PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گالیور سوار بر موبی دیک



نارون1
8th August 2012, 11:06 AM
خط سیر داستانی برای بسیاری از داستان نویس ها و حتی خوانندگان، مهم تر از پرداخت داستانی است . مثل تعریف کردن حادثه ای که دو دوست برای هم تعریف می کنند. ودر این تعریف کردن آن چه مهم است ، عجیب بودن آدم ها و اتفاقات است.


http://img.tebyan.net/big/1391/05/55132133452271633648727914925111102206102.jpg

برخی از نویسنده ها را همه می شناسند . لا اقل اسمشان را زیاد شنیده اند و برخی نام کتابشان بیش از خودشان به شهرت می رسد . برخی با این که نام کتابشان ، بر سر زبان هاست و شاید قصه هایشان را همه چند بار خوانده باشند و از آن فیلم ها یا کارتون های گوناگون دیده باشند ، باز ندانند که نویسنده اش چه کسی بوده.


این را به راحتی با یک آزمایش ساده ، می توان متوجه شد . مثلا می شود گروهی را انتخاب کرد ونام نویسنده ی داستان هایی مثل پینوکیو ، یا گالیور را که همه بارها خوانده یا دست کم نسخه های مختلفی از کارتون یا فیلم هایش را دیده اند ، بپرسید ، در کمال شگفتی خواهید دید ، که کمتر کسی آن ها را می شناسد . اما نام همینگوی یا چخوف را همه شنیده اند ، اما شاید نتوانند ، بیش از دو یا سه اثر از آن ها را نام ببرند . اصلا شاید همان یک یا دو اثر را هم خیلی ها نشناسند .


حکمت این تفاوت در چیست؟

یک حرکت تبلیغاتی علیه نویسنده های امثال پینوکیو و گالیور و ... . یا باند مافیایی نویسنده های مشهور مثل همین همینگوی و چخوف؟شاید هم دلیل دیگری داشته باشد و یا دلایل دیگری .


مثلا چون صفحات روزنامه ها و مجلات و کتاب های درسی را با سواد ترها می نویسند و آن ها هم از دانشگاه یاد گرفته اند که چخوف و همینگوی و ... نویسنده های بهتری هستند ، ناچار می شوند که همان صفحات را در ستایش و تحلیل آ ن ها پر کنند. یا این که اصلا موضوع از یک توهم توطئه جدی تر باشد و واقعا قوام ادبی کارهایی مثل پینو کیو و گالیور آن قدر نیست که نویسنده اش را محل نقد و بررسی قرار دهد.

گالیور و پینوکیو ، مثل فیلم هندی شعله و گنج قارون خودمان است و چخوف و همینگوی هم مثل اورسون ولز و گدار . همه از اورسون ولز حرف می زنند اما کمتر کسی پیدا می شود که حتی همشهری کینش را هم دیده باشد . دیگر تکلیف گدار با این حساب معلوم است .



این قضیه به سطح سواد اجتماعی مردم کتاب خوان مربوط نیست. یعنی فقط به این مربوط نمی شود . انسان قصه دوست دارد . دوست دارد قصه بشنود . هر چه عجیب تر بهتر . در این اعجاب ترس ، خنده ، عشق یا مرگ هم اگر باشد ، دیگر بهتر است .

یاد حکایات های خالی بندهای دوران دبستان بیفتید ، که از سفرهای رفته یا نرفته یشان می گفتند و از وسیله هایی که معمولا برای خودشان هم نبود و مثلا برای دایی بود که در کشوری دور زندگی می کرده و یک بار هم بیشتر دایی گرامی اجازه ی استفاده و زیارت قلم یا دوربین جادویی را نداده و الان هم که اصلا دایی ایران نیست و ....


این ها را اضافه کنید به خانه های قدیمی پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها ، که هزاران داستان جذاب تراز هری پاتر ها می ساختیم و موجوداتی افسانه ای تر از ارباب حلقه ها داشت و ....
شاید برای همین باشد از همان بچه های خالی بند مدرسه ، نامی به ذهن نداریم ولی داستان های وهم آلودشان هنوز در خاطرمان هست و شاید هر از گاهی خواب هایی ببینیم شبیه یا عین همان قصه های دوستان دبستان .



امثال پینوکیو ، گالیور، بی خانمان ، بابا لنگ دراز ، بربادرفته ... داستان های خوبی هستند، حتی می توانند در بیش از یک گونه ادبی تقسیم بندی شوند . تاریخ مصرف ندارند و چند نسل از کودکان جهان با وجود فرهنگ ها و تربیت های متفاوت از آن ها لذت برده اند ، اما نام نویسنده یشان را بزرگ و نامی نکرده اند .

برای این که همین یک کتاب مهم از نویسنده شان مانده و دیگر کتاب هایشان به اندازه ی این ها مورد اقبال مردم قرار نگرفته اند. اگر هنوز هم نمی دانید ، که نویسنده پینوکیو و گالیور چه کسانی هستند به این که کتاب خوان هستید کمی شک کنید . پینوکیو را کارلو کلودی ایتالیایی و گالیور را جاناتان سوییفت ایرلندی نوشته است .




تبیان

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد