PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : به نظر شما انگیزه ی قتل چیه؟!اگه میدونین جواب بدین!!!!



BaAaroOoN
9th July 2012, 10:56 PM
یک تـسـت روانشناسی

یک زن در مراسم ختم مادر خود، مردی را می بیند که قبلا او رانمی شناخت.
او با خود اندیشید که این مرد بسیار جذاب است.
او با خود گفت او همان مرد رویایی من است.

و در همان جا عاشق او می شود.
اما هیچگاه از او تقاضای شماره نمی کند و دیگر آن مرد را نمی بیند.
چند روز بعد او خواهر خود را می کشد.

به نظر شما انگیزه ی او از قتل خواهر خود چه بوده است ؟
هرچند قدیمیه!!!!اما هرکی میدونه و میتونه نظر بده!!!

وحید 0319
14th July 2012, 08:14 PM
فکرکنم ترس از اینکه خواهرش بخواد بااون مرد رابطه برقرار کنه

physician89
14th July 2012, 09:58 PM
دیدن دوباره مرد در مراسم خاک سپاری خواهرش!
خیلی قدیمی بود [khabalood]
الان من یه قاتل حرفه ایم[nishkhand]

Sa.n
15th July 2012, 12:00 PM
خوب شاید اون مرد شوهر خواهرش بوده ؟؟
درسته ؟

reyhane_mtk
26th August 2012, 01:59 PM
[khoobboodan]به نام خدا

شايد براي شما هم اتفاق بيفتد
چندي پيش با شخصي بنام مهندس منصور سيدي كه اصالتا جيرفتي است و دفتر كارش تو جزيره كيش ميباشد معامله اي انجام دادم و مهندس براي اينكه لطفي به من بكند پيشنهاد داد كه پولم را در جزيره كيش سرمايه گذاري كنم تا سود بيشتري داشته باشم خودش هم قبول كرد كه اين سرمايه گذاري را انجام دهد اما اين ظاهر قضيه بود درواقع چون شرايط من را ميدانست يك دختر ساده جوان كه پدرومادرش فوت كرده اند خواست بمن نزديك شود تا به نفس بولهوسش لطف كند. بماند كه چقدر از لحاظ مالي بمن ضرر زد و پس از يكسال فقط تونستم اصل پولم را ازش بگيرم. چندماه اول گاه و بيگاه تماس ميگرفت و باز از سر لطف حالم را جويا ميشد تااينكه يكبار تو صحبت تلفني درمورد شغل و سفرهاي خارجي اش صحبت كرد و گفتسالي چندبار براي عقد قرارداد به اروپا سفر ميكند من هم بدون اينكه منظور بدي داشته باشم گفتم مترجم نميخواهيد؟ و انگار تو هوا قاپيد و بي شرمانه گفت اگه قرار باشه با هم سفر كنيم بايد محرم بشيم. تا اون موقع هيچكس بمن نگفته بود بالاي چشمت ابرويه اصلا توقع نداشتم چنين پيشنهادي بهم بشه و حتي نتونستم عكس العمل نشان بدم و بگم مرديكه خر شهوتي همه مثل مادر تو شل و ول نيستن(چون تو كتاب روانشناسي خوندم مردهايي كه زيردست زنهاي كه چندان خويشتن دار نيستن بزرگ ميشوند به همه زنها نظر بد دارند) اون لحظه فقط گفتم خيلي نامرديه ادم دزد زده رو غارت كنه چون اون لحظه بنظرم رسيد دليل جسارت كردنش اين بود كه من پدرومادر ندارمالبته بعدها كه اين ماجرا رو براي ديگران نفل كردم فهميدم قط من نبودم هرزن و دختري كه دور و برش هست و شرايط سواستفاده داره بي نصيب نبوده مثلا يكي از منشيهاش كه من ماجرا رو بهش گفتم اون هم گفت يا يك خانمي كه تو مجتمع افتاب كيش ازش واحد خريده يا ...
اون روز تا شب جواب تلفنشو ندادم تا شب بهش زنگ زدم وگفتم ممكنه پولم روپس بدي چون به قدري ازش متنفر بودم كه ديگه نميخواستمكوچكترين ارتباطي باهاش داشته باشم. گفت الان پولتون يك و نيم برابر شده و شراكت رو بهم نزنين و چقدر غلط كردم غلط كردم كرد.و گفت همون روز پسرش قلبش گرفته و تو بيمارستانه و بعدها فهميدم كه واقعا هميان طور بوده و همون روزها پسرش دارويي كه عضله ها رو حجيم ميكنه خورده و دچار حمله قلبي شده و خداشاهده كه اون شب دلم سوخت و وقتي گفت حلالم كنيد گفتم باشه حلال اين بود كه دوباره پرو شد و شروع كرد از مزاياي ازدواج موقت گفتن مثلا ميگفت مردم حاضرن گناه بكنن ولي صيغه رو زشت ميدونن من هم گفتم من تاحالا گناهي مرتكب نشدم گفت همين صحبت كردن ما گناه داره چون هيچ لزومي نداره.
شايد الان بنظر برسه من خودم رو توجيه ميكنم اما اگه واقعا اينگونه رابطه اي رو ميخواستم مگه مرد جوون مجرد پيدا نميشد كه يه پيرخر زن و بچه دارو انتخاب كنم؟
اگه كسي تو اون شرايط بوده ميدونه كه مردها تبهر خاصي تو اغفال دخترها دارن و من با ديدن چندتا فيلم و خوندن چندتا داستان به خيال خودم خيلي تجربه داشتم كه ابن بحث رو با مهندس شروع كردم. اينقدر ور زد تا من واقعا باور كردم كه نياز به مهندس محرم بشم اما ميدونستم كه برايهر ازدواجي اجازا ولي ميخوام وگرنه اصلا باطله اما مهندس سيدي نمازخونه مسجدي ميگفت نه شما عاقل و بالغين و اجازه پدر نميخوايين و براي اينكه وسوسه بشم ميگفت اگه همين الان قبول كنيد براي يكسال 14 سكه مهريتون ميكنم. و جالبتر اينكه وقتي فهميد قلبا راضي شدم (البته تو دلم نميدونستم چطور موضوع رو به پدربزرگم بگم و اجازه بگيرم) خيلي بيشرمانه حرف ميزد مثلا اصرار داشت همون روزها كه اون كيشه برم كيش ملكمو ببينم يا ميگفت امدم كرمان ميايين ببينمتون ميپرسيدم دفتر ميگفت نه خونه و ازاين قبيل حرفها كه احساس ميكردم محرميت رو فقط براي حرف زدن نميخواد. و حتي خيلي راحت ميگفت به دختر الماني گفتم بامن دوست ميشي گفته من خودم دوست پسر دارم(اخه براي يه مرد مسجدي و داماد يكي از حاج اقايان سرشناس كرمان زشته)
اون شب خدا خيلي بمن رحم كردخب من هم يك عمر پاكدامنيم رو حفظ كرده بودم و اين 24 سال خويشتن داري كرده بودم حتي دوست تلفني هم نداشتم. شايد اينه دليل اينكه خداوند منو حفظ ميكنه.. مردك پشت خطي داشت همون لحظه به ذهنم خطور كرد كه به پيشنماز مسجدمون كه هم منو ميشناخت هم مهندس رو(البته بگم مهندس پيش ايشون خيلي اعتبار داشت و واسطه معاملمون حاج اقا بودن) و به اين ترتيب من از دام هوسبازي مهندس نجات پيدا كردم وقتي به مهندس گفتم حاج اقا درجريانه جا خورد و من تا روز بعدش هي بهش زنگ ميزدم و ميگفتم نفر بعد پدرزنته كه ماجرا رو بهش ميگمتا اينكه عصبانيش كردم و برداشت گفت اگه اينجا بودي ميگفتم برام ساك بزني من گوشي رو قطع كردم بعد بهش اس دادم كه به پدرزنت ميگم برات ساك بزنه البته من شرمنده ام كه همچين حرفي زدم چون پدرزنش از حاج اقايون خوش نام و محترم كرمان هستند و باني يك موسسه خيريه دركرمان ميباشند از شانس بد مهندس زنش اس ام اس رو خونده بود (ميگن يه بار جستي ملخك دوبار جستي ملخك دفعه سوم كف دستي ملخك) البته براي من هم بد شد چون من امدم جواب مهندس رو بدم اون اس رو فرستادم. بعدا زنگ زدم و ماجرا رو براي زنش توضيح دادم. اما زن بيچاره مهندس اينقدر پول داره كه بيشتر از اين هم تحقيرش كنه باز باهاش ميمونه.
واقعا اين چه مسلمونيه وقتي توقران ذواق لعنت شده(يعني كسي كه از هر چيزي يك قاشق ميخوره) يا بولهوس هم رديف بت پرست شمرده شده.
بيشرفي مهندس به همين جا ختم نميشه به همه ميگه كه من جلف بودم تحريك شده كه چرا هيچ مرد ديگه اي نگفته كه من جلفم يا ميگه خواستشو قبول كردم
بعلاوه اينكه به بدبختي بعداز يكسال اصل پولمو پس داد.
بهوش باشيد و فريب مهندس منصور سيدي را نخوريد
لطفا به ايميل من حتما پاسخ دهيدreyhane_mtk@yahoo.com[khoobboodan]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد