وحید 0319
25th August 2012, 09:02 PM
نگاهی به وضعیت آموزش معماری در ایراندنياي امروز دنياي اشاعه نقد و نظر است؛ دنيايي فراتر "از من مي انديشم پس هستم"؛ دنياي پيچيدگي ها و احترام. احترام به خود و ديگران، احترام به طبيعت و خالق و مخلوق.
در اين گيتي ساختارهايي وجود دارند كه در نظم يا بي نظمي جهان به ايفاي نقش مي پردازند و معماري نيز از اين مقال بهره هاي زيادي برده است. معماري گاه در نقض ديگري و يا در تداوم ديگري سر برافراشته تا به نيازهاي جوامع پاسخ دهد يا زمينه ساز امكان پاسخگويي به برخي از نيازها گردد. هر انساني با نام معماري گوشه اي از اين فيل را بررسي كرده و ادراك خود از آن را به بوته محك و آزمون سپرده است. روند معماري معاصر نشان مي دهد كه بسياري از تعصبات زمينه ساز نگرش هاي مختلف معماري بوده اند. در مقابل، برخي ديگر، ضربه هاي موحشي بر پيكر معماري زده اند، اما معماري بدليل بزرگ و عظيم بودن، از اين موانع جان سالم بدر برده است. حال سوال اين است كه آيا مي توان ذهنيت خود را در آتليه هاي دانشجويي به دانشجو غالب نموده و وي را وادار به پيروي و كپي از اين ذهنيت داشت؟ آيا در حاليكه بوطيقاي معماري را كتاب مورد علاقه خود مي ناميم، مي توانيم ذهنيت دانشجو را بهم زده و تفكر غالب خود را بي چون و چرا در مذاق دانشجو بگنجانيم؟ و از اين بالاتر، آيا مي توانيم ذهنيات دانشجو را به سخره گرفته و به تبع آن، زحمات اساتيد ديگر و همرزم خود را نيز ناارزشمند بناميم؟ بخصوص در دروس مقدمات 1 و 2 كه ساختار اصلي معماري شكل مي گيرد و در ادامه آن در آتليه طراحي 1 ... به بهانه ادراك از فرم و فضا، ساختارهاي تكراري ذهني و غيرواقعي خود را بپرورانيم؟ دانشجوي آتليه طراحي 3 از كوچكترين مباحث ابتدايي معماري مطلوب، از حداقل ها و نيازها، از اصول طراحي و فرآيند آن، از نحوه چيدمان ... آگاهي نداشته يا آگاهي آن اندك است، پس اين معماري چيست و كجاست؟ چه كسي يا چه چيزي معرف معماري است؟ آيا صرف رمپ ها و سطوح كه بصورت تصادفي و بدون در نظر گرفتن عوامل مفهومي يا عملكردي از زمين برخاسته و نكات آسايش و ارتفاع و ... را تعريف نشده به حال خود رها كرده است را مي توان معماري ناميد؟ آيا تعريف فرم و فضا اين است؟ آيا نئومدرن كاران اين چنين انديشيده اند؟ آيا اين تفكر نئومدرني است؟ ...
دير زماني باور بر اين بود كه "ممكن است با نظر تو مخالف باشم اما از جانم مي گذرم تا تو آن را بيان كني". در اين كار اهتمام كرديم و ... حال ترس از به سخره گرفته شدن نيست، ترس از زير آبي زدن ها و ناديده انگاشته شدن ها نيست كه ما را وادار به انديشيدين و عكس العمل نشان دادن كند، ترس از هيولاي ترسي است كه بر جان دانشجويان رخنه كرده و خود را بي مصرف و مستعمره چنين تفكري مي بينند؛ ترس از مصرفي بار آمدن، به مفهوم نيانديشيدن و عدم ادراك صحيح فرم و فضا است، نگراني از تعداد نامه ها و گلايه هايي است كه كسي را براي دريافت كمك ذهني نيافته و نخواسته اند با عنوان نمودن آن به سخره گرفته شوند. ترس از ارائه مدرك به كساني است كه ساده ترين موارد هنگام مواجه با معماري را نمي دانند و نمي دانند كه بايد انديشيد و به انديشه ارزش داد.
در اين گيتي ساختارهايي وجود دارند كه در نظم يا بي نظمي جهان به ايفاي نقش مي پردازند و معماري نيز از اين مقال بهره هاي زيادي برده است. معماري گاه در نقض ديگري و يا در تداوم ديگري سر برافراشته تا به نيازهاي جوامع پاسخ دهد يا زمينه ساز امكان پاسخگويي به برخي از نيازها گردد. هر انساني با نام معماري گوشه اي از اين فيل را بررسي كرده و ادراك خود از آن را به بوته محك و آزمون سپرده است. روند معماري معاصر نشان مي دهد كه بسياري از تعصبات زمينه ساز نگرش هاي مختلف معماري بوده اند. در مقابل، برخي ديگر، ضربه هاي موحشي بر پيكر معماري زده اند، اما معماري بدليل بزرگ و عظيم بودن، از اين موانع جان سالم بدر برده است. حال سوال اين است كه آيا مي توان ذهنيت خود را در آتليه هاي دانشجويي به دانشجو غالب نموده و وي را وادار به پيروي و كپي از اين ذهنيت داشت؟ آيا در حاليكه بوطيقاي معماري را كتاب مورد علاقه خود مي ناميم، مي توانيم ذهنيت دانشجو را بهم زده و تفكر غالب خود را بي چون و چرا در مذاق دانشجو بگنجانيم؟ و از اين بالاتر، آيا مي توانيم ذهنيات دانشجو را به سخره گرفته و به تبع آن، زحمات اساتيد ديگر و همرزم خود را نيز ناارزشمند بناميم؟ بخصوص در دروس مقدمات 1 و 2 كه ساختار اصلي معماري شكل مي گيرد و در ادامه آن در آتليه طراحي 1 ... به بهانه ادراك از فرم و فضا، ساختارهاي تكراري ذهني و غيرواقعي خود را بپرورانيم؟ دانشجوي آتليه طراحي 3 از كوچكترين مباحث ابتدايي معماري مطلوب، از حداقل ها و نيازها، از اصول طراحي و فرآيند آن، از نحوه چيدمان ... آگاهي نداشته يا آگاهي آن اندك است، پس اين معماري چيست و كجاست؟ چه كسي يا چه چيزي معرف معماري است؟ آيا صرف رمپ ها و سطوح كه بصورت تصادفي و بدون در نظر گرفتن عوامل مفهومي يا عملكردي از زمين برخاسته و نكات آسايش و ارتفاع و ... را تعريف نشده به حال خود رها كرده است را مي توان معماري ناميد؟ آيا تعريف فرم و فضا اين است؟ آيا نئومدرن كاران اين چنين انديشيده اند؟ آيا اين تفكر نئومدرني است؟ ...
دير زماني باور بر اين بود كه "ممكن است با نظر تو مخالف باشم اما از جانم مي گذرم تا تو آن را بيان كني". در اين كار اهتمام كرديم و ... حال ترس از به سخره گرفته شدن نيست، ترس از زير آبي زدن ها و ناديده انگاشته شدن ها نيست كه ما را وادار به انديشيدين و عكس العمل نشان دادن كند، ترس از هيولاي ترسي است كه بر جان دانشجويان رخنه كرده و خود را بي مصرف و مستعمره چنين تفكري مي بينند؛ ترس از مصرفي بار آمدن، به مفهوم نيانديشيدن و عدم ادراك صحيح فرم و فضا است، نگراني از تعداد نامه ها و گلايه هايي است كه كسي را براي دريافت كمك ذهني نيافته و نخواسته اند با عنوان نمودن آن به سخره گرفته شوند. ترس از ارائه مدرك به كساني است كه ساده ترين موارد هنگام مواجه با معماري را نمي دانند و نمي دانند كه بايد انديشيد و به انديشه ارزش داد.