faridbensaeed
16th February 2009, 11:22 PM
نگاهي به چالشهاي مديريت مخازن نفت و گاز
پروسه توليد و توسعه مخازن نفت و گاز شامل متغيرهاي پيچيده و درهمتنيدهاي است كه كنترل نظاميافته و برنامهريزي هوشمندانه آنها منجر به بهرهبرداري صحيح و حداكثري از آنها خواهد شد. بدون شك شناسايي، دستهبندي و كشف ارتباط فيمابين اين متغيرها نقش مهمي در مديريت اين پروسه خواهد داشت.
در اين ميان رويكردهاي مختلفي نسبت به مديريت اين پروسه به چشم ميخورد: برخي مديريت اين فرآيند را همان "مهندسي مخزن" ميدانند و مديريت موفق يك ميدان را مهندسي موفق آن ميدانند. برخي ديگر مديريت موفق مخزن را بهرهبرداري موفق از آن ميدانند و مديريت مخزن را همان "مديريت توليد" ميدانند. اما عدهاي ديگر بر اين باورند كه مديريت مخازن شامل برخي متغيرهاي خارجي و محيطي است كه آن را فراتر از صرف مهندسي مخزن ميبرد. در اين رويكرد مديريت مخازن شامل متغيرهاي انساني، تكولوژيكي، سياسي، اقتصادي، زيستمحيطي و.... ميباشد. مديريت مخازن در اين نگاه، مديريت سيستمي بههم پيوسته از اين متغيرها است كه برخي تابع و برخي مستقلاند. در اين نگاه تنها شرط موفقيت مديريت مخزن، مهندسي موفق آن نيست بلكه توفيق در اين مسير مستلزم وجود زيرساختهاي مختلف انساني، مديريتي و... ميباشد. http://andishkadeh.pina.ir/Image/paper/15/A1G2E2.jpg
در امتداد اين نگاه نظرياتي بديع و تحولساز رخ مينمايد. از جمله اينكه مديريت موفق مخزن مستلزم وجود "مديريت هوشمندانه تكنولوژي" در بنگاه و در سطح كلان است (در اين مورد ميتوان به سند استراتژي تكنولوژي براي مديريت مخازن RTRMدر كشور نروژ اشاره نمود). همين نگاهها و تعاريف مختلف است كه ساختارهاي مختلفي را در مديريت اين پروسه رقم ميزند و آغازگر مناقشات و مباحث مختلفي در حوزه ساختار مديريت مخازن در كشور است.
بر اين اساس برخي از صاحبنظران، مديريت موفق مخازن در كشور را مستلزم ايجاد تحولي بزرگ در ساختار مديريت مخازن در كشور ميدانند.
از سويي ديگر، تحولات سريع در صنعت و اقتصاد جهاني، ساختارهاي مديريتي را از حالتي عمودي به ساختارهايي تخت تغيير داده است. ساختار مديريت مخازن نيز امروزه در كشورهاي پيشرفته از حالت سنتي و وظيفهمحور (functional)، به حالت يكپارچه و تيمي (team-work) تغيير پيدا كرده است. در اين شرايط نيازمند نيروهايي با مهارتهاي مختلف هستيم كه فراخور شرايط بتوانند به سرعت تغيير نقش بدهند. اين چرخش شغلي نيازمند سامان اداري و سازماني متناسب خود است كه البته در برههاي از زمان در ساختار مديريت مناطق نفتخيز جنوب(اوسكو ) به اجرا در آمده و بسياري از مجربين امروز صنعت نفت كشور پرورشيافتگان آن سيستم هستند. نوع خاص مخازن نفت و گاز در كشور ما نيز تمهيدات خاصي را در برنامهريزي مديريت مخازن در كشور ضروري ميسازد. اكثر مخازن كشور از نوع "كربناته شكافدار" هستند و براي مديريت اين نوع مخازن ناگزير بايد زيرساختهاي متناسب آن را فراهم كرد. شناخت تاثيرات اين نوع خاص از مخازن در ابعاد مختلف مديريتي آنها از جمله امر سازماندهي، برنامهريزي، نظارت و ... يكي از ضروريات كاميابي و بهرهبرداري صحيح و حداكثري از اين نوع از مخازن است.
از جمله عوامل موثر ديگري كه بر برنامه و ساختار مديريت مخازن تاثير ميگذارند نيروي انساني و عامل تكنولوژي است؛ در اين راستا به خصوص بايد عامل "تكنولوژي" را از عامل "مديريت تكنولوژي" تفكيك كرد. ارنست براون در كتاب "ارزيابي تكنولوژي" آورده است : جملهاي معروف وجود دارد كه جنگ مهمتر از آن است كه به ژنرالها سپرده شود. در مورد تكنولوژي نيز بايد گفت كه تكنولوژي مهمتر از آن است كه به تكنولوژيستها سپرده شود. بر اين اساس، آنچه باعث توسعة تكنولوژي و همراستا نمودن آن با رشد و توسعه اقتصاد و صنعت و دستيابي بنگاههاي اقتصادي به اهداف از پيش تعيينشدهشان ميباشد، "مديريت تكنولوژي" است. در حوزه بالادستي نفت نيز بر اين نكته تاكيد ميشود كه: مديريت موفق مخازن، مستلزم "مديريت موفق تكنولوژي" است. از اين روي درك صحيح از مفهوم تكنولوژي و ابعاد مختلف مديريتي آن- از جمله انتقال تكنولوژي، تحقيق و توسعه، نوآوري و... – و بررسي تاثير و جايگاه آن بر برنامه و ساختار مديريت مخازن در كشور بسيار ضروري است.
آموزش نيروي انساني نيز از عوامل مؤثر و به تعبير بهتر از زيرساختهاي مهمي است كه به نوبه خود نقش مؤثري در مديريت موفق مخازن دارد. در اين زمينه نيز ضعفهاي شديدي در كشور وجود دارد كه متاسفانه بايد گفت ضعفهاي به جا مانده از دورههاي قبل از انقلاب نيز به دليل عدم توجه به ابعاد فراگير "مديريت مخازن"، تاكنون جبران نشده است و هنوز از نظر نيروي متخصص ضعف جدي داريم.
نكته مهم ديگر، نامناسب بودن سازوكارهاي تصميمسازي و سياستگذاري در اين حوزه ميباشد. سازوكارهاي سياستگذاري و استراتژيپردازي نيز بايستي متناسب با تحولات و الزامات اين صنعت تغيير مييافتند. سياستگذاري به زبان ساده از سه بخش: شناسايي وضع موجود، شناسايي آيندههاي ممكن و مطلوب و در نهايت مشخص كردن راههاي رسيدن از وضع موجود به آينده ممكن و مطلوب تشكيل شده است. سياستگذاري امري بسيار پيچيده و حساس است و تصميمسازي و تدوين سياستهاي مناسب، به تفكري سازمانيافته نياز دارد كه بتواند با جمعآوري اطلاعات مورد نياز و تجزيه و تحليل آنها ايدههايي نو و عميق بيافريند. متاسفانه تجربه سياستگذاري و خطمشيگذاري كلان در حوزه انرژي نيز در كشور ما چندان موفق نبوده است. البته بر اساس آماري كه توسط مدير كل پژوهشي وزارت علوم منتشر گرديد، از ميان 160 شوراي عالي كه تاكنون در كشور تشكيل شده است تنها 30 شورا فعال است، اما در اين ميان تجربة "شوراي عالي انرژي" بايستي با توجه بيشتري مورد بررسي قرار گيرد چرا كه ابعاد بسياري كلاني داشته و نياز به هماهنگي فرابخشي و اتخاذ تصميمات استراتژيك در اين حوزه بيشتر به چشم ميخورد ؛ بگذريم از اينكه تصميمات استراتژيك حوزه بالادستي نفت، حتي از محدوده وظايف شوراي عالي انرژي نيز فراتر بوده و لازم بوده است ستاد تصميمسازي، در سطحي فراتر و با سازوكاري بسيار سريع و چابك بتواند در مواقع لزوم تصميمات استراتژيكي اتخاذ كند و همه ملاحظات كلان مديريت مخازن كشور را در آن مراعات نمايد؛ نه اينكه افراد معدودي با ملاحظات بخشي خود تصميم بگيرند. البته چندي است ساختاري به نام "شوراي عالي مخازن" در حوزه برنامهريزي شركت نفت مشغول به كار شده است كه ضمن آنكه بايستي نقش مراجع فرادست شركت نفت را نيز در يك سازوكار تصميمگيري جامع و چابك ببينيم، اميدواريم حداقل همين شورا بتواند با قوت، ايفاي نقش نموده و بتواند در كنار وظيفه تصويب و اصلاح نتايج مطالعات ميادين نفتي، به عنوان مرجع سياستسازي شركت ملي نفت نيز نقش آفريني كند.
در كنار سازوكارهاي سياستگذاري، بايستي جايگاه انديشكدهها و كانونهاي تفكر را نيز در نظر داشت. كانونهاي تفكر حلقه مفقوده سياستگذاريها و تصميمگيريهاي دولتي هستند. نخبگان اجرايي بايد دريابند كه به تنهايي قادر به درك و تحليل تمامي فرصتها و موقعيتهاي تصميم و برنامهريزي نيستند و بايد افراد زبده و انديشمند گرد آمده در كانونهاي تفكر، كه كارشان تحليل اوضاع و خلق ايدههاي نو است در انجام امور ياريشان دهند. كانونهاي تفكر نهادهاي پشت پردهاي هستند كه در كل فرآيند تصميمسازي و تصميمگيري مديران و رهبران (قبل از وقوع مسئله، در حين مواجهه، زمان خلق گزينهها و راهكارها، موقع تصميمگيري و بعد از آن در برخورد با پيامدها) آنان را همراهي مينمايند. برخي از انديشمندان، كانونهاي تفكر را جذابترين نوآوري فكري عصر ما توصيف ميكنند. به عنوان نمونه در حوزه نفت و گاز مي توان به مؤسسه يوروگيف در اروپا و og21 در نروژ اشاره كرد كه به عنوان مؤسسات سياستپژوهي، از صنايع نفت و گاز كشور خود پشتيباني فكري ميكنند.
پروسه توليد و توسعه مخازن نفت و گاز شامل متغيرهاي پيچيده و درهمتنيدهاي است كه كنترل نظاميافته و برنامهريزي هوشمندانه آنها منجر به بهرهبرداري صحيح و حداكثري از آنها خواهد شد. بدون شك شناسايي، دستهبندي و كشف ارتباط فيمابين اين متغيرها نقش مهمي در مديريت اين پروسه خواهد داشت.
در اين ميان رويكردهاي مختلفي نسبت به مديريت اين پروسه به چشم ميخورد: برخي مديريت اين فرآيند را همان "مهندسي مخزن" ميدانند و مديريت موفق يك ميدان را مهندسي موفق آن ميدانند. برخي ديگر مديريت موفق مخزن را بهرهبرداري موفق از آن ميدانند و مديريت مخزن را همان "مديريت توليد" ميدانند. اما عدهاي ديگر بر اين باورند كه مديريت مخازن شامل برخي متغيرهاي خارجي و محيطي است كه آن را فراتر از صرف مهندسي مخزن ميبرد. در اين رويكرد مديريت مخازن شامل متغيرهاي انساني، تكولوژيكي، سياسي، اقتصادي، زيستمحيطي و.... ميباشد. مديريت مخازن در اين نگاه، مديريت سيستمي بههم پيوسته از اين متغيرها است كه برخي تابع و برخي مستقلاند. در اين نگاه تنها شرط موفقيت مديريت مخزن، مهندسي موفق آن نيست بلكه توفيق در اين مسير مستلزم وجود زيرساختهاي مختلف انساني، مديريتي و... ميباشد. http://andishkadeh.pina.ir/Image/paper/15/A1G2E2.jpg
در امتداد اين نگاه نظرياتي بديع و تحولساز رخ مينمايد. از جمله اينكه مديريت موفق مخزن مستلزم وجود "مديريت هوشمندانه تكنولوژي" در بنگاه و در سطح كلان است (در اين مورد ميتوان به سند استراتژي تكنولوژي براي مديريت مخازن RTRMدر كشور نروژ اشاره نمود). همين نگاهها و تعاريف مختلف است كه ساختارهاي مختلفي را در مديريت اين پروسه رقم ميزند و آغازگر مناقشات و مباحث مختلفي در حوزه ساختار مديريت مخازن در كشور است.
