PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان فرماندۀ زیرک یا...



zolfa
19th August 2012, 11:10 PM
http://www.maktabekamal.com/pe/images/stories/emag/sekkeh.jpg (http://maktabekamal.com/pe/media/mkmag/53-management-leadership/393-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%80-%D8%B2%DB%8C%D8%B1%DA%A9-%DB%8C%D8%A7.html)

در خلال یک نبرد بزرگ، فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت. فرمانده به پیروزی نیرو‌هایش اطمینان کامل داشت ولی سربازان وی دو دل بودند.
فرمانده سربازان را جمع کرد، سکه‌ای از جیب خود بیرون آورد، رو به سربازان کرد و گفت: «سکه‌ای را بالا می‌اندازم، اگر رو بیاید پیروز می‌شویم و اگر پشت بیاید شکست می‌خوریم.» بعد سکه را به بالا پرتاب کرد. سربازان همه به دقت به سکه نگاه کردند تا به زمین رسید. سکه به سمت رو افتاده بود. سربازان نیروی فوق‌العاده‌ای گرفتند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند. پس از پایان نبرد، معاون فرمانده نزد او آمد و گفت: «قربان، شما واقعا می‌خواستید سرنوشت جنگ را به یک سکه واگذار کنید؟»

فرمانده با خونسردی گفت: «بله»، و سکه را به او نشان داد: هر دو طرف سکه «رو» بود.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد