PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوال ایا رفتار افراد قابل تغییر هست یا باید تحملشان کرد؟



mamadshumakher
17th August 2012, 03:14 PM
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان سولی دارم بدجور مخمو درگیر کرده.ایا یک فرد اخلاقهایی که به طور اتوماتیک پیدا میکند میتواند ترک کند.بزارید واضحتر توضیح بدم.مثلا فردی به تمام کارهای افراد خانواده سرک میکشد.هی میگه تو کجا میری.چکار میکنی.اون چیه دستت؟چرا اونجا میذاری؟و ازین موارد یا یه فرد دیگری همش نگرانه.ا فلانی چرا دیر کرد؟چرا نمیاد؟نکنه ... یا یه فرد دیگری دلش نمیاد پول خرج کنه تو مسافرت.یا یکی نمیتونه به دوستاش نه بگه.و ..... میدونم سوالمو کلی گفتم.اما فقط میخوام بدونم میشه رفتار انسانها که به وجودشون رخنه کرده رو تغییر داد؟برای نمونه فردی که بالا مثال زدم که به همه چیز کار داره رو میشناسم.سن بالایی هم داره.از جلوش رد بشی میگه کجا میری؟مخالفت هم نمیکنه.میگه باشه برو.فقط دوست داره همه چیو بدونه.

mamadshumakher
17th August 2012, 11:50 PM
با توجه به اینکه جوابی دریافت نکردم از دوستان یه گشت کوچولو خودم زدم.مطلب رو اینجا قرار میدم شاید به درد دوستان خورد.به هر حال هممون رفتارهایی داریم که اطرافیانمون رو اذیت میکنه.ممکنه بدونیم اما غرور داشته باشیم یا اصلا ندونیم این رفتارها چه خطراتی داره.پس به متن زیر توجه کنید.
مقدمه‌ای بر تغییر رفتار


--------------------------------------------------------------------------------

هر کس که تا کنون با خود عهد کرده باشد که عادت‌هایش را تغییر دهد و این عهد خود را شکسته باشد می‌داند که تغییر عادت چقدر دشوار است. به وجود آوردن یک تغییر پایدار در رفتار به هیچ وجه کار ساده‌ای نیست و معمولاً مستلزم صرف وقت و تلاش قابل ملاحظه‌ای است.

چه بخواهید وزنتان را کم کنید یا سیگار کشیدن را ترک کنید و یا هر هدف دیگری داشته باشید، این را بدانید که یک راه حل یگانه وجود ندارد که برای همه کارساز باشد. شما ممکن است مجبور باشید چند روش مختلف را، غالباً به شیوه آزمون و خطا، امتحان کنید تا بالاخره به هدفتان دست یابید. در خلال این دوره است که اکثر مردم ناامید می‌شوند و هدف‌های تغییر رفتار خود را رها می‌کنند. کلید موفقیت در حفظ هدف‌ها، آزمودن روش‌های تازه و یافتن راه‌هایی برای باانگیزه ماندن است.

روان‌شناسان روش‌های مختلفی را برای کمک موثر به مردم در تغییر رفتارشان به وجود آورده‌اند بسیاری ازاین روش‌ها توسط پزشکان، مشاوران و درمانگران به کار گرفته می‌شود. پژوهشگران همچنین نظریه‌هایی برای توضیح چگونگی بروز تغییر ارائه کرده‌اند. یکی از این نظریه‌ها که به مدل «مراحل تغییر» معروف است، برای کمک به مردم در درک فرایند تغییر، مورد استفاده قرار گرفته است. این مدل نشان می دهد که تغییر به هیچ وجه آسان نیست و غالباً نیازمند پیشرفت تدریجی و برداشتن گام‌های کوچک به سمت یک هدف بزرگتر است.

درک عناصر تغییر، مراحل تغییر و کارهایی که در هر مرحله باید صورت گیرد، می‌تواند به شما در دستیابی به هدف‌هایتان کمک کند.

عناصر تغییر

برای دستیابی به موفقیت، شما باید با سه عنصر مهمی که در تغییر یک رفتار وجود دارند آشنا شوید:

آمادگی برای تغییر- آیا منابع و دانش کافی برای به وجود آوردن موفقیت آمیز یک تغییر پایدار را در اختیار دارید؟
موانع تغییر- آیا چیزی وجود دارد که شما را از انجام تغییر بازدارد؟
انتظار بازگشت- چه چیزی ممکن است باعث شود که به رفتار قبلی باز گردید؟

یکی از بهترین رویکردها برای تغییر، مدل «مراحل تغییر» است که در اواخر دهه 1970 توسط دو پژوهشگر به نام‌های جیمز پروچاسکا و کارلو دی‌کلمنته که بر روی راه‌های کمک به مردم در ترک سیگار مطالعه می‌کردند، ارائه گردیده است. مدل مراحل تغییر به عنوان وسیله موثری در درک این که مردم چگونه درصدد تغییر در رفتارشان برمی‌آیند، شناخته شده است. در این مدل، تغییر به تدریج اتفاق می‌افتد و بازگشت‌ها (به عادت‌های قبلی) بخش اجتناب ناپذیری از فرایند ایجاد تغییرات پایدار محسوب می‌گردد. مردم معمولاً در مراحل نخستین، بی‌تمایل یا مقاوم نسبت به انجام تغییر هستند امّا سرانجام رویکرد فعالانه و متعهدانه‌ای را برای تغییر رفتار در پیش می‌گیرند. در زیر با این مدل آشنا می‌شویم.

مدل مراحل تغییر
این مدل شامل 6 مرحله به شرح زیر است:

مرحله 1 – قبل از قصد کردن

مشخصات مرحله 1
راهبردهای مفید



انکار

نادیده گرفتن مسأله


تشویق فرد برای بازنگری در رفتارش

تشویق فرد به خودکاوی و درون‌نگری

تشریح مخاطرات رفتار فعلی


نخستین مرحله از تغییر، مرحله قبل از قصد کردن یا در فکر تغییر بودن است. مردم در خلال این مرحله، انجام تغییر را در نظر نمی‌گیرند. آن‌ها معمولاً در این مرحله «در حال انکار» قرار دارند و ادعا می‌کنند که رفتارشان مشکلی به وجود نمی‌آورد. اگر شما در این مرحله قرار دارید، ممکن است نوعی حس پذیرش وضعیت فعلی را داشته باشید یا معتقد باشید که روی رفتارتان کنترلی ندارید. در برخی موارد، کسانی که در این مرحله قراردارند یا درک نمی‌کنند که رفتارشان زیانمند است و یا آگاهی کافی درباره پیامدهای اعمالشان ندارند.

اگر شما در این مرحله قرار دارید، چند سوال از خود بپرسید: آیا تا به حال سعی کرده‌اید این رفتار را تغییر دهید؟ چگونه تشخیص می‌دهید که مشکلی دارید؟ چه اتفاقی باید برایتان بیافتد تا متوجه شوید که رفتارتان مشکل‌زاست.

