وحید 0319
17th August 2012, 02:51 AM
خلاصه
معماري عصر قاجار امتداد طبيعي سنتهاي بومگرايانه و زيباشناسانهي معماري ايراني است که تحت تاثير روند شتابندهي جهانيشدن، در مقاطعي ميل شديدي بهظواهر و مواهب غرب داشته و سفرهاي سهگانهي ناصرالدينشاه به غرب نیز نقش عمده ای در این تاثیر پذیری ها داشته است.
اين برخورد با فرهنگ «ديگري» نيازهايي را آفريد (يا شناساند) که معماري براي پاسخ دادن به آن شيوههاي متفاوتي را پيش گرفت و این شیوه های متفاوت درساختار شهر، ترکیب بندی عناصر مختلف شهر و در نهایت منظر شهر تاثیرات عمیقی را ایجاد کرد. بعد از احداث اولين خطآهن بين تهران و شاهعبدالعظيم، ايستگاه قطاري ساخته شد که بهدليل فقدان نمونههاي کاربردي پيشين، طراحياش بيتناسب با معماري ايراني بود و چهره ی شهری را که پیش از این عناصرش در ترکیبی موزون با یکدیگر قرار داشت مخدوش می کرد. البته هميشه پاسخهاي معماري به نيازهاي روزمره اينطور مستقيم نبود و در مواردي تلفيق معماري ايراني با عناصر معماري غربي سبب ساختي التقاطي ميشد. افسران روسي و سربازان ايراني بايد به نيروي يکپارچهاي بدل ميشدند و ساختمان قزاقخانه پاسخي بهاين نياز بود، التقاط معماري ايراني با خواستهاي نظاميگري غربي .
مفهوم بلندمرتبگي ساختمان وقتي ناصرالدين شاه بر بالاي برج ايفل پاريس را زير پا داشته تغيير کرده ؛ تآتر وايتهال لندن الگويي براي تکيه دولت بوده که بهجاي اپرا در آن تعزيهي مصايب کربلا برگزار ميشده و گنبد رفیع آن از آهن و شیشه خط آسمان شهر را می خراشیده يا مسجد سپهسالار که دنبالهي معماري اماکن مذهبي ايراني است به برج ساعت آراسته ميشود. اينها سعي معماري ايراني براي تطابق با خواستهاي جامعهي در حال جهانيشدن بود كه سنتهاي طولاني پشتوانهاش بود والگوبرداري و همآميزي ميكرد.
همواره پایتخت نقطه اصلی دگرگونی ها و اشاعه مفاهیم جدید است. تهران به عنوان شاهدی بر تجدد طلبی دگرگونی های عمیقی را در دولت قاجار تجربه کرده است و منظر شهری جدیدی را در تاریخ شهرگرایی ایرانی به وجود آورده است که بر خلاف ساخت شهر سنتی گاه در آن تناسب مقیاس شهر و نشانه های شهری نیز از میان رفته است و به این ترتیب چهره ای روشن از تفکرات فضائی- کالبدی را به نمایش می گذارد.
مقدمه
معماري قاجار بهمانند همهي دورههاي تاريخي و حکومتي پيش از خود وارث تفکرات و سنتهاي گذشته است که با لطافت و نرمي با زمانهي حاضر پيوند ميخورد. ادامهي سبک اصفهاني- به تعبير زندهياد استاد پيرنيا- حيات سنتهاي گذشته در زمان جديد است كه آثار شکوهمندي چون بازارهاي تهران، لار، تيمچهي اميني تهران، و مدرسهي مروي در دورهي قاجار مي آفريند و در مقیاس شهری ارسن های حاج آقا علی و ارسن وکیل. جاي ديگري که اين سنت بهآرامي ميشکوفد و ميزيد معماري مردمان کوچه و بازار است که کماکان دراين زمان تجربيات خود را به روش استادي و شاگردي منتقل کرده و راه پيشينيان را ادامه ميدهند. «در ترسيم يك نمودار از روند تحول معماري ايراني بايد گفت معماري ايراني از دهة 1260 هجري قمري به دو شاخة متمايز از هم تقسيم ميشود. شاخة اول اين روند استمرار همان خط تاريخي است ... اين شاخه از معماري ايراني تا اوايل قرن معاصر حدود 30-1320 هجري شمسي در قالب كارهاي استاد حسين لرزاده استمرار حيات يافته است.» درهم آميختن ميراث گذشتگان با شرايط نوين سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي همواره زايشينو را بهدنبال ميآورد که بسته بهشدت تحولات در ساير زمينهها ميتواند متفاوت، نو و بحثبرانگيز باشد. از سال ١٢٦٠هجري قمري دگرگونيهاي ايجاد شده در معماري زمانه، گواه بر تحولي نو و اتفاقي نو در اين روند کهن سال ميدهد که خاصه در معماري حکومتي و در معماري متعلق به فرادستان بهعنوان نخستين افراد در معرض دگرگونيهاي زمانه متبلور ميشود «معماري قاجار در دو مقولة سنتي و حكومتي قابل بررسي است ... در دوران حكومت سلسلة قاجاريه ساختمانهايي كه براي امراي حكومت، اشراف و صاحب منصبان ساخته ميشوند، از روحيهاي خاص برخوردار بودند» و بهاين ترتيب دو روند در ظاهر متفاوت اما در باطن عجين معماري دراين زمانه بهوجود ميآيند. پيشينهي اين تحولات به شکست ايران در جنگهاي با روسيه بازميگردد و تأثيري که اين اتفاق بر بينش سياسيون و اهلنظر گذاشت و موجب شد تا بيش از پيش بهاهميت تمدن غربي و قدرت اقتصادي و نظامي ناشي از آن توجه کنند. در دورهي قاجار و در زمان ولايت عهدي عباس ميرزا براي اولين بار تعدادي محصل (از شاهزادگان و درباريان) به اروپا اعزام شدند و بعدها آموزشهاي مدرسه دارالفنون بهعنوان نخستين و تنها نهاد آموزشي آن بازهي تاريخي در پيدايش چنين تحولاتي تأثيرگذار بود. «در دورهي ناصرالدينشاه و توسط اميركبير نيز شماري از استادان متخصص در رشتههاي مختلف از اروپا به استخدام دولت ايران در آمدند. به عبارت ديگر دو عامل اصلي بروز جلوههاي فرهنگي و هنري غرب در ايران، عبارتند از "ايرانيان فرنگ رفته" و "مدرسان فرنگي مقيم ايران" در دورة قاجار شكل مييابند.» ساير ارتباطات و مراودات موجود نيز به اين تبادل فرهنگي دامن ميزند « ... خارجيان مقيم ايران نيز عامل مهمي در گرايش به غرب بودند. آنها غالباً به دلايل گوناگون در ايران حضور داشتند. گروهي اعضاي سفارتخانههاي دول خارجي مانند روسيه و انگلستان بودند. عدهاي تجار . بازرگانان خارجي بودند كه به قصد تجارت به ايران سفر ميكردند و عدهاي نيز عضو هيئتهاي ميسيونری و مذهبي بودند كه به قصد تبليغ دين به ايران سفر ميكردند. گروهي جهانگرد كه به قصد بازديد از شرق، به سرزمين افسانهاي ايران سفر ميكردند و گروهي از خارجيان نيز از مستشاران و مشاوران نظامي و مالي بودند كه توسط دولت وقت قاجار براي سامانبخشي به امور كشور، از قبيل امور نظامي، مالي وارد ايران ميشدند.» انديشهي تجدد، نوسازي و مدرنيزاسيون در مصر و عثماني سرنوشتي مشابه با آنچه در ايران دورهي قاجار اتفاق افتاد دارد هر چند که فرآيند تجدد خواهي در ايران روندي بسيار آرام تر و کم دامنهتر را طي کرده. اگر در کشور تجددخواهي چون ترکیه سخن از قبول تمدن بود در ايران سخن از اقتباس «علم و فن غرب». روشنفکران ايراني که بازگشتگان از فرنگ بودند و نيروهاي متجدد دولت را تشکيل ميدادند، سخن از اقتباس به میان آوردند ولی در عین حال گذشته را نیز فراموش نکردند؛ همين تجددخواهي و شيفتگي در مقابل مظاهر فرهنگ و تمدن غرب در معماري حکومتي اين دوران در پوسته، ظاهر و عناصر معماري تبلور کالبدي مييابد و سبب شده که گاهي معماري اين زمانه با عنوان «معماري کارت پستالي» خطاب شود. در شهر هر یک از این عناصر معماری نقشی نو در حافظه ی شهر ایرانی پدید آوردند. الگوی شهر ایرانی که پیش از این در ارزش نهادن به فضاهای مذهبی بود و مکان های عمومی را نیز ارج می نهاد، سواد شهر را به مناره ها و گنبدهای مزین به آجر و کاشی می آراست. در رنگ های خاکی شهر، گنبد فیروزه ای را نگین می ساخت و شهری می آفرید که تبلور باورها و اندیشه های مردمان متدین آن می شد و در مقیاس های خردتر نیز فضاهای عمومی را جلوه گر و پراهمیت می ساخت. به این ترتیب در کلیت شهر عناصری برجسته و شاخص می شدند که در ارتباط با فعالیت های مردمی بودند خواه در باورها و خواه در زندگی روزمره.
پيوند با گذشته
مکتب هنر اصفهان از سالهاي حکومت صفويان آغاز ميشود و تا معماري قجر را نيز متاثر ميسازد، در همهي ايران بناهايي عظيم و شکوهمند بهجاي ميگذارد و اصفهان را درنظر جهانگردان برابر بهترين شهرهاي اروپايي ميگرداند. اندامهاي شهري چون مجموعهي چهارباغ، بازارقيصريه، ميدان نقشجهان، شمار زيادي از کاخها، مساجد و مدارس يادگار اين دوران است.
