داداشی
2nd August 2012, 12:57 AM
با بسياري از محتويات مطالب برادرم در مورد محمد مايليكهن موافق هستم و خوشحالم از اين كه بالاخره خود ايشان مايلي را خاكستري ميبيند چون قبلا ايشان حاجي مايليكهن را كاملا سياه ميديد و وي را فاقد نقاط مثبت ميدانست و به عملكرد فني و رفتاري او انتقادات بسيار زيادي داشت. كامران احمدپور
من برخلاف نظر برادرم ناصر احمدپور كه حق استادي برگردن من دارد هميشه نگاهي خاكستري مايل به سفيد به محمد مايليكهن داشتهام و البته متاسفانه طي سالهاي اخير درصد سياهي اين نگاه خاكستري به وي بيشتر شده است. محمد مايليكهن از روزنامه 90 شكايت كرده و دادگاه هم ما را محكوم كرد! من ترجيح ميدهم روزنامهام تعطيل شود تا اين كه با خفت از كسي بخواهم به من رضايت بدهد و دهها واسطه بفرستم تا بلكه شاكي بعد از دهها بار زير لفظي گرفتن شايد رضايت بدهد و شايد ندهد! من بخش كوچكي از حرفهايم را در دادگاه علني شكايت محمد مايليكهن زدم و حرفهاي زياد ديگري هم براي گفتن داشتم اما...
من در اينجا نميخواهم به اتفاقات دادگاه فلاش بك بزنم بلكه تنها ميخواهم نظرم را در مورد مطلب بالا به قلم ناصر احمدپور بگويم ضمن اين كه خود مايليكهن مرتبا در دادگاه ميگفت اگر اين آقا (يعني من) صادقانه حرف ميزد شايد رضايت ميدادم! پس بگذاريد صادقانه حرفهايم را اينگونه بزنم:
من قبلا مايليكهن را بسيار دوست داشتم و چندين مقاله در حمايت از او نوشتم و البته پاسخ حمايت من از او، اين شكايت و دهها كامنت توهينآميز از جانب مخالفان او در وب سايتها بود، اما اين كامنتها و حتي شكايت حاجي هنوز پشيمانم نكرده كه بگويم درود بر شرافت مايليكهن كه در داستان حمايت از صفاييفراهاني شجاعانه مصاحبه كرد، در اعتراض به توهين تماشاگران به اهالي فوتبال در تبريز گريه كرد و هزاران درود و سپاس بر شرف مايليكهن به خاطر چندين و چند مصاحبه و حركت جوانمردانه اما نميتوانم خودم را راضي كنم كه او سرمربي خوبي است. در فوتبال نتايج با صداي بلند صحبت ميكنند اما نتايج مايليكهن بيشتر از اين كه حاكي از خوب بودن او داشته باشند، چيز ديگري را ثابت ميكنند. مايليكهن در مسابقات جام ملتهاي آسيا (1996) بسيار موفق بود و در آن هيچ شكي نيست اما آيا ميتوان تا آخر عمر در باد اين موفقيت خوابيد؟ مگر قرار است يك مربي بزرگ و موفق تاريخ مصرف يك ساله و يك تورنمنته داشته باشد؟ مايليكهن در بيشتر جاهايي كه حضور داشته با ناكامي جاي خود را به كس ديگري داده است مثل تيمملي المپيك، فولاد خوزستان، ماشينسازي و حتي سايپا كه معمولا سايپاي مدل حاجي براي عدم سقوط ميجنگيده است. البته نبايد اين حقيقت را كتمان كنيم كه او در استفاده از جوانان و بازيكنان مستعد اما گمنام و بينام و نشان شجاعت خارقالعادهاي دارد اما همانطور كه در ابتداي مقاله گفتم در فوتبال نتايج، معيار سنجش موفق يا ناكام بودن يك مربي هستند و استفاده از جوانان و بازيكنان گمنام زماني پروژه موفقي خواهد بود كه اولا در كنار آنها از باتجربهها هم غافل نماند و دوم اين كه يك تيم از مكان اصلي خود 4-3 پله سقوط و افت داشته باشد نه اين كه يك تيم مدعي و باشخصيت مثل فولاد خوزستان بخواهد از صدر جدول و قهرمانيهاي پياپي به ليگ دسته اول سقوط كند. حاجي مايليكهن كه از اظهارنظر من در مورد خودش درباره فولاد خوزستان ناراحت است و ميگويد در حق او بي انصافي كردهام بد نيست از خود بپرسد در اين سالهايي كه گاها بيكار و خانهنشين و حتي شاغل بوده است به كدام دوره مربيگري رفته تا اطلاعات خود را به روز كند؟ اتفاقا حاجي مايليكهن هم ميتواند يك روز مثل ژوزه مورينيو بشود اما فرق اين دو در اين است كه مورينيو و مربياني نظير او در يورو 2012 با خرج خودشان به لهستان و اوكراين سفر ميكنند تا از اين تورنمنت هر چند اندك بهرهاي ببرند و چيز جديدي بياموزند اما حاجي مايليكهن ما و بسياري ديگر از مربيان هموطن ما عليرغم قراردادهاي چند صد ميليوني هيچگاه افتخار ندادهاند رنج سفر به جامجهاني، يورو و... را به تن بخرند و دست به جيب شوند اما در عوض بيشتر وقت خود را به مصاحبه بر عليه اين و آن اختصاص دادهاند.
بله آقاي مايليكهن! شايد اين مقاله من تصميم شما را براي رضايت دادن عوض كند اما من هميشه معتقدم عرض عمر مهمتر از طول عمر است و مردن 90 در 10 سالگي را به زندگي ذلتبار در 90 سالگي ترجيح ميدهم. من نميخواهم اشتباه بسيار مسخره و كودكانه كادر تحريريه در تنظيم مصاحبه اصغر شرفي بر عليه شما را انكار كنم اما همانطور كه خود شما به سردبير ما گفتيد شما به خاطر دو مقاله ديگر ما كه قابل شكايت نبودند دست روي اين مصاحبه گذاشتيد وگرنه شما كه خودتان اصغر شرفي را دائم الخمر خوانده بوديد بايد تحمل شنيدن جواب او را ميداشتيد اما چه كار كنيم كه دادستاني محترم تهران كلمات داروغه و مغرور را قابل شكايت و توهين ميپندارد و ما بايد به خاطر اينها محاكمه و محكوم و مجرم شناخته شويم اما شما به خاطر اهداي لقب احمق به فيروز كريمي، گروهبان قندلي، كوتوله، عوام فريب و... به امير قلعهنوعي، بيمقدار نجفنژاد به مقداد نجفنژاد، بدبخت، فلكزده، مردك عقبافتاده و... به علي دايي، دائمالخمر به اصغر شرفي و... ميشويد چهره ارزشي، جوانمرد و...
گفتيد صادقانه بگو، صادقانه گفتم! از صداقت گفتيد؛ شما در محافل مختلف مدعي شدهايد ما به خاطر حمايت از محمد دادكان و علي دايي پول گرفتهايم! وقتي كه رودررو به شما گفتم، شما كه مدعي مسلماني هستيد چرا اينقدر راحت تهمت ميزنيد گفتيد الان يادم نميآيد كه اين حرف را زده باشم چرا كه به زعم خودتان مي خواستيد با دهان روزه دروغ نگوييد اما من فكر ميكنم گناه تهمت بسيار بيشتر از دروغ باشد! مگر نه اين كه شما در فدراسيون شنا و در محافل مختلف كه چندين و چند شاهد هم داريم مدعي شده بوديد ما از دادكان و دايي پول گرفتهايم؟ شما در همهجا گلايه ميكنيد كه بيشتر رسانهها به خاطر ارتباطات خاص و معنادار، بيانيهها و مصاحبههاي علي دايي را چاپ ميكنند اما جواب من به او را چاپ نميكنند! آيا ارتباطات خاص و معنادار به جز اين است كه شما خيلي راحت همه رسانهها را به ارتباط مالي با علي دايي متهم ميكنيد؟اگر به پسر گلتان نعيم كه در كامپيوتر تخصصي دارند بگوييد كه نام شما را در اينترنت سرچ كنند در عرض چند ثانيه ميبينيد كه متاسفانه همين رسانهها و البته متاسفانه تمام رسانهها تمام بيانيهها و مصاحبههاي شما بر عليه اين و آن را بدون ارتباطات خاص و معنادار چاپ كردهاند اما شما يا آنها را نديدهايد يا خودتان را به نديدن زدهايد!
