نارون1
23rd August 2012, 07:38 PM
محبت از نوع زیادی
این روزها والدین بیش از حد دلواپس فرزندان خود هستند و بسیاری از آنها برای این كه محبتهای افراطی خود به فرزندشان را توجیه كنند عنوان میكنند كه زمانه عوض شده و بچهها به مراقبت بیشتری نیاز دارند.
اما روانشناسان معتقدند محبت بیش از حد به كودك اثر منفی و معكوس دارد. در حالی كه براساس آمارها و مشاهدات بالینی كودكان امروز در مقایسه با نسلهای پیشین، زندگی راحتتری دارند. امكاناتی كه یك كودك از طبقه متوسط امروز دارد در اختیار بچههای آن زمان نبود.
روانشناسان معتقدند كه حمایتهای افراطی از فرزندان در قالب فرزندسالاری منجر به سركشی افراطی در بزرگسالی میشود در حالی كه پدر و مادر باید بیشتر انرژی خود را روی استقلال و افزایش آستانه تحمل فرزند خود بگذارند
.
در واقع ابراز محبت یك مقوله مهم و قابل اعتنا محسوب میشود اما ابراز بیش از حد آن میتواند مشكلاتی را به همراه داشته باشد. اما محبتها و مراقبتهای والدین به حدی افزایش یافته است كه فرزندان مفهوم ارزش و محبت را فراموش میكنند.
تصور كنید كودك انواع و اقسام ماشینهای اسباببازی از نوع عالی را در اختیار دارد. حال اگر یكی از آشنایان یك ماشین اسباببازی به او هدیه بدهد كه یك ماشین معمولی هم باشد، آن را به گوشهای پرت میكند، زیرا از بازی كردن با این وسیلهها دیگر لذت نمیبرد. این افراد زمانی كه بزرگ میشوند با مشكلات فراوانی دست به گریبان خواهند بود كه از این میان میتوان به پایین آمدن اعتماد به نفس و توانایی در اداره خود اشاره كرد.
ترس از شكست خوردن و خطا كردن در وجود این كودك نهادینه میشود و هیچ گاه نمیآموزد چگونه باید برای زندگی كردن بر روی پاهای خودش بایستد. اختلال در رشد شناختی و بلوغ عقلی از جمله جنبههای منفی محبت بیش از حد است. این افراد در تواناییهایی نظیر گفتوگو و بیان نیازهایشان، حل مشكلات و تعامل با افراد دیگر دچار نارسایی میشوند.در حالی كه پدر و مادر باید انرژی خود را به روی استقلال و افزایش آستانه تحمل فرزند خود بگذارند.
دردسرهای والدینسالاری
در خانوادههای والدینسالار نیز چون این كودكان مرتب از سویوالدین خود برای انجام كارها نهی میشوند، به مرور زمان خسته میشوند. در حالی كه نوجوانان دوست دارند خودشان تصمیم بگیرند و خطر كنند.
پدر و مادری كه از سالنهای ورزشی تا دبیرستان، دانشگاه، خدمت سربازی و حتی پیدا كردن شغل نیز به دنبال فرزندشان هستند تا او بتواند به مسیرش بر اساس خواستههای آنها ادامه بدهد، باعث میشوند كه فرزند اعتماد به نفس لازم برای زندگی را از دست بدهد
.
این كودكان هیچگاه فرصت كافی پیدا نمیكنند كه با فكر خود كاری را شروع كنند زیرا همیشه روی كارهایشان نظارت میشود و زمانی كه در بطن مشكلات قرار میگیرند به علت ترس از شكست عقب میكشند.
نظارت والدین بر اغلب فعالیتهای بچهها اعم از غذا خوردن و تماشای تلویزیون گرفته تا روابط با دوستان و ثبتنام در انواع كلاسهای ورزشی، موسیقی و تحصیلی كودك را دچار بیاعتمادی و ناتوانی در تصمیمگیری میكند
.
والدینی كه مدام ارزشهای خود را با موفقیتهای فرزندانشان محك میزنند، سبب ناراحتی و دلخوری فرزندشان میشوند. در مشاهدات بالینی مشخص شده است كه این بچهها در بزرگسالی والدین خود را مورد آزار قرار داده و رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان میدهند.
