hadi elec
5th July 2012, 04:59 PM
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد در انتظار باران
تنهاترین صدایی کو خفته در هیاهو
از نای من برون شد گردیده ام غزلخوان
یک شب میان غربت این ارزو نمودم
گر دیده بر رخش خورد دستم برم به دامان
گویم مرو ، غریبم , وامانده ام به طوفان
قدری بمان کنارم تنهاییم تو بستان
اینجا میان ظلمت پوسیده ام ز غصه
حتی نه همکلامی در آشکار و پنهان
صدها غزل سرودم بهر شکستن شب
در این سکوت مبهم در انتظار طوفان
باران اگر ببارد بر شب اثر نماید
سر میزند صباحی با افتاب سوزان
در دل بود امیدی که آن آشنا می آید
این جاده غریبی روزی رسد به پایان
در بین باد و باران از راه میرسد او
تنهاییم بگیرد گردد خزان بهاران
کاغذ سفید من (http://kaghazsefideman.blogfa.com/)
کز سنگ ناله خیزد در انتظار باران
تنهاترین صدایی کو خفته در هیاهو
از نای من برون شد گردیده ام غزلخوان
یک شب میان غربت این ارزو نمودم
گر دیده بر رخش خورد دستم برم به دامان
گویم مرو ، غریبم , وامانده ام به طوفان
قدری بمان کنارم تنهاییم تو بستان
اینجا میان ظلمت پوسیده ام ز غصه
حتی نه همکلامی در آشکار و پنهان
صدها غزل سرودم بهر شکستن شب
در این سکوت مبهم در انتظار طوفان
باران اگر ببارد بر شب اثر نماید
سر میزند صباحی با افتاب سوزان
در دل بود امیدی که آن آشنا می آید
این جاده غریبی روزی رسد به پایان
در بین باد و باران از راه میرسد او
تنهاییم بگیرد گردد خزان بهاران
کاغذ سفید من (http://kaghazsefideman.blogfa.com/)