گفتيد صادقانه بگو صادقانه گفتم، شايد اشتباه كرده باشم و اشتباه نوشته باشم اما حداقل صادقانه بودند. ما همواره در مورد شما انصاف را رعايت كردهايم و شايد هم بعضي جاها اشتباهاتي هم انجام داده باشيم كه هيچ بعيد نيست چرا كه روزنامه و كار روزنامهنگاري پر از اشتباه و خطاست اما خوشحاليم كه همواره شما را خاكستري ديدهايم و در كنار انتقاد از شما، تعريفهاي آنچناني نيز از شما كردهايم و بدون ارتباطات خاص و معنادار با شما تمام بيانيهها و مصاحبههايتان را چاپ كردهايم! بله آقاي مايليكهن! شما بسيار خوششانس هستيد كه طرفهاي حسابتان ذرهبين به دست نميگيرند تا از كلمات شما به قوه قضائيه شكايت ببرند چون آستانه تحمل آنها بالاست و ورزش جايگاه بخششها و گذشتها و اغماضهاست و ما بسيار بدشانس هستيم كه شاكيان ما با ذرهبين به دنبال كلماتي هستند كه بار حقوقي دارند. با اين همه من مجددا به شرافت شما درود ميفرستم. به خاطر شجاعت در جوانگرايي، مربيگري بدون زد و بند، صراحت لهجه، خوش قلبي و... اما همانطور كه ما پر از ايراد هستيم شما نيز هم...
روزنامه نود
من برخلاف نظر برادرم ناصر احمدپور كه حق استادي برگردن من دارد هميشه نگاهي خاكستري مايل به سفيد به محمد مايليكهن داشتهام و البته متاسفانه طي سالهاي اخير درصد سياهي اين نگاه خاكستري به وي بيشتر شده است. محمد مايليكهن از روزنامه 90 شكايت كرده و دادگاه هم ما را محكوم كرد! من ترجيح ميدهم روزنامهام تعطيل شود تا اين كه با خفت از كسي بخواهم به من رضايت بدهد و دهها واسطه بفرستم تا بلكه شاكي بعد از دهها بار زير لفظي گرفتن شايد رضايت بدهد و شايد ندهد! من بخش كوچكي از حرفهايم را در دادگاه علني شكايت محمد مايليكهن زدم و حرفهاي زياد ديگري هم براي گفتن داشتم اما...
