sed ali
25th July 2012, 02:47 AM
بس که جفا زخاروگل دید دل رمیده ام
همچو نسیم ازین چمن پای برون کشیده ام
شمع طرب زبخت ما آتش خانه سوز شد
گشت بلای جان من عشق به جان خریده ام
حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود
تا تو زمن بریده ای من زجهان بریده ام
تا به کنار من بُودی بود به جا قرار دل
رفتی و رفت راحت ازخاطرآرمیده ام
تا تو مراد من دهی کشته مرافراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
چون به بهار سرکند لاله زخاک من برون
ای گل تازه یاد کن از دل داغ دیده ام
یا ز ره وفا بیا یا زدل "رهی"برو
سوخت درانتظارتو جان به لب رسیده ام
همچو نسیم ازین چمن پای برون کشیده ام
شمع طرب زبخت ما آتش خانه سوز شد
گشت بلای جان من عشق به جان خریده ام
حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود
تا تو زمن بریده ای من زجهان بریده ام
تا به کنار من بُودی بود به جا قرار دل
رفتی و رفت راحت ازخاطرآرمیده ام
تا تو مراد من دهی کشته مرافراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
چون به بهار سرکند لاله زخاک من برون
ای گل تازه یاد کن از دل داغ دیده ام
یا ز ره وفا بیا یا زدل "رهی"برو
سوخت درانتظارتو جان به لب رسیده ام