بر اين اساس برخي از صاحبنظران، مديريت موفق مخازن در كشور را مستلزم ايجاد تحولي بزرگ در ساختار مديريت مخازن در كشور ميدانند.
از سويي ديگر، تحولات سريع در صنعت و اقتصاد جهاني، ساختارهاي مديريتي را از حالتي عمودي به ساختارهايي تخت تغيير داده است. ساختار مديريت مخازن نيز امروزه در كشورهاي پيشرفته از حالت سنتي و وظيفهمحور (functional)، به حالت يكپارچه و تيمي (team-work) تغيير پيدا كرده است. در اين شرايط نيازمند نيروهايي با مهارتهاي مختلف هستيم كه فراخور شرايط بتوانند به سرعت تغيير نقش بدهند. اين چرخش شغلي نيازمند سامان اداري و سازماني متناسب خود است كه البته در برههاي از زمان در ساختار مديريت مناطق نفتخيز جنوب(اوسكو ) به اجرا در آمده و بسياري از مجربين امروز صنعت نفت كشور پرورشيافتگان آن سيستم هستند. نوع خاص مخازن نفت و گاز در كشور ما نيز تمهيدات خاصي را در برنامهريزي مديريت مخازن در كشور ضروري ميسازد. اكثر مخازن كشور از نوع "كربناته شكافدار" هستند و براي مديريت اين نوع مخازن ناگزير بايد زيرساختهاي متناسب آن را فراهم كرد. شناخت تاثيرات اين نوع خاص از مخازن در ابعاد مختلف مديريتي آنها از جمله امر سازماندهي، برنامهريزي، نظارت و ... يكي از ضروريات كاميابي و بهرهبرداري صحيح و حداكثري از اين نوع از مخازن است.
از جمله عوامل موثر ديگري كه بر برنامه و ساختار مديريت مخازن تاثير ميگذارند نيروي انساني و عامل تكنولوژي است؛ در اين راستا به خصوص بايد عامل "تكنولوژي" را از عامل "مديريت تكنولوژي" تفكيك كرد. ارنست براون در كتاب "ارزيابي تكنولوژي" آورده است : جملهاي معروف وجود دارد كه جنگ مهمتر از آن است كه به ژنرالها سپرده شود. در مورد تكنولوژي نيز بايد گفت كه تكنولوژي مهمتر از آن است كه به تكنولوژيستها سپرده شود. بر اين اساس، آنچه باعث توسعة تكنولوژي و همراستا نمودن آن با رشد و توسعه اقتصاد و صنعت و دستيابي بنگاههاي اقتصادي به اهداف از پيش تعيينشدهشان ميباشد، "مديريت تكنولوژي" است. در حوزه بالادستي نفت نيز بر اين نكته تاكيد ميشود كه: مديريت موفق مخازن، مستلزم "مديريت موفق تكنولوژي" است. از اين روي درك صحيح از مفهوم تكنولوژي و ابعاد مختلف مديريتي آن- از جمله انتقال تكنولوژي، تحقيق و توسعه، نوآوري و... – و بررسي تاثير و جايگاه آن بر برنامه و ساختار مديريت مخازن در كشور بسيار ضروري است.
آموزش نيروي انساني نيز از عوامل مؤثر و به تعبير بهتر از زيرساختهاي مهمي است كه به نوبه خود نقش مؤثري در مديريت موفق مخازن دارد. در اين زمينه نيز ضعفهاي شديدي در كشور وجود دارد كه متاسفانه بايد گفت ضعفهاي به جا مانده از دورههاي قبل از انقلاب نيز به دليل عدم توجه به ابعاد فراگير "مديريت مخازن"، تاكنون جبران نشده است و هنوز از نظر نيروي متخصص ضعف جدي داريم.
نكته مهم ديگر، نامناسب بودن سازوكارهاي تصميمسازي و سياستگذاري در اين حوزه ميباشد. سازوكارهاي سياستگذاري و استراتژيپردازي نيز بايستي متناسب با تحولات و الزامات اين صنعت تغيير مييافتند. سياستگذاري به زبان ساده از سه بخش: شناسايي وضع موجود، شناسايي آيندههاي ممكن و مطلوب و در نهايت مشخص كردن راههاي رسيدن از وضع موجود به آينده ممكن و مطلوب تشكيل شده است. سياستگذاري امري بسيار پيچيده و حساس است و تصميمسازي و تدوين سياستهاي مناسب، به تفكري سازمانيافته نياز دارد كه بتواند با جمعآوري اطلاعات مورد نياز و تجزيه و تحليل آنها ايدههايي نو و عميق بيافريند. متاسفانه تجربه سياستگذاري و خطمشيگذاري كلان در حوزه انرژي نيز در كشور ما چندان موفق نبوده است. البته بر اساس آماري كه توسط مدير كل پژوهشي وزارت علوم منتشر گرديد، از ميان 160 شوراي عالي كه تاكنون در كشور تشكيل شده است تنها 30 شورا فعال است، اما در اين ميان تجربة "شوراي عالي انرژي" بايستي با توجه بيشتري مورد بررسي قرار گيرد چرا كه ابعاد بسياري كلاني داشته و نياز به هماهنگي فرابخشي و اتخاذ تصميمات استراتژيك در اين حوزه بيشتر به چشم ميخورد ؛ بگذريم از اينكه تصميمات استراتژيك حوزه بالادستي نفت، حتي از محدوده وظايف شوراي عالي انرژي نيز فراتر بوده و لازم بوده است ستاد تصميمسازي، در سطحي فراتر و با سازوكاري بسيار سريع و چابك بتواند در مواقع لزوم تصميمات استراتژيكي اتخاذ كند و همه ملاحظات كلان مديريت مخازن كشور را در آن مراعات نمايد؛ نه اينكه افراد معدودي با ملاحظات بخشي خود تصميم بگيرند. البته چندي است ساختاري به نام "شوراي عالي مخازن" در حوزه برنامهريزي شركت نفت مشغول به كار شده است كه ضمن آنكه بايستي نقش مراجع فرادست شركت نفت را نيز در يك سازوكار تصميمگيري جامع و چابك ببينيم، اميدواريم حداقل همين شورا بتواند با قوت، ايفاي نقش نموده و بتواند در كنار وظيفه تصويب و اصلاح نتايج مطالعات ميادين نفتي، به عنوان مرجع سياستسازي شركت ملي نفت نيز نقش آفريني كند.
در كنار سازوكارهاي سياستگذاري، بايستي جايگاه انديشكدهها و كانونهاي تفكر را نيز در نظر داشت. كانونهاي تفكر حلقه مفقوده سياستگذاريها و تصميمگيريهاي دولتي هستند. نخبگان اجرايي بايد دريابند كه به تنهايي قادر به درك و تحليل تمامي فرصتها و موقعيتهاي تصميم و برنامهريزي نيستند و بايد افراد زبده و انديشمند گرد آمده در كانونهاي تفكر، كه كارشان تحليل اوضاع و خلق ايدههاي نو است در انجام امور ياريشان دهند. كانونهاي تفكر نهادهاي پشت پردهاي هستند كه در كل فرآيند تصميمسازي و تصميمگيري مديران و رهبران (قبل از وقوع مسئله، در حين مواجهه، زمان خلق گزينهها و راهكارها، موقع تصميمگيري و بعد از آن در برخورد با پيامدها) آنان را همراهي مينمايند. برخي از انديشمندان، كانونهاي تفكر را جذابترين نوآوري فكري عصر ما توصيف ميكنند. به عنوان نمونه در حوزه نفت و گاز مي توان به مؤسسه يوروگيف در اروپا و og21 در نروژ اشاره كرد كه به عنوان مؤسسات سياستپژوهي، از صنايع نفت و گاز كشور خود پشتيباني فكري ميكنند.