فرزندانیكه سالار هستند، مغرور میشوند
فرزندانی كه در خانوادههای فرزندسالار رشد میكنند بسیار مغرور هستند، در حالی كه توانایی و بضاعت كمی دارند، اهمیت زیادی به خواستههای خود میدهند و بدون توجه به امكانات والدین در به دست آوردن اهداف خود سرسختی میكنند و زیادهخواه میشوند.این بچهها با مظاهر قدرت چون معلمها، مدیران خود، والدین و رئیس خودشان نمیتوانند سازگار شوند و كنار بیایند. در واقع طغیان و نافرمانی نیز نتیجه دیگر حمایت بیش از حد است.
والدینی كه در تربیت فرزندانشان تنها به شیوه فرزندسالاری اهمیت میدهند در واقع ناخواسته راه را برای مشكلات آینده فرزندشان باز میگذارند. فرزندان آنها از شروع مدرسه دچار تناقض میشوند و نمیتوانند بین شرایط منزل و مدرسه هماهنگی ایجاد كنند. اگر این مشكل حل نشود و اولیای مدرسه نتوانند كودك را نسبت به اینكه همیشه خواستهها و اعمالش نمیتواند مورد قبول واقع شود، توجیه كنند این مشكلات در بزرگسالی نیز ادامه مییابد
.
از تكفرزندی تا فرزندسالاری
یكی از علل رواج شیوه فرزندسالاری برای تربیت فرزندان، نبود والدین و بخصوص پدر عنوان میشود. چندی پیش در همایشی با عنوان بررسی علل افزایش فرزندسالاری در ایران عنوان شده بود كه مدت ارتباط پدر با فرزند در ایران فقط ۲۰ دقیقه است. در این همایش همچنین عنوان شده بود مدت زمانی كه مستمر از سوی مادران ایرانی در شبانه روز، صرف بچهها میشود به طور متوسط ۴ ساعت است، بنابراین نسبت ناعادلانه ارتباط پدر و مادر با فرزندان، خانوادههای امروز را با مشكلی روبهرو كرده كه در آن والدین از روند تربیت فرزند كنار زده میشوند. در واقع اشتغال والدین، اختلاف آنها و وجود مشكلات كه كاهش علاقه آنها را به ارتباط بیشتر با فرزندان دامنزده است، موجب میشود والدین در برابر فرزندان تنها موضع قبول همه درخواستها را بگیرند.
بر اساس بررسیهای انجام و اعلام شده در این همایش، فرزندسالاری در قشر متوسط كشور بیشتر دیده شده كه ناشی از سستشدن هنجارها، بالا رفتن سطح تحصیلات والدین، صنعتیشدن زندگی و كمرنگشدن نقش پدر در امور خانواده است.
كارشناسان با اشاره به تحقیق انجام شده در جامعه ۹۰۰ نفری از خانوادهها بیان میكنند متأسفانه بسیاری از فرزندان والدین خود را جاهل، بیاطلاع و حتی عقبمانده تلقی میكنند. این نشان میدهد بر اثر رواج فرزندسالاری در خانواده آنان بشدت پر توقع، قدرنشناس، غیرمسئول و تنبل بار آمدهاند كه ناشی از نظام تربیتی خانوادههاست.
به اعتقاد كارشناسان برخی تكفرزندان ممكن است دچارمشكلات رفتاری شوند، چرا كه در خانوادههای تكفرزندی روش تربیتی طوری است كه آنها را فرزندسالار بار میآورد. فرزندانی كه با این روش بزرگ میشوند، معمولا خودخواه، مغرور و گوشهگیر هستند و روابط اجتماعی خوبی از خود نشان نمیدهند.
در واقع مهمترین مشكل تكفرزندی، فرزندسالاری عنوان میشود بهگونهای كه پدر و مادر تمام توجهشان به صورت اغراقآمیزی به فرزندشان است و هر خواستهای كه داشته باشد، برآورده میكنند و معمولا كودكان با این روش لوس خواهند شد و چون خواهر و برادر ندارند، توانایی برقراری ارتباط موثر با دیگران را كمتر یاد میگیرند
.
