شما هم از آمپول میترسید؟؟؟؟

[آسد مرتضي]

سلام دوستان....[golrooz]
الان داشتم با یکی از دوستام حرف میزدم داشت می رفت دندانپزشکی.....بنده خدا خیلی میترسید!!!![esteress][esteress]
گفتم چرا؟گفت از آمــــــــــــپول میترسم!!!![nadidan][nadidan][negaran][negaran]
حالا برام سوال شده این مشکل گریبان چه کسانی رو میگیره؟؟؟؟آیا شما هم از آمپول میترسید؟؟؟[tafakor]
البته راستش رو بخوایید خودم هم یه نموره ترس دارم ازش!!![negaran]
اصن ترس از آمپول برا چیه؟؟؟
ممنون


http://uc-njavan.ir/images/anumi35n1ithztunu2q.jpg

[دوس جون]

منم از امپول میترسم
ولی....
وقتی بچه بودیم با یه ابنباتی چیزی گولمون میزدن و ما هم به خاطر اون ابنباته درد امپوله رو تحمل میکردیم.

[داداشی]

سلام وقت بخیر
والا من ترس نداشتم و ندارم
از بچه گی زیاد اهل قرص و دارو نبودم و از آمپول بدم میومد، (آمپول معروفه که سرما میخوردیم و گلومون چرک میکرد)
تا اینکه حساسیت باعث شد جلوی دکتر همیچین خودم رو بگیرم و وقتی میگه آمپول ابرویی بندازم بالا (در بچه گی) و بگم نوچ نمیشه!
ولی از واکسن و اینا (بازو) هیچ مشکلی نداشتم و همیشه نگاه هم میکنم و مهم نیست بلکه جالبه. (علاقه بنده به پزشکی مخصوصا جراحی [nishkhand]
فکر کنم ترس واژه ای جالب نباشه حالا چه واژه ای نمیدانم!

[آسد مرتضي]

سلام وقت بخیر
والا من ترس نداشتم و ندارم
از بچه گی زیاد اهل قرص و دارو نبودم و از آمپول بدم میومد، (آمپول معروفه که سرما میخوردیم و گلومون چرک میکرد)
تا اینکه حساسیت باعث شد جلوی دکتر همیچین خودم رو بگیرم و وقتی میگه آمپول ابرویی بندازم بالا (در بچه گی) و بگم نوچ نمیشه!
ولی از واکسن و اینا (بازو) هیچ مشکلی نداشتم و همیشه نگاه هم میکنم و مهم نیست بلکه جالبه. (علاقه بنده به پزشکی مخصوصا جراحی [nishkhand]
فکر کنم ترس واژه ای جالب نباشه حالا چه واژه ای نمیدانم!
چه واژه ای؟؟؟؟[tafakor]
مثل چندش که بجای واژه ترس از سوسک به کار برده میشه!!!![nishkhand]

[غزل بارون]

من بچه که بودم حدود 6 سالم بود میخواستم پنی سیلین بزنم برای سرما خوردگیم اولش با قدرت رفتم جلو بعدش که آمپولو دیدم دور مطلب میدوییدم و مادرم هم دنبالم [nishkhand]ولی آخر مجبور به زدنش شدم اونی که آمپول زد خیلی خوب زد سر همین دیگه از آمپول نترسیدم الانم که سرما میخورم بخوام زود زود خوب شم خودم به دکتر میگم آمپول بنویسه

[hedii]

درد داره دیگه...واسه همین ازش میترسیم بخصوص امپولای گنده دندونپزشکا[esteress]

[پت]

من از بچگیم یادمه موقعی ک میرفتم توی اتاق دکتر....توی دلم خدا خدا میکردم..ک دکتر برام آمپول ننویسه....گاهی اوقات هم وقتی دکتر ازم سوال میکرد سعی میکردم...راستشو نگم..اما مامانم همیشه..مچمو میگرفت ...میپرید وسط حرفم...و علائم بیماریمو میگفت...یادمه حتی تا سوم راهنمایی موقع آمپول زدن گریه میکردم...[khejalat]

اما الان دیگه به برکت سرکننده ها(لیدوکائین) دیگه درد آمپول رو حس نمیکنیم...[cheshmak]

[yas-90]

من هیچوقت یادم نمیاد از آمپول ترسیده باشم[nadanestan]

[mamadshumakher]

امپول بستگی به اونی داره که میخواد بزنه.اگه پدربزرگم بخواد بزنه واقعا ترس داره(شما فکر کن از نیم متری امپول رو پرت کنه )
اما بعضیا واقعا طوری میزنن که ادم حس نمیکنه.

[هايدي0078]

نه من چندان از آمپول نمي ترسم اخه هميشه وقتي ميرم دكتر كه كار از كار گذشته و به قول معروف رو به قبله ام خوب مصلما ترجيح ميدم هزار تا (!) آمپول بخورم تا اينكه اون جور وحشتناك زندگي كنم

ولي امون از دست اين آمپول هاي بي حسي توي دندانپزشكي ها..........
باورتون ميشه من تو اين سن هنوز دندون شيري داشتم و مجبور بودم طي هر جلسه كه مي رفتم دندانپزشكي بايد كم كم دوتا از اون ها را مي كشيدم و تا دلتون هم بخواد آمپول واسه يك دندون ميزدم آخه بي حس نمي شد
در هر صورت دلم نمي خواد ديگه امپول بي حسي بزنم چون بعدش كه ديگه اثرش ميره دردش ادم رو ميكشه

ديگه فكر مي كنم سفره ي دلمو براتون باز كردم...............

[elinaaa]

وای آمپول...هر وقت زدم فشارم افتاده...هم درد داره هم ترس...منتهی بدبختی اینجاست با یه آمپول آدم زود خوب میشه...دکترا هم تا میبینن سرما خوردی فوری سه تاشو مینویسن تو نسخه بعد آدم روش نمیشه بگه ننویس...

[سمانه بیات]

منم خیلی از امپول میترسم.ولی شانس (یا در واقع بدشانسی به علت طولانی شدن پروسه بهبودی) به پنی سیلین حساسیت دارم و به همین دلیل کمتر از بقیه مجبورم با این ترس بزرگ کلنجار برم.[shaad]

[م.محسن]

فقط یادم میاد که چندین سالی میشه سراغ آمپول نرفتم

[reyhane.R]

من شدیدا از آمپول وحشت دارم و بین فامیلامونم بخاطر این لوس بازیام مشهورم[khejalat]

[SaSaMc2]

سلام...[golrooz]

من از بچگي تخصصم آمپول بازي بود...[cheshmak]

يه بار يه دكتر توي 12 سالگي 20 تا آمپول آنتي بيوتيك واسم نوشت....

فكر كنم قسمتي از يك عفونت شده بودم...

مورد 17-18 هُم كه بودم رفتم و آمپول زن و پرستارا نبودن...

همه كلينيك باهام آشنا بودن...

آخرشم نشد همونجا ازدواج كنم...[nishkhand]

خلاصه دكتره اومد گفت بده خودم بزنم...

منم مثل يك ربات آمپول بخور رفتم و دراز كشيدم...

دكتر گفت پاشو برو ديگه...

تاز فهميدم چقدر فرقه بين ماه دكتر تا ماه گردون...

حيف سن بابابزرگم بود وگرنه با اون ازدواج ميكردم...[cheshmak]

[hadi elec]

خب ببینید دوستان اصلا بحث ترس نیست
اصلنه اصلنه اصلا بحث ترس جایی نداره تو این بحث
فقط همون بحث چندش شدنس
حالا یه موقع میبینی زیاد چندشت میشه برای اینکه تخلیه روانی بشی اربده کشی میکنی که کاملا هم منطقیه[sootzadan]
من دو سه بار به خصوص تو دندون پزشکی یا موقع ازمایش خون گرفتن غیر مستقیم به دکتر گفتم
اگر زیاد چندشم بشه بیمارستان رو رو سرت خراب میکنم[khoobboodan]
اونم خیلی منطقی برخورد کرد و همه چی خوب پیش رفت
شکر خدا بیمارستانی هم خراب نشد[sootzadan]
خلاصه اینکه ترسناک نیست ولی چندش اور هست

[discover]

من یه بار که بچه بودم زدم با مشت شیشه پنجره رو شکستم.دستم بدجوری داغون شد بردنم بیمارستان . دکتر داشت دستمو بخیه میزد منم با خونسردی تمام تماشا میکردم و هیچ ترسی نداشتم.
ولی یهو چشم افتاد به یه سرنگ تو سطل آشغال و فک کردم من حواسم نبوده اینا بهم آمپول زدن .بعد تازه ترسیدم و دادوبیداد را انداختم......!!

[سونای]

نه من نمیترسم
بچه هم بودم نمیترسیدم، چون قبلش میدونستم یه درد چند لحظه ای هست ولی خب بعدش خوب میشم
آخه بد مریض میشم و دیگه از حالت افقی در نمیام!! تا امپول.. شایدم واسه همین بوده که از آمپول نمیترسیدمو... همچنان...
بهتر از اینه که چند روز تو رختخواب باشم...