مرحله 2- قصد کردن

مشخصات مرحله 2
راهبردهای مفید



تردید

احساسات و هیجانات متناقض


ارزیابی مزایا و معایب تغییر رفتار

تأیید آمادگی برای تغییر و تقویت اطمینان به توانائی‌های خود

تعیین موانع بازدارنده تغییر


افراد در خلال این مرحله، بیشتر و بیشتر از مزایای بالقوه انجام تغییر آگاه می‌گردند امّا هزینه‌هایی که برای این کار باید بپردازند نیز بیشتر و بیشتر خودنمایی می‌کنند. این تناقض یک تردید قوی نسبت به تغییر به وجود می‌آورد. به دلیل این عدم اطمینان، مرحله قصد کردن برای انجام تغییر ممکن است ماه‌ها یا حتی سال‌ها به طول بیانجامد. در واقع، بسیاری از مردم هیچگاه از این مرحله عبور نمی‌کنند. شما ممکن است در این مرحله، به تغییر به صورت فرایند رها کردن یک چیز نگاه کنید نه به عنوان وسیله‌ای برای به‌دست آوردن مزایای جسمی، ذهنی یا عاطفی.

اگر شما در این مرحله قرار دارید، چند سوال مهم وجود دارد که باید از خود بپرسید: چرا می‌خواهید تغییر کنید؟ آیا چیزی وجود دارد که شما را از تغییر باز دارد؟ چه چیزهایی می‌تواند به شما در انجام این تغییر کمک کند؟

مرحله 3- آمادگی

مشخصات مرحله 3
راهبردهای مفید



آزمایش چند تغییر کوچک

جمع‌آوری اطلاعات در مورد تغییر


اهدافتان را روی کاغذ بیاورید

آماده‌کردن طرحی برای اقدام

تهیه لیستی از اظهارات برانگیزاننده


شما در خلال این مرحله، ممکن است تغییرات کوچکی را انجام دهید تا برای تغییر بزرگتری در زندگی خود آمادگی پیدا کنید. برای مثال، اگر هدف شما کاهش وزن باشد، ممکن است ابتدا به سمت استفاده از غذاهای کم‌چرب روی بیاورید. و یا اگر هدفتان ترک سیگار است، ممکن است ابتدا نوع سیگارتان را عوض کنید یا هر روز سیگار کمتری بکشید. شما می توانید به اقدام مستقیم نیز روی آورید مثل مشاوره با روان درمانگر، پیوستن به یک باشگاه سلامتی و یا مطالعه کتاب‌های خودیاری.

اگر شما در این مرحله قرار دارید، چندگام وجود دارد که می‌تواند شانس شما را برای انجام موفقیت‌آمیز یک تغییر پایدار بیشتر کند. هر چقدر می‌توانید درباره راه‌های تغییر رفتارتان اطلاعات جمع آوری کنید. لیستی از اظهارات و گفته‌های برانگیزاننده تهیه کنید و هدف‌هایتان را روی کاغذ بنویسید. به جستجوی منابع خارجی نظیر گروه‌های پشتیبان، مشاوران یا دوستانی که می‌توانند راهنمایی و تشویق کنند بپردازید.

مرحله 4- اقدام

مشخصات مرحله 4
راهبردهای مفید



اقدام مستقیم در جهت دستیابی به هدف



در نظر گرفتن پاداش برای موفقیت‌هایتان

یافتن حمایت‌های اجتماعی

تهیه لیستی از اظهارات برانگیزاننده


افراد در خلال چهارمین مرحله تغییر، شروع به اقدام مستقیم برای نیل به اهدافشان می‌کنند. در اغلب موارد، علّت شکست خوردن تصمیمات این است که فکر یا زمان کافی صرف مراحل قبلی نشده است. برای مثال، بسیاری از مردم تصمیم می‌گیرند که وزنشان را کاهش دهند و بلافاصله شروع به ورزش کردن و در پیش گرفتن یک رژیم غذایی سالم‌تر می‌کنند. این کارها برای موفقیت قطعاً ضروری هستند امّا این تلاش‌ها معمولاً ظرف چند هفته نیمه کاره رها می‌شود زیرا مراحل قبلی طی نشده‌اند.

اگر در حال حاضر برای دستیابی به هدف اقدام کرده‌اید، برای هر گام مثبتی که بر می‌دارید پاداشی برای خود در نظر بگیرید. تقویت و پشتیبانی، در کمک به حفظ گام‌های مثبت به سوی تغییر، اهمیت فوق‌العاده‌ای دارند. زمانی برای بازبینی دوره‌ای و متناوب انگیزه‌ها، منابع و پیشرفت‌های خود کنار بگذارید و تعهد خود به انجام تغییر و اعتقاد به توانائی‌های خود را تازه کنید.

مرحله 5- نگهداری

مشخصات مرحله 5
راهبردهای مفید



نگهداری و حفظ یک رفتار جدید

جلوگیری از وسوسه‌ها


به وجود آوردن راهکارهایی برای غلبه بر وسوسه‌ها

در نظر گرفتن پاداش برای موفقیت‌هایتان


مرحله پنجم در مدل مراحل تغییر مستلزم اجتناب موفقیت‌آمیز از رفتارهای قبلی و مداومت در حفظ رفتارهای جدید است، افراد در خلال این مرحله، از این که قادر به ادامه راه می‌باشند مطمئن‌تر می‌شوند.

اگر شما سعی در نگهداری و حفظ یک رفتار جدید دارید، به دنبال یافتن راه‌هایی برای جلوگیری از وسوسه‌ها برآئید. سعی کنید عادت‌های قبلی را با اقدامات مثبت‌تری جایگزین سازید. هرگاه توانستید به طور موفقیت‌آمیزی از بازگشت به عادت‌های قبلی جلوگیری کنید، به خودتان پاداش بدهید. و اگر به هر دلیل به رفتار قبلی بازگشت کردید، خیلی از دست خودتان عصبانی نشوید، به خودتان سخت نگیرید و تسلیم نشوید. در عوض، به خودتان یادآوری کنید که این تنها یک شکست کوچک بوده است. همان‌گونه که در مرحله بعد یاد خواهید گرفت، بازگشت به رفتار قبلی چیز شایعی است و بخشی از فرایند انجام یک تغییر پایدار می‌باشد.

مرحله 6- بازگشت

مشخصات مرحله 6
راهبردهای مفید



احساس ناامیدی، دلسردی، شکست و ناکامی

شناسایی محرک‌های بازگشت

شناسایی موانع موفقیت و اقدام برای غلبه برآن‌ها

تأئید و تأکید مجدّد هدف‌ها و تعهد به انجام تغییر


در هر تغییر رفتاری، بازگشت، رویداد شایع و متداولی است. هنگامی که به رفتار قبلی خود بازگشت می‌کنید ممکن است احساس شکست، ناامیدی و ناکامی به شما دست بدهد. رمز موفقیت این است که اجازه ندهید این شکست‌ها اعتماد به نفس شما را از بین ببرد. اگر دوباره به عادت یا رفتار قبلی بازگشتید، نگاه دقیق و موشکافانه‌ای به آنچه روی داده است بیاندازید. چه چیزی موجب بازگشت شد؟ چکار می‌توانید بکنید تا در آینده از آن جلوگیری کنید؟

هر چند بازگشت به رفتار قبلی می‌تواند مشکل‌زا باشد امّا بهترین راه حل، شروع دوباره از مراحل آمادگی، اقدام یا نگهداری است. شاید بد نباشد منابع و روش‌هایتان را مورد ارزیابی مجدّد قرار دهید. انگیزه‌ها، برنامه اقدامات و تعهد خود به هدف‌هایتان را مورد تأئید و تأکید مجدّد قرار دهید. همچنین، برای چگونگی مقابله با وسوسه‌ها در آینده، برنامه‌ریزی کنید.

تصمیمات هنگامی با شکست روبرو می‌شوند که آمادگی و اقدام مناسب صورت نگرفته باشد. چنانچه با درک درستی از چگونگی آمادگی، اقدام و حفظ یک رفتار تازه به سوی هدف نزدیک شوید احتمال موفقیت‌تان بسیار است.

ترجمه: کلینیک الکترونیکی روان‌یار

منبع

"Introduction to Behavior Change", Kendra Van Wagner.
http://psychology.about.com (http://psychology.about.com/)

مقالات مرتبط

* چگونه در سال نو تغییرات پایدار در رفتار خود به وجود آوریم؟
* چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنیم؟

وحید 0319
18th August 2012, 12:05 AM
سلام ...به نظرم تغییر این افرادی که مثال زدی فقط با کوشش خودشونه..ومشاوره...مثلا باید بدونن که در کار دیگران نباید دخالت کرد...البته باید خیلی مودبانه گفت....البته مراحلی که آوردی رو هم باید طی کنن

جیجیلی
18th August 2012, 01:09 AM
سلام من یه جایی مطالعه کردم که آدما تا چهل سالگی قابل تغییرندپس میشه نتیجه گرفت به مرورمیشه ترک عادت کرد.[cheshmak]

نارون1
18th August 2012, 10:40 AM
سلام

انسان قابل تغییره .......اینکه بگیم من دیگه اینطوری بزگ شدم و تغییر نمیکنم ، درست نیست ، چون ما انسان و زنده هستیم ، پس جای تغییر وجود داره

البته برای تغییر ، فرد باید خودش بخواد ، کسی که خودش نخواد و به اصرار اطرافیان باشه ، اصلا نتیجه مساعدی نداره ....... در این مورد اول باید ذهن و فکر فرد رو برای تغییر ، آماده کرد

و اینکه این رفتار قبلی فرد آرام آرام در درون فرد درونی شده و به این شکل درآمده ، پس برای تغییر نباید انتظار داشته باشیم ، یک شبه فرد تغییر کنه ...... بلکه باید آرام آرام شاهد تغییر باشیم

و با هر تغییر کوچک به نوعی اون رو تقویت کنیم حالا با پاداش های مختلف ( پاداش منظورم پول و مادی نیست ، میتونه هرچیز خوشایندی باشه ) ......



ممنون

mamadshumakher
18th August 2012, 01:37 PM
میخوام اینو بدونم که رفتار فرد ژنتیکی نیست؟مثلا کسی که خیلی زود جوش میاره و عصبانی میشه اطرافیانش میگن عیبی نداره چیزی تو دلش نیست پدر بزرگش هم همینطور بوده.اونوقت اگه همچین چیزی باشه که سخت میشه تغییر دادن اون فرد.

ساناز فرهیدوش
18th August 2012, 01:41 PM
رفتار هم به محیط بستگی داره هم به ورلثت . منتها فاکتور های محیطی می توانند به تقویت رفتارهای افراد بپردازند .

در اثر گذشت زمان و شکل پذیری شخصیت شاخص های اخلاقی به رفتار تبدیل شده و امکان تغییر ان بسیار دشوار خواهد شد . چرا که فرد دیگر ناخواسته ان ها را انجام می دهد .

نارون1
18th August 2012, 01:49 PM
همانطور دوست عزیزم رکساناجون اشاره کردن :

وراثت و محیط در کنار هم میان .... برخی افراد شخصیت و تیپ الف دارن که خیلی زود عصبی میشن و ... و برخی آرومن

درسته که رفتارهایی که بیان کردین پایه ژنتیکی هم داره ، ولی میشه با راهبردهایی و موقعیت سنجی ، رفتارها رو کنترل کرد .......

نمیشه یکی عصبی بشه و در این بین توهینیم بکنه ، بگیم اشکال نداره این جزو شخصیتشه ، در حالیکه که میشه با کنترل رفتار ، رفتارهای مخرب را کاهش داد .......

اطرافیان مهم هستند ، پرورشی که فرد از دوران کودکی خودش دداره مهمه >>> اینا نقش محیطی هستن

همانطور که می بینیم تاثیرگذار هستن .....

mamadshumakher
18th August 2012, 02:15 PM
ممنون از کمک و همراهیتون.و حالا برام سوال اینه که در برابر رفتارهای ناخواسته این افراد چطور برخوردی بکنیم که واقعا بفهمن که باید این رفتار رو ترک کنند/مثال میزنم همین فردی که زود عصبانی میشه.تو اون لحظه که جوش میاره همه از کارش ناراحت میشن و کمی فاصله میگیرن اما چندی بعد همه چی درست میشه.اونوقت میشینن با هم صحبت میکنند و طرف میگه ببخشید دیگه.حالا یه لحظه جوش اوردم.اما این پایان کار نیست.چون دفعه بعدی هم به محض قرار گرفتن در حالت عصبانیت همین آش هست و همین کاسه.یعنی عصبانیت.قهر اعضای خانواده.مدتی سکوت و تمام.اشتی.

وحید 0319
18th August 2012, 02:32 PM
به نظرم باید مشاوره روانشناسی هم بشن البته باید بهشون تذکر هم داد چون اعصاب بقیه هم خراب میشه.....تو خانواده به نظرم باید حل بشه......نه جای دیگه ....میشه کمکشون کرد البته باید مسیله رو در گذشته-نوع کار-شغل اون فرد-تربیت-ذات خود فرد(مثلا برعکسش هم هست یکی انقد خونسرده که از طرف دیگه ادم نمیدونه چیکارکنه(برخورد کردین؟؟)

نارون1
18th August 2012, 03:05 PM
دو طرف اینجا نقش دارن ..... هم خود فرد و هم اطرافیان

خود فرد این رفتار رو انجام میده و اطرافیان با رفتارشون اون رو تقویت میکنن .......

البته به فرد باید آموزش داد که موقع عصبانیت باید رفتارهای خاصی رو انجام بده ..... به اطرافیانش بگه چنانچه خودش متوجه رفتارش در اون لحظه نیست اون رو آگاه کنن

وقتی عصبانی میشه ، یک لحظه چشمانش رو ببنده ، یک نفس عمیق بکشه ...... از محیط دور بشه

و وقتی آروم شد ، دوباره به حل مساله بپردازن ...........

.................................................. ...
خانواده نباید به عصبانیتش دامن بزنن ...... وقتی اوضاع آروم شد ، نباید قضیه فراموش بشه .......

باید دوباره حالا بشینن و راجع به رفتارها و عواقبش صحبت کنن ......

تذکر داده بشه ، این رفتار مناسب نیست ، میشه از راههای دیگه هم استفاده کرد ........

وقتی عصبانیتش بالا میگیره ، فورا یک لیوان آب به دستش بدن ..... وقتی خورد ، آروم صحبت کنین ، همیشه وقتی یکی داد بزنه ، اون یکی سعی میکنه صداش رو بالاتر ببره .........

آرامش شما باعث میشه بهش متنقل بشه ......

باید پی برد چه مسائلی به عصبانیتش دامن بزنه ، اون رو کمتر کنن ........

homeyra
18th August 2012, 03:06 PM
به نظرم باید مشاوره روانشناسی هم بشن البته باید بهشون تذکر هم داد چون اعصاب بقیه هم خراب میشه.....تو خانواده به نظرم باید حل بشه......نه جای دیگه ....میشه کمکشون کرد البته باید مسیله رو در گذشته-نوع کار-شغل اون فرد-تربیت-ذات خود فرد(مثلا برعکسش هم هست یکی انقد خونسرده که از طرف دیگه ادم نمیدونه چیکارکنه(برخورد کردین؟؟)


من به شخصصه با این نوع آدمای خونسرد برخورد داشتم اونم چه برخورد نزدیکی!!!!!!!؟؟چون اون شخص کسی نبود جز خودم[khejalat]واقعیتش یکم رو اعصاب همه بودم چون زیادی بیخیال بودم مثلا قرار بود ساعت 7 بریم مهمونی من تازه ده دقیقه به هفت میرفتم حموم[labkhand] ولی خیلی تغییر کردم،خیلی(اینم یه مورد خوب برای آقای شوماخر که میگن میشه رفتارو تغییر داد یا نه) .دیگه وقت دیگران برام مهم شده ولی هنوز خونسردیمو از اون موقعا به ارث بردم ولی از نوع خوبش(نه اعصاب خوردکن)طوریکه برای اطرافیانم ی خصوصیت خوب شده.من میگم میشه رفتار رو بهبود بخشید(نه اینکه 180درجه تغییرش بدیم) یعنی اون رفتار نابهنجارو تبدیل کنیم به رفتاری که هم خودمون ازش لذت ببریم هم دیگران

نارون1
18th August 2012, 03:09 PM
به نظرم باید مشاوره روانشناسی هم بشن البته باید بهشون تذکر هم داد چون اعصاب بقیه هم خراب میشه.....تو خانواده به نظرم باید حل بشه......نه جای دیگه ....میشه کمکشون کرد البته باید مسیله رو در گذشته-نوع کار-شغل اون فرد-تربیت-ذات خود فرد(مثلا برعکسش هم هست یکی انقد خونسرده که از طرف دیگه ادم نمیدونه چیکارکنه(برخورد کردین؟؟)

دقیقا حرفتون درسته.........

در مقابل ، افرادی هستند که اینقدر خونسردانه کارشون رو انجام میدن که به بی مسئولیتی تعبیر میشه .... و دیگران مجبورن کارشون رو برعهده بگیرن

شما با این افراد و افراد مثال زده شده برخورد کردین ؟؟؟؟؟

عکس العمل شما چی بوده ؟؟

دوستان هم میتونن همراهی کنن //////////

نارون1
18th August 2012, 03:10 PM
من به شخصصه با این نوع آدمای خونسرد برخورد داشتم اونم چه برخورد نزدیکی!!!!!!!؟؟چون اون شخص کسی نبود جز خودم[khejalat]واقعیتش یکم رو اعصاب همه بودم چون زیادی بیخیال بودم مثلا قرار بود ساعت 7 بریم مهمونی من تازه ده دقیقه به هفت میرفتم حموم[labkhand] ولی خیلی تغییر کردم،خیلی(اینم یه مورد خوب برای آقای شوماخر که میگن میشه رفتارو تغییر داد یا نه) .دیگه وقت دیگران برام مهم شده ولی هنوز خونسردیمو از اون موقعا به ارث بردم ولی از نوع خوبش(نه اعصاب خوردکن)طوریکه برای اطرافیانم ی خصوصیت خوب شده.من میگم میشه رفتار رو بهبود بخشید(نه اینکه 180درجه تغییرش بدیم) یعنی اون رفتار نابهنجارو تبدیل کنیم به رفتاری که هم خودمون ازش لذت ببریم هم دیگران


چه عالی ....... شما یک نمونه بارز هستی که میشه از تجربیاتتون استفاده کرد

از چه روشهایی برای تغییر رفتارتون استفاده کردی ؟؟

اطرافیان چقدر موثر بودن ؟؟

وحید 0319
18th August 2012, 03:23 PM
دقیقا حرفتون درسته.........

در مقابل ، افرادی هستند که اینقدر خونسردانه کارشون رو انجام میدن که به بی مسئولیتی تعبیر میشه .... و دیگران مجبورن کارشون رو برعهده بگیرن

شما با این افراد و افراد مثال زده شده برخورد کردین ؟؟؟؟؟

عکس العمل شما چی بوده ؟؟

دوستان هم میتونن همراهی کنن //////////
بله...خیلی زیاد.....مثلا گاهی یه تلفن ضروری میزنم بعد فرداش میبینم طرف زنگ زده میگه کارداشتی؟؟...به خدا نمیدونم چی بگم...یا مثلایه جا میخوایم بریم تو ماشین میشینم ....حالا مگه میان ؟؟
هی باید صداشون بزنی.....یا مثلا نوه ها میان خونمون پدرومادر که هیچی قربونشون برم ....یکی باید اونارو جمع کنه...تمام وسایل مارو میریزن به هم ....والدینم هیچی نمیگن...تازه تشویق هم میکنن.....صبر هم تا یه جا جواب میده ..به نظرم رو حساب بچگی هم نباید گذاشت....بعد مثلا من میرم خونشون....وسایلشونو برمیدارم فقط برای اینکه بفهمن......اونا متوجه میشن منظورم چیه؟؟....

نارون1
18th August 2012, 03:35 PM
بله...خیلی زیاد.....مثلا گاهی یه تلفن ضروری میزنم بعد فرداش میبینم طرف زنگ زده میگه کارداشتی؟؟...به خدا نمیدونم چی بگم...یا مثلایه جا میخوایم بریم تو ماشین میشینم ....حالا مگه میان ؟؟
هی باید صداشون بزنی.....یا مثلا نوه ها میان خونمون پدرومادر که هیچی قربونشون برم ....یکی باید اونارو جمع کنه...تمام وسایل مارو میریزن به هم ....والدینم هیچی نمیگن...تازه تشویق هم میکنن.....صبر هم تا یه جا جواب میده ..به نظرم رو حساب بچگی هم نباید گذاشت....بعد مثلا من میرم خونشون....وسایلشونو برمیدارم فقط برای اینکه بفهمن......اونا متوجه میشن منظورم چیه؟؟....


درسته ........ با این مواردی که میگین راجع به بچه ها برخورد داشتم

یکی از فمیلامون 2 تا پسر داره ، اینا فوق العاده شیطون بودن ، وقتی اینا همه چیز رو بهم میریختن ، مادرشون فقط در حد اسم صدا کردن ، با لطافت تمام .......

خونسرددددددددددد .......

به نظرم وقتی والدین هیچی نمیگن ، شما اقدام کنین ( البته چون نزدیکین ) ، نه با زور و سروصدا با ملایمت ولی با صلابت ، این وسایل برای بازی نیست ، اون قسمت یا با این ها میتونین بازی کنید

حتی الامکان حساسشونم نکنین ........

اینکه شما هم میری خونشون وسایلشون رو برمیداری تا بچه ها متوجه بشن ........ نه ، متوجه نمیشن ، مخصوصا اگه سنشونم کم باشه

چون اثر سوء رفتار رو همون موقع باید بهش گوشزد کنین ، وقتی زمانش بگذره ، بچه فراموش میکنه ، حتی ممکنه از رفتار شما تعجب کنه یا الگوبرداری ........

mamadshumakher
18th August 2012, 03:58 PM
ممنون از جواب و همیاری همتون.پس تا اینجا نتیجه گرفتیم که محیط و وراثت در رفتار فرد تاثیر گذار هست و ازونجایی که ما جزئ محیط فرد مورد نظر حساب میشیم پس میتونیم رفتار فرد رو تغییر بدیم.یا حتی خودمون خودمونو بهبود ببخشیم.نمونه homeyra
اما یه چیزی ادم رو میترسونه.خانم نارون عزیز گفتن وقتی فردی عصبی میشه نباید دیگران عصبی تر بشن.حتی تو اون لحظه هم دوستش داشته باشنو بهش یه لیوان آب بدن تا فرد متوجه رفتار اشتباهش بشه.و بعد از قضیه هم نباید همه چی تموم شه.خب اینو یاد گرفتیم.اما همونطور که میدونید من فقط یک عصبانیت رو مثال زدم که و یک راهکار پیدا شد.اما در مقابل افرادی هم خیلی خونسرد هستن که باز اون راهکار متفاوتی نیاز داره.اما طیف رفتارهای نا مناسب در محیط خانواده خیییلی بیشتر از این دو مورد هست و این یعنی راهکار ها هم بسیار گسترده.و این موضوع به نظرم واقعا ترسناک هست.
یکی عجوله.میره تو ماشین میشینه حالا هی بوووق بوووق که زودباشید بیاید دیگه.یکی بی توجه به علایق بقیه فقط دوست داره کانال مورد علاقشو ببینه.یکی همش دستور میده.یکی کار هیچکیو قبول نداره.یکی همیشه اتاقش شلخته هست.اینایی که میگم طرف خودش میدونه اینجوریه.اما مستعد این نیست که این ایرادشو بر طرف کنه.چرا؟اخه اگه اینجوری باشه که ما باید دنیای کتاب بخونیم تا انواع راهکارهارو پیدا کنیم.چرا نباید بتونیم معمولی باشیم؟

homeyra
18th August 2012, 04:12 PM
چه عالی ....... شما یک نمونه بارز هستی که میشه از تجربیاتتون استفاده کرد

از چه روشهایی برای تغییر رفتارتون استفاده کردی ؟؟

اطرافیان چقدر موثر بودن ؟؟
واقعیتش وقتی میدیدم دیگران کارشونو انجام دادن و من حالا میخوام شروع کنم(چه توی اون مثالی که براتون توی پست قبلی زدم و چه توی کارای مدرسم)احساس بدی پیدا میکردم.یا وقتی سر قرارا با دوستان،دیر میکردم،این احساسو داشتم که داره حسشون نسبت به من تغییر میکنه و میخوان که یواش یواش از من یک"بدقول" رو توی ذهنشون بسازن و من اینو اصلا دوس نداشتم.درصورتیکه من بدقول نبودم ،من زیادی از حد خونسرد بودم ولی بیخیال بودنم باعث شده بود ی سری از اخلاقای بد دیگه بهم نسبت داده بشه و این خوب نبود.این بود که خودم تصمیم گرفتم یه تغییری توی رفتارام ایجاد کنم.
اطرافیان هم بی تاثیر نبودن،یک نکته خوبی که توی رفتار خانوادم بود این بود که هیچوقت سرزنشم نکردن(که اگه غیر این بود به نظرم،تغییر رفتارم محال بنظر میرسید)
در جواب آقای شوماخرهم که میگن چرا نباید معمولی باشیم من فکر میکنم این افراد خودشون نمیخوان تغییر کنن،شاید یجورایی از این رفتارشون دارن لذت میبرن،همونطور که گفتم من خودم "تغییر کردن"خواستم،در مورد ضررهای رفتارم فکر کردم،شاید بهترین راه این باشه که از مضرات رفتار بد اون شخص و اینکه چه وجهه ای توی جامعه پیدا میکنه،با خود اون شخص صحبت بشه تا در مورد رفتارش کمی فکرکنه

نارون1
18th August 2012, 04:17 PM
ممنون از جواب و همیاری همتون.پس تا اینجا نتیجه گرفتیم که محیط و وراثت در رفتار فرد تاثیر گذار هست و ازونجایی که ما جزئ محیط فرد مورد نظر حساب میشیم پس میتونیم رفتار فرد رو تغییر بدیم.یا حتی خودمون خودمونو بهبود ببخشیم.نمونه homeyra
اما یه چیزی ادم رو میترسونه.خانم نارون عزیز گفتن وقتی فردی عصبی میشه نباید دیگران عصبی تر بشن.حتی تو اون لحظه هم دوستش داشته باشنو بهش یه لیوان آب بدن تا فرد متوجه رفتار اشتباهش بشه.و بعد از قضیه هم نباید همه چی تموم شه.خب اینو یاد گرفتیم.اما همونطور که میدونید من فقط یک عصبانیت رو مثال زدم که و یک راهکار پیدا شد.اما در مقابل افرادی هم خیلی خونسرد هستن که باز اون راهکار متفاوتی نیاز داره.اما طیف رفتارهای نا مناسب در محیط خانواده خیییلی بیشتر از این دو مورد هست و این یعنی راهکار ها هم بسیار گسترده.و این موضوع به نظرم واقعا ترسناک هست.
یکی عجوله.میره تو ماشین میشینه حالا هی بوووق بوووق که زودباشید بیاید دیگه.یکی بی توجه به علایق بقیه فقط دوست داره کانال مورد علاقشو ببینه.یکی همش دستور میده.یکی کار هیچکیو قبول نداره.یکی همیشه اتاقش شلخته هست.اینایی که میگم طرف خودش میدونه اینجوریه.اما مستعد این نیست که این ایرادشو بر طرف کنه.چرا؟اخه اگه اینجوری باشه که ما باید دنیای کتاب بخونیم تا انواع راهکارهارو پیدا کنیم.چرا نباید بتونیم معمولی باشیم؟

چرا بعضی افراد نمیخان معمولی باشن ؟؟

چند دلیل وجود داره :

- شاید خودشون متوجه اشتباهشون نیستن
- شاید اطرافیان ناخودآگاه این رفتار رو تقویت میکن
- شاید با این رفتار به سود و منفعتی رسیدن
- شاید فکر میکنن جای تغییر وجود نداره ، باید پذیرفت
-.....

mamadshumakher
18th August 2012, 06:33 PM
پس با این حساب باید گفت کسانی که زیاد در معرض ایرادهای اخلاقی نیستن از نعمت بزرگی برخوردارند.چون اینجور افراد برای دیگران هم معتمدند هم ارومند هم راز دارند هم شادابند هم با حوصلن هم صبورن هم به وقت دیگران اهمیت میدن هم کسی رو کوچیک نمیکنند وووو..... که به همه ی اینا میشه گفت صفات خوب.
ایا دارا بودن صفات مختلف با کارکرد قسمتهای مختلف مغز در ارتباط هست؟

نارون1
19th August 2012, 12:23 PM
پس با این حساب باید گفت کسانی که زیاد در معرض ایرادهای اخلاقی نیستن از نعمت بزرگی برخوردارند.چون اینجور افراد برای دیگران هم معتمدند هم ارومند هم راز دارند هم شادابند هم با حوصلن هم صبورن هم به وقت دیگران اهمیت میدن هم کسی رو کوچیک نمیکنند وووو..... که به همه ی اینا میشه گفت صفات خوب.
ایا دارا بودن صفات مختلف با کارکرد قسمتهای مختلف مغز در ارتباط هست؟


نیمکره راست مغز مسئول هیجانات منفی مثل اندوه ، خشم و ترس و .... ، و نیمکره چپ مسئول هیجانات مثبت مثل احساس خوشی و افکار مثبت و ...هستن .

ولی اکثر این رفتارهای اخلاقی ، جنبه اکتسابی اون بیشتره ، یعنی والدین از همان کودکی باید با به پرورش جوانب اخلاقی فرزندانشان توجه کنن .....

mamadshumakher
19th August 2012, 08:08 PM
من جایی خوندم که رفتارهای مختلف افراد مثل اجتماعی بودن یا منزوی بودن و ... با قسمتهای مختلف مغز در ارتباطه.مثلا اگه ترشح هورمون a در قسمت x مغز زیاد باشه فرد منزوی هست و بر عکس.مثل قضیه رانندگی اقایان و خانمها.
حالا میخوام بدونم افزایش یا کاهش هورمونها به چه عواملی مربوط هست.اصلا میشه ترشح هورمونی رو در مغز افزایش یا کاهش داد؟

mamadshumakher
19th August 2012, 09:47 PM
خودم یه چیزایی درباره سوالم پیدا کردم اما ناقصه
عصبانیت بدون دلیل، اضطراب، بی‌دقتی، مشکلات رفتاری، تغییر دست‌خط، گیجی، افسردگی، زودرنجی، نداشتن اعتماد به نفس و کم شدن حافظه مواردی هستند که می‌توانند بر اثر مصرف مواد طبیعی یا شیمیایی به وجود آیند. رابطه میان تغذیه و سلامت جسمانی برای همه کاملا مشخص است اما بسیاری از ما اطلاع‌ چندانی از تغییرات رفتاری به دلیل مصرف غذاهای مختلف نداریم. خانمی 44 ساله که پس از فوت ناگهانی فرزند 12 ساله‌اش سال‌ها از افسردگی و اضطراب شدید رنج می‌برد و داروهای شیمیایی هم هیچ کمکی به او نکرده بودند، با کمک متخصصان تغذیه و افزودن موادی مانند ویتامین‌ b و اسیدهای چرب به رژیم غذایی خود، به طور کاملا باور کردنی، دگرگون شد. او همچنین مصرف قهوه، نمک و شکر را قطع و در عوض میوه، سبزی و ماهی بیشتری مصرف کرد.
بسیاری از مردم، این واقعیت را که مواد غذایی بر رفتار آنها تاثیر دارد، باور ندارند، در حالی که مواد غذایی روی سلول‌های مغزی هم به اندازه هر سلول دیگر بدن تاثیر می‌گذارند. بسیاری از مواد به دلیل شباهت ساختاری‌ با مواد مترشحه در مغز باعث بی‌نظمی کل بدن می‌شوند. بسیاری از دانشمندان حذف یک ماده خاص و سپس وارد کردن آن را به رژیم غذایی باعث بروز بسیاری از بیماری‌ها مثل جنون، وهم و خیال، افسردگی، سردرد و سوء‌ظن می‌دانند اما با کمی دقت می‌توان متوجه این تغییرات شد، از احساس نشاط با خوردن یک فنجان چای در صبح گرفته تا زودرنجی و رخوتی که بر اثر گرسنگی بیش از حد یا پرخوری به وجود می‌آید.
ارمغان کشاورزی صنعتی
محققان دریافته‌اند، افزایش کشاورزی صنعتی باعث راه یافتن آفت‌کش‌ها به مواد غذایی شده و ترکیب چربی بدن حیوانات را به علت تغذیه جدید آنها تغییر داده است. به علاوه، رژیم غذایی موجب تغییر تعادل اسیدهای چرب مهم امگا سه و امگا شش شده است. در مقابل چربی‌های اشباع که مصرف آنها افزایش یافته و به مقدار زیاد در غذاهای آماده یافت می‌شوند، روند عملکرد مغز را کند می‌کنند. متخصصان تغذیه در این‌باره می‌گویند، در حال حاضر، مدارکی که سلامت روان و دریافت مواد غذایی را به هم مربوط می‌کند، اندک و تحقیق و نتیجه‌گیری قطعی در این‌باره دشوار است.
روشی که در حال حاضر برای تولید غذا به کار می‌رود، تعادل مواد مغذی مهم مورد مصرف را به هم زده است. تمایل افراد به مصرف غذاهای حاوی قند و چربی بالا و اجتناب از مصرف مواد غذایی تازه، منجر به افزایش شیوع افسردگی و مشکلات حافظه شده است. به گفته دکتر اندرو مک کلاچ مدیر انجمن سلامت روان انگلیس اثر رژیم غذایی بر سلامت جسمی ثابت شده اما در آغاز راه شناخت چگونگی تاثیرپذیری مغز از مواد مغذی موجود در غذاها هستیم. توجه به مشکلات سلامت روان با تغییرات رژیم غذایی گاهی اوقات در مقایسه با مصرف دارو یا مشاوره نتایج بهتری دارد.
غذاهای آرامش‌بخش
به طور کلی، حدود 5 تا 10 درصد کل مردم دنیا، حساسیت‌های غذایی دارند. محققان انگلیسی معتقدند سرتونین، دوپامین و نور اپی‌نفرین در مغز تولید و ترشح می‌شود. حتی تریپتوفان و اسیدهای آمینه که در غذاهای پروتئین‌دار موجود هستند، باعث تحریک سرتونین که عامل آرامش و استراحت است، می‌شوند و تیروزین و تئین، کافئین و... باعث تحریک دوپامین و نوراپی‌نفرین شده و به تشدید بی‌خوابی منجر می‌شوند. این مواد حساسیت‌زایی در مواد غذایی طبیعی یا مصنوعی وجود دارند، مثل سالیسیلات که در بسیاری غذاها موجود است و تاثیر آن ممکن است ساعت‌ها یا حتی روزها ظاهر نشود، اما در نهایت باعث مشکلات مغزی و افسردگی شود. این ماده به طور طبیعی در بسیاری از میوه‌ها، سبزی‌ها، دانه‌ها، قهوه و چای، آب میوه‌ها و به طور مصنوعی در داروهایی مثل آسپیرین وجود دارد. در بسیاری از میوه‌ها مثل سیب و گوجه‌فرنگی، بخش عمده سالیسیلات زیر پوست میوه وجود دارد. در نتیجه کسانی که به آن حساسیت دارند بهتر است پوست میوه‌های کاملا نرسیده را ضخیم‌تر بگیرند، چون مقدار طبیعی این ماده در میوه‌ها با رسیدن کاهش می‌یابد. احتمال حساسیت‌های غذایی معمولا ارثی و در خانم‌ها دو برابر آقایان است اما در صورت بروز، نشانه‌ها و عوارض آن در مردان شدیدتر است 28( درصد در زنان، 72 درصد در مردان.) قطع کردن بسیاری از مواد استرس‌زا مثل قند، کافئین و شکلات و در ازای آنها، مصرف مواد کمکی مثل آب، سبزی‌ها، میوه و ماهی در احساس آرامش تاثیر مثبت زیادی دارند. تحقیقات نشان داده‌اند، 80 درصد افرادی که از این رژیم تبعیت کرده‌اند تغییرات رفتاری محسوسی داشته‌اند.
رفتارهای ضد‌اجتماعی
متخصصان دانشگاه آکسفورد معتقدند، موادغذایی حتی بر رفتارهای ضداجتماعی تاثیر دارند. آنها با بررسی 231 زندانی و کنترل رژیم آنها و اضافه کردن ویتامین‌های مختلف و موامعدنی طی 9 ماه، 37 درصد رفتارهای ضدقانون آنها را کاهش دادند؛ اگرچه عوامل اقتصادی، اجتماعی هم در افزایش جرایم بسیار حائز اهمیت است اما تحقیقات نشان می‌دهد با تغییر شیوه تغذیه در انگلستان از سال 1950 تا به حال، میزان جرایم 10 برابر افزایش یافته که دلیل آن، محتوای کیفی کمتر موادکنونی نسبت به 50 سال گذشته است.
غذاهایی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر رفتار تاثیرگذارند شامل چربی که باعث رخوت و سستی می‌شود، شکر که موجب افزایش فعالیت موقت شده، کافئین که به‌عنوان محرک عمل می‌کند، شیر که باعث انواع مختلف حساسیت‌ها برای افرادی که تحمل لاکتوز را ندارند، می‌شود، است.
منابع اصلی سالیسیلات برشمرده شد، اما جالب است بدانید آمین در تولید مخمرها یا شکستن پروتئین‌ها به وجود می‌آید و در پنیر به خصوص پنیر مانده، شکلات، گوشت‌های ترد یا مانده، آبجو، مخمرهای مختلف و محصولات ترش شده‌ای مثل سس سویا، سرکه و بسیاری میوه‌ها مثل موز، آواکادو و گوجه فرنگی وجود دارند. بنزوآت هم به طور طبیعی در بعضی میوه‌ها، سبزی‌ها، تردکننده‌ها، دانه‌ها، قهوه یا چای وجود دارند. گلوتامیت هم به طور طبیعی در بسیاری از غذاها مثل سوپ، سس، میان وعده‌ها و به خصوص غذاهای آسیایی، در گوجه‌فرنگی، پنیر، قارچ، مخمرها و عصاره گوشت یافت می‌شود. در حال حاضر، متخصصان تغذیه با تحقیقات و بررسی‌های مختلف به این نتیجه رسیده‌اند که سلامت را باید در آشپزخانه جست‌وجو کرد، نه در قفسه داروخانه.‌

نارون1
20th August 2012, 12:23 AM
من جایی خوندم که رفتارهای مختلف افراد مثل اجتماعی بودن یا منزوی بودن و ... با قسمتهای مختلف مغز در ارتباطه.مثلا اگه ترشح هورمون a در قسمت x مغز زیاد باشه فرد منزوی هست و بر عکس.مثل قضیه رانندگی اقایان و خانمها.
حالا میخوام بدونم افزایش یا کاهش هورمونها به چه عواملی مربوط هست.اصلا میشه ترشح هورمونی رو در مغز افزایش یا کاهش داد؟

دروغ چرا زیاد تو اون مورد که گفتین اطلاعات ندارم

ولی اانتقال ددهنده های عصبی اگه تعادلشون بهم بریزه دچار اختلال میشه

انتقال دهنده هایی مثل سروتونین ، دوپامین ، اپی نفرین .......

همین دوپامین ، اگه زیاد ترشح بشه ، فرد دچار اسکیزوفرنی و اگگه کم ترشح بشه به پارکینسون دچار میشه

اپی نفرین و سروتونین ، عدم تعادلشون منجر به افسردگی و گاها اضطراب میشه ......

یا مثلا تستوسترن رو میگن هورمون پرخاشگری میشه حساب کرد ، اگه زیاده از حد ترشح بشه پرخاشگری زیاد میشه
و ...

yas-90
20th August 2012, 02:29 AM
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان سولی دارم بدجور مخمو درگیر کرده.ایا یک فرد اخلاقهایی که به طور اتوماتیک پیدا میکند میتواند ترک کند.بزارید واضحتر توضیح بدم.مثلا فردی به تمام کارهای افراد خانواده سرک میکشد.هی میگه تو کجا میری.چکار میکنی.اون چیه دستت؟چرا اونجا میذاری؟و ازین موارد یا یه فرد دیگری همش نگرانه.ا فلانی چرا دیر کرد؟چرا نمیاد؟نکنه ... یا یه فرد دیگری دلش نمیاد پول خرج کنه تو مسافرت.یا یکی نمیتونه به دوستاش نه بگه.و ..... میدونم سوالمو کلی گفتم.اما فقط میخوام بدونم میشه رفتار انسانها که به وجودشون رخنه کرده رو تغییر داد؟برای نمونه فردی که بالا مثال زدم که به همه چیز کار داره رو میشناسم.سن بالایی هم داره.از جلوش رد بشی میگه کجا میری؟مخالفت هم نمیکنه.میگه باشه برو.فقط دوست داره همه چیو بدونه.

سلام
این مثالی که زدید شبیه مادربزرگ منه[nishkhand]......میدونی وقتی کلا آدما پیر میشن یه چیزایی تغییر میکنه......یه جورایی کم طاقت میشن ...یه جورایی بچه میشن......حتی گاهی مثل بچه ها بهونه گیر میشن.......سوالاشون و خیلی چیزای دیگه هم یه جورایی شبیه بچه ها میشه.........البته همه چیز نه اما خوب بسته به شرایطشون....بویژه اگه در عین همه این حالت ها شرایط تنها شدن هم باشه(البته اگه از اول کلا همیشه کارشون پرسیدن اینجور سوالا بوده باشه دیگه بدتر)..........کلا حساس تر میشن میخوان خیلی چیزا رو بدونن چون فکر میکنن شما اونا رو از روند زندگی حذف میکنید حتی اگه میخواید بهشون چیزی رو اثبات کنید و بگید رفتارشون غلطه هیچی بهتر از آرامش کلام نمیتونه تاثیر گذار باشه