من در اينجا نميخواهم به اتفاقات دادگاه فلاش بك بزنم بلكه تنها ميخواهم نظرم را در مورد مطلب بالا به قلم ناصر احمدپور بگويم ضمن اين كه خود مايليكهن مرتبا در دادگاه ميگفت اگر اين آقا (يعني من) صادقانه حرف ميزد شايد رضايت ميدادم! پس بگذاريد صادقانه حرفهايم را اينگونه بزنم:
من قبلا مايليكهن را بسيار دوست داشتم و چندين مقاله در حمايت از او نوشتم و البته پاسخ حمايت من از او، اين شكايت و دهها كامنت توهينآميز از جانب مخالفان او در وب سايتها بود، اما اين كامنتها و حتي شكايت حاجي هنوز پشيمانم نكرده كه بگويم درود بر شرافت مايليكهن كه در داستان حمايت از صفاييفراهاني شجاعانه مصاحبه كرد، در اعتراض به توهين تماشاگران به اهالي فوتبال در تبريز گريه كرد و هزاران درود و سپاس بر شرف مايليكهن به خاطر چندين و چند مصاحبه و حركت جوانمردانه اما نميتوانم خودم را راضي كنم كه او سرمربي خوبي است. در فوتبال نتايج با صداي بلند صحبت ميكنند اما نتايج مايليكهن بيشتر از اين كه حاكي از خوب بودن او داشته باشند، چيز ديگري را ثابت ميكنند. مايليكهن در مسابقات جام ملتهاي آسيا (1996) بسيار موفق بود و در آن هيچ شكي نيست اما آيا ميتوان تا آخر عمر در باد اين موفقيت خوابيد؟ مگر قرار است يك مربي بزرگ و موفق تاريخ مصرف يك ساله و يك تورنمنته داشته باشد؟ مايليكهن در بيشتر جاهايي كه حضور داشته با ناكامي جاي خود را به كس ديگري داده است مثل تيمملي المپيك، فولاد خوزستان، ماشينسازي و حتي سايپا كه معمولا سايپاي مدل حاجي براي عدم سقوط ميجنگيده است. البته نبايد اين حقيقت را كتمان كنيم كه او در استفاده از جوانان و بازيكنان مستعد اما گمنام و بينام و نشان شجاعت خارقالعادهاي دارد اما همانطور كه در ابتداي مقاله گفتم در فوتبال نتايج، معيار سنجش موفق يا ناكام بودن يك مربي هستند و استفاده از جوانان و بازيكنان گمنام زماني پروژه موفقي خواهد بود كه اولا در كنار آنها از باتجربهها هم غافل نماند و دوم اين كه يك تيم از مكان اصلي خود 4-3 پله سقوط و افت داشته باشد نه اين كه يك تيم مدعي و باشخصيت مثل فولاد خوزستان بخواهد از صدر جدول و قهرمانيهاي پياپي به ليگ دسته اول سقوط كند. حاجي مايليكهن كه از اظهارنظر من در مورد خودش درباره فولاد خوزستان ناراحت است و ميگويد در حق او بي انصافي كردهام بد نيست از خود بپرسد در اين سالهايي كه گاها بيكار و خانهنشين و حتي شاغل بوده است به كدام دوره مربيگري رفته تا اطلاعات خود را به روز كند؟ اتفاقا حاجي مايليكهن هم ميتواند يك روز مثل ژوزه مورينيو بشود اما فرق اين دو در اين است كه مورينيو و مربياني نظير او در يورو 2012 با خرج خودشان به لهستان و اوكراين سفر ميكنند تا از اين تورنمنت هر چند اندك بهرهاي ببرند و چيز جديدي بياموزند اما حاجي مايليكهن ما و بسياري ديگر از مربيان هموطن ما عليرغم قراردادهاي چند صد ميليوني هيچگاه افتخار ندادهاند رنج سفر به جامجهاني، يورو و... را به تن بخرند و دست به جيب شوند اما در عوض بيشتر وقت خود را به مصاحبه بر عليه اين و آن اختصاص دادهاند.
بله آقاي مايليكهن! شايد اين مقاله من تصميم شما را براي رضايت دادن عوض كند اما من هميشه معتقدم عرض عمر مهمتر از طول عمر است و مردن 90 در 10 سالگي را به زندگي ذلتبار در 90 سالگي ترجيح ميدهم. من نميخواهم اشتباه بسيار مسخره و كودكانه كادر تحريريه در تنظيم مصاحبه اصغر شرفي بر عليه شما را انكار كنم اما همانطور كه خود شما به سردبير ما گفتيد شما به خاطر دو مقاله ديگر ما كه قابل شكايت نبودند دست روي اين مصاحبه گذاشتيد وگرنه شما كه خودتان اصغر شرفي را دائم الخمر خوانده بوديد بايد تحمل شنيدن جواب او را ميداشتيد اما چه كار كنيم كه دادستاني محترم تهران كلمات داروغه و مغرور را قابل شكايت و توهين ميپندارد و ما بايد به خاطر اينها محاكمه و محكوم و مجرم شناخته شويم اما شما به خاطر اهداي لقب احمق به فيروز كريمي، گروهبان قندلي، كوتوله، عوام فريب و... به امير قلعهنوعي، بيمقدار نجفنژاد به مقداد نجفنژاد، بدبخت، فلكزده، مردك عقبافتاده و... به علي دايي، دائمالخمر به اصغر شرفي و... ميشويد چهره ارزشي، جوانمرد و...
گفتيد صادقانه بگو، صادقانه گفتم! از صداقت گفتيد؛ شما در محافل مختلف مدعي شدهايد ما به خاطر حمايت از محمد دادكان و علي دايي پول گرفتهايم! وقتي كه رودررو به شما گفتم، شما كه مدعي مسلماني هستيد چرا اينقدر راحت تهمت ميزنيد گفتيد الان يادم نميآيد كه اين حرف را زده باشم چرا كه به زعم خودتان مي خواستيد با دهان روزه دروغ نگوييد اما من فكر ميكنم گناه تهمت بسيار بيشتر از دروغ باشد! مگر نه اين كه شما در فدراسيون شنا و در محافل مختلف كه چندين و چند شاهد هم داريم مدعي شده بوديد ما از دادكان و دايي پول گرفتهايم؟ شما در همهجا گلايه ميكنيد كه بيشتر رسانهها به خاطر ارتباطات خاص و معنادار، بيانيهها و مصاحبههاي علي دايي را چاپ ميكنند اما جواب من به او را چاپ نميكنند! آيا ارتباطات خاص و معنادار به جز اين است كه شما خيلي راحت همه رسانهها را به ارتباط مالي با علي دايي متهم ميكنيد؟اگر به پسر گلتان نعيم كه در كامپيوتر تخصصي دارند بگوييد كه نام شما را در اينترنت سرچ كنند در عرض چند ثانيه ميبينيد كه متاسفانه همين رسانهها و البته متاسفانه تمام رسانهها تمام بيانيهها و مصاحبههاي شما بر عليه اين و آن را بدون ارتباطات خاص و معنادار چاپ كردهاند اما شما يا آنها را نديدهايد يا خودتان را به نديدن زدهايد!
گفتيد صادقانه بگو صادقانه گفتم، شايد اشتباه كرده باشم و اشتباه نوشته باشم اما حداقل صادقانه بودند. ما همواره در مورد شما انصاف را رعايت كردهايم و شايد هم بعضي جاها اشتباهاتي هم انجام داده باشيم كه هيچ بعيد نيست چرا كه روزنامه و كار روزنامهنگاري پر از اشتباه و خطاست اما خوشحاليم كه همواره شما را خاكستري ديدهايم و در كنار انتقاد از شما، تعريفهاي آنچناني نيز از شما كردهايم و بدون ارتباطات خاص و معنادار با شما تمام بيانيهها و مصاحبههايتان را چاپ كردهايم! بله آقاي مايليكهن! شما بسيار خوششانس هستيد كه طرفهاي حسابتان ذرهبين به دست نميگيرند تا از كلمات شما به قوه قضائيه شكايت ببرند چون آستانه تحمل آنها بالاست و ورزش جايگاه بخششها و گذشتها و اغماضهاست و ما بسيار بدشانس هستيم كه شاكيان ما با ذرهبين به دنبال كلماتي هستند كه بار حقوقي دارند. با اين همه من مجددا به شرافت شما درود ميفرستم. به خاطر شجاعت در جوانگرايي، مربيگري بدون زد و بند، صراحت لهجه، خوش قلبي و... اما همانطور كه ما پر از ايراد هستيم شما نيز هم...
روزنامه نود