منبع: جام جم
این روزها والدین بیش از حد دلواپس فرزندان خود هستند و بسیاری از آنها برای این كه محبتهای افراطی خود به فرزندشان را توجیه كنند عنوان میكنند كه زمانه عوض شده و بچهها به مراقبت بیشتری نیاز دارند.
اما روانشناسان معتقدند محبت بیش از حد به كودك اثر منفی و معكوس دارد. در حالی كه براساس آمارها و مشاهدات بالینی كودكان امروز در مقایسه با نسلهای پیشین، زندگی راحتتری دارند. امكاناتی كه یك كودك از طبقه متوسط امروز دارد در اختیار بچههای آن زمان نبود.
روانشناسان معتقدند كه حمایتهای افراطی از فرزندان در قالب فرزندسالاری منجر به سركشی افراطی در بزرگسالی میشود در حالی كه پدر و مادر باید بیشتر انرژی خود را روی استقلال و افزایش آستانه تحمل فرزند خود بگذارند
.
در واقع ابراز محبت یك مقوله مهم و قابل اعتنا محسوب میشود اما ابراز بیش از حد آن میتواند مشكلاتی را به همراه داشته باشد. اما محبتها و مراقبتهای والدین به حدی افزایش یافته است كه فرزندان مفهوم ارزش و محبت را فراموش میكنند.
تصور كنید كودك انواع و اقسام ماشینهای اسباببازی از نوع عالی را در اختیار دارد. حال اگر یكی از آشنایان یك ماشین اسباببازی به او هدیه بدهد كه یك ماشین معمولی هم باشد، آن را به گوشهای پرت میكند، زیرا از بازی كردن با این وسیلهها دیگر لذت نمیبرد. این افراد زمانی كه بزرگ میشوند با مشكلات فراوانی دست به گریبان خواهند بود كه از این میان میتوان به پایین آمدن اعتماد به نفس و توانایی در اداره خود اشاره كرد.
ترس از شكست خوردن و خطا كردن در وجود این كودك نهادینه میشود و هیچ گاه نمیآموزد چگونه باید برای زندگی كردن بر روی پاهای خودش بایستد. اختلال در رشد شناختی و بلوغ عقلی از جمله جنبههای منفی محبت بیش از حد است. این افراد در تواناییهایی نظیر گفتوگو و بیان نیازهایشان، حل مشكلات و تعامل با افراد دیگر دچار نارسایی میشوند.در حالی كه پدر و مادر باید انرژی خود را به روی استقلال و افزایش آستانه تحمل فرزند خود بگذارند.
دردسرهای والدینسالاری
در خانوادههای والدینسالار نیز چون این كودكان مرتب از سویوالدین خود برای انجام كارها نهی میشوند، به مرور زمان خسته میشوند. در حالی كه نوجوانان دوست دارند خودشان تصمیم بگیرند و خطر كنند.
پدر و مادری كه از سالنهای ورزشی تا دبیرستان، دانشگاه، خدمت سربازی و حتی پیدا كردن شغل نیز به دنبال فرزندشان هستند تا او بتواند به مسیرش بر اساس خواستههای آنها ادامه بدهد، باعث میشوند كه فرزند اعتماد به نفس لازم برای زندگی را از دست بدهد
.
این كودكان هیچگاه فرصت كافی پیدا نمیكنند كه با فكر خود كاری را شروع كنند زیرا همیشه روی كارهایشان نظارت میشود و زمانی كه در بطن مشكلات قرار میگیرند به علت ترس از شكست عقب میكشند.
نظارت والدین بر اغلب فعالیتهای بچهها اعم از غذا خوردن و تماشای تلویزیون گرفته تا روابط با دوستان و ثبتنام در انواع كلاسهای ورزشی، موسیقی و تحصیلی كودك را دچار بیاعتمادی و ناتوانی در تصمیمگیری میكند
.
والدینی كه مدام ارزشهای خود را با موفقیتهای فرزندانشان محك میزنند، سبب ناراحتی و دلخوری فرزندشان میشوند. در مشاهدات بالینی مشخص شده است كه این بچهها در بزرگسالی والدین خود را مورد آزار قرار داده و رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان میدهند.
فرزندانیكه سالار هستند، مغرور میشوند
فرزندانی كه در خانوادههای فرزندسالار رشد میكنند بسیار مغرور هستند، در حالی كه توانایی و بضاعت كمی دارند، اهمیت زیادی به خواستههای خود میدهند و بدون توجه به امكانات والدین در به دست آوردن اهداف خود سرسختی میكنند و زیادهخواه میشوند.این بچهها با مظاهر قدرت چون معلمها، مدیران خود، والدین و رئیس خودشان نمیتوانند سازگار شوند و كنار بیایند. در واقع طغیان و نافرمانی نیز نتیجه دیگر حمایت بیش از حد است.
والدینی كه در تربیت فرزندانشان تنها به شیوه فرزندسالاری اهمیت میدهند در واقع ناخواسته راه را برای مشكلات آینده فرزندشان باز میگذارند. فرزندان آنها از شروع مدرسه دچار تناقض میشوند و نمیتوانند بین شرایط منزل و مدرسه هماهنگی ایجاد كنند. اگر این مشكل حل نشود و اولیای مدرسه نتوانند كودك را نسبت به اینكه همیشه خواستهها و اعمالش نمیتواند مورد قبول واقع شود، توجیه كنند این مشكلات در بزرگسالی نیز ادامه مییابد
.
از تكفرزندی تا فرزندسالاری
یكی از علل رواج شیوه فرزندسالاری برای تربیت فرزندان، نبود والدین و بخصوص پدر عنوان میشود. چندی پیش در همایشی با عنوان بررسی علل افزایش فرزندسالاری در ایران عنوان شده بود كه مدت ارتباط پدر با فرزند در ایران فقط ۲۰ دقیقه است. در این همایش همچنین عنوان شده بود مدت زمانی كه مستمر از سوی مادران ایرانی در شبانه روز، صرف بچهها میشود به طور متوسط ۴ ساعت است، بنابراین نسبت ناعادلانه ارتباط پدر و مادر با فرزندان، خانوادههای امروز را با مشكلی روبهرو كرده كه در آن والدین از روند تربیت فرزند كنار زده میشوند. در واقع اشتغال والدین، اختلاف آنها و وجود مشكلات كه كاهش علاقه آنها را به ارتباط بیشتر با فرزندان دامنزده است، موجب میشود والدین در برابر فرزندان تنها موضع قبول همه درخواستها را بگیرند.
بر اساس بررسیهای انجام و اعلام شده در این همایش، فرزندسالاری در قشر متوسط كشور بیشتر دیده شده كه ناشی از سستشدن هنجارها، بالا رفتن سطح تحصیلات والدین، صنعتیشدن زندگی و كمرنگشدن نقش پدر در امور خانواده است.
كارشناسان با اشاره به تحقیق انجام شده در جامعه ۹۰۰ نفری از خانوادهها بیان میكنند متأسفانه بسیاری از فرزندان والدین خود را جاهل، بیاطلاع و حتی عقبمانده تلقی میكنند. این نشان میدهد بر اثر رواج فرزندسالاری در خانواده آنان بشدت پر توقع، قدرنشناس، غیرمسئول و تنبل بار آمدهاند كه ناشی از نظام تربیتی خانوادههاست.
به اعتقاد كارشناسان برخی تكفرزندان ممكن است دچارمشكلات رفتاری شوند، چرا كه در خانوادههای تكفرزندی روش تربیتی طوری است كه آنها را فرزندسالار بار میآورد. فرزندانی كه با این روش بزرگ میشوند، معمولا خودخواه، مغرور و گوشهگیر هستند و روابط اجتماعی خوبی از خود نشان نمیدهند.
در واقع مهمترین مشكل تكفرزندی، فرزندسالاری عنوان میشود بهگونهای كه پدر و مادر تمام توجهشان به صورت اغراقآمیزی به فرزندشان است و هر خواستهای كه داشته باشد، برآورده میكنند و معمولا كودكان با این روش لوس خواهند شد و چون خواهر و برادر ندارند، توانایی برقراری ارتباط موثر با دیگران را كمتر یاد میگیرند
.
منبع: جام جم