البته این جواب فقط مربوط به برداشت من از سوال بود.....ممکنه اون فردی که میگید اینقدرا هم سنش بالا نباشه(اونجوری که من حدس زدم)

http://www.njavan.com/forum/showthread.php?125245


اما اونی که همیشه نگرانه........یه جور دید منفی داره خوب مسلما بهترین کار تمرین مثبت نگریه....من خودم یه جورایی اینجوری بودم مثلا اگه کسی بیرون بود و دیر میومد خونه به بهترین شکل ممکن فکر میکردم تصادف کرده حالا گذشته از اینکه گاهی میگم نکنه مرده باشه و .................هر چند خوشبختانه الان اینجوری نیستم


ولی حالا یه جورایی درمورد کل سوالت هر قسمتیش مربوط به یک سری رفتارا میشه که غیر از اینکه میشه گفت عوامل ژنتیکی توش تاثیر داره اما فاکتورهای محیطی خیلی بیشتر تاثیر میذاره........یکی وسواس داره یکی هم نسبت به بعضی چیزا حساسه اما این حساسیت در حد وسواس نیست......یکی پول دوسته و پولشو خرج نمیکنه یکی تحمل شنیدن نه نداره چون هیچ وقت نه نشنیده و یکی هم نمیتونه بگه نه چون همیشه یا مجبور بوده سر خم کنه یا اونقدر با اعتماد به نفس ضعیف بار اومده که حتی اگه اجباری هم در کار نباشه باز هم نمیتونه بگه نه
یکی خوشش میاد از همه کارا سر در بیاره یکی خیلی بی تفاوت از کنار خیلی چیزا حتی آدما هم میگذره.....برای هر کدوم از اینا مثال های زیادی میشه زد و حتی تو اطرافیان دید اما اگه دقت کنی خیلی از رفتارها از خانواده منشا گرفته و گاهی از یکسری اتفاقات خاص

برای تغییر هم هیچ وقت دیر نیست فقط تغییر دادن بعضی رفتارها به تلاش زیادتری نیاز داره

mamadshumakher
20th August 2012, 11:24 AM
برای تغییر هم هیچ وقت دیر نیست فقط تغییر دادن بعضی رفتارها به تلاش زیادتری نیاز داره

درسته فقط میخوام بفهمم عوامل محیطی تا چه حد وسعت داره.تا الان به اطرافیان,دوستان,خانواده به عنوان عوامل محیطی نگاه کردیم.اما فکرم رفت به اینکه خب این رفتارها چه تغییری روی بدن ایجاد میکنند.یا بهتر بگم چه تغییری روی مغز ایجاد میکنند.چون من اعتقاد دارم تمام رفتارهامون و شخصیتمون به رفتار مغز ما بستگی داره.
پس هر عاملی که تاثیری روی مغز داشته باشه باید روی رفتار ما هم تاثیر بزاره.پس باید نقش غذا رو هم در نظر بگیریم.
پس اگه اینجوری باشه اگه علمشو داشته باشیم که چه موادی چه تاثیری روی قسمتهایی از مغز که تو رفتار ما تاثیر دارن میزاره میتونیم با اصلاح رژیم غذایی رفتار مورد نظر رو ترمیم کرد.درسته؟

ولی اانتقال ددهنده های عصبی اگه تعادلشون بهم بریزه دچار اختلال میشه

انتقال دهنده هایی مثل سروتونین ، دوپامین ، اپی نفرین .......

همین دوپامین ، اگه زیاد ترشح بشه ، فرد دچار اسکیزوفرنی و اگگه کم ترشح بشه به پارکینسون دچار میشه

اپی نفرین و سروتونین ، عدم تعادلشون منجر به افسردگی و گاها اضطراب میشه ......

یا مثلا تستوسترن رو میگن هورمون پرخاشگری میشه حساب کرد ، اگه زیاده از حد ترشح بشه پرخاشگری زیاد میشه
و ...

اینم از شواهد.البته این گفته نارون خانم درباره ی هورمونهاست.اما من هنوز نفهمیدم رژیم غذایی دقیقا روی هورمونها تاثیر داره؟ولی انگار همینطور هست.

بسیاری از مردم، این واقعیت را که مواد غذایی بر رفتار آنها تاثیر دارد، باور ندارند، در حالی که مواد غذایی روی سلول‌های مغزی هم به اندازه هر سلول دیگر بدن تاثیر می‌گذارند. بسیاری از مواد به دلیل شباهت ساختاری‌ با مواد مترشحه در مغز باعث بی‌نظمی کل بدن می‌شوند.

حالا اگه فرضیاتمون درست باشه باید منتظر دانشمندا باشیم تا این علم رو تکمیل کنند.شاید روزی برسه که به جای جلسات مشاوره دراز مدت با بررسی رفتار مغز و با تحریک کردن یا کم کار کردن غده مورد نظر رفتار فرد رو ترمیم کنند.(مثل فیلمای تخیلی که با زدن یک سرنگ به سربازا عواطف اونهارو نابود میکنند)

ولی باز یه سوال دیگه داره واسم پیش میاد که یکم ترسناکه [nishkhand] اگه تمام فرضیاتم تا الان درست باشه و با شناسایی هورمونها بشه ایرادات رو برطرف کرد پس چرا.....
اینجوری بگم بهتره:وقتی ادم دچار هیجانات میشه عامل لذت بخش ترشح هورمون ادرنالین هست؟مثل دوچرخه سواری در ارتفاعات.راه رفتن کنار پرتگاه.رانندگی با سرعت زیاد.
اگه اره.پس چرا وقتی من دارم از فشار دادن پدال گاز و شنیدن صدای موتور در دور بالا لذت میبرم بغل دستیم به جای لذت احساس ترس بهش دست میده؟این دیگه به چه عاملی بستگی داره؟
[nishkhand] اگه اینجوری باشه که افزایش هورمون x بر روی هر انسان یه رفتار خاص داره.دانشمندا بیچاره میشن

narma
20th August 2012, 11:37 AM
سلام عزیزان
به نظر من روانشناسی و مشاوره " اطرافیان" ژنتیک" دوران بچگی"محیطی که الان شخص داره توش زندگی میکنه " اشخاصی که شخص باهاشون در ارتباطه همه در نوع رفتار افراد تاثیر داره ...
نمونه ش خود من هستم بعضی وقتا خیلی زود از کوره در میرم...عصبانی میشم..

ولی خدارو شکر از وقتی روانشناسی خوندم واقعا تونستم خودم رو کنترل کنم....البته ناگفته نماند خیلی روی رفتار خوم متمرکز شدم که اون لحظه ی دارم عصبانی میشم دندون رو جیگر بزارم تا از عصبانیتم کم بشه....
بنظر من همه اینا برمیگرده به خود شخص..فرد باید خودش بخواد تغییر کنه....فرد باید خودش قبول کنه که رفتارش درست نیست و همجنین باید قبول کنه رفتارشو کنترل کنه.اینجوری راحتتر میشه با مسایل کنار اومد


ممنونم

طراحی سایت آسان
7th January 2015, 03:38 PM
سلام
قابل تغییره اما فقط درصورتی که خودش بخواد که رفتارش تغییر کنه نه کس دیگه ای[shaad]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد