دلم برای خودم تنگ می شود ...

[آسد مرتضي]

سلام دوستان عزیز...[golrooz]در ادامه دل گرفتگی دیشبم (http://www.njavan.com/forum/showthread.php?122665-%DA%AF%D9%84%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA)که هنوز ادامه داره!!!یه شعر دیگه از آقای محمد علی بهمنی براتون گذاشتم...قشنگه انصافا بخونید و برا دل من دعا کنید....ممنون



[B]اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
كسی كه حرف دلش را نگفت من بودم

دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم

نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم

چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ؟
اشاره ای كنم انگار كوهكن بودم

http://uc-njavan.ir/images/c8bm19nugjmm7weh0v.jpg

[yas-90]

نیمی از یک مترسک با نیمی از یک بدن




با هم پیوند خوردن تا پیکر من شدن



کلاغا هر روز از نیمی از من میترسن



ولاشخورها شب روی نیم دیگه میرقصن



سال هاست من حامی گندم های تو بودم



به زندگی برای تو خو کرده وجودم



تو از کلبه ی اون دور هر سال با لبخندی



وپیش از خواب هر شب پنجره رو میبندی



و من با شیاطین تا صبح میجنگیدم




وهر بار پیش از صبح بغضم رو می بلعیدم



و تو درست به کسی زندگیتو مدیونی



که مدتهاست از اون هیچ چیزی نمیدونی



هیچ چیزی نمیدونی.............. هیچ چیزی نمیدونی ............... هیچ چیزی نمیدونی



سالهاست زندانیه آزادیه تو هستم



قهرمان وقربانی ،از این دو واژه خسته ام



سالهاست پوست گرمی رو با شوق نبوسیدم



مدت هاست که تویه آب صورتمو ندیدم



دلم برای تو برای تو از نزدیک



تنگه،برای نفس تو یه گوشیه تاریک



دلم برای اشک دلم برای خواب دلم برای سیب دلم برای آب




دلم برای تن



دلم برای من



دلم برای من




دلم بیش از هر چیزی برای خودم تنگه



ومن برای خودم دلم چقدر تنگه



ومن سالهاست برای خودم دلم تنگه



ومن چقدر برای خودم دلم تنگه