اتفاق ديگري كه سبب اين دگرگونيها و تحولات در دوران قاجار ميشود ريشه در ماوقع عصر صفوي دارد. « در دوره ی صفویه روابط ایران با غرب شتاب گرفت و شمار بسیاری از سفرا، جهانگردان و تجار از ایران روانه ی غرب و بالعکس شدند و در پی این آمد و شدها از هم تاثیرات زیاد (تاثیرات دو سویه) می گیرند. اما از دورة قاجار به بعد به خاطر شرایط حاکم ... خودباختگی شدید در دولت و ملت پدید می آید و تاثیرپذیری از فرهنگ و معماری غربی یکسویه می شود و شتاب می گیرد.» بهاين ترتيب مکتباصفهان در دورهي نخست خود تا زمان آغامحمدخانقاجار آثار بسيار موجهتري از زمانهاي بعد خلق ميکند و در ادامهي مسير خود با درآمیزی عناصر فرنگي، ويژگيهاي خاص معماري قاجار پيدا میشود. همهي اين تغيير و تبديلها در شرايطي انجام ميشود كه نحوهي تركيب فضاها، روح آنها و سلسله مراتب بنا يكسان ميماند. مدرسهی دارالفنون روابط فضایی الگوی چهارایوانی مدارس ایرانی همچون مدرسهی مادرشاهاصفهان، را تکرار میکند و روزآمد ميشود. « در دارالفنون دورة قاجار طرح محوطه و هندسه بهکار گرفته شده همان هندسه و الگوی مدارس قدیم است. اما در طرح نماها، تزئینات و انتخاب عناصر، معماری فرنگی، موثر و حاکم است. ستونها و سرستونها، ریتم تکرار قوسهای نیمگرد، قوسهای جفتی و تزئینات گلو بتة فرنگی که در کتیبههای روی نما تکرار میشود، از جملهی این تاثیرات محسوب میشوند که در سرتاسر طرح مدرسه بهکار گرفته شدهاند.» و برج ساعت و چفدهای نیمدایرهای و تزئينات فرنگي در پوستهي بنا ايجاد ميشود. دورهي آرام ناصري نقطهي عطفي در اين شيوهگزيني نوين است. «عصر ناصري، يكي از شاخصترين دورهها در معماري و شهرسازي قاجارها بود. نخست آنكه دورة سلطنت ناصرالدينشاه بيش از يكسوم كل دورة حكومت قاجاريه را شامل ميشد و در طي آن زمان مملكت در يک آرامش نسبي قرار داشت.» به غير از آرامش نسبي در دوران او، ريختن باروهاي شهر و افزودن به مساحت تهران، امكان ساخت و ساز را موجب شد. به تقليد از ديوار دفاعي پاريس ديواري هشتضلعي با دوازده دروازه به دور تهران كشيده شد و محورهاي شهر حول ارگحكومتي شكل دوبارهاي گرفت. خيابانبنديهاي جديد از جمله خيابان امينالسلطان، الماسيه و لالهزار شكل شهر را تغيير داده بود و بهطبع آن سازههاي جديدي را ميطلبيد. فرهنگ عمومي دورهي ناصرالدين شاه كه مجموعهاي از آداب گذشته و عرفهاي جديدي بود را مي شود در ساخت بنايي مثل تكيه دولت كه تا آنوقت كاركرد مشابهي نداشت پيكرد. این تفکرات جدید در قالب ساخت بناهایی متبلور می شود که در مقیاس شهری چون تهران بسیار بزرگ و بی تناسب می نمود؛ بناهایی که به طبقه ی خاص فرادستان تعلق داشت و از کارکردهای مردمی و الگوی پیشین خود بسیار فاصله گرفته بود. اگر شهر در مکتب اصفهان و پیش از آن در خدمت توده ی مردم و باورهای آنان بود شهر قجری جلوه گاه قدرت و تجدد خواهی حکمرانان و فراد نوگرای جامعه واقع شد.
تکيهدولت
تکيهدولت اولين بناي عمومي ايراني و اولين تجربهي فضاي جمعي براي شهروند تهراني است ( اگر بتوان ساکنين تهران دورهي قاجار را چنين ناميد) فضايي تجربه نشده با مقياسي تجربه نشده. سلاطين و حکام در طول تاريخ مبادرت بهساخت فضاهاي خاطرهانگيز و يادماني کردهاند تا سندي بر نمايش قدرت، بداعت و صناعت زمانهي حکومتشان باشد اما تا قبل از ساخت تکيهدولت اين تلاشهاي معمارانه بهساخت کاخها و مساجد محدود ميشده است.
تعزيههاي دولتي پيش از بناي تکيهدولت در تکيههاي موقتي اجرا ميشد که بهبعضي از آنها تکيهدولت ميگفتند. «تکاياي ديگري چون تکيهي رضاقليخان، تکيهي قورخانه، تکيهي عزتالدوله، تکيهي سرچشمه» همزمان در تهران برپا بودند اما ظاهرن اين تکيهها و بناي موقتي جوابگوي خيل مشتاقان نبود. در خصوص علت ساخت تکيهدولت در کتاب تاريخچة کاخگلستان و ابنية سلطنتي نوشتهي يحييذکاء آمده است «مهمترين و معتبرترين تکيهي تهران که در آن تعزيههاي دولتي برگزار ميشد تکيهي حاج ميرزاآغاسي (تکيهدولت قديم) بود که تکيهي عباسآباد نيز ناميده ميشد. استقبال شديد مردم بهخصوص زنان از نمايشهاي مذهبي، همچنين تنگي و کوچکي فضاي تکيهي عباسآباد، ازدحام و ناراحتي توليد ميکرد و کار اجراي شبيهگرداني را با مشکل مواجه ميساخت. اقتضاي زمان و اوضاع نيز تکيهي بزرگتري را طالب بود.» بناي تکيه دولت به دستور ناصر الدين شاه و به مباشرت دوستعليخان معير الممالک در ضلع شرقي کاخگلستان و در مجاورت شمسالعماره با صرف هزينهاي معادل صد و پنجاه هزار تومان و درمدت پنج سال در سال 1295 هجري قمري ساخته شد. هيچ يک از منابع دوران قاجار به معمار يا معماران اين بنا بهطور صريح اشارهاي نکرده اما درکتاب معماران ايراني از آغاز دورهي اسلامي تا پايان دورة قاجار به نقل از استاد پيرنيا، استاد حسينعلي مهرين بهعنوان معمار تکيهدولت ذکر شده است در حالي که اعتمادالسلطنه در روزنامه ي شرف مينويسد «جمعي از مهندسين قابل و معماران ماهر دولت قاهره گرد آمده و طرح اين بناي سعادت افتخار را ريختند.»
شکل کلي بناي تکيهدولت بهصورت هشت ضلعي مدور بوده که در داخل بهيک استوانهي مياني بهقطر شصت متر تبديل ميشد. اين بنا بهارتفاع بيستوچهار متر در چهار طبقه (با احتساب سردابها و زير زمينها) و بهمساحت تقريبي دوهزار و چهارصد و بيست و هشت متر مربع و گنجايش بيستهزار نفر طراحي شده بود. تا پيش از احداث بناها و کاخهاي بلند در پايتخت در اواخر دورهي قاجار، تکيهدولت از بلندترين بناهاي شهر بود بهطوري که از پنجفرسنگي شهر پيدا بود. اعتماد السلطنه در در روزنامهي ايران نوشته «تکيه دولت از بناهاي بسيار عالي دولتي است که مدور و چهارطبقه ساخته شده و همه از آجر است و هشت دايره از چوبهاي کلفت و آهن براي سقف آن ساختهاند که در صنعت نجاري آن مهارت بسيار بهکار رفته. در ايام محرم پارچهاي از جنس کرباس بر روي طاقهاي چوبي آن ميکشند که از آسيب باران و آفتاب محفوظ باشد و در اطراف تکيه هم بناهاي عالي زياد ساخته و اين بنا و تکيه در ميان شهر همچون کوه عظيمي است. از پنج فرسنگي تهران اين آثار پيداست و بهجز اين بنا؛ گنبدهاي مساجد و غيره که بسيار مرتفع هستند، هيچ نمايان نيست. اين تکيه درهاي متعدد دارد که يکي از آنها بههمان باغ (عمارت گلستان ) باز ميشود.» همچنين در روزنامه ي شرف مي نويسد «از سال هزار و دويست و هشتاد وپنج ارادة علية بندگان اعلي حضرت براين علاقه يافت که تکية عالي که در خور مجلس عزاداري دولتي باشد در جنب عمارت و باغ خاصة سلطنتي بنا شود که از آثار عظيمه بلکه از ابنية عديمالنظير اين عصرهمايون شمرده شود. اين تکية مبارکه وضعاً مدور و مشتمل بر چهارمرتبه و هر يک از مراتب داراي حجرات و غرفات و اطاقها و تالارهاي عاليست. ظاهر بنا از درون تکيه تماماً به کاشي معرق و غيرمعرق ممتاز مزين شده است. دور سطح حياط تکيه يکصد و بيست ذرع و ارتفاع آن نيز چهل ذرع است و بهقدري که از سطح زمين ارتفاع يافته قريب بههمان هم از قعر زمين شالوده ريخته و پي بر آوردهاند. تمام اين بناي عالي از سنگ، آجر، گچ، ساروج،کاشي اعلي و احجار منبت و منقور ساخته و پرداخته شده. چهار هلال که هر هلالي عبارت از نصف دايره باشد با آهن و چوب به وضعي محکم و خوب بر فوق اين بنا تعبيه شده که سقفي از چوب و تخته و شيشه بر آنها حمل نمايند ولي هنوز کار سقف ناتمام است ... »
در هر طبقهي تکيه، طاقنماها و غرفههايي مشرف بهفضاي مرکزي وجود داشت که هرکدام متعلق بهيکي از بزرگان کشوري و اعيان درنظر گرفته شده بود .طاقنماهاي کنده شده در درون ديوار که نشان دهندهي استحکام بنا است هماندازه نبودند و مدخل طاقنماها نيز در همهجا يک عرض نداشت، بهعنوان مثال «در يک سمت تکيه ايوان وسيعي ديده ميشد که رواق آن با نقشهاي کاشي الوان و آجر زينت يافته بود. اين ايوان وسيع جايگاه مخصوص مقام سلطنت بود. »
نکتهي اساسي ديگر دربارهي بناي تکيهدولت، پوشش سقف آن است که با دهانهي شصت متري از مهمترين مسايل معماري آن روز بود. با استفاده از داربستي از الوار و تيرهاي چوبي (به صورت هشت نيمدايره) که با زوارها و تسمههاي آهني به هم قفل ميشد، استخوانبندي سقفي بهشکل گنبد را برروي صحن بنا ايجاد کرده بودند که درمواقع لازم چادر يا پوشش ديگري برروي آن کشيده ميشد. در اواسط دورهي سلطنت مظفرالدينشاه فشار پوشش چوبي سقف در طبقهي چهارم خرابيهايي ايجاد کرد. از اينرو براي حفظ ساير قسمتهاي بنا، از سقف و طبقهي چهارم صرف نظر شد، آن را تخريب و دو طبقهي زيرين را مرمت کردند. سقف جديد تکيه که با کمک مهندسان خارجي و مصالح خارجي تهيه شده بود، با پوششي متشکل از دوازده نيمدايرهي آهني که با پيچ و مهره بهيکديگر متصل و توسط سيمهاي فنردار آهني نگهداري ميشدند، اجرا شد و در سواد شهر عنصری ار آهن و شیشه که تا آن روز بی سابقه بود شکل گرفت. ساخت بناي تکيهدولت در چنين مقياسي براي گردهم آوري تعداد کثيري از افراد و سامان بخشيدن بهفضايي جهت اجراي تعزيه، از جمله اقدامات تجدد خواهانهي ناصرالدينشاه در ايجاد فضاهاي جمعي است که پيش از اين هرگز بهوجود نيامده بودند. ساخت چنين فضاهايي در کنار اقدامات شهرسازانهي ديگري که در اين زمان انجام شده است به روشني بيانگر تفکر غالب در زمانه است. پس از مشروطه با نفوذ و تاثير فرهنگ غرب در کشور و پيدايش تآتر و نمايش جديد در ايران، تكيهدولت ارزش و اهميت پيشين خود را از دست داد. حتي گاهي مراسمي غير از اجراي تعزيه نيز در آن برگزار ميشد. چنانچه در سالهاي 1302 و1304 خورشيدي با مرمت برخي قسمت هاي تکيه آن را براي برگزاري نمايشگاه امتعهي وطني و تشکيل مجلس موسسان (كه حكم به انقراض قاجار و حكومت پهلوي داد) در نظر گرفتند و سرانجام اين عظيمترين نمايشخانهي تاريخ ايران در تاريخ نامعلومي ويران شد و تنها با استناد به اطلاعات موجود، تک و توک عکسهايي که از بازسازي سقف آن موجود است و تصوير نقاشي اين بنا اثر استاد کمالالملک که گوياترين سند بهجا مانده از اين بنا است ميتوان بهبررسي آن پرداخت. برخي از کساني که در آن دوره در ايران بودهاند چون کارلا سرنارا، دکتر فوريه و لرد کرزن، معماري تکيهدولت را اقتباسي از آلبرتهال لندن و يا تماشاخانهها و آمفيتآترهاي غربي دانستهاند، البته با توجه بهاينکه سفر اول ناصرالدينشاه به اروپا پس از دستور ساخت تکيهدولت انجام گرفت، تقلديدي بودن يا به تاثير ديدنِ تماشاخانهاي در فرنگ، ساختنِ تکيه دولت تامل برانگيز است.
شمسالعماره
کاخ شمسالعماره شاخصترين بناي ساخته شده در ارگ حکومتي و مرتفعترين ساختمان دارالخلافهي ناصري است. کار احداث اين ساختمان در سال 1282 ه.ق. بهدستور ناصرالدينشاه که تحت تاثير بناهاي اروپا و به قولی کلیسای نوتردام بود آغاز و پس از 2 سال در 1284 پايان يافت. اعتمادالسلطنه در روزنامهي شرف مینویسد «عمارت مبارکة رفیعالبنای شمسالعماره که نظیر عمارات سلطنتی بسیار خوب فرنگستان و در مناعت و متانت بنا و شکوه منظر و بداعت وضع اول بنای سلطنتی ایران میتواند بود در سال یکهزار و دویست و هشتاد و چهار برحسب امر قدر قدرت جهانمطاع همایون شاهنشاهی ادامالله سلطانه و مباشرت و مواظبت مرحوم نظامالدوله دوستعلیخانمعیرالممالک بهمخارج و مصارف گزاف دولت در سمت شرقی باغ همایونی که طرف دیگر آن منظر بهابتدای خیابان مبارکة ناصری دارد بنا گردید. این بنا مشتمل بر شش مرتبه است و تالارها و طاقها و بالاخانهای عالی مزین دارد که همه آینهکاری و حجاری سنگ مرمر ممتاز منبت شده و مبلهای ممتاز و نفایس گرانبها و بساطهای عدیمالنظیر و پردههای تصویر اساتید فرنگ و غیره دارد و بنایی از هر جهت به این آراستگی و رفعت و خوشمنظری و شکوه کمتر در عالم دیده و شنیده شده است... »
ساخت اين بنا که به دوستعليخانمعيرالمما لک واگذار شده بود پاسخي بود به نيازي که شاه بهداشتن فضاهاي مرتفع احساس ميکرد، همانطور که کارکرد اصلي اين بنا نيز تماشاي شهر تهران و اطراف آن از فراز ساختمان توسط شاه و مهمانان وي و اهل حرم بود.1همچنين در ايوانهاي کشيده و سالنهاي باشکوه آن که بهانواع تزئينات آراسته شده بود، از مقامات و سرشناسان پذيرايي ميشده. «اين ساختمان به لحاظ آنكه مرتفعترين ساختمان تهران بود و از فراز آن بسياري از نقاط شهر قابل رؤيت توسط رعاياي پادشاه بود، بهصورت نماد و جلوهاي از قدرت و تمول و در عينحال ذهنيت فرنگمآب پادشاه درآمد.» در جستوجوي مرجعي براي شکل کلي و کارکرد شمسالعماره گاه به کاخهاي فرنگي اشاره شده است «ظاهراً انديشة طرح اين بنا به سبب علاقة شاه به ساختمانهاي اروپايي بود و از روي تصاوير ساختمانهاي فرنگي اخذ شده بود.»
«در سال 1303 ه.ق. در سمت جنوبي شمسالعماره، ساختمان سردر شمسالعماره بهعنوان يكي از وروديهاي كاخ گلستان از سمت خيابان ناصرخسرو ساخته شد. ساختمان جديد نيز همانند خود شمسالعماره تلفيقي از معماري سنتي ايراني و فرنگي است. در سال 1305 ه.ق. ميداني در جلوي شمسالعماره به نام جلوخان شمسالعماره احداث شد.» همچنين در روزنامهي شرف آمده «سه چهار سال قبل برحسب اراده و اشارة علیة بندگان اعلیحضرت قویشوکت اقدس همایون شاهنشاهی خلدالله تعالی ملکه و سلطانه و اهتمام و توجه مخصوص جناب مستطاب امینالسلطان وزیراعظم دولت علیه سردری بسیار عالی و تالاری مزین به لطایف آینهکاری و ظرایف مقرنس و گچبری رو به مشرق بنا کردند که همه روزه هنگام طلوع آفتاب از تابش لمحات نور تالار مزبور چنان مشعشع و درخشان میشود که دیدهی بیننده را خیره میسازد و همهوقت بهانواع مبل و اسباب گرانبها آراسته و مرتب است که گاهگاه در اوقات اقامت بندگان اقدس همایون در شهر و مقر خلافت عظمی لختی از روز را ذات مقدس شاهانه متفرّجن به اینجا تشریف آورده ساعتی جلوس میفرمایند و سال قبل را نیز حسب امر قدر قدرت جهانمطاع همایون میدان بسیار وسیعی در جلو این سردر طرح انداخته و بنا کردند که اطراف آن نیز حجرات بسیار خوب برای ارباب حرف و صنایع مستظرفه است و وسط میدان حوض مستدیر بزرگی دارد که همهوقت بهقدر یک ربع سنگ و بلکه نیم سنگ آب از آن بیرون میجهد و نظر بهحسن منظر و شایستگی موقع و فسحت فضای این میدان و خیابان چراغان و آتشبازی دولتی و جشنهای لیالی اعیاد چندیست که در این میدان مهیا و برپا ميشود.»
كليت مکعب شکل کاخ شمسالعماره و یکدستی آن در بدنهي شرقي، ديد را بيش از هر چيز متوجه برج ساعت ميکند و در ترکيب با کلاهفرنگيها و قوسهاي نيمدايره روحيهي تجددطلبانه را بهتصوير ميکشد. روحيهي حاکم بر ساخت بنا در اجزاي خردتر آن نيز ديده ميشود بهاين ترتيب که با استفاده از سيستم سازهاي سنتي که بهصورت ديوار باربر با طاقهاي آجري و چوبي است و مصالح متداول آنزمان که عمدتن خشت و گل بوده است، ستونهايي با سرستون کرنتين ايجاد کردهاند. قوسهاي جناغي ايراني و قوسهاي رومي در کنار هم قرارگرفتهاند و سنتوريها و بامهاي شيرواني نيز جابهجا ديده ميشوند. برج ساعت بهعنوان فرنگيترين عنصر اين مجموعه در ميان کلاهفرنگيها واقع شده و چهره شهر را دیگرگون کرده است.
اتاقهاي شمسالعماره همچنان به سنت چيدمان فضاهاي سنتي در كنار هم واقع شدهاند «در تهرنگ ساختمان شمسالعمارة تهران اتاقها به گونة گذشته ساماندهی شدهاند. تنها راهروها بهآن افزوده شدهاند.» و بر روي اين پيکره، تزئينات بهصورت ترکيبي از تزئينات ايراني و فرنگي کفها، سقفها و ديوارها را پوشانده. کاشي هفترنگ در ادامهي سنت مکتب اصفهان، با طرح و نقشي بسيار متفاوت با گذشته توسط شاگردان استاد کمالالملک در دارالفنون بهزيبايي اجرا شده. کاشيها نقش گلها، باغها و بناهاي اروپايي را داشتند که بعضن از روي کارت پستالها، عکسها و گراورها الگو برداري ميشدند.2 گچکاري، آينهکاري، آجرکاري، چوبكاري و حجاري نيز با نقوش مختلف ايراني و فرنگي و گاه تلفيقي از هر دو در بدنهها بهکار رفته است. شومينهاي که در تالار خصوصي وجود دارد از ديگر نشانههاي تقليد در معماري اين دوره است که با تزئينات و حجاريهاي ظريف، شبيه شومينهي کاخ ورساي است.3
پسنگري و نتيجهگيري
سبک معماري قاجار بهخصوص دوران حکومت ناصرالدينشاه را با الفاظ گوناگوني از سبک تهران و معماري التقاطي گرفته تا معماري کارتپستالي خطاب کردهاند؛ اگرچه دورهی قاجار مملو از تغییرات و دگرگونیهای عمدهی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در مقیاس جهانی و داخلی بود که مجالی برای تدوین سیاستهای شهرگرایی جدید باقی نمیماند، حکومتهای قجر مهر و نشان خود را بر پایتخت و بهطبع آن مراکز ایالات می زند. فعالیتهایی که در این دوره انجام میشود علیرغم حضور قوی التقاطیگری،ارزشهای جدیدی در معماری و شهرسازی میآفریند. «فضاهای شهری جدید(مدرسه دارالفنون، تکیه دولت، خیابانهای جدید، میدان و...) مفاهیم تازهای را مطرح میکنند و عناصر جدیدی عرضه میدارند. فضاها و عناصری که نهتنها بیانگر خواستهای کاملاً جدیدی هستند، بلکه از هویتی بومی برخوردار بوده ،چهره سرزمینی خود را حفظ کرده و بر ارزشهای موجود افزودهاند. » شکی نیست که در این زمان زبان و بیان هنری معماری و شهرسازی و گویش فنی آن، در حد کمال و استواری و تعالی دورانهای پیش از آن نیست. چون این دوران درگیر آشفتگیهای بنیادین اجتماعی و درآمیختگی آن با مفاهیم جهانی و جدید است و تفکر غالب هنری دوران التقاط است. پیدایی سبک بازگشت در ادبیات دورهی قاجار شاید نشانهی بارزی از چنین التقاطی باشد که راه رهایی را در رجوع به گذشته میجوید. مرعوب شدن ذهن روشنفکر ايراني درمقابل غرب را هم در آن دوره نميتوان انکار کرد؛ ايرانيان فرنگرفته مبهوت غرب با انواع وسايل جديد و سوغات به کشور بازميگشتند و گراورها و عکسهاي کاخها و بناهاي زيبا، از جملهي اين سوغاتها بود که مورد استفادهي معمارباشيها قرارميگرفت. عناصري مثل برج ساعت و قوسهاي تزئيني از گراورها قابل تقليد بود اما روح بنا را نميشد از عكس تقليد كرد. ستونهاي رومي از روي عكسها به تقليد ساخته میشد. این تقلیدها اما روح بناهایی که در گذشته کاربرد داشتند را نمی خلد، مدرسه، هنوز با همه ی تغیيرات به ساخت گذشتهاش وابسته است اما در بناهایی با کارکرد جدید مثل ایستگاهقطار دیگر حتا تهرنگ معماری گذشته را نمیشود دید؛ انگار که بنا و کارکردش را با معماریاش قلوهکن کردهاند و به فضایی دیگر آوردهاند. کمرنگ شدن جدی که در این برخورد التقاطی یا گرتهبردارانه در ابتدا تنها به ارضای روحیهی تجددطلبی و فرنگ مآبی طبقهای خاص میپردازد، در ادامهی روند خود رفتهرفته در جان معماری، ارزشهای زیباییشناختی و تمایلات عامه مردم نفوذ میکند چنانکه این عناصر التقاطی (خواه فرنگی، خواه برگرفته از عناصر معماری ایران قبل از اسلام) به وسیلهای برای احراز هویت و ارزشمندی تبدیل میشود.
تغییرات اساسی و بنیادینی که در ساختار اقتصادی، اجتماعی دوران قاجار اتفاق افتاد تحت تاثیر اتفاقاتی بود که در جامعهی جهانی صورت میگرفت. انقلاب صنعتی در این زمان ساختارهای تولید و بنیانهای اقتصادی در اروپا را متحول کرده بود و شهر به عنوان کالبدی برای ظهور این اتفاقات دست خوش تحولات عمدهای بود. این تغییرات در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و شیوههای زیستی در ایران تنها روبنا را متاثر کرده بود و در شیوههای تولید بیاثر بود، بدین سبب نیازی به تغییر کالبدی و ایجاد فضاهای جدید تا زمان ناصر الدینشاه احساس نمیشد. در این زمان رفتوآمدهای پادشاه و طبقهی ممتاز به فرنگ و نواندیشیهای میرزا تقی خان امیرکبیر و مدرسهی دارالفنون جرقهای برای ایجاد این دگرگونیها شد که با همراهي آرامش و رفاه نسبی زمانه، کالبدی جدید و چهرهای متفاوت برای شهر رقم زد. این تغییرات کالبدی شهر در دو نقشهی «دارالخلافه تهران» تهیه شده به سال 1233ه.ش. و نقشهی «دارالخلافه ناصری» سال 1256ه.ش. کاملن مشهود است. دیوارهای کهن فروریخته و مساحت شهر چند برابر میگردد، باروی جدیدی احداث و خط آهن به شهر اضافه میشود و خیابان مفهوم جدیدی مییابد. خیابان قجری همچون خیابان صفوی تنها محلی برای تفرج نیست بلکه به عنوان مکان تجارت و بازرگانی هم تلقی میشود. خیابان این دوره یک فضای شهری باهویت و زنده و مظهر تجدد طلبی دورهی ناصری است. در دورههای بعدی خیابان صرفن نقش دسترسی سواره را ایفا میکند و بهطورکلی فضاهای شهری از هر معنا و مفهومی تهی میشود. در این خیابانها وسایل نقلیه عمومی که با کارکرد تفریحی تردد میکنند از عناصر تازه ظهور کرده در شهر هستند. عناصر دیگری که چهرهی شهر را دیگرگون میکند و به آن ظاهری نو میبخشد عمارتها و عملکردهای جدیدی چون تماشاخانه، مهمانخانه و مغازههای به سبک فرنگی و سرآمد آنها بناهای شمسالعماره و تکیهدولت هستند. اما همین بناهای پیشرو نیز چه در ساختشان و چه در کاردکردشان دچار از خود بیگانگی یا چندگانگی هستند.
شمسالعماره بهعنوان اولين بنايي در تهران كه حريمش را عريان كرده مطرح ميشود؛ اين حريمگشايي تنها دريچهي بزرگتري در ارتفاع است براي تفنن فرادستان. شمسالعماره اما در چهرهي شهرتغييرات عمدهای داده «تا قبل از شمسالعماره، سواد شهر و نمادهاي شاخص شهر، تماماً انعكاسي بود از فرهنگ و كالبد سنتي زندگي ما ايرانيان ولي اكنون كلاه فرنگيها و برج ساعت شمسالعماره جايگزين منارهها و گنبدهاي مساجد شده و نمادهاي فرنگي الگوي جديدي بود كه بهعنوان شاخصترين نمادهاي شهر جايگزين نمادهاي سنتي گرديده بود. »
بناي تکيهدولت بهعنوان اولين بناي عمومي ايران يک فضاي تجربه نشده با مقياسي تجربه نشده بود كه در کنار گرمابه، قصر، مسجد و گلستان سيماي شهري جديد را به وجود ميآورد. بهتدريج نه تنها ساختمانهاي عمومي بلکه کارخانهها، پلها و ايستگاه راهآهن هر يک به اين مجموعه پيوستند و نغمهي خود را سر دادند.
آنچه سبب میشود معماری دورهی قاجار به عنوان معماری دورهی انتقالی از سبکهای پیوسته و باشکوه گذشته به کممایگی زمان نو باشد؛ گفتوگوی میان دو مفهوم «جدید و کهن»، «نو و سنتی» و« فرنگی و بومی» است و تاثیرات اجتنابناپذیری که از این تقابل پدید میآید. گفتمانی که از دو راه فرآیند آشناییزدایی تصاویر مکتب اصفهان و معماری سنتی را در پیش میگیرد، ارزشهای زیباییشناختی را دیگرگون میکند و لباسی نو بر کالبدی سنتی میپوشاند.
نخست آنکه آثار ساختهشده در این زمان عناصر فرنگی را شامل میشدند که پیش از آن در حافظهی بصری ایرانی وجود نداشت؛ برج ساعت بارزترین نمونهی این عناصر در ساختمانها است. حضور دروازه در شروع خیابان پدیدهی نوی دیگری است و نشانهی دیگری بر شیءگرایی و فرنگی مآبی این دوره. خیابانها نخستین فضاهای شهری هستند که با انبوه مغازههای فرنگی مکان آمدوشد آن دسته از اقشار اجتماعی میگردند که تجدد و فرنگیمآبی را نمایندگی میکنند و مجموعههای کهن شهری( بازار، بازارچهها، سراها) محل تردد اکثریت جامعهای که هنوز مطابق سنتهای گذشتگان میزیند. «موضوع حائز اهميت اين است كه از اين زمان جامعهي ما دستخوش تحولات بنيادين ميگردد. بهلحاظ مواجهه هرچه بيشتر طبقة فرادست با اروپا و اروپائيان، جامعه بهصورت دو قطبي در ميآيد. در بين اعيان و اشراف و فرنگ رفتهها، آداب و رسوم فرنگي از قبيل پوشيدن كت و شلوار، غذا خوردن با قاشق و چنگال ... متداول ميشود ولي مردم عامة پايتخت كماكان در چهارچوب اصول و ضوابط و عادات سنتي بهزندگي خود ادامه ميدهند. »
در چنین جامعهای تکیهدولت به عنوان اولین بنای عمومی ساخته میشود، جایی که در آن رعیت و پادشاه در کنار هم به تماشای تعزیه مینشینند اگرچه هرکدام در غرفههایی جدا از هم و مخصوص به خود اما در ساحتی مشترک و این اتفاق اجتماعی نوینی است برای انسان ایرانی که شاه برایش ظلالله است. همنشین شاه شدن و دوباره خارج از این بنا شاه و رعیت همان دو قطب بیگانهای می شوند که همیشه بودهاند. شاه از بلندای شمسالعماره که معیارهای ارتفاع را در زمانه ی خود دگرگون کرده به تماشای شهر مینشیند و این بلندی گویا نمادی میشود از فاصلهای که میان حکومت و توده مردم وجود داشته. صدای اذان از مسجد سپهسالار به گوش میرسد در حالی که زنگ ساعت لختی پیش وقت شرعی را اعلام کردهاست و بدینسان تصویر شهر صفوی به عنوان سمبل مکتب اصفهان در این دوگانگی ها و تضادها به دست فراموشی سپرده میشود.به تدریج مهمانخانه،تماشاخانه و خط آهن از اجزای لاینفک شهر تلقی میشوند؛ منارههای مسجد به عنوان بلندترین جزء در سواد شهر از یادها میرود و شمس العماره خط آسمان را به بلندا میکشاند.
دوم آنکه جریان الگوبرداریهای خالی از بداعت که از دورهی ناصری آغاز شده بود باروندی پرشتابتر و پر دامنهتر پی میشود، طوری که رفته رفته تقلید جایگزین تجربههای گذشتگان و هر خلاقیت ارزشمندی میگردد. با وارد شدن فنآوری جدید به ایران این تقلید در همهی اجزای بنا صورت میپذیرد.اگر در دورهی قاجار عناصر فرنگی در نما و تزئینات خواستههای تجددطلبانه را ارضا میکرد،در دورههای بعدی این عناصر و حتا اجزای معماری باستانی ایران به وسیلهای برای احراز هویت بدل شدند
بهاين ترتيب تفکری که ظاهر بنا را متفاوت و جلوهگر میخواست در روح بناها رسوخ کرد و اين تقليد بيمايه که روزگاری به راحتي قابل تشخيص بود و به ساعت و سقف و شومينه محدود ميشد، در زمانهاي بعد به تركيب بدون توجيه و ظاهري عناصر معماري ايراني منجر شد و شهر را هرچه بیشتر به مجموعه ای از عناصر ناهمگون تبدیل کرد.
معماري عصر قاجار امتداد طبيعي سنتهاي بومگرايانه و زيباشناسانهي معماري ايراني است که تحت تاثير روند شتابندهي جهانيشدن، در مقاطعي ميل شديدي بهظواهر و مواهب غرب داشته و سفرهاي سهگانهي ناصرالدينشاه به غرب نیز نقش عمده ای در این تاثیر پذیری ها داشته است.
اين برخورد با فرهنگ «ديگري» نيازهايي را آفريد (يا شناساند) که معماري براي پاسخ دادن به آن شيوههاي متفاوتي را پيش گرفت و این شیوه های متفاوت درساختار شهر، ترکیب بندی عناصر مختلف شهر و در نهایت منظر شهر تاثیرات عمیقی را ایجاد کرد. بعد از احداث اولين خطآهن بين تهران و شاهعبدالعظيم، ايستگاه قطاري ساخته شد که بهدليل فقدان نمونههاي کاربردي پيشين، طراحياش بيتناسب با معماري ايراني بود و چهره ی شهری را که پیش از این عناصرش در ترکیبی موزون با یکدیگر قرار داشت مخدوش می کرد. البته هميشه پاسخهاي معماري به نيازهاي روزمره اينطور مستقيم نبود و در مواردي تلفيق معماري ايراني با عناصر معماري غربي سبب ساختي التقاطي ميشد. افسران روسي و سربازان ايراني بايد به نيروي يکپارچهاي بدل ميشدند و ساختمان قزاقخانه پاسخي بهاين نياز بود، التقاط معماري ايراني با خواستهاي نظاميگري غربي .
مفهوم بلندمرتبگي ساختمان وقتي ناصرالدين شاه بر بالاي برج ايفل پاريس را زير پا داشته تغيير کرده ؛ تآتر وايتهال لندن الگويي براي تکيه دولت بوده که بهجاي اپرا در آن تعزيهي مصايب کربلا برگزار ميشده و گنبد رفیع آن از آهن و شیشه خط آسمان شهر را می خراشیده يا مسجد سپهسالار که دنبالهي معماري اماکن مذهبي ايراني است به برج ساعت آراسته ميشود. اينها سعي معماري ايراني براي تطابق با خواستهاي جامعهي در حال جهانيشدن بود كه سنتهاي طولاني پشتوانهاش بود والگوبرداري و همآميزي ميكرد.
همواره پایتخت نقطه اصلی دگرگونی ها و اشاعه مفاهیم جدید است. تهران به عنوان شاهدی بر تجدد طلبی دگرگونی های عمیقی را در دولت قاجار تجربه کرده است و منظر شهری جدیدی را در تاریخ شهرگرایی ایرانی به وجود آورده است که بر خلاف ساخت شهر سنتی گاه در آن تناسب مقیاس شهر و نشانه های شهری نیز از میان رفته است و به این ترتیب چهره ای روشن از تفکرات فضائی- کالبدی را به نمایش می گذارد.
مقدمه
معماري قاجار بهمانند همهي دورههاي تاريخي و حکومتي پيش از خود وارث تفکرات و سنتهاي گذشته است که با لطافت و نرمي با زمانهي حاضر پيوند ميخورد. ادامهي سبک اصفهاني- به تعبير زندهياد استاد پيرنيا- حيات سنتهاي گذشته در زمان جديد است كه آثار شکوهمندي چون بازارهاي تهران، لار، تيمچهي اميني تهران، و مدرسهي مروي در دورهي قاجار مي آفريند و در مقیاس شهری ارسن های حاج آقا علی و ارسن وکیل. جاي ديگري که اين سنت بهآرامي ميشکوفد و ميزيد معماري مردمان کوچه و بازار است که کماکان دراين زمان تجربيات خود را به روش استادي و شاگردي منتقل کرده و راه پيشينيان را ادامه ميدهند. «در ترسيم يك نمودار از روند تحول معماري ايراني بايد گفت معماري ايراني از دهة 1260 هجري قمري به دو شاخة متمايز از هم تقسيم ميشود. شاخة اول اين روند استمرار همان خط تاريخي است ... اين شاخه از معماري ايراني تا اوايل قرن معاصر حدود 30-1320 هجري شمسي در قالب كارهاي استاد حسين لرزاده استمرار حيات يافته است.» درهم آميختن ميراث گذشتگان با شرايط نوين سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي همواره زايشينو را بهدنبال ميآورد که بسته بهشدت تحولات در ساير زمينهها ميتواند متفاوت، نو و بحثبرانگيز باشد. از سال ١٢٦٠هجري قمري دگرگونيهاي ايجاد شده در معماري زمانه، گواه بر تحولي نو و اتفاقي نو در اين روند کهن سال ميدهد که خاصه در معماري حکومتي و در معماري متعلق به فرادستان بهعنوان نخستين افراد در معرض دگرگونيهاي زمانه متبلور ميشود «معماري قاجار در دو مقولة سنتي و حكومتي قابل بررسي است ... در دوران حكومت سلسلة قاجاريه ساختمانهايي كه براي امراي حكومت، اشراف و صاحب منصبان ساخته ميشوند، از روحيهاي خاص برخوردار بودند» و بهاين ترتيب دو روند در ظاهر متفاوت اما در باطن عجين معماري دراين زمانه بهوجود ميآيند. پيشينهي اين تحولات به شکست ايران در جنگهاي با روسيه بازميگردد و تأثيري که اين اتفاق بر بينش سياسيون و اهلنظر گذاشت و موجب شد تا بيش از پيش بهاهميت تمدن غربي و قدرت اقتصادي و نظامي ناشي از آن توجه کنند. در دورهي قاجار و در زمان ولايت عهدي عباس ميرزا براي اولين بار تعدادي محصل (از شاهزادگان و درباريان) به اروپا اعزام شدند و بعدها آموزشهاي مدرسه دارالفنون بهعنوان نخستين و تنها نهاد آموزشي آن بازهي تاريخي در پيدايش چنين تحولاتي تأثيرگذار بود. «در دورهي ناصرالدينشاه و توسط اميركبير نيز شماري از استادان متخصص در رشتههاي مختلف از اروپا به استخدام دولت ايران در آمدند. به عبارت ديگر دو عامل اصلي بروز جلوههاي فرهنگي و هنري غرب در ايران، عبارتند از "ايرانيان فرنگ رفته" و "مدرسان فرنگي مقيم ايران" در دورة قاجار شكل مييابند.» ساير ارتباطات و مراودات موجود نيز به اين تبادل فرهنگي دامن ميزند « ... خارجيان مقيم ايران نيز عامل مهمي در گرايش به غرب بودند. آنها غالباً به دلايل گوناگون در ايران حضور داشتند. گروهي اعضاي سفارتخانههاي دول خارجي مانند روسيه و انگلستان بودند. عدهاي تجار . بازرگانان خارجي بودند كه به قصد تجارت به ايران سفر ميكردند و عدهاي نيز عضو هيئتهاي ميسيونری و مذهبي بودند كه به قصد تبليغ دين به ايران سفر ميكردند. گروهي جهانگرد كه به قصد بازديد از شرق، به سرزمين افسانهاي ايران سفر ميكردند و گروهي از خارجيان نيز از مستشاران و مشاوران نظامي و مالي بودند كه توسط دولت وقت قاجار براي سامانبخشي به امور كشور، از قبيل امور نظامي، مالي وارد ايران ميشدند.» انديشهي تجدد، نوسازي و مدرنيزاسيون در مصر و عثماني سرنوشتي مشابه با آنچه در ايران دورهي قاجار اتفاق افتاد دارد هر چند که فرآيند تجدد خواهي در ايران روندي بسيار آرام تر و کم دامنهتر را طي کرده. اگر در کشور تجددخواهي چون ترکیه سخن از قبول تمدن بود در ايران سخن از اقتباس «علم و فن غرب». روشنفکران ايراني که بازگشتگان از فرنگ بودند و نيروهاي متجدد دولت را تشکيل ميدادند، سخن از اقتباس به میان آوردند ولی در عین حال گذشته را نیز فراموش نکردند؛ همين تجددخواهي و شيفتگي در مقابل مظاهر فرهنگ و تمدن غرب در معماري حکومتي اين دوران در پوسته، ظاهر و عناصر معماري تبلور کالبدي مييابد و سبب شده که گاهي معماري اين زمانه با عنوان «معماري کارت پستالي» خطاب شود. در شهر هر یک از این عناصر معماری نقشی نو در حافظه ی شهر ایرانی پدید آوردند. الگوی شهر ایرانی که پیش از این در ارزش نهادن به فضاهای مذهبی بود و مکان های عمومی را نیز ارج می نهاد، سواد شهر را به مناره ها و گنبدهای مزین به آجر و کاشی می آراست. در رنگ های خاکی شهر، گنبد فیروزه ای را نگین می ساخت و شهری می آفرید که تبلور باورها و اندیشه های مردمان متدین آن می شد و در مقیاس های خردتر نیز فضاهای عمومی را جلوه گر و پراهمیت می ساخت. به این ترتیب در کلیت شهر عناصری برجسته و شاخص می شدند که در ارتباط با فعالیت های مردمی بودند خواه در باورها و خواه در زندگی روزمره.
پيوند با گذشته
مکتب هنر اصفهان از سالهاي حکومت صفويان آغاز ميشود و تا معماري قجر را نيز متاثر ميسازد، در همهي ايران بناهايي عظيم و شکوهمند بهجاي ميگذارد و اصفهان را درنظر جهانگردان برابر بهترين شهرهاي اروپايي ميگرداند. اندامهاي شهري چون مجموعهي چهارباغ، بازارقيصريه، ميدان نقشجهان، شمار زيادي از کاخها، مساجد و مدارس يادگار اين دوران است.
اتفاق ديگري كه سبب اين دگرگونيها و تحولات در دوران قاجار ميشود ريشه در ماوقع عصر صفوي دارد. « در دوره ی صفویه روابط ایران با غرب شتاب گرفت و شمار بسیاری از سفرا، جهانگردان و تجار از ایران روانه ی غرب و بالعکس شدند و در پی این آمد و شدها از هم تاثیرات زیاد (تاثیرات دو سویه) می گیرند. اما از دورة قاجار به بعد به خاطر شرایط حاکم ... خودباختگی شدید در دولت و ملت پدید می آید و تاثیرپذیری از فرهنگ و معماری غربی یکسویه می شود و شتاب می گیرد.» بهاين ترتيب مکتباصفهان در دورهي نخست خود تا زمان آغامحمدخانقاجار آثار بسيار موجهتري از زمانهاي بعد خلق ميکند و در ادامهي مسير خود با درآمیزی عناصر فرنگي، ويژگيهاي خاص معماري قاجار پيدا میشود. همهي اين تغيير و تبديلها در شرايطي انجام ميشود كه نحوهي تركيب فضاها، روح آنها و سلسله مراتب بنا يكسان ميماند. مدرسهی دارالفنون روابط فضایی الگوی چهارایوانی مدارس ایرانی همچون مدرسهی مادرشاهاصفهان، را تکرار میکند و روزآمد ميشود. « در دارالفنون دورة قاجار طرح محوطه و هندسه بهکار گرفته شده همان هندسه و الگوی مدارس قدیم است. اما در طرح نماها، تزئینات و انتخاب عناصر، معماری فرنگی، موثر و حاکم است. ستونها و سرستونها، ریتم تکرار قوسهای نیمگرد، قوسهای جفتی و تزئینات گلو بتة فرنگی که در کتیبههای روی نما تکرار میشود، از جملهی این تاثیرات محسوب میشوند که در سرتاسر طرح مدرسه بهکار گرفته شدهاند.» و برج ساعت و چفدهای نیمدایرهای و تزئينات فرنگي در پوستهي بنا ايجاد ميشود. دورهي آرام ناصري نقطهي عطفي در اين شيوهگزيني نوين است. «عصر ناصري، يكي از شاخصترين دورهها در معماري و شهرسازي قاجارها بود. نخست آنكه دورة سلطنت ناصرالدينشاه بيش از يكسوم كل دورة حكومت قاجاريه را شامل ميشد و در طي آن زمان مملكت در يک آرامش نسبي قرار داشت.» به غير از آرامش نسبي در دوران او، ريختن باروهاي شهر و افزودن به مساحت تهران، امكان ساخت و ساز را موجب شد. به تقليد از ديوار دفاعي پاريس ديواري هشتضلعي با دوازده دروازه به دور تهران كشيده شد و محورهاي شهر حول ارگحكومتي شكل دوبارهاي گرفت. خيابانبنديهاي جديد از جمله خيابان امينالسلطان، الماسيه و لالهزار شكل شهر را تغيير داده بود و بهطبع آن سازههاي جديدي را ميطلبيد. فرهنگ عمومي دورهي ناصرالدين شاه كه مجموعهاي از آداب گذشته و عرفهاي جديدي بود را مي شود در ساخت بنايي مثل تكيه دولت كه تا آنوقت كاركرد مشابهي نداشت پيكرد. این تفکرات جدید در قالب ساخت بناهایی متبلور می شود که در مقیاس شهری چون تهران بسیار بزرگ و بی تناسب می نمود؛ بناهایی که به طبقه ی خاص فرادستان تعلق داشت و از کارکردهای مردمی و الگوی پیشین خود بسیار فاصله گرفته بود. اگر شهر در مکتب اصفهان و پیش از آن در خدمت توده ی مردم و باورهای آنان بود شهر قجری جلوه گاه قدرت و تجدد خواهی حکمرانان و فراد نوگرای جامعه واقع شد.
تکيهدولت
تکيهدولت اولين بناي عمومي ايراني و اولين تجربهي فضاي جمعي براي شهروند تهراني است ( اگر بتوان ساکنين تهران دورهي قاجار را چنين ناميد) فضايي تجربه نشده با مقياسي تجربه نشده. سلاطين و حکام در طول تاريخ مبادرت بهساخت فضاهاي خاطرهانگيز و يادماني کردهاند تا سندي بر نمايش قدرت، بداعت و صناعت زمانهي حکومتشان باشد اما تا قبل از ساخت تکيهدولت اين تلاشهاي معمارانه بهساخت کاخها و مساجد محدود ميشده است.
تعزيههاي دولتي پيش از بناي تکيهدولت در تکيههاي موقتي اجرا ميشد که بهبعضي از آنها تکيهدولت ميگفتند. «تکاياي ديگري چون تکيهي رضاقليخان، تکيهي قورخانه، تکيهي عزتالدوله، تکيهي سرچشمه» همزمان در تهران برپا بودند اما ظاهرن اين تکيهها و بناي موقتي جوابگوي خيل مشتاقان نبود. در خصوص علت ساخت تکيهدولت در کتاب تاريخچة کاخگلستان و ابنية سلطنتي نوشتهي يحييذکاء آمده است «مهمترين و معتبرترين تکيهي تهران که در آن تعزيههاي دولتي برگزار ميشد تکيهي حاج ميرزاآغاسي (تکيهدولت قديم) بود که تکيهي عباسآباد نيز ناميده ميشد. استقبال شديد مردم بهخصوص زنان از نمايشهاي مذهبي، همچنين تنگي و کوچکي فضاي تکيهي عباسآباد، ازدحام و ناراحتي توليد ميکرد و کار اجراي شبيهگرداني را با مشکل مواجه ميساخت. اقتضاي زمان و اوضاع نيز تکيهي بزرگتري را طالب بود.» بناي تکيه دولت به دستور ناصر الدين شاه و به مباشرت دوستعليخان معير الممالک در ضلع شرقي کاخگلستان و در مجاورت شمسالعماره با صرف هزينهاي معادل صد و پنجاه هزار تومان و درمدت پنج سال در سال 1295 هجري قمري ساخته شد. هيچ يک از منابع دوران قاجار به معمار يا معماران اين بنا بهطور صريح اشارهاي نکرده اما درکتاب معماران ايراني از آغاز دورهي اسلامي تا پايان دورة قاجار به نقل از استاد پيرنيا، استاد حسينعلي مهرين بهعنوان معمار تکيهدولت ذکر شده است در حالي که اعتمادالسلطنه در روزنامه ي شرف مينويسد «جمعي از مهندسين قابل و معماران ماهر دولت قاهره گرد آمده و طرح اين بناي سعادت افتخار را ريختند.»
شکل کلي بناي تکيهدولت بهصورت هشت ضلعي مدور بوده که در داخل بهيک استوانهي مياني بهقطر شصت متر تبديل ميشد. اين بنا بهارتفاع بيستوچهار متر در چهار طبقه (با احتساب سردابها و زير زمينها) و بهمساحت تقريبي دوهزار و چهارصد و بيست و هشت متر مربع و گنجايش بيستهزار نفر طراحي شده بود. تا پيش از احداث بناها و کاخهاي بلند در پايتخت در اواخر دورهي قاجار، تکيهدولت از بلندترين بناهاي شهر بود بهطوري که از پنجفرسنگي شهر پيدا بود. اعتماد السلطنه در در روزنامهي ايران نوشته «تکيه دولت از بناهاي بسيار عالي دولتي است که مدور و چهارطبقه ساخته شده و همه از آجر است و هشت دايره از چوبهاي کلفت و آهن براي سقف آن ساختهاند که در صنعت نجاري آن مهارت بسيار بهکار رفته. در ايام محرم پارچهاي از جنس کرباس بر روي طاقهاي چوبي آن ميکشند که از آسيب باران و آفتاب محفوظ باشد و در اطراف تکيه هم بناهاي عالي زياد ساخته و اين بنا و تکيه در ميان شهر همچون کوه عظيمي است. از پنج فرسنگي تهران اين آثار پيداست و بهجز اين بنا؛ گنبدهاي مساجد و غيره که بسيار مرتفع هستند، هيچ نمايان نيست. اين تکيه درهاي متعدد دارد که يکي از آنها بههمان باغ (عمارت گلستان ) باز ميشود.» همچنين در روزنامه ي شرف مي نويسد «از سال هزار و دويست و هشتاد وپنج ارادة علية بندگان اعلي حضرت براين علاقه يافت که تکية عالي که در خور مجلس عزاداري دولتي باشد در جنب عمارت و باغ خاصة سلطنتي بنا شود که از آثار عظيمه بلکه از ابنية عديمالنظير اين عصرهمايون شمرده شود. اين تکية مبارکه وضعاً مدور و مشتمل بر چهارمرتبه و هر يک از مراتب داراي حجرات و غرفات و اطاقها و تالارهاي عاليست. ظاهر بنا از درون تکيه تماماً به کاشي معرق و غيرمعرق ممتاز مزين شده است. دور سطح حياط تکيه يکصد و بيست ذرع و ارتفاع آن نيز چهل ذرع است و بهقدري که از سطح زمين ارتفاع يافته قريب بههمان هم از قعر زمين شالوده ريخته و پي بر آوردهاند. تمام اين بناي عالي از سنگ، آجر، گچ، ساروج،کاشي اعلي و احجار منبت و منقور ساخته و پرداخته شده. چهار هلال که هر هلالي عبارت از نصف دايره باشد با آهن و چوب به وضعي محکم و خوب بر فوق اين بنا تعبيه شده که سقفي از چوب و تخته و شيشه بر آنها حمل نمايند ولي هنوز کار سقف ناتمام است ... »
در هر طبقهي تکيه، طاقنماها و غرفههايي مشرف بهفضاي مرکزي وجود داشت که هرکدام متعلق بهيکي از بزرگان کشوري و اعيان درنظر گرفته شده بود .طاقنماهاي کنده شده در درون ديوار که نشان دهندهي استحکام بنا است هماندازه نبودند و مدخل طاقنماها نيز در همهجا يک عرض نداشت، بهعنوان مثال «در يک سمت تکيه ايوان وسيعي ديده ميشد که رواق آن با نقشهاي کاشي الوان و آجر زينت يافته بود. اين ايوان وسيع جايگاه مخصوص مقام سلطنت بود. »
نکتهي اساسي ديگر دربارهي بناي تکيهدولت، پوشش سقف آن است که با دهانهي شصت متري از مهمترين مسايل معماري آن روز بود. با استفاده از داربستي از الوار و تيرهاي چوبي (به صورت هشت نيمدايره) که با زوارها و تسمههاي آهني به هم قفل ميشد، استخوانبندي سقفي بهشکل گنبد را برروي صحن بنا ايجاد کرده بودند که درمواقع لازم چادر يا پوشش ديگري برروي آن کشيده ميشد. در اواسط دورهي سلطنت مظفرالدينشاه فشار پوشش چوبي سقف در طبقهي چهارم خرابيهايي ايجاد کرد. از اينرو براي حفظ ساير قسمتهاي بنا، از سقف و طبقهي چهارم صرف نظر شد، آن را تخريب و دو طبقهي زيرين را مرمت کردند. سقف جديد تکيه که با کمک مهندسان خارجي و مصالح خارجي تهيه شده بود، با پوششي متشکل از دوازده نيمدايرهي آهني که با پيچ و مهره بهيکديگر متصل و توسط سيمهاي فنردار آهني نگهداري ميشدند، اجرا شد و در سواد شهر عنصری ار آهن و شیشه که تا آن روز بی سابقه بود شکل گرفت. ساخت بناي تکيهدولت در چنين مقياسي براي گردهم آوري تعداد کثيري از افراد و سامان بخشيدن بهفضايي جهت اجراي تعزيه، از جمله اقدامات تجدد خواهانهي ناصرالدينشاه در ايجاد فضاهاي جمعي است که پيش از اين هرگز بهوجود نيامده بودند. ساخت چنين فضاهايي در کنار اقدامات شهرسازانهي ديگري که در اين زمان انجام شده است به روشني بيانگر تفکر غالب در زمانه است. پس از مشروطه با نفوذ و تاثير فرهنگ غرب در کشور و پيدايش تآتر و نمايش جديد در ايران، تكيهدولت ارزش و اهميت پيشين خود را از دست داد. حتي گاهي مراسمي غير از اجراي تعزيه نيز در آن برگزار ميشد. چنانچه در سالهاي 1302 و1304 خورشيدي با مرمت برخي قسمت هاي تکيه آن را براي برگزاري نمايشگاه امتعهي وطني و تشکيل مجلس موسسان (كه حكم به انقراض قاجار و حكومت پهلوي داد) در نظر گرفتند و سرانجام اين عظيمترين نمايشخانهي تاريخ ايران در تاريخ نامعلومي ويران شد و تنها با استناد به اطلاعات موجود، تک و توک عکسهايي که از بازسازي سقف آن موجود است و تصوير نقاشي اين بنا اثر استاد کمالالملک که گوياترين سند بهجا مانده از اين بنا است ميتوان بهبررسي آن پرداخت. برخي از کساني که در آن دوره در ايران بودهاند چون کارلا سرنارا، دکتر فوريه و لرد کرزن، معماري تکيهدولت را اقتباسي از آلبرتهال لندن و يا تماشاخانهها و آمفيتآترهاي غربي دانستهاند، البته با توجه بهاينکه سفر اول ناصرالدينشاه به اروپا پس از دستور ساخت تکيهدولت انجام گرفت، تقلديدي بودن يا به تاثير ديدنِ تماشاخانهاي در فرنگ، ساختنِ تکيه دولت تامل برانگيز است.
شمسالعماره
کاخ شمسالعماره شاخصترين بناي ساخته شده در ارگ حکومتي و مرتفعترين ساختمان دارالخلافهي ناصري است. کار احداث اين ساختمان در سال 1282 ه.ق. بهدستور ناصرالدينشاه که تحت تاثير بناهاي اروپا و به قولی کلیسای نوتردام بود آغاز و پس از 2 سال در 1284 پايان يافت. اعتمادالسلطنه در روزنامهي شرف مینویسد «عمارت مبارکة رفیعالبنای شمسالعماره که نظیر عمارات سلطنتی بسیار خوب فرنگستان و در مناعت و متانت بنا و شکوه منظر و بداعت وضع اول بنای سلطنتی ایران میتواند بود در سال یکهزار و دویست و هشتاد و چهار برحسب امر قدر قدرت جهانمطاع همایون شاهنشاهی ادامالله سلطانه و مباشرت و مواظبت مرحوم نظامالدوله دوستعلیخانمعیرالممالک بهمخارج و مصارف گزاف دولت در سمت شرقی باغ همایونی که طرف دیگر آن منظر بهابتدای خیابان مبارکة ناصری دارد بنا گردید. این بنا مشتمل بر شش مرتبه است و تالارها و طاقها و بالاخانهای عالی مزین دارد که همه آینهکاری و حجاری سنگ مرمر ممتاز منبت شده و مبلهای ممتاز و نفایس گرانبها و بساطهای عدیمالنظیر و پردههای تصویر اساتید فرنگ و غیره دارد و بنایی از هر جهت به این آراستگی و رفعت و خوشمنظری و شکوه کمتر در عالم دیده و شنیده شده است... »
ساخت اين بنا که به دوستعليخانمعيرالمما لک واگذار شده بود پاسخي بود به نيازي که شاه بهداشتن فضاهاي مرتفع احساس ميکرد، همانطور که کارکرد اصلي اين بنا نيز تماشاي شهر تهران و اطراف آن از فراز ساختمان توسط شاه و مهمانان وي و اهل حرم بود.1همچنين در ايوانهاي کشيده و سالنهاي باشکوه آن که بهانواع تزئينات آراسته شده بود، از مقامات و سرشناسان پذيرايي ميشده. «اين ساختمان به لحاظ آنكه مرتفعترين ساختمان تهران بود و از فراز آن بسياري از نقاط شهر قابل رؤيت توسط رعاياي پادشاه بود، بهصورت نماد و جلوهاي از قدرت و تمول و در عينحال ذهنيت فرنگمآب پادشاه درآمد.» در جستوجوي مرجعي براي شکل کلي و کارکرد شمسالعماره گاه به کاخهاي فرنگي اشاره شده است «ظاهراً انديشة طرح اين بنا به سبب علاقة شاه به ساختمانهاي اروپايي بود و از روي تصاوير ساختمانهاي فرنگي اخذ شده بود.»
«در سال 1303 ه.ق. در سمت جنوبي شمسالعماره، ساختمان سردر شمسالعماره بهعنوان يكي از وروديهاي كاخ گلستان از سمت خيابان ناصرخسرو ساخته شد. ساختمان جديد نيز همانند خود شمسالعماره تلفيقي از معماري سنتي ايراني و فرنگي است. در سال 1305 ه.ق. ميداني در جلوي شمسالعماره به نام جلوخان شمسالعماره احداث شد.» همچنين در روزنامهي شرف آمده «سه چهار سال قبل برحسب اراده و اشارة علیة بندگان اعلیحضرت قویشوکت اقدس همایون شاهنشاهی خلدالله تعالی ملکه و سلطانه و اهتمام و توجه مخصوص جناب مستطاب امینالسلطان وزیراعظم دولت علیه سردری بسیار عالی و تالاری مزین به لطایف آینهکاری و ظرایف مقرنس و گچبری رو به مشرق بنا کردند که همه روزه هنگام طلوع آفتاب از تابش لمحات نور تالار مزبور چنان مشعشع و درخشان میشود که دیدهی بیننده را خیره میسازد و همهوقت بهانواع مبل و اسباب گرانبها آراسته و مرتب است که گاهگاه در اوقات اقامت بندگان اقدس همایون در شهر و مقر خلافت عظمی لختی از روز را ذات مقدس شاهانه متفرّجن به اینجا تشریف آورده ساعتی جلوس میفرمایند و سال قبل را نیز حسب امر قدر قدرت جهانمطاع همایون میدان بسیار وسیعی در جلو این سردر طرح انداخته و بنا کردند که اطراف آن نیز حجرات بسیار خوب برای ارباب حرف و صنایع مستظرفه است و وسط میدان حوض مستدیر بزرگی دارد که همهوقت بهقدر یک ربع سنگ و بلکه نیم سنگ آب از آن بیرون میجهد و نظر بهحسن منظر و شایستگی موقع و فسحت فضای این میدان و خیابان چراغان و آتشبازی دولتی و جشنهای لیالی اعیاد چندیست که در این میدان مهیا و برپا ميشود.»
كليت مکعب شکل کاخ شمسالعماره و یکدستی آن در بدنهي شرقي، ديد را بيش از هر چيز متوجه برج ساعت ميکند و در ترکيب با کلاهفرنگيها و قوسهاي نيمدايره روحيهي تجددطلبانه را بهتصوير ميکشد. روحيهي حاکم بر ساخت بنا در اجزاي خردتر آن نيز ديده ميشود بهاين ترتيب که با استفاده از سيستم سازهاي سنتي که بهصورت ديوار باربر با طاقهاي آجري و چوبي است و مصالح متداول آنزمان که عمدتن خشت و گل بوده است، ستونهايي با سرستون کرنتين ايجاد کردهاند. قوسهاي جناغي ايراني و قوسهاي رومي در کنار هم قرارگرفتهاند و سنتوريها و بامهاي شيرواني نيز جابهجا ديده ميشوند. برج ساعت بهعنوان فرنگيترين عنصر اين مجموعه در ميان کلاهفرنگيها واقع شده و چهره شهر را دیگرگون کرده است.
اتاقهاي شمسالعماره همچنان به سنت چيدمان فضاهاي سنتي در كنار هم واقع شدهاند «در تهرنگ ساختمان شمسالعمارة تهران اتاقها به گونة گذشته ساماندهی شدهاند. تنها راهروها بهآن افزوده شدهاند.» و بر روي اين پيکره، تزئينات بهصورت ترکيبي از تزئينات ايراني و فرنگي کفها، سقفها و ديوارها را پوشانده. کاشي هفترنگ در ادامهي سنت مکتب اصفهان، با طرح و نقشي بسيار متفاوت با گذشته توسط شاگردان استاد کمالالملک در دارالفنون بهزيبايي اجرا شده. کاشيها نقش گلها، باغها و بناهاي اروپايي را داشتند که بعضن از روي کارت پستالها، عکسها و گراورها الگو برداري ميشدند.2 گچکاري، آينهکاري، آجرکاري، چوبكاري و حجاري نيز با نقوش مختلف ايراني و فرنگي و گاه تلفيقي از هر دو در بدنهها بهکار رفته است. شومينهاي که در تالار خصوصي وجود دارد از ديگر نشانههاي تقليد در معماري اين دوره است که با تزئينات و حجاريهاي ظريف، شبيه شومينهي کاخ ورساي است.3
پسنگري و نتيجهگيري
سبک معماري قاجار بهخصوص دوران حکومت ناصرالدينشاه را با الفاظ گوناگوني از سبک تهران و معماري التقاطي گرفته تا معماري کارتپستالي خطاب کردهاند؛ اگرچه دورهی قاجار مملو از تغییرات و دگرگونیهای عمدهی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در مقیاس جهانی و داخلی بود که مجالی برای تدوین سیاستهای شهرگرایی جدید باقی نمیماند، حکومتهای قجر مهر و نشان خود را بر پایتخت و بهطبع آن مراکز ایالات می زند. فعالیتهایی که در این دوره انجام میشود علیرغم حضور قوی التقاطیگری،ارزشهای جدیدی در معماری و شهرسازی میآفریند. «فضاهای شهری جدید(مدرسه دارالفنون، تکیه دولت، خیابانهای جدید، میدان و...) مفاهیم تازهای را مطرح میکنند و عناصر جدیدی عرضه میدارند. فضاها و عناصری که نهتنها بیانگر خواستهای کاملاً جدیدی هستند، بلکه از هویتی بومی برخوردار بوده ،چهره سرزمینی خود را حفظ کرده و بر ارزشهای موجود افزودهاند. » شکی نیست که در این زمان زبان و بیان هنری معماری و شهرسازی و گویش فنی آن، در حد کمال و استواری و تعالی دورانهای پیش از آن نیست. چون این دوران درگیر آشفتگیهای بنیادین اجتماعی و درآمیختگی آن با مفاهیم جهانی و جدید است و تفکر غالب هنری دوران التقاط است. پیدایی سبک بازگشت در ادبیات دورهی قاجار شاید نشانهی بارزی از چنین التقاطی باشد که راه رهایی را در رجوع به گذشته میجوید. مرعوب شدن ذهن روشنفکر ايراني درمقابل غرب را هم در آن دوره نميتوان انکار کرد؛ ايرانيان فرنگرفته مبهوت غرب با انواع وسايل جديد و سوغات به کشور بازميگشتند و گراورها و عکسهاي کاخها و بناهاي زيبا، از جملهي اين سوغاتها بود که مورد استفادهي معمارباشيها قرارميگرفت. عناصري مثل برج ساعت و قوسهاي تزئيني از گراورها قابل تقليد بود اما روح بنا را نميشد از عكس تقليد كرد. ستونهاي رومي از روي عكسها به تقليد ساخته میشد. این تقلیدها اما روح بناهایی که در گذشته کاربرد داشتند را نمی خلد، مدرسه، هنوز با همه ی تغیيرات به ساخت گذشتهاش وابسته است اما در بناهایی با کارکرد جدید مثل ایستگاهقطار دیگر حتا تهرنگ معماری گذشته را نمیشود دید؛ انگار که بنا و کارکردش را با معماریاش قلوهکن کردهاند و به فضایی دیگر آوردهاند. کمرنگ شدن جدی که در این برخورد التقاطی یا گرتهبردارانه در ابتدا تنها به ارضای روحیهی تجددطلبی و فرنگ مآبی طبقهای خاص میپردازد، در ادامهی روند خود رفتهرفته در جان معماری، ارزشهای زیباییشناختی و تمایلات عامه مردم نفوذ میکند چنانکه این عناصر التقاطی (خواه فرنگی، خواه برگرفته از عناصر معماری ایران قبل از اسلام) به وسیلهای برای احراز هویت و ارزشمندی تبدیل میشود.
تغییرات اساسی و بنیادینی که در ساختار اقتصادی، اجتماعی دوران قاجار اتفاق افتاد تحت تاثیر اتفاقاتی بود که در جامعهی جهانی صورت میگرفت. انقلاب صنعتی در این زمان ساختارهای تولید و بنیانهای اقتصادی در اروپا را متحول کرده بود و شهر به عنوان کالبدی برای ظهور این اتفاقات دست خوش تحولات عمدهای بود. این تغییرات در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و شیوههای زیستی در ایران تنها روبنا را متاثر کرده بود و در شیوههای تولید بیاثر بود، بدین سبب نیازی به تغییر کالبدی و ایجاد فضاهای جدید تا زمان ناصر الدینشاه احساس نمیشد. در این زمان رفتوآمدهای پادشاه و طبقهی ممتاز به فرنگ و نواندیشیهای میرزا تقی خان امیرکبیر و مدرسهی دارالفنون جرقهای برای ایجاد این دگرگونیها شد که با همراهي آرامش و رفاه نسبی زمانه، کالبدی جدید و چهرهای متفاوت برای شهر رقم زد. این تغییرات کالبدی شهر در دو نقشهی «دارالخلافه تهران» تهیه شده به سال 1233ه.ش. و نقشهی «دارالخلافه ناصری» سال 1256ه.ش. کاملن مشهود است. دیوارهای کهن فروریخته و مساحت شهر چند برابر میگردد، باروی جدیدی احداث و خط آهن به شهر اضافه میشود و خیابان مفهوم جدیدی مییابد. خیابان قجری همچون خیابان صفوی تنها محلی برای تفرج نیست بلکه به عنوان مکان تجارت و بازرگانی هم تلقی میشود. خیابان این دوره یک فضای شهری باهویت و زنده و مظهر تجدد طلبی دورهی ناصری است. در دورههای بعدی خیابان صرفن نقش دسترسی سواره را ایفا میکند و بهطورکلی فضاهای شهری از هر معنا و مفهومی تهی میشود. در این خیابانها وسایل نقلیه عمومی که با کارکرد تفریحی تردد میکنند از عناصر تازه ظهور کرده در شهر هستند. عناصر دیگری که چهرهی شهر را دیگرگون میکند و به آن ظاهری نو میبخشد عمارتها و عملکردهای جدیدی چون تماشاخانه، مهمانخانه و مغازههای به سبک فرنگی و سرآمد آنها بناهای شمسالعماره و تکیهدولت هستند. اما همین بناهای پیشرو نیز چه در ساختشان و چه در کاردکردشان دچار از خود بیگانگی یا چندگانگی هستند.
شمسالعماره بهعنوان اولين بنايي در تهران كه حريمش را عريان كرده مطرح ميشود؛ اين حريمگشايي تنها دريچهي بزرگتري در ارتفاع است براي تفنن فرادستان. شمسالعماره اما در چهرهي شهرتغييرات عمدهای داده «تا قبل از شمسالعماره، سواد شهر و نمادهاي شاخص شهر، تماماً انعكاسي بود از فرهنگ و كالبد سنتي زندگي ما ايرانيان ولي اكنون كلاه فرنگيها و برج ساعت شمسالعماره جايگزين منارهها و گنبدهاي مساجد شده و نمادهاي فرنگي الگوي جديدي بود كه بهعنوان شاخصترين نمادهاي شهر جايگزين نمادهاي سنتي گرديده بود. »
بناي تکيهدولت بهعنوان اولين بناي عمومي ايران يک فضاي تجربه نشده با مقياسي تجربه نشده بود كه در کنار گرمابه، قصر، مسجد و گلستان سيماي شهري جديد را به وجود ميآورد. بهتدريج نه تنها ساختمانهاي عمومي بلکه کارخانهها، پلها و ايستگاه راهآهن هر يک به اين مجموعه پيوستند و نغمهي خود را سر دادند.
آنچه سبب میشود معماری دورهی قاجار به عنوان معماری دورهی انتقالی از سبکهای پیوسته و باشکوه گذشته به کممایگی زمان نو باشد؛ گفتوگوی میان دو مفهوم «جدید و کهن»، «نو و سنتی» و« فرنگی و بومی» است و تاثیرات اجتنابناپذیری که از این تقابل پدید میآید. گفتمانی که از دو راه فرآیند آشناییزدایی تصاویر مکتب اصفهان و معماری سنتی را در پیش میگیرد، ارزشهای زیباییشناختی را دیگرگون میکند و لباسی نو بر کالبدی سنتی میپوشاند.
نخست آنکه آثار ساختهشده در این زمان عناصر فرنگی را شامل میشدند که پیش از آن در حافظهی بصری ایرانی وجود نداشت؛ برج ساعت بارزترین نمونهی این عناصر در ساختمانها است. حضور دروازه در شروع خیابان پدیدهی نوی دیگری است و نشانهی دیگری بر شیءگرایی و فرنگی مآبی این دوره. خیابانها نخستین فضاهای شهری هستند که با انبوه مغازههای فرنگی مکان آمدوشد آن دسته از اقشار اجتماعی میگردند که تجدد و فرنگیمآبی را نمایندگی میکنند و مجموعههای کهن شهری( بازار، بازارچهها، سراها) محل تردد اکثریت جامعهای که هنوز مطابق سنتهای گذشتگان میزیند. «موضوع حائز اهميت اين است كه از اين زمان جامعهي ما دستخوش تحولات بنيادين ميگردد. بهلحاظ مواجهه هرچه بيشتر طبقة فرادست با اروپا و اروپائيان، جامعه بهصورت دو قطبي در ميآيد. در بين اعيان و اشراف و فرنگ رفتهها، آداب و رسوم فرنگي از قبيل پوشيدن كت و شلوار، غذا خوردن با قاشق و چنگال ... متداول ميشود ولي مردم عامة پايتخت كماكان در چهارچوب اصول و ضوابط و عادات سنتي بهزندگي خود ادامه ميدهند. »
در چنین جامعهای تکیهدولت به عنوان اولین بنای عمومی ساخته میشود، جایی که در آن رعیت و پادشاه در کنار هم به تماشای تعزیه مینشینند اگرچه هرکدام در غرفههایی جدا از هم و مخصوص به خود اما در ساحتی مشترک و این اتفاق اجتماعی نوینی است برای انسان ایرانی که شاه برایش ظلالله است. همنشین شاه شدن و دوباره خارج از این بنا شاه و رعیت همان دو قطب بیگانهای می شوند که همیشه بودهاند. شاه از بلندای شمسالعماره که معیارهای ارتفاع را در زمانه ی خود دگرگون کرده به تماشای شهر مینشیند و این بلندی گویا نمادی میشود از فاصلهای که میان حکومت و توده مردم وجود داشته. صدای اذان از مسجد سپهسالار به گوش میرسد در حالی که زنگ ساعت لختی پیش وقت شرعی را اعلام کردهاست و بدینسان تصویر شهر صفوی به عنوان سمبل مکتب اصفهان در این دوگانگی ها و تضادها به دست فراموشی سپرده میشود.به تدریج مهمانخانه،تماشاخانه و خط آهن از اجزای لاینفک شهر تلقی میشوند؛ منارههای مسجد به عنوان بلندترین جزء در سواد شهر از یادها میرود و شمس العماره خط آسمان را به بلندا میکشاند.
دوم آنکه جریان الگوبرداریهای خالی از بداعت که از دورهی ناصری آغاز شده بود باروندی پرشتابتر و پر دامنهتر پی میشود، طوری که رفته رفته تقلید جایگزین تجربههای گذشتگان و هر خلاقیت ارزشمندی میگردد. با وارد شدن فنآوری جدید به ایران این تقلید در همهی اجزای بنا صورت میپذیرد.اگر در دورهی قاجار عناصر فرنگی در نما و تزئینات خواستههای تجددطلبانه را ارضا میکرد،در دورههای بعدی این عناصر و حتا اجزای معماری باستانی ایران به وسیلهای برای احراز هویت بدل شدند
بهاين ترتيب تفکری که ظاهر بنا را متفاوت و جلوهگر میخواست در روح بناها رسوخ کرد و اين تقليد بيمايه که روزگاری به راحتي قابل تشخيص بود و به ساعت و سقف و شومينه محدود ميشد، در زمانهاي بعد به تركيب بدون توجيه و ظاهري عناصر معماري ايراني منجر شد و شهر را هرچه بیشتر به مجموعه ای از عناصر ناهمگون تبدیل کرد.