7
17th September 2012, 05:59 PM
[golrooz]دلتنگی عذاب آور است.....تحملش سخت و دردناک است......ولی اگر دلتنگی و دوری از عزیزت نبود......قدر لحظه های بودن در کنارش را هرگز نمی دانستی.....و به سادگی دست از مهرش می شستی......دلم تنگ است......دلم به قدر مرگ یک ثانیه تنگ است......اما تحمل می کنم.......چرا که می خواهم قدر دان لحظه های حضورت باشم......دلم تنگ است.......زیبا و عجیب......عاشقانه دلم تنگ است........[golrooz]

1=1+1
17th September 2012, 10:23 PM
شما چرا اینقد غمناکین ؟[sootzadan]

- - - به روز رسانی شده - - -

شما چرا اینقد غمناکین ؟[sootzadan]

shiny7
17th September 2012, 10:28 PM
شما چرا اینقد غمناکین ؟[sootzadan]

- - - به روز رسانی شده - - -

شما چرا اینقد غمناکین ؟[sootzadan]


کی؟؟؟ماها؟؟؟!!!![gerye]
ای آقا.........[sootzadan]

reza-1369
18th September 2012, 06:48 AM
http://navid-eshgh.lxb.ir/upload/navid-eshgh/image/mano_bebakhsh.jpgاگه دلم تنگ میشه خیلی برات . . . . منو ببخش

اگه نگام گم می شه تو شهر چشات...منو ُببخش



منو ببخش اگه شبها ستاره ها رو می شمارم

اگه همش پیش همه بهت میگم دوست دارم



منو ببخش ا گه برات سبد سبد گل می چینم

منو ببخش اگه شبها فقط تو رو خواب میبینم



منو ببخش اگه تو رو می سپارمت دست خدا

اگه پیش غریبه ها به جای تو میگم شما



منو ببخش اگه واسه چشمای تو خیلی کمم

تو یک فرشته ای من خیلی باشم یه آد مم



منو ببخش اگه می خوام فقط بشی مال خودم

ببخش اگه کمم ولی زیادی عاشقت شدم

reza-1369
18th September 2012, 11:36 AM
دلم برای رفتن تنگ شده بود،احساس می کردم اسیرم تو یه قفسی که جای من نیست،برام تنگه،نمیشد نفس کشید،نمیشد داد و فریاد کرد،خسته بودم،رفتم،بردنم...

کفشهامو در آوردم،تازه بارون زده بود،سرد و مطبوع،ریه هام جون گرفتن،نفس کشیدم،بوی علف بارون خورده،بوی نم جنگل دیوونم می کرد،نفـــــــس کشـــــــــیدم....

سراپا سفید پوشیده بودم،آروم بودم و آزاد،سبزی خوشرنگ برگهای درختها و رقصشون تو آغوش شاخه چشمامو نوازش می کرد،رهـــــــــــــــــــ ـاشدم...

دوقدوم دورتر از من نواخته میشد،سنتور،عاشقانه ضرب می خورد، مضرابها روی تارها عاشقانه و ماهرانه فرود می اومدند...لذت بردم...نگاه انسانی که می نواخت سرشار از عشق بود...اون هم انگار رها بود...

تو عمیق ترین جای جنگل پاگذاشتم رو چمن،سنتور هم چنان عاشقانه و از صمیم قلب نواخته می شد...دلم هوای سهراب داشت...

زمزمه کردم درخیال خودم...ساز نواخته شد،درختها هم نوایی کردند و برگها رقصیدند...

reza-1369
18th September 2012, 11:38 AM
حال همه‌ ما خوب است،ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمانتا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ بازنیامدن است،اما تو لااقل
حتی هر وهله
گاهی
هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رؤیا شبیه شمایل شقایق نیست
راستی خبرت بدهم خواب دیده‌ام خانه ای خریده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار ... هی بخند
بی‌پرده بگویمت: چیزی نمانده است
من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچه ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
یادت می‌آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری؟
نامه‌ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه
از نو برایت می‌نویسم
حال همه‌ ما خوب است اما تو باور نکن!

elinaaa
20th September 2012, 01:08 PM
ساده میگویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست
از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن،ساده نیست
قلب تو پر بود از ماه و هزاران پنجره
ماه را از پشت یک دیوار دیدن ساده نیست
قلب من آتش گرفت از دوریت باران من
از دل این آتش سوزان پریدن ساده نیست

reza-1369
21st September 2012, 10:23 PM
بهترین خوشبختی زندگیم تو بودی
خوشی هایی که با تو تلخی را از یاد گلویم برد
گلویی که بغضها دیدی تلخی ها کشید...
بهترین ارزوهایم باتو بود برای تو بود
منی که برایت بال و پر میزدم مرد
مرد ادم سابق مرد ان احساس
نه این که دوریت تو را از یادم برده باشد نه ....
بعد رفتنت زندگی مرد
زندگی که با تو جریان داشت
با خنده هایت جریان میگرفت
با اشک هایت تلخ کام میشد
یاد ثانیه های با تو بودن بخیر....
لحظه های با تو بودن پر پر شد
پرپر شد جدا شدیم
پرپر شد غصه شدیم
دیگر چیزی برای ازدست دادن ندارم
دارو ندارم تو بودی
حال که نیستی جسمی بی روح هستم
حال درد هجران را میفهمم
جدایی البته به اجبار درد فراق
حتی کلبه ای ندارم در ان اشک بریزم
پس میروم
میروم روزی به نقطه ای نا معلوم
می روم با اشک هایم
میروم خستگی یک عمر غصه هایم را از تنم بیرون کنم
میروم خودم را برای دردی دیگر اماده کنم
میروم گرچه برای کسی مهم نیست
هر رفتنی رسیدن نیست
اما من رسیدم...........زود هم رسیدم
به ته دنیا به درد جدایی که سخت هست
تلخی غیر قابل توصیفی دارد
که برای من و تو زود است
خداوندا بیا امشب در حقم خدایی کن
بیا و بگذار امشب با خیالی اسوده چشم هایم را ببندم
بیا و بگذار امشب بدون خاطرات او بگذرد
بگذار امشب راحت بخوابم
خداوندا دست های نا امیدیم را بر سمت تو بالا بردم
پاسخی بده به دست های خسته ام
بنده ای را تنها گذاشته ام در بدترین شرایط
امیدم هم نوعم هم زبونم زندگیم تنهایش گذاشتم
گلم گلت خوشک شد

اما داغ غصه هایت هنوز تازه است
عمرم بیا من را دریاب نگذار عمرم و لحضه هایم این گونه سر شود به رسم پروانگی مان برای شادی و خوشبختی قشنگ ارزوهایت دعا میکنم

می دانم با تو بد کردم

آسمان آبی2020
22nd September 2012, 09:57 AM
دنیا را بد ساخته اند … کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد … کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری … اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد … به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند … و این رنج است …

1=1+1
22nd September 2012, 10:10 AM
[sar dard]





بهترین خوشبختی زندگیم تو بودی
خوشی هایی که با تو تلخی را از یاد گلویم برد
گلویی که بغضها دیدی تلخی ها کشید...
بهترین ارزوهایم باتو بود برای تو بود
منی که برایت بال و پر میزدم مرد
مرد ادم سابق مرد ان احساس
نه این که دوریت تو را از یادم برده باشد نه ....
بعد رفتنت زندگی مرد
زندگی که با تو جریان داشت
با خنده هایت جریان میگرفت
با اشک هایت تلخ کام میشد
یاد ثانیه های با تو بودن بخیر....
لحظه های با تو بودن پر پر شد
پرپر شد جدا شدیم
پرپر شد غصه شدیم
دیگر چیزی برای ازدست دادن ندارم
دارو ندارم تو بودی
حال که نیستی جسمی بی روح هستم
حال درد هجران را میفهمم
جدایی البته به اجبار درد فراق
حتی کلبه ای ندارم در ان اشک بریزم
پس میروم
میروم روزی به نقطه ای نا معلوم
می روم با اشک هایم
میروم خستگی یک عمر غصه هایم را از تنم بیرون کنم
میروم خودم را برای دردی دیگر اماده کنم
میروم گرچه برای کسی مهم نیست
هر رفتنی رسیدن نیست
اما من رسیدم...........زود هم رسیدم
به ته دنیا به درد جدایی که سخت هست
تلخی غیر قابل توصیفی دارد
که برای من و تو زود است
خداوندا بیا امشب در حقم خدایی کن
بیا و بگذار امشب با خیالی اسوده چشم هایم را ببندم
بیا و بگذار امشب بدون خاطرات او بگذرد
بگذار امشب راحت بخوابم
خداوندا دست های نا امیدیم را بر سمت تو بالا بردم
پاسخی بده به دست های خسته ام
بنده ای را تنها گذاشته ام در بدترین شرایط
امیدم هم نوعم هم زبونم زندگیم تنهایش گذاشتم
گلم گلت خوشک شد

اما داغ غصه هایت هنوز تازه است
عمرم بیا من را دریاب نگذار عمرم و لحضه هایم این گونه سر شود به رسم پروانگی مان برای شادی و خوشبختی قشنگ ارزوهایت دعا میکنم


می دانم با تو بد کردم



[afsoorde]

آسمان آبی2020
26th September 2012, 01:53 AM
هنوز هم دلم تنگ می شود

برای محض حرف زدنت
و برای تکیه کلامهایت
که نمی دانستی
فقط کلام تو نبود

من هم به آنها ...

تکیه داده بودم!

آسمان آبی2020
26th September 2012, 02:00 AM
لبـــــــــانم را دُوخته ام

مبــادا بگویم "دوســـــــتت دارم "

که هر بار گفتـــــم ،

تَنــــــــــــهایی ام بزرگتر شد

آسمان آبی2020
26th September 2012, 02:03 AM
تنهاییم را به گردن تو نمی اندازم
گردنت تاب این همه سنگینی را ندارد ...

آسمان آبی2020
26th September 2012, 02:06 AM
جدا که شدیم

هر دو به
یک احساس رسیدیم
تو به “فراغــــــت”
من به “فراقــــت”
یک
حرف تفاوت که مهم نیست

آسمان آبی2020
26th September 2012, 02:16 AM
دوستت خواهم داشت در ســـــــکوت
که مبادا در صـــــــدایم توقعی باشد
که خاطرت را بیازارد

آسمان آبی2020
26th September 2012, 02:18 AM
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست...؟
چه بگویم با تو ؟
دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ، ننگ که نیست
چه بگویم با تو ؟
که سحرگه دل من باز از دست تو ای رفته ز دست
سخت در سینه به تنگ آمده بود

reza-1369
27th September 2012, 12:02 AM
امشب حالم گرفته بود داشتم با یه عزیزی حرف میزدم...داشتم میترکیدم از شدت درد و غم
به هم گفت با خدا درد و دل کن!!!!خیلی حال میده....
منم گفتم باشه....هرکی درد و دل نکنه!!!!یه بسم الله گفتم و شد....
درد و دلهای من با خــــــــــــدا...
ممنون نجاتم دادی..........

elinaaa
30th September 2012, 12:42 AM
گاهی دلم از هرچه آدم است می گیرد...
گاهی دلم دو کلمه حرف مهربانانه می خواهد...
نه به شکل "دوستت دارم" و یا نه به شکل "بی تو میمیرم"...
ساده شاید مثل: "دلتنگ نباش،امیدت به خدا،فردا روز دیگری ست!!!"

zolfa
30th September 2012, 12:46 AM
همه ی کارهایت را بخشیدم...
جز آن تردید آخر هنگام رفتنت
که هنوز مرا به برگشتنت امیدوار نگه داشته !

zolfa
30th September 2012, 12:47 AM
مدت هاست نه به آمدن کسی دلخوشم،
نـــه از رفــتــن کــســی دلــگــیــر!

بی کسی هم عالمی دارد ...

zolfa
30th September 2012, 12:49 AM
نمی دانم
چرا
تا می گویم حالم خوب است
چشمانم
خیس می شوند ...


- - - به روز رسانی شده - - -


سلام مرا به غــرورت برسان ...
و به او بگو بهای قامت بلندش...تنهاییست ... !

zolfa
30th September 2012, 12:50 AM
آدم بايد يک " تو " داشته باشه ؛
که هر وقت از همه چي خسته و نا اميد بود ،
بهش بگه :
مهم اينه که تو هستي !
بي خيال دنيا ... !

Outta_Breathe1020
7th October 2012, 11:46 AM
من به پاییز تو عادت کردم

قول دادم هوس هیچ بهاری نکنم

mohade3 taqaV
9th October 2012, 11:00 PM
دل تو اولین روز بهار دل من آخرین جمعه ی سال وچه دورندو چه نزدیک به هم

parichehr
22nd October 2012, 03:07 PM
جهنمی به پا میکند دلم
وقتی آرزویی در ذهن بیاید و
تو میان آن نباشی ...!!

ساتین
1st November 2012, 07:06 PM
عزیزم کودک وجودم هی نبودنت را نق میزند...
لایق بهانه هایش باش...

nafise khanom
1st November 2012, 11:55 PM
ما انسان ها بدهکاریم به یکدیگر به خاطر تمام دوستت دارم هایی که پشت دیوار غرورمان ماند تنها به خاطر اینکه نشان دهیم منظقی هستیم.

سونای
2nd November 2012, 03:01 AM
منو ببـــــخش

اگه حرفام از روی دلســـــوزی نیس
اگه مثــــلـه تو شــــــــاد نیستم و
اگه اهل ترانه های پاپ نیستم و
منو ببخش
منو ببخش
بخاطر همه دروغایی که نگفتم و
بخاطر همه زندگی که نکردم
منو ببخش
......
منو میبخشی؟
واسه همه این حرفایی که بهت گفتم
منو میبخشی؟
واسه اینکه همیشه باهات رو راست بودم.....
منو ببخش
واسه اینکه واسه ی همه ی اینها ازم ناراحت شدی.....
منو ببخش

سونای
2nd November 2012, 03:17 AM
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.........
قاب عکس توست اما شیشه ی عمر من است..........


تولدت مبارک ............

Sookoot
2nd November 2012, 01:27 PM
هروقت دلت گرفت فقط سکوت کن !

چون هیچ کس توان ترجمه سکوت تورا ندارد ....

ساناز فرهیدوش
2nd November 2012, 02:34 PM
باران اضلاع فراغتر ا می شست

من با شن های مرطوب عزیمت بازی می کردم و خواب سفرهای منقش را می دیدم

من قاتی آزادی شن ها بودم

من دلتنگ بودم

سهراب سپهری

کلاه سفید
4th November 2012, 10:53 AM
اگر این روزها کمتر دلتنگ تو میشوم مرا ببخش...

shiny7
14th November 2012, 01:03 PM
همیشه جایی بود که با دیدنش یاد تو در خاطرم زنده میشد ، همیشه آهنگی بود که با شنیدنش حرفهایت در ذهنم تکرار میشد

آن لحظه ها همیشگی نبود ، عشق تو در قلبم ماندنی نبود ، بودنت در کنارم تکرار نشدنی بود![golrooz]

shiny7
14th November 2012, 01:05 PM
همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ، همیشه میترسیدم رهایم کنی ،مرا تنها بگذاری
اما…. تو آنقدر خوبی، که به عشق و دوست داشتن وفاداری
که حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنم
همین مرا خوشحال میکند ، همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند

- - - به روز رسانی شده - - -




همیشه دلتنگی بود و انتظار ، همیشه لبخند بود و به ظاهر یک عاشق ماندگار
امروز دیگر مثل همیشه نیست ، حس و حال من مثل گذشته نیست
امروز دیگر مثل همیشه نیست ، من هم طاقتی دارم ، صبرم تمام شدنیست

ساتین
22nd November 2012, 03:31 PM
من خوبم ...خسته نیستم ... فقط

گاهی دستم به این زندگی نمی رود !!

سونای
2nd December 2012, 03:58 PM
فقط آرووم نگاه کن
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خواستم بگم فدای همین نگاهتم[golrooz]

سونای69
2nd December 2012, 04:50 PM
منتظـر یکــ اتفـاقـم .. اتفـاق
.
.
.
ا : امـدن
تـ : تــو
فـ : فـارق
ا : از
ق : قصــه هـای رفـتن !

asmateacher
4th December 2012, 01:18 AM
من این روزا خیلی دلم گرفته خیلی ............واسم دعا کنید[golrooz]

سونای
7th December 2012, 11:08 PM
دوستی را که چشم انتخاب کند ممکن است محبوب دل نباشد
ولی
دوستی را که دل انتخاب کند بی گمان نور چشم خواهد شد......
و تو انتخاب دلی

[golrooz]

mozhgan.z.1368
7th December 2012, 11:45 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/zl01n1zb2odv46gcf8.jpghttp://www.uc-njavan.ir/images/2givyainmvw319n23ly.jpg

eng_mary
8th December 2012, 12:25 AM
پشت هر كوه بلند سبزه زاريست پر از ياد خدا.......! و درآن كوه كسي ميخواند كه خدا هست دگر غصه چرااااااااا؟؟؟؟

سونای
19th December 2012, 01:29 AM
مهربانم.........
یک جهان قاصدکِ ناز به راهت باشد........
بوی گل ، نذر قشنگی نگاهت باشد........
و خداوند شب و روز و تمام لحظات،
با همه قدرتِ خود، پشت و پناهت باشد.............[golrooz]

سونای69
19th December 2012, 07:59 AM
من ماندم و ١٦ جلد
لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش
مترادف “دلتنگی” نمیشود…
کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!
درد دارد…

ayda04
19th December 2012, 11:17 AM
دلم واسه گذشته ها و خندیدن های از ته دل تنگ شده
خسته شدم انقد مصنوعی خندیدم[narahat]
واسه دوستامو مامان جونمم همینجووووووور[afsoorde]

parichehr
29th December 2012, 11:18 AM
در دلم کودکیست که "بی تو بودنش" را نق میزند... من هیچ .. لااقل بهانه او باش!

parichehr
1st February 2013, 12:53 PM
آدم خوب قصه های من ...
دلتنگت شده ام ، حجمش را میخواهی ، خدا راتصور کن....

بانوی اردیبهشت
10th February 2013, 12:08 PM
سلام و درود[golrooz]

parichehr
15th February 2013, 06:46 PM
می دانی؟؟آدمهای ساده..

ساده هم عاشق می شوند..

ساده صبوری می کنند..

ساده عشق می ورزند..

ساده می مانند..

اما سخت دل می کنند..

آن وقت که دل می کنند..

جان می دهند...

سخت می شکنند..

سخت فراموش می کنند...

leyli man
20th February 2013, 05:32 PM
شغل شریفی است سوختن برای کسی که حتی برایت تب نکرد...

1=1+1
20th February 2013, 05:54 PM
من رنگم

شاید تو از رنگم بدت بیاید

ولی یه روز در طرح زندگیت به من نیازمند میشویی

ان روز من تصمیم میگیرم که میخواهم به تو رنگ بدهم یا ...

- - - به روز رسانی شده - - -

من رنگم

شاید تو از رنگم بدت بیاید

ولی یه روز در طرح زندگیت به من نیازمند میشویی

ان روز من تصمیم میگیرم که میخواهم به تو رنگ بدهم یا ...

سونای
27th February 2013, 12:45 AM
قرار بود این هزارمی باشه... اما شد هزارو دومی!! گفتم کلی مینویسم.... اما حرفم نمیاد...
http://www.uc-njavan.ir/images/6rk533hykujsvxfjvnty.jpg

zahra .at
27th February 2013, 10:07 AM
من اینجا بس دلم تنگ است !
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟ بسان رَهنوردانی که در افسانه‌ها گویند
گرفته کولبارِ زاد ره بر دوش
فشرده چوبدست خیزران در مشت
گهی پر گوی و گه خاموش
در آن مهگون فضای خلوت افسانگیشان راه می پویند
ما هم راه خود را می کنیم آغاز


سه ره پیداست،
نوشته بر سر هر یک به سنگ اَندر
حدیثی کَش نمی‌خوانی بر آن دیگر
نخستین: راهِ نوش و راحت و شادی
به ننگ آغشته، اما رو به شهر و باغ و آبادی
دودیگر: راه نیمَش ننگ، نیمَش نام
اگر سر بر کنی غوغا، و گر دم در کشی آرام
سه دیگر: راه بی برگشت، بی فرجام


من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟


تو دانی کاین سفر هرگز به سوی آسمانها نیست
سوی بهرام، این جاوید خون آشام
سوی ناهید، این بد بیوه گرگ قحبه‌ی بی‌غم
که می‌زد جام شومش را به جام «حافظ» و «خیام»
و می‌رقصید دست افشان و پاکوبان بسان دختر کولی
و کنون می‌زند با ساغرِ «مَک‌نیس» یا «نیما»
و فردا نیز خواهد زد به جام هر که بعد از ما
سوی اینها و آنها نیست
به سوی پهندشت بی‌خداوندی‌ست
که با هر جنبش نبضم
هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاک افتند


بهِل کاین آسمان پاک
چرا گاهِ کسانی چون مسیح و دیگران باشد
که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان
پدرْشان کیست؟
و یا سود و ثمرْشان چیست؟


بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
به سوی سرزمینهایی که دیدارش
بسان شعله‌ی آتش
دواند در رگم خون نشیط زنده‌ی بیدار
نه این خونی که دارم، پیر و سرد و تیره و بیمار
چو کرم نیمه جانی بی سر و بی دم
که از دهلیز نقب آسای زهر اندود رگهایم
کشاند خویشتن را، همچو مستان دست بر دیوار
به سوی قلب من، این غرفه‌ی با پرده های تار
و می پرسد، صدایش ناله ای بی نور
«کسی اینجاست؟
هَلا! من با شمایم ، های!... می پرسم کسی اینجاست؟
کسی اینجا پیام آورد؟
نگاهی، یا که لبخندی؟
فشار گرم دست دوست مانندی؟»
و می‌بیند صدایی نیست، نور آشنایی نیست، حتی از نگاه
مرده‌ای هم رد پایی نیست
صدایی نیست الا پِت پِت رنجور شمعی در جوار مرگ
مَلول و با سحر نزدیک و دستش گرمِ کار مرگ
وز آن سو می رود بیرون، به سوی غرفه ای دیگر
به امیدی که نوشد از هوای تازه‌ی آزاد
ولی آنجا حدیث بَنگ و افیون است - از اِعطای درویشی که می‌خواند
«جهان پیر است و بی‌بنیاد، ازین فرهادکش فریاد»
وز آنجا می‌رود بیرون، به سوی جمله ساحلها
پس از گشتی کسالت بار
بدان سان باز می پرسد سر اندر غرفه‌ی با پرده‌های تار
کسی اینجاست؟
و می‌بیند همان شمع و همان نجواست
که می‌گویند بمان اینجا؟
که پرسی همچو آن پیر به درد آلوده‌ی مهجور
«خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده‌ی خود را؟»


بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم

کجا؟ هر جا که پیش آید
بدآنجایی که می‌گویند خورشید غروب ما
زند بر پرده‌ی شبگیرشان تصویر
بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید: «زود!»
وزین دستش فُتاده مشعلی خاموش و نالد دیر

کجا؟ هر جا که پیش آید
به آنجایی که می گویند
چو گل روییده شهری روشن از دریای تر دامان
و در آن چشمه‌هایی هست
که دایم روید و روید گل و برگ بلورین بال شعر از آن
و می نوشد از آن مردی که می گوید
چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی
کز آن گلْ کاغذین روید؟
به آنجایی که می گویند روزی دختری بوده‌ست
که مرگش نیز چون مرگ «تاراس بولبا»
نه چون مرگ من و تو، مرگ پاک دیگری بوده‌ست

کجا؟ هر جا که اینجا نیست
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
ز سیلی زن، ز سیلی خور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم
درین تصویر
عُمَر با سوط بی‌رحم خشایرشا
زند دیوانه‌وار، اما نه بر دریا
به گرده‌ی من، به رگهای فسرده‌ی من
به زنده‌ی تو، به مرده‌ی من


بیا تا راه بسپاریم
به سوی سبزه زارانی که نه کس کشته، ندروده
به سوی سرزمینهایی که در آن هر چه بینی بکر و دوشیزه‌ست
و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده
که چونین پاک و پاکیزه‌ست
به سوی آفتاب شاد صحرایی
که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی
و ما بر بیکران سبز و مخمل گونه ی دریا
می اندازیم زورقهای خود را چون کُل بادام
و مرغان سپید بادبانها را می آموزیم
که باد شُرطه را آغوش بگشایند
و می رانیم گاهی تند، گاه آرام
بیا ای خسته خاطر دوست! ای مانند من دلکنده و غمگین


من اینجا بس دلم تنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی فرجام بگذاریم

سونای
27th February 2013, 03:11 PM
خسته در حبس ِ زمینم
ماه ِمن یادم کن........

به نگاهی به پیامی
سخنی شادم کن..........
[golrooz][golrooz][golrooz]

سونای
2nd March 2013, 09:50 PM
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.


برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی.



برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی.



برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی.



برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.



برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی.


برای همه وقتایی که با من زیر بارون خیس شدی



برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.



برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.



برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.



برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.



برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم"



برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.



برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.



برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.



برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.



برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.





برای همه وقت هایی که در چشمانم


نگریستی و صدای قلبم را شنیدی.


برای همه گلهایی که بدستم دادی


برای همه ی وقت هایی که تا پاسی از شب نشستی


و کامپیوتر یادم دادی.



برای همه ی وقتایی که اشکامو پاک کردی


برای همه ی وقتایی که ناراحتت کردم و تو دم نزدی


برای همه ی وقتایی که منو بخشیدی



ازت ممنونم .


ای همه هستی ِ خواهر...

sh_omomi70

http://www.ashpazonline.com/weblog_photos/nilabahar_ashpazonline_weblog_1351321124.jpg

asma777
5th March 2013, 12:39 PM
دلم به شدت تنـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــگ شدههههههههههههههههههه sh_omomi37


برای کسی که خیلی دوسش دارم sh_omomi2خیلی دوسم داره! sh_omomi92


نمیدونم اگه قرار بشه یه روزی نباشه sh_dokhtar9دوریشو چه جوری تاب بیارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! [narahatish]


یاد روزای سختی که کنارم بوده میافتم sh_omomi59 میبینم چه قد مهربونه و من چه قد مدیونشم!sh_omomi70


یاد خاطرات خوبی که با هم داشتیم به خیر smilee_new2 (30)

خاطراتی که شاید هیچ کس تجربش نکرده باشه، به نظر خیلیا دیونگی به حساب بیادsh_omomi125


ولی ما تجربش کردیم و از تجربه کردنش لذت بردیم!sh_omomi63


این روزا که به شدت دلتنگشم sh_dokhtar3یاد همین خاطرات و دیدن عکساشو و یاد قولایی که بهم داد میافتمsh_dokhtar15


امیدوارم هر چه زودتر تموم شه این دلتنگــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــی ! smilee_new1 (11)


یاد قدیمام به خیر، وقتی دلتنگ یکی میشدی، براش نامه مینوشتی و میفرستادی sh_omomi28

اینجوری هم دلتنگی تو کمتر میشد هم اونی که نامه براش نوشتی خیلی خوشحال میشد sh_omomi31


ای کاش میشد و میتونستم برات نامه بنویسم، ای کــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــاش!sh_dokhtar16

saamaaneh
12th March 2013, 12:51 AM
الان که دارم اینو مینویسم، مطمئنم تو خوب نیستی، ای کاش باورم میکردی و فقط باورم میکردی که برام عزیزی، که با شادیت شادم با غمت غمگین!

یادته بهم گفتی تو آبجی نداری من آبجیت!smilee_new1 (11)

کجایی آبجیه تنهایی های من، دلم تنگه برات، من آبجی پرشور و شیرینم رو میخوام، وقتی که باهاش حرف میزدم، آرومم میکرد، همدمم بود!

من حالم خوب نبود تو نگرانم میشدی تو برام خاطره تعریف میکردی وقتی میخندیدم تو بودی که از خنده من خوشحال میشدی!

دلتنگتم آبجی، خیلــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ی sh_dokhtar3به اندازه ی تمام غمی که الان داری به دوش میکشی، به اندازه ی تمام تنهایی که الان داری، به اندازه ی دل نازک و پاکی که داری!

من طاقت تنهایی رو ندارم، نمیخوام زندگی بدون آبجیمو دوباره تجربه کنم، دلم گرفتـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــه!sh_dokhtar3

فقط خوب شو، بشو آبجی همیشگی من، به خاطر خدا خوب شوووووووووووووووووووووووو وووووو!sh_dokhtar3 sh_dokhtar3 ​sh_dokhtar3

سونای
16th March 2013, 01:46 AM
بخــــــوان مَرا !
خط بـــِه خط ،
معنایـَـــمــ کُن ،
واژه بِه واژه ، حَرف به حرف

تمام بُغض هایم ، اشکــــــــ هایم ،
نگفته هایــَــم را مَرهم باش :(
که من از بــــرم این قصه ی تَنهایی را . . .

سونای
16th March 2013, 01:52 AM
گه گاه به پالان دوزهم سری میزنم

نه برای حال واحوال
برای جان بی چاره ام !
که لباس های خریت تنش ساخته ام
اندازه اش نیست!؟
می دانم
کی شود آنهارازتن درآورم؟!
خیاط ،تن را اندازه کن برلباس
جان اگرپاک شود
می کنم دربراوزیبا وپاک یک لباس
راستی شماهرچندیکبار
جان راشست وشومی دهید!؟
لباس تن چوآلوده شد
پاکش می کنید؟!!
جان گرکثیف شد چه باآن می کنید؟!
فهمیدم
عادت می کنیم!
این هم کاریست

- - - به روز رسانی شده - - -


گه گاه به پالان دوزهم سری میزنم

نه برای حال واحوال
برای جان بی چاره ام !
که لباس های خریت تنش ساخته ام
اندازه اش نیست!؟
می دانم
کی شود آنهارازتن درآورم؟!
خیاط ،تن را اندازه کن برلباس
جان اگرپاک شود
می کنم دربراوزیبا وپاک یک لباس
راستی شماهرچندیکبار
جان راشست وشومی دهید!؟
لباس تن چوآلوده شد
پاکش می کنید؟!!
جان گرکثیف شد چه باآن می کنید؟!
فهمیدم
عادت می کنیم!
این هم کاریست

سونای
16th March 2013, 02:10 AM
جاذبه ســـــيب، آدم را به زمين زد
و جاذبه زمين ، ســـيب را ؛

فرقـــي نمي کند ،

« ســـقوط »

سرنوشتِ دل دادن به هر جاذبه‌اي ،

غير از خــــــداست

و مـَنـــ به جاذبه‌اي مي انديشم

که پروازم مي دهد

به خـــــــدا …


- - - به روز رسانی شده - - -



جاذبه ســـــيب، آدم را به زمين زد
و جاذبه زمين ، ســـيب را ؛

فرقـــي نمي کند ،

« ســـقوط »

سرنوشتِ دل دادن به هر جاذبه‌اي ،

غير از خــــــداست

و مـَنـــ به جاذبه‌اي مي انديشم

که پروازم مي دهد

به خـــــــدا …

parichehr
16th March 2013, 12:30 PM
صدای قلب نیست

صدای پای توست که در سینه ام میدوی

کافیست کمی خسته شوی

کافیست بایستی

- - - به روز رسانی شده - - -

صدای قلب نیست

صدای پای توست که در سینه ام میدوی

کافیست کمی خسته شوی

کافیست بایستی

نارون1
21st March 2013, 03:40 PM
همیشــــه دلتنگی

به خاطر نبـــــــودن شخصی نیست

گاه به علت حضور کسی در کنارت است

که حواسش به تــــــــو نیست

***wanton74***
23rd March 2013, 09:12 PM
دیدی آقای پر ادعا؟
دست های مردانه ات که حرفش را میزدی نتوانست نگه دارد..
دلم را،بغضم را،احساسم را،آرزوهایم را..


- - - به روز رسانی شده - - -


دیدی آقای پر ادعا؟
دست های مردانه ات که حرفش را میزدی نتوانست نگه دارد..
دلم را،بغضم را،احساسم را،آرزوهایم را..

***wanton74***
23rd March 2013, 09:13 PM
در بازوبسته شدحتما باد بازشوخی اش گرفته،باز ادای آمدنت را درمی آوردتا دلم را درقفس دلتنگی بلرزاند..افسوس که نمیداند صدای پایت را حفظم.


- - - به روز رسانی شده - - -


در بازوبسته شدحتما باد بازشوخی اش گرفته،باز ادای آمدنت را درمی آوردتا دلم را درقفس دلتنگی بلرزاند..افسوس که نمیداند صدای پایت را حفظم.

***wanton74***
23rd March 2013, 09:15 PM
دوستت دارم
این جمله را بیش از هزاران بار برایم گفته بودی..
حالا ک نیستی فهمیدم،
دوستت دارم معادل کلمه ی خداحافظ است..

- - - به روز رسانی شده - - -

دوستت دارم
این جمله را بیش از هزاران بار برایم گفته بودی..
حالا ک نیستی فهمیدم،
دوستت دارم معادل کلمه ی خداحافظ است..

oftab
23rd March 2013, 11:33 PM
سلام عزیزم اگر تسلیم خواست خداشویم به داشته هایمان خشنود وزیاده خواهی راازخوددورنمائیم دلتنگی ازما فاصله گرفته وارامش جای انرا میگیرد از شما تشکر مینمایم

- - - به روز رسانی شده - - -

سلام عزیزم اگر تسلیم خواست خداشویم به داشته هایمان خشنود وزیاده خواهی راازخوددورنمائیم دلتنگی ازما فاصله گرفته وارامش جای انرا میگیرد از شما تشکر مینمایم

parichehr
25th April 2013, 10:01 PM
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دلخوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری…
http://www.asheghaneha.ir/wp-content/uploads/2011/08/12679322831.jpg

سونای
26th April 2013, 11:37 PM
بهترینم !
ای دوست!
"یادگار دیروز"!
دل من سیر برایت تنگ میشود هر روز....!

سونای
4th May 2013, 11:17 PM
ثانیه ها، روزها حقیرتر از آنند که بهانه ای برای از یاد بردنت باشند…




دلم برايت تنگ شده !
مي خواهم آنقدر اشک بريزم
تا غبار فاصله از قلبم تميـــز شود .
ولي مي ترسم ...



نقــاش خــــوبی نــــبودم...
..
اما
..
ايــن روزها...
..
به لطـف تــــــــــو...
..
انـــتظار را
..
ديـــدنی ميكــشـم

[golrooz][golrooz][golrooz]

sami-k
4th May 2013, 11:32 PM
ثانیه ها، روزها حقیرتر از آنند که بهانه ای برای از یاد بردنت باشند…




دلم برايت تنگ شده !

مي خواهم آنقدر اشک بريزم

تا غبار فاصله از قلبم تميـــز شود .

ولي مي ترسم ...



نقــاش خــــوبی نــــبودم...

..

اما

..

ايــن روزها...

..

به لطـف تــــــــــو...

..

انـــتظار را

..

ديـــدنی ميكــشـم

[golrooz][golrooz][golrooz]


گریه نکن ابجی[nishkhand] میدونم میدونم...ولی سلی ناز بر میگرده...من قول میدم...حالش خیلی زود خوب میشه[nishkhand][gerye][gerye]

سونای
4th May 2013, 11:35 PM
گریه نکن ابجی[nishkhand] میدونم میدونم...ولی سلی ناز بر میگرده...من قول میدم...حالش خیلی زود خوب میشه[nishkhand][gerye][gerye]

درسته...... به امید خدا زودی خوب میشه...آمین ...
نگران نباش... خداروشکر که به خیر گذشت........[golrooz]

sami-k
4th May 2013, 11:44 PM
درسته...... به امید خدا زودی خوب میشه...آمین ...
نگران نباش... خداروشکر که به خیر گذشت........[golrooz]


خخخخخخخخخخخخخخخ....من گریه نمیکنم....ناراحتم نیستم...دو روز نفس راحت میکشم....[nishkhand]
شمام خیلی جدی هستیا!!!حالا گریه نکن ابجی[nishkhand]
راستی ابجی شما جونشو نجات داداینا.....اگه شما نبودین باید زندیگیو بدرود میگفت[tafakor]

سونای
4th May 2013, 11:59 PM
خخخخخخخخخخخخخخخ....من گریه نمیکنم....ناراحتم نیستم...دو روز نفس راحت میکشم....[nishkhand]
شمام خیلی جدی هستیا!!!حالا گریه نکن ابجی[nishkhand]
راستی ابجی شما جونشو نجات داداینا.....اگه شما نبودین باید زندیگیو بدرود میگفت[tafakor]

از دست شما پسرا !!!!!![nishkhand] دور از جونش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نه! این چه حرفیه...!! اول اینکه خدا کمکش کرد.. دوم اینکه کسی هم اگر کاری کرده باشه اون شما بودی![cheshmak][golrooz]
راستی دیگه اگه حرفی بود بیا پروفایلم! یادم نبود اینجا تاپیک هست![nadidan]

سونای
17th June 2013, 12:42 AM
تا یادی هست ، من به یادت هستم
مگر آن روز که نه منی هست ، نه یادی، نه خیالی....

[golrooz][golrooz][golrooz]

سونای
17th June 2013, 12:49 AM
هزار کلمه بر جای خالی ات ریختم........



اما پر نشد...............

parichehr
18th June 2013, 07:39 PM
دلم برای لمس نگاهت

سخت دلتنگی میکند

به کدامین بهانه .. حواسش را پرت کنم.....

parichehr
18th June 2013, 07:55 PM
هزار کلمه بر جای خالی ات ریختم........



اما پر نشد...............


آری
از جنس بی نهایتی

سونای
24th July 2013, 11:51 PM
هه! حلال زاده ای....
نگرانت شده بودم که چرا چند وقته پیدات نیست.....
که اومدی.............
[golrooz][golrooz][golrooz]

solinaz
25th July 2013, 12:13 AM
بی تـو کنارِ

این خاطـره ها نِشَستـَن

دل می خـواهـَد؛

بـاور کـُن…

lich☠king
26th July 2013, 09:48 AM
خسته ام....نه از راهی که آمده ام !!!

یاانتظاری که گاه امانم را میبرد...

خسته ام از تکرار ندیدنت...!!!

my dream
19th August 2013, 10:17 PM
هـــر چقــــــدر هم که دور باشیـمــــــ

باز بهــمـــــــ نــــزدیکیــــــمــــــــ

بالا را نگاه کن!!!

هر دو زیر یک آسمانــیـــمـــــ

Capitan Totti
19th August 2013, 11:16 PM
گشته خزان نوبهاااار من! بهار من![nadanestan]
رفت و نیامد نگاااار من!! نگار من![nadanestan]

Sa.n
19th August 2013, 11:48 PM
http://uc-njavan.ir/images/ft3ybsqw3zxp1pqjay37.jpg

سونای
20th August 2013, 04:34 PM
خداوندا . . .




به فتح دریچه هایت آمده ام ، با دستهای تهی و پلک هایی ناگشوده بی آنکه بدانم کجاست روزنه ای که مرا به آفتاب می رساند!

چشم هایم را ستاره ای ببخش . پی اشاره ای آمده ام; بی توشه و برهنه پا، در جاده ای که نه آغازش را می دانم و نه پایانش را.

سرگردانم چون گردبادی که به گرد خویش می پیچد. در برهوت راه گم کرده ام ، چراغی بیاویز تا راه را بیابم .

تشنه ام ; پیاله ی دستهایم را شبنمی ببخش و جانم را ازین جامه ی سوخته مبرا کن، چون درختی از برگ های خشکیده!

مزرعه ام را درو کن از خوشه های گناه ; در هراسم از عذابت و امیدوارم به مهربانی ات.

دستهایم را سخت بفشار تا از لرزه بایستد. این شاخه های بی ثمر از سردی بادهای خزان به تو پناه آورده اند......

رهایم کن از بند تعلقات ....

خداوندا میخواهم جز تو را نه بشنوم و نه ببینم!







......مرا دریاب !

ای مهربان خالق ِ بی همتا

[golrooz]

parichehr
20th August 2013, 04:45 PM
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری

شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان

فردایی است، که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

ظرف امروز، پر از بودن توست

شاید این خنده که امروز، دریغش کردی

آخرین فرصت همراهی با، امید است

solinaz
20th August 2013, 05:03 PM
http://www.8pic.ir/images/66726223545834467050.jpg (http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

گاه دلم می گیرد (http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

گاه زندگی سخت می شود (http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

گاه تنها تنهایی آرامش می آورد (http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

گاه گذشته اذیتم میکند (http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

این گاه ها ... گهگاه تمام روزوشب من میشوند (http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

آن وقت بغض گلویم رامی گیرد! (http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

درست مثل همین روزها... (http://asheghanesara.ir/)

my dream
24th August 2013, 06:43 PM
اینجا همه دلتنگند
دنبال گمشده ای هستند
من هم دنبال گمشده ای می گردم
گمشده ای به نام من ...

.
.
.

دلیلــی بـــرای درک متقـــابـــل نمــی بیـــنـــم ،

وقتـــی تــو اســم هـــرزگـــی هـــایـــت را آزادی میگـــذاری ...!




پ ن:مخاطب عام

F.M.N
31st August 2013, 10:02 PM
یه روزی میرسه که جای خالیم رو با هیچ چیز


نمیتونی پر کنی

من خاص نبودم

فقط دوست داشتنم بی ریا بود


و دوست داشتن بی ریا کیمیاست !!!


- - - به روز رسانی شده - - -



روزگاری خواهد رسید...



همچنان كه در آغوش دیگری خفته ای , به یاد من , ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی...



دلت هوایم را خواهد كرد



به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را...



خنده هایمان را...



اشكهایم را...



حرف هایم را...



در آن لحظه در دلت میگویی : دلتنگت شده ام



**********************

solinaz
30th September 2013, 02:00 PM
باید واژه ها را ادب کنم...

یعنی چه که

تا پلک به هم می زنم

چراغ به دست می گیرند

و صفحه را روشن می کنند


از خاطرات تو...!!

meydanmin
30th September 2013, 02:09 PM
[golrooz][golrooz][golrooz]

سونای
8th October 2013, 01:40 PM
ناراحتت کردم دم رفتن
خواستم که نا امید بشی از من
این عادلانه نیست میدونم
ازم نپرس چطور میتونم
یکم واست لازمه بی رحمی
دلیلشو حالا نمیفهمی
به بغض وادارم نکن انقدر
این گریه ها باشه برای بعد
تو قلب من یه امپراطوره
تسلیم میشه چون که مجبوره
برو نباید مال من باشی
خواهش نکردم این یه دستوره
نفرین به این وجدان بیهودم
ای کاش من خودخواه تر بودم
غرور من اینبار حق داره
دنیا بمن خیلی بدهکاره
سکوت یعنی مرده فریادم
باید تورو از دست میدادم
از من به تو پنجره ای وا نیست
وقتی که خوشبختیت اینجا نیست
[golrooz][golrooz][golrooz]

k.ahmadi
8th October 2013, 02:32 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/y1xyj782kvmzg16m0sr1.jpg (http://www.uc-njavan.ir/images/y1xyj782kvmzg16m0sr1.jpg)

تبسم 222
8th October 2013, 09:00 PM
پائیز بود...تنها یک برگ مانده بود....درخت گفت :بامن بمان تا ابد. ...برگ پذیرفت ...بهار شد ...اما درخت عشقش را میان آن همه برگ گم کرد!!!

fly in the sky
8th October 2013, 09:51 PM
کاش بهار در دلم رنگی دگر داشت

k.ahmadi
9th October 2013, 04:15 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/q4h9r7prqab8f8x8ujtd.jpg (http://www.uc-njavan.ir/images/q4h9r7prqab8f8x8ujtd.jpg)

تبسم 222
9th October 2013, 08:57 PM
غمگینم ... خیلی غمگینم .... نمیدونم تو زندگیم چرا هی نمیشه...

چکامه91
9th October 2013, 09:32 PM
هر کجای این سرزمینی،
باش!
فقط هر روز خنده هایت را برایم پست کن
قلب من برای تپیدن نیاز به انگیزه دارد...

چکامه91
15th October 2013, 10:04 PM
دستم نقاشی بلد نیست
اما،
دلم برایت،
پر میکشد...

mahsa22
15th October 2013, 10:26 PM
گمم نكن....در گوشه ای از حافظه ات ارام مينشينم فقط بگذاربمانم.

تبسم 222
19th October 2013, 11:52 PM
بدبختی بزرگی است
که دیگری را به رغم اینکه دیگر دوستمان نمی دارد ،
همچنان دوست بداریم ...

Arefe.B
11th November 2013, 11:36 PM
سر به هوا نیستم...
اما...
همیشه چشم به آسمان دارم...
حال عجیبیست...
این همان آسمانیست که...
شاید تو...
دقایق پیش...
به آن نگاه کرده ای...

نارون1
14th November 2013, 09:18 PM
http://jokestoon.com/wp-content/uploads/2013/10/541118_qSNRJqAR.jpg

Arefe.B
15th November 2013, 01:38 PM
تو کیستی ، که من اینگونه ، بی تو بی تابم ؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم .
تو چیستی ، که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق ، سرگشته ، روی گردابم !
تو در کدام سحر ، بر کدام اسب سپید ؟
تو از کدام جهان ؟
تو در کدام کرانه ، تو از کدام صدف ؟
تو در کدام چمن ، همره کدام نسیم ؟
تو از کدام سبو ؟
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه !
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه !
مدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاه !
کدام نشأه دویده است از تو در تن من ؟
که ذره های وجودم تو را که می بینند ،
به رقص می آیند ،
سرود می خوانند !
چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یک سخن با تو :
به من بگو که برو در دهان شیر بمیر !
بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف !
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر ؟
ترا به هرچه تو گویی ، به دوستی سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه ، صبر مخواه .
که صبر ، راه درازی به مرگ پیوسته ست !
تو آرزوی بلندی و ، دست من کوتاه
تو دوردست امیدی و پای من خسته ست .
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است .

homeyra
15th November 2013, 03:22 PM
گوشه ی راستم بنویس
“زنده”
پخش مستقیم
از کجایش مهم نیست ،
بنویس زنده است
هر چند دلش گرفته باشـــد!!

رضوس
18th November 2013, 01:43 PM
به تو عادت کرده بودم
ای به من نزدیک تر از من
ای حضورم از تو تازه
ای نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگی به شبنم
مثل عاشقی به غربت
مثل مجروحی به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه های من بی تو
تجربه کردن مرگه
زندگی کردن بی تو
من که در گریزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گریه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبریز سکوته
خونه از خاطره خالی
من پر از میل زوالم

del shekasteh
18th November 2013, 03:36 PM
دلم تنگ شده برای کسی که تنبیهم می کرد...
تشویقم می کرد...
راه رو به من نشون می داد...
دلم تنگ شده برای چشمایی که با نگاش می فهموند که بهم افتخار میکنه...
دلم تنگ شده برای صدای دلنشینش که آرومم کنه...
دل تنگم برای دستای زبرش...
دلم تنگ شده برات بابا، خیلی وقته که دلتنگم و با گریه های شبانه خودمو آروم می کنم...
دلم تنگه...
...
http://hm2061368.persiangig.com/d8afd984d8aad986daafdb8c.jpg

سونای
20th November 2013, 12:00 AM
روز پاييزي ميلادِ تو در يادم هست



حالا ببخش اگر من با حریق یاد ها همسفر شده ام





روز پاييزي ميلاد تو در يادم هست
روز خاکستري سرد سفر يادت نيست
ناله ناخوش از شاخه جدا ماندن من
در شب آخر پرواز خطر يادت نيست
تلخي فاصله ها نيز به يادت مانده ست
نيزه در باد نشسته ست و سپر يادت نيست
يادم هست يادت نيست
خواب روزانه اگر در خور تعبير نبود
پس چرا گشت شبانه. در به در يادت نيست؟
من به خط و خبري از تو قناعت کردم
قاصدک کاش نگويي که خبر يادت نيست
يادم هست يادت نيست
عطش خشک تو در ريگ بيابان ماسيد
کوزه اي دادمت اي تشنه مگر يادت نيست؟
تو که خود سوزي هر شب پره را مي فهمي
باورم نيست که مرگ بال و پر یادت نیست
تو به دل ريختگان چشم نداري بي دل
انچنان غرق غروبي که سحر يادت نيست
يادم هست ...يادت نيست....

[golrooz][golrooz][golrooz]

تولدت مبارک

رضوس
20th November 2013, 11:32 AM
به تو از تو می نويسم
به تو ای هميشه در ياد
ای هميشه از تو زنده
لحظه های رفته بر باد

وقتی که بن بست غربت
سايه سار قفسم بود
زير رگبار مصيبت
بی کسی تنها کسم بود

وقتی از آزار پاييز
برگ و باغم گريه می کرد
قاصد چشم تو آمد
مژده ی روييدن آورد

ای هميشگی ترين عشق
در حضور حضرت تو
ای که می سوزم سراپا
تا ابد در حسرت تو

به تو نامه می نويسم
نامه ای نوشته بر باد
که به اسم تو رسيدم
قلمم به گريه افتادای تو يارم روزگارم
گفتنی ها با تو دارم
ای تو يارم
از گذشته يادگارم

به تو نامه می نويسم
ای عزيز رفته از دست
ای که خوشبختی پس از تو
گم شد و به قصه پيوست

در گريز ناگزيرم
گريه شد معنای لبخند
ما گذشتيم و شکستيم
پشت سر پلهای پيوند

در عبور از مسلخ تن
عشق ما از ما فنا بود
بايد از هم می گذشتيم
برتر از ما عشق ما بود

meydanmin
20th November 2013, 01:57 PM
يه روز خودم،
خودمو تو كوچه‌ها جا مي‌ذارم
يه روز خودم
به خودم پشت پا مي‌زنم
يه روز خودم
تنگ غروب
واسه خودم گريه مي‌كنم
يه روز
بدون اين‌كه كسي بفهمه
خودم چشم خودمو مي‌بندم
يه روز
بي‌اونكه كسي بفهمه
خودم سر خاك خودم گريه مي‌كنم
واسه تنهاي‌ايم
واسه بي‌كسي‌ايم

solinaz
24th November 2013, 10:12 PM
زمستان و تابستان ندارد …
نباشی چهار ستون بدنم میلرزد !

ریحانات
25th November 2013, 07:43 PM
باز امشب تنها شدم
انگشتانم نمی لغزد در پی نوشتنه پیامی عاشقانه
دلم تنگ است
اما برای کدامین معشوق!
آنکه در دلم جایی ندارد !
یا آنکه من در دلش جایی ندارم!
دیر زمانیست که تنها همدم من اشک چشمانم شده....

H37
8th January 2014, 01:10 AM
سیگار یه درس خوبی به من داد :
به پای کسی بسوز که نفسشو خرجت کنه …

vampiree girl
17th July 2014, 02:12 PM
باهیچ جمله ای قابل توصیف نیست
.
.
.
پس راحت
.
.
.
بی مقدمه
.
.
.
میگویم...

دلم برایت تنگ است!!

محسن آزماینده
17th July 2014, 02:18 PM
جا داره یادی کنیم از خانم دکتر باستان شناس که این تاپیک را ایجاد کردند.

چند روز پیش هم تولدشون بود و بازهم خبری ازشون نبود

امدوارم شاد و سلامت باشند.

Client
23rd July 2014, 03:13 PM
ای خدا.... نرسد آن روز ، که کسی با بند بند وجودش ما را بخواهد و ما او را نه...
نرسد آن روز که تو مرا می خواهی و من نه...

M@HSA_kntu
18th August 2014, 10:20 PM
حرفی نیست...

فقط می نویسم...

ان روزها نیاز بیشتری دارم

به دوست داشتن,

به دیده شدن,

به این که من باشم و محبت تو...

من باشم و حمایت تو...

من باشم و شانه ای برای اشکهایم...

نیستی و هیچ کس جای این نبودن هایت را

پُر نکرد و نخواهد کرد!!!

نیستی و

دلم برایت تنگ شده...

اینها حرفی نیست که...

تو به رفتنت ادامه بده...

- - - به روز رسانی شده - - -

حرفی نیست...

فقط می نویسم...

ان روزها نیاز بیشتری دارم

به دوست داشتن,

به دیده شدن,

به این که من باشم و محبت تو...

من باشم و حمایت تو...

من باشم و شانه ای برای اشکهایم...

نیستی و هیچ کس جای این نبودن هایت را

پُر نکرد و نخواهد کرد!!!

نیستی و

دلم برایت تنگ شده...

اینها حرفی نیست که...

تو به رفتنت ادامه بده...

solinaz
19th August 2014, 12:08 AM
دغدغهء روزمره ام ، بودن توست !
نفس کشیدنت ..
ایستادنت ..
خندیدنت ..
"مــــــــــادرم"
تو باشی و خدا
دنیا برایم بس است ...

سونای
21st August 2014, 12:34 AM
تو را به شانه گرفتند و راهی ات کردند* (http://shabgeryeha90.blogfa.com/9303.aspx)

که آنچه سهم زمین است را پس آوردند

و جسم بی جسدت را زمین گرفت از ما

تمام سنگ لحدها چقد نامردند


قرار است همیشه مراقبت باشند؛

فرشته های عزیزی که خوب و شب گردند

سکوت مطلق و آه... هیچ کس نمی پرسد:
که هیچ چیز تو را هم چرا نیاوردند

بعید نیست چند سال است من یقین دارم:
به جای بهمن امرداد ها زردند


اگرچه مردم شهرت تو را نفهمیدند
ولی به یاد حضورت همیشه پر دردند


غروب شرجی هر پنچ شنبه می آیند
برای دیدنت اما عجیب دلسردند

سفر به خیر مسافر خدا نگهدار
-دقیقه های قشنگی که برنمی گردند

M@HSA_kntu
21st August 2014, 12:55 AM
ﻣـــﺎ ﺁﺩﻣـــــــﺎ ؛

ﻫـﻤـﯿــﺸـــﻪ ﺩﻟـﺘـﻨـــــﮓ ﺍﻭﻧــﮯ ﻫـﺴــﺘــﯿــــﻢ

ﮐـــﻪ ﻧــﯿــﺴـــــﺖ !!!

ﺣـــﻮﺻــﻠـــﻪ ﮐــﺴــــــﮯ ﺭﻭ ﻧــﺪﺍﺭﯾـــــﻢ ﮐـــﻪ
ﻫــﺴــﺖ . . .

ﻭﺍﺳــــﻪ ﻫـﻤــﯿــﻨــــﻪ ﺍﺻــــﻦ ﺧـــﻮﺷـﺤــــﺎﻝ
ﻧـﯿــﺴــﺘـﯿـــﻢ . . . !!!

ﻫـﯿــﭽــــﻮﻗـﺖ ﮐــﺴـــــﮯ ﺭﻭ ﭘـــﺲ ﻧـــﺰﻥ ﮐـــﻪ
ﺩﻭﻭﺳـﺘــــﺖ ﺩﺍﺭﻩ ؛ ﻣــﺮﺍﻗـﺒــﺘــــﻩ ،
ﻧـﮕـــﺮﺍﻧــﺘـــﻩ !!!

ﭼــــﻮﻭﻭﻥ ﯾـــﻪ ﺭﻭﺯ ﺑــﯿـــــﺪﺍﺭ ﻣـﯿـــﺸـــﮯ ﻭ
ﻣـﯿــﺒـﯿــﻨــــﮮ . . .
ﻣــــﺎﻩ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﺳــــﺖ ﺩﺍﺩﮮ !!!

ﻭﻗــﺘــــﮯ ﮐـــﻪ ﺩﺍﺷـﺘــــﮯ ﺳـﺘـــــﺎﺭﻩ ﻫﺎ ﺭﻭ
ﻣـﯿــﺸـﻤــــﺮﺩﮮ .

عبدالله91
21st August 2014, 12:58 AM
ﻫـﻤـﯿــﺸـــﻪ ﺩﻟـﺘـﻨـــــﮓ ﺍﻭﻧــﮯ ﻫـﺴــﺘــﯿــــﻢ

ﮐـــﻪ ﻧــﯿــﺴـــــﺖ !!!

ﺣـــﻮﺻــﻠـــﻪ ﮐــﺴــــــﮯ ﺭﻭ ﻧــﺪﺍﺭﯾـــــﻢ ﮐـــﻪ
ﻫــﺴــﺖ . . .

این است راز تنهایی ما

M@HSA_kntu
30th August 2014, 12:21 PM
حوصله خواندن ندارم !

حوصله نوشتن هم ندارم !

این همه دلتنگی دیگر نه با خواندن کم می شود نه با نوشتن . . .

دلم تـــــــــــو را می خواهد !

رابیتک
30th August 2014, 01:05 PM
بدترین شکنجه آن است ....
که دیگر نتوانی دوست بداری!!!

رابیتک
30th August 2014, 01:14 PM
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور , در میان مردمی با این مصیبت ها صبور
صحبت از مرگ محبت , مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است

parnian 80
30th August 2014, 02:40 PM
دلتــــ♥ـــنگی هم ...

حس جالبیـست ...!

داغ نیــــست اما ...

مـــــــــــیسوزاند...!


جون پرنیان بس کن دیگه[nadidan]

parnian 80
30th August 2014, 03:23 PM
خواهر کوچکم از من پرسید: پنج وارونه چه معنا دارد؟ ...
من به او خندیدم, گفت: روی دیوارو درختــــــــان دیدم, باز هم خندیدم

گفت: دیروز خودم دیدم که مهران پسر همسایه
پنج وارونه به مینو می داد.

آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید,
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم:

بعد ها وقتی سقف کوتاه دلت لرزید

بی گمان می فهمی پنج وارونه چه معنا دارد...؟

سونای
19th October 2014, 10:46 AM
خاطرات

نه سر دارند

و نه ته!

بی هوا می آیند تا خفه ات کنند

می رسند گاهی

وسط یک فکر

وسط یک خیابان

گاهی وسط یک بیابان

سردت میکنند

داغت میکنند

رگ خوابت را بلدند

زمینت می زنند...

خاطرات; تمام نمی شوند...

تمامت می کنند.....

ppm
19th October 2014, 03:41 PM
رابیتک عزیز !خیللللللی قشنگ بود...حرف دل من رو زدید.... دلم برای یک خنده ی دسته جمعی واز ته دل وبی غم وریا وغیبت وتهمت و...تنگ شده ...چقدمابدبختیم که توعصرآهن و موج مغناطیسی و ذرات میکروسکوپی هستیم بعددلمون که هم ماکروسکوپیه هم حساسه وهم وموجش از جنس نورمحبت هست روفراموش کردیم...آخخخخخخخخ کاش من چندقرن پیش به دنیا اومده بودم!

leila.s
5th November 2014, 09:07 PM
DELTANGI YENY

faselei ke
ba hich bahaneei
por nemishavad

solinaz
5th November 2014, 11:40 PM
می دانم

چرا امشب واژه هایم

خیس شده اند . . .

مثل آسمانی که امشب

می بارد …

و اینک باران

بر لبه ی پنجره ی احساسم

می نشیند

و چشمانم را نوازش می دهد …

تا شاید از لحظه های دلتنگی

گذر کنم…

فاضل انواری تکاب
10th April 2015, 05:00 PM
دلم گرفته
دوباره هوای
تو رو داره
چشمای خیسم
خبری از دل
من که نداره

آروم نــدارم برای دیــــــــــــد نــــــــــــــــــــــــ ـــت بـــــــــــــی قـــــــــــــــــــــرار م



- - - به روز رسانی شده - - -

دلم گرفته
دوباره هوای
تو رو داره
چشمای خیسم
خبری از دل
من که نداره

آروم نــدارم برای دیــــــــــــد نــــــــــــــــــــــــ ـــت بـــــــــــــی قـــــــــــــــــــــرار م

فاضل انواری تکاب
10th April 2015, 05:03 PM
ز دست دیــــــده و دل هر دو فریاد هر چه را که دیــــده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد بر دیــــــــده زنم تا دل گردد آزاد

leila.s
10th April 2015, 10:50 PM
یک عمر باید بگذردتا بفهمی بیشتر غصه هایی که خوردینه خوردنی بود نه پوشیدنی،فقط دور ریختنی بود...!و چقدر دیر می فهمیم کهزنــدگـی همین روزهاییست کهمنتظـر گذشتنش هستیم ...! همیشه بیاد داشته باشیم و فراموش نکنیم."مقصد"، هميشه جايى در "انتهاى مسير" نيست!"مقصد" لذت بردن از قدمهايیست، که برمى داريم!

leila.s
10th April 2015, 10:51 PM
همه به شما می گویند:
سال خوبی داشته باشین
ولی من به شما می گویم:
" سال خوبی را برای خودتان خلق کنید "
به فکر اومدن روزای خوب نباشید!
آنها نخواهند آمد …
به فکر ساختن باشید…
روزهای خوب را باید ساخت
آرزو می کنم بهترین معمار سال جدید باشید…
نوروزتان مبارک

leila.s
10th April 2015, 11:14 PM
دیروز را نمیدانستیم و امروز شد ،
امروزمان تمام نشده فردا میشود !
فردا را به خیر و دیروز را به گذشته بسپاریم ،
تا امروزمان امروز است زندگی کنیم.

leila.s
10th April 2015, 11:23 PM
هر که از چیزی بترسد از آن می گریزد


اما هر که از خدا بترسد به او پناه می برد…

leila.s
10th April 2015, 11:24 PM
ذهن ما مانند یک تلوزیون با صدها شبکه است؛
و این ما هستیم که تصمیم میگیریم روی کدام شبکه باشیم!
شبکه رنجش،
شبکه بخشش،
شبکه نفرت،
شبکه مهربانی
شبکه شادمانی،
شبکه برنامه تکراری دیروز!
تصمیم ما همان کنترل یا ریموت ماست.
شما بیننده کدام شبکه هستید ؟؟؟
لحظاتت را با انتخاب بهترین شبکه ها زیبا کن

leila.s
10th April 2015, 11:26 PM
آدمها هم مثل اشکال هندسی هستند:

بعضیها همیشه با همه موازی هستند و

کاری باهیچ کسی ندارند!

بعضیها متقاطعند همه را قطع میکنند سوهان اعصاب،

همیشه رو مخ آدمهاهستند!

بعضیها نقطه اند کوچکند وقد خودشان حرف میزنند!

بعضیها پاره خطند اول و آخرشون معلوم نیست کجاست؟!

بعضیها دایره اند با همه کنار می آیند همه هم دوسشان دارند،

موج مثبت میدهند!

بعضیها مثلثند هر جور نگاهشان کنی تند وتیز و رک هستند

مثل تابلو خطر میمانند!

بعضیها مربعند چارچوب دارند منظم وخشکند!

بعضیها هم خط خطیند مثل مایعات به شکل ظرفشون درمیان

یه بار خط ،یه بار تیز، یه بار خشک گاهی هم صمیمی!

زندگیتون پر از دوستای دایره صفت!!!!

leila.s
10th April 2015, 11:28 PM
از پاهایی که نمی توانند تو را به ادای نماز ببرند،انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند..قبرها، پر است از جوانانى که میخواستند در پیری توبه کنند...رسول الله فرموده اندترک نماز صبح : نور صورتظهر : بركت رزقعصر : طاقت بدنمغرب : فایده فرزندعشاء : آرامش خوابرا از بین میبرد..

اوای بارون
8th December 2015, 07:37 PM
به نام خدایی که داشتن او جبران همه نداشته های من است ......میستایمت چون لایق ستایشی

حسنعلی ابراهیمی سعید
10th December 2015, 12:52 PM
http://static5.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-15-12-10/9/fd7ce2bfbaf2d03272078d55e47d625c-425

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد