نارون1
18th June 2012, 10:26 PM
اسطوره ها و روانشناسی یونگ بر این باورند که انسان ازلی، نر- ماده یعنی دو جنسی (Hermaphrodite ) بوده است. چنانکه افلاطون در رسالهی ضیافت(Symposium) میگوید:
خدایان نخست انسان را به صورت کرهای آفریدند که دو جنسیت داشت. پس آن را به دو نیم کردند بطوریکه هر نیمهی زنی از نیمهی مردش جدا افتاد ، از این روست که هر انسانی به دنبال نیمهی گمشدهی خود سرگردان است و چون به زنی یا مردی بر میخورد ، میپندارد که نیمهی گمشدهی اوست.( در حالیکه نیمه گمشده هر انسان درون خود اوست که متاسفانه به بیرون فرافکن میکند).
http://raheravan.ir/wp-content/uploads/Jungsm1-190x300.jpg (http://raheravan.ir/wp-content/uploads/Jungsm1.jpg)
نیکلاس برایف معتقد است: انسان نه تنها موجودی جنسی بلکه دوجنسی است و مردی که با خصوصیات زنانه ناخودآگاهش در ارتباط نباشد(حوا) موجودیست آبستره و توسط کیهان اداره و تسخیر ناخودآگاه و رباط گونه میشود.
زنی هم که با مرد درونش درارتباط نباشد، زنیست بیشخصیت، بیهویت و بدون هدف و انگیزه.
در اسطورههای ایران باستان هم مرد و زن (مشی و مشیانه) هر دو ریشهی یک گیاه ریواس بودند که این ریشه چون رویید و از زمین بیرون آمد به دو ساقهی همانند تقسیم گردید.پس یکی نماد مرد (مشی ) ودیگری نماد زن (مشیانه ) شد.
کارل گوستاو یونگ هم در روانشناسی به دو جنسی بودن انسان ازلی اشارهای آشکار دارد و میگوید حتا در ایام قبل از تاریخ هم این عقیده وجود داشته که انسان ازلی هم نر است و هم ماده.
در فرهنگ نمادها روان زنانه را آنیما (Anima ) و روان مردانه را آنیموس (Animus ) خوانده اند. یونگ آنیما و آنیموس را از مهمترین آرکِ تایپها در تکامل شخصیت میداند و میگوید: در نهایت، انسانی به کمال انسانیت خود میرسد که آنیما وآنیموس در او به وحدت و یگانگی کامل برسند. یونگ، یکی شدن آنیما و آنیموس را ازدواج جادویی خوانده است و در واقع اصلیترین بنیان روان آدمی، آنیما و آنیموس است.
آنیما
یکی از مهمترین و پیچیدهترین آرکٍ تایپها، آنیما Anima است. آنیما روان مؤنث درون مرد یا طبیعت زنانهی مستتر در مرد است.
آنیما در رؤیاها و تخیلات و نقاشیها و شعرها و داستانها بهصورت معشوق رؤیایی و مادر تجلی میکند( همینطور که بروز آنیموس به صورت عاشق رؤیایی است).
به اعتقاد یونگ، هر مردی در خود تصویر ازلی زنی بخصوص را حمل میکند، نه تصویر این یا آن زن بخصوص راکه این تصویر، ناخودآگاه و عاملی است موروثی از اصلی ازلی که در دستگاه حیاتی مرد مستتر است، صورت مثالییی از همهی تجربیات اجدادی جنس مؤنث، خزانهای از همهی تجربیات و احساساتی که تاکنون در زنان بودهاست.
« آنیما تجسم تمامی گرایش های روانی زنانه در روح مرد است. همانند احساسات ، خلق و خو های مبهم، مکاشفه های پیامبر گونه، حساسیت های غیر منطقی، قابلیت عشق شخصی، احساسات نسبت به طبیعت و سرانجام روابط با نا خودآگاه » ( انسان و سمبل هایش)
آنیما معمولا تحت تاثیر شخصیت مادر شکل می گیرد. چنانچه مرد به هر دلیل نتواند با مادر ارتباط عاطفی مناسب برقرار کند مثل : فوت، سردی و بی توجهی مادر یا توجه بیش از اندازه مادر و … این عنصر زنانه کارکرد منفی خود را بروز می دهد. در چنین حالتی مرد احساس می کند:
« من هیچ نیستم. هیچ چیز برای من مفهوم ندارد و من برخلاف دیگران از هیچ چیز لذت نمی برم» ( انسان و سمبل هایش)
این احساس ناتوانی می تواند مرد را به شرایطی دچار کند که او احساس کند زندگیش یکسره سرد و خالی است.
اما یکی از متداولترین کارکردهای منفی آنیما این است که مرد را پیوسته به سوی تخیلات شهوانی سوق می دهد. این حالت بدوی ترین جنبه منفی آنیماست. در حقیقت در چنین شرایطی رابطه عاطفی مرد با زندگی کودکانه باقی میماند.
همچنین مردهای بسیاری را دیده ایم که به طور عجیبی دلباخته اولین زن زندگی خود می مانند. به طوری که در اذهان مردم این باور بوجود آمده است که مردها در عشق بسیار وفادارتر از زنها هستند و خاطره اولین عشقشان را به سختی فراموش می کنند. اما در حقیقت این احساس ناشی از(پروژکشن) فرافکنی آنیماست.
باید بدانیم که هر مرد زنی را دوست دارد که خصوصیات روان زنانه خودش را دارا باشد. مردی که اسیر جنبه های منفی آنیماست هنگامی که با اولین زن زندگی خود روبهرو شود آنیما شروع به فرافکنی می کند و به مرد القا می کند این همان زنی است که مرد به دنبال اوست. ومرد چنان شیفته و شیدای این زن می گردد که گاه کار به جنون می کشد.
یونگ می گوید:
« دقیقا این زنان پری گونه هستند که فرافکنی عنصر مادینه را موجب می شوند. به گونه ای که مرد کم و بیش هرچیز افسون کننده ای را به آنها نسبت می دهد و در باره آنها انواع خواب ها را می بیند.» (انسان و سمبل هایش)
اما آنیما جنبه مثبت هم دارد. در چنین حالتی آنیما مرد را به سوی تعالی و رشد هدایت می کند و به او کمک می کند تا همسر مناسب خود را بیابد.
در بسیاری از داستانهای کهن دیده ایم که شاهزاده ای برای نجات دختر مورد علاقه اش که در یک قصر دور طلسم شده است مجبور است پس از تحمل مرارت و مشقت بسیار و جنگ با هیولاها وغولهای عجیب و غریب به او دست یابد و با بوسه ای اورا بیدار کند.
در حقیقت این معشوق طلسم شده نماد همان آنیما و روان زنانه مرد است و مرارت ها و جنگ با هیولاها نماد این است که مرد برای دستیابی به جنبه مثبت آنیمای خود باید سختی بسیار بکشد .
در حقیقت آنیما با ارسال پیامهایی منفی نظیر آنچه قبلا ذکر شد قصد دارد تا مرد را به شناخت و کشف شخصیت خود سوق دهد .
و چنانچه مرد بتواند این پیامها را تشخیص بدهد آنیما پلی می شود میان من (ایگو ) و (خویشتن) . چنین مردی پیوسته به پیامهای آنیما توجه نموده و به آنها شکل میدهد و در نهایت کارکرد مثبت آنیما به صورت خلاقیت های هنری در نوشته های ادبی – موسیقی – نقاشی و … بروز می کند.
آنیموس
آنیموس که در فارسی به « عنصر مردانه » و « عنصر نرینه » ترجمه شده است ، از مهمترین آرکِ تایپ هاست. آنیموس یا روان مردانه زن ، تصویر یک مرد خاص و مشخص نیست. بلکه روح مردانه ی زن است که معمولا تحت تاثیر شخصیت پدر شکل می گیرد. چنانچه زن نتواند با پدر به هر دلیلی ارتباط عاطفی متعادلی برقرار کند ، آنیموس جنبه منفی خود را به نمایش می گذارد.
آنیموس بر خلاف آنیما کمتر به صورت تخیلات شهوانی بروز می کند. زنی که اسیر جنبه های منفی آنیموس است معمولا احساس می کند:
« تنها چیزی که در دنیا می خواهم این است که دوستم بدارد و او مرا دوست ندارد.»
« افکار ناخوداگاه آنیموس گاهی چنان حالت انفعالی بوجود می آورد که ممکن است به فلج شدن احساسات یا احساس نا امنی شدید و احساس پوچی منجر گردد. آنیموس هم مانند آنیما چنانچه کارکرد منفی خود را بروز دهد می تواند ازدواج زن را مختل سازد.
جالب است بدانیم زن و مرد فقط در ۳درصد از DNA با هم تفاوت دارند اما چون این اختلاف ۳درصدی در همه سلولها اتفاق میافتد، تفاوت زیاد میشود به همین دلیل است که زن و مرد نمیتوانند همدیگر را خوب درک کنند.
حال به اعتقاد یونگ در درون هر انسانی بین آنیما یا آنیموس و ایگوی شخص که جنسیتش را نیز مشخص میکند همینقدر اختلاف و تضاد هست که این پتانسیلها باعث تولید انرژی میشود و اگر کنترل نگردد و ناآگاهانه صورت گیرد، تولید انرژی منفی و باعث بروز روان نژندی و افسردگی و اگر آگاهانه باشد و کنترل گردد، از این انرژی سنتزی مناسب انجام میشود.
در این مورد فروید معتقد بود انسان مجبور است بین این تضادها بماند و رنج بکشد ولی یونگ اعتقاد داشت: انسان میتواند در مراحل بالای آگاهی این تضادها را آشتی بدهد(دیالکتیکی)
برخی خصوصیات آنیما و آنیموس
آنیما(روح زنانه): آنیموس(روح مردانه):
تاریک .... روشن
سکون ... حرکت
منفعل....... فعال
عاطفه . .... منطق
انتظار کشنده..... جلورونده
بیهدف....... هدف مند
بیبرنامه ......بابرنامه
بیوفا .......باوفا
عشق .....جنگ
علاقه به جمع ......علاقه به انزوا
سکس ......معنویت
سرد ........گرم
بدون اصول....... اصول گرا
پ.ن: انسان و سمبل هایش کتابیست از کارل گوستاو یونگ
به نقل از سایت روانشناسی و مشاوره
خدایان نخست انسان را به صورت کرهای آفریدند که دو جنسیت داشت. پس آن را به دو نیم کردند بطوریکه هر نیمهی زنی از نیمهی مردش جدا افتاد ، از این روست که هر انسانی به دنبال نیمهی گمشدهی خود سرگردان است و چون به زنی یا مردی بر میخورد ، میپندارد که نیمهی گمشدهی اوست.( در حالیکه نیمه گمشده هر انسان درون خود اوست که متاسفانه به بیرون فرافکن میکند).
http://raheravan.ir/wp-content/uploads/Jungsm1-190x300.jpg (http://raheravan.ir/wp-content/uploads/Jungsm1.jpg)
نیکلاس برایف معتقد است: انسان نه تنها موجودی جنسی بلکه دوجنسی است و مردی که با خصوصیات زنانه ناخودآگاهش در ارتباط نباشد(حوا) موجودیست آبستره و توسط کیهان اداره و تسخیر ناخودآگاه و رباط گونه میشود.
زنی هم که با مرد درونش درارتباط نباشد، زنیست بیشخصیت، بیهویت و بدون هدف و انگیزه.
در اسطورههای ایران باستان هم مرد و زن (مشی و مشیانه) هر دو ریشهی یک گیاه ریواس بودند که این ریشه چون رویید و از زمین بیرون آمد به دو ساقهی همانند تقسیم گردید.پس یکی نماد مرد (مشی ) ودیگری نماد زن (مشیانه ) شد.
کارل گوستاو یونگ هم در روانشناسی به دو جنسی بودن انسان ازلی اشارهای آشکار دارد و میگوید حتا در ایام قبل از تاریخ هم این عقیده وجود داشته که انسان ازلی هم نر است و هم ماده.
در فرهنگ نمادها روان زنانه را آنیما (Anima ) و روان مردانه را آنیموس (Animus ) خوانده اند. یونگ آنیما و آنیموس را از مهمترین آرکِ تایپها در تکامل شخصیت میداند و میگوید: در نهایت، انسانی به کمال انسانیت خود میرسد که آنیما وآنیموس در او به وحدت و یگانگی کامل برسند. یونگ، یکی شدن آنیما و آنیموس را ازدواج جادویی خوانده است و در واقع اصلیترین بنیان روان آدمی، آنیما و آنیموس است.
آنیما
یکی از مهمترین و پیچیدهترین آرکٍ تایپها، آنیما Anima است. آنیما روان مؤنث درون مرد یا طبیعت زنانهی مستتر در مرد است.
آنیما در رؤیاها و تخیلات و نقاشیها و شعرها و داستانها بهصورت معشوق رؤیایی و مادر تجلی میکند( همینطور که بروز آنیموس به صورت عاشق رؤیایی است).
به اعتقاد یونگ، هر مردی در خود تصویر ازلی زنی بخصوص را حمل میکند، نه تصویر این یا آن زن بخصوص راکه این تصویر، ناخودآگاه و عاملی است موروثی از اصلی ازلی که در دستگاه حیاتی مرد مستتر است، صورت مثالییی از همهی تجربیات اجدادی جنس مؤنث، خزانهای از همهی تجربیات و احساساتی که تاکنون در زنان بودهاست.
« آنیما تجسم تمامی گرایش های روانی زنانه در روح مرد است. همانند احساسات ، خلق و خو های مبهم، مکاشفه های پیامبر گونه، حساسیت های غیر منطقی، قابلیت عشق شخصی، احساسات نسبت به طبیعت و سرانجام روابط با نا خودآگاه » ( انسان و سمبل هایش)
آنیما معمولا تحت تاثیر شخصیت مادر شکل می گیرد. چنانچه مرد به هر دلیل نتواند با مادر ارتباط عاطفی مناسب برقرار کند مثل : فوت، سردی و بی توجهی مادر یا توجه بیش از اندازه مادر و … این عنصر زنانه کارکرد منفی خود را بروز می دهد. در چنین حالتی مرد احساس می کند:
« من هیچ نیستم. هیچ چیز برای من مفهوم ندارد و من برخلاف دیگران از هیچ چیز لذت نمی برم» ( انسان و سمبل هایش)
این احساس ناتوانی می تواند مرد را به شرایطی دچار کند که او احساس کند زندگیش یکسره سرد و خالی است.
اما یکی از متداولترین کارکردهای منفی آنیما این است که مرد را پیوسته به سوی تخیلات شهوانی سوق می دهد. این حالت بدوی ترین جنبه منفی آنیماست. در حقیقت در چنین شرایطی رابطه عاطفی مرد با زندگی کودکانه باقی میماند.
همچنین مردهای بسیاری را دیده ایم که به طور عجیبی دلباخته اولین زن زندگی خود می مانند. به طوری که در اذهان مردم این باور بوجود آمده است که مردها در عشق بسیار وفادارتر از زنها هستند و خاطره اولین عشقشان را به سختی فراموش می کنند. اما در حقیقت این احساس ناشی از(پروژکشن) فرافکنی آنیماست.
باید بدانیم که هر مرد زنی را دوست دارد که خصوصیات روان زنانه خودش را دارا باشد. مردی که اسیر جنبه های منفی آنیماست هنگامی که با اولین زن زندگی خود روبهرو شود آنیما شروع به فرافکنی می کند و به مرد القا می کند این همان زنی است که مرد به دنبال اوست. ومرد چنان شیفته و شیدای این زن می گردد که گاه کار به جنون می کشد.
یونگ می گوید:
« دقیقا این زنان پری گونه هستند که فرافکنی عنصر مادینه را موجب می شوند. به گونه ای که مرد کم و بیش هرچیز افسون کننده ای را به آنها نسبت می دهد و در باره آنها انواع خواب ها را می بیند.» (انسان و سمبل هایش)
اما آنیما جنبه مثبت هم دارد. در چنین حالتی آنیما مرد را به سوی تعالی و رشد هدایت می کند و به او کمک می کند تا همسر مناسب خود را بیابد.
در بسیاری از داستانهای کهن دیده ایم که شاهزاده ای برای نجات دختر مورد علاقه اش که در یک قصر دور طلسم شده است مجبور است پس از تحمل مرارت و مشقت بسیار و جنگ با هیولاها وغولهای عجیب و غریب به او دست یابد و با بوسه ای اورا بیدار کند.
در حقیقت این معشوق طلسم شده نماد همان آنیما و روان زنانه مرد است و مرارت ها و جنگ با هیولاها نماد این است که مرد برای دستیابی به جنبه مثبت آنیمای خود باید سختی بسیار بکشد .
در حقیقت آنیما با ارسال پیامهایی منفی نظیر آنچه قبلا ذکر شد قصد دارد تا مرد را به شناخت و کشف شخصیت خود سوق دهد .
و چنانچه مرد بتواند این پیامها را تشخیص بدهد آنیما پلی می شود میان من (ایگو ) و (خویشتن) . چنین مردی پیوسته به پیامهای آنیما توجه نموده و به آنها شکل میدهد و در نهایت کارکرد مثبت آنیما به صورت خلاقیت های هنری در نوشته های ادبی – موسیقی – نقاشی و … بروز می کند.
آنیموس
آنیموس که در فارسی به « عنصر مردانه » و « عنصر نرینه » ترجمه شده است ، از مهمترین آرکِ تایپ هاست. آنیموس یا روان مردانه زن ، تصویر یک مرد خاص و مشخص نیست. بلکه روح مردانه ی زن است که معمولا تحت تاثیر شخصیت پدر شکل می گیرد. چنانچه زن نتواند با پدر به هر دلیلی ارتباط عاطفی متعادلی برقرار کند ، آنیموس جنبه منفی خود را به نمایش می گذارد.
آنیموس بر خلاف آنیما کمتر به صورت تخیلات شهوانی بروز می کند. زنی که اسیر جنبه های منفی آنیموس است معمولا احساس می کند:
« تنها چیزی که در دنیا می خواهم این است که دوستم بدارد و او مرا دوست ندارد.»
« افکار ناخوداگاه آنیموس گاهی چنان حالت انفعالی بوجود می آورد که ممکن است به فلج شدن احساسات یا احساس نا امنی شدید و احساس پوچی منجر گردد. آنیموس هم مانند آنیما چنانچه کارکرد منفی خود را بروز دهد می تواند ازدواج زن را مختل سازد.
جالب است بدانیم زن و مرد فقط در ۳درصد از DNA با هم تفاوت دارند اما چون این اختلاف ۳درصدی در همه سلولها اتفاق میافتد، تفاوت زیاد میشود به همین دلیل است که زن و مرد نمیتوانند همدیگر را خوب درک کنند.
حال به اعتقاد یونگ در درون هر انسانی بین آنیما یا آنیموس و ایگوی شخص که جنسیتش را نیز مشخص میکند همینقدر اختلاف و تضاد هست که این پتانسیلها باعث تولید انرژی میشود و اگر کنترل نگردد و ناآگاهانه صورت گیرد، تولید انرژی منفی و باعث بروز روان نژندی و افسردگی و اگر آگاهانه باشد و کنترل گردد، از این انرژی سنتزی مناسب انجام میشود.
در این مورد فروید معتقد بود انسان مجبور است بین این تضادها بماند و رنج بکشد ولی یونگ اعتقاد داشت: انسان میتواند در مراحل بالای آگاهی این تضادها را آشتی بدهد(دیالکتیکی)
برخی خصوصیات آنیما و آنیموس
آنیما(روح زنانه): آنیموس(روح مردانه):
تاریک .... روشن
سکون ... حرکت
منفعل....... فعال
عاطفه . .... منطق
انتظار کشنده..... جلورونده
بیهدف....... هدف مند
بیبرنامه ......بابرنامه
بیوفا .......باوفا
عشق .....جنگ
علاقه به جمع ......علاقه به انزوا
سکس ......معنویت
سرد ........گرم
بدون اصول....... اصول گرا
پ.ن: انسان و سمبل هایش کتابیست از کارل گوستاو یونگ
به نقل از سایت روانشناسی و مشاوره