PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تکامل؛ باور، فرضیه، نظریه یا واقعیت2؟!



artadokht
13th June 2012, 05:31 PM
قسمت 2

منبع (http://www.alvadossadegh.com/fa/vijhe-13/19369-319369.html)

اما علی رغم این دقت نظر بالای دانشمندان « علوم زیستی » و « علوم پزشکی » در برخورد با « فرضیه های علمی » و سخت گیری منطقی در پذیرفتن فرضیه ها، متأسفانه در برخورد با « فرضیه ی تکامل »، جامعه ی علمی دچار یک زودباوری غیر قابل باور و یک « لمپنیسم علمی »! شده است و بدون توجه به قواعد و مقررات منطقی حاکم بر علم، و روال و مسیرهای منطقی پیش روی فرضیه ها در سیر به سمت نظریه شدن، تمامی قوانین منطقی خود را به فراموشی سپرده و این « فرضیه : Hypothesis » پر اشکال و پر سوال را به عنوان یک « نظریه : Theory » یا یک « واقعیت : Fact » به جامعه ی علمی ارایه نموده است!!!

برخلاف ادعای پرطمطراق دوستداران و مریدان فرضیه ی تکامل، این فرضیه اثبات نشده است و ادعای دوستداران این فرضیه مبنی بر اثبات شدن این فرضیه، گزافی بیش نیست و بیش از هر چیز، صلاحیت علمی مدعیان را زیر سوال می برد!!!برخلاف ادعای مدعیان که می گویند « فرضیه ی تکامل » یک « نظریه » یا « واقعیت » اثبات شده است، باید گفت که چنین نیست! تا به حال این فرضیه که « همه ی موجودات زنده از جد مشترکی منشعب شده اند و گونه های نزدیک تر به یکدیگر از نظر تکاملی، در زمان های نزدیک تری دارای جد مشترکی بوده اند که فرزندان آن به چندین گونه ی نزدیک به هم تمایز یافته اند و این روند به واسطه ی فرآیندهایی همچون انتخاب طبیعی و بقای بیشتر موجودات سازگارتر در محیط های مختلف، تسریع و تحکیم یافته است »، اثبات نشده است!(32)

طرفدارن « فرضیه ی تکامل » با شنیدن این جمله ممکن است از کوره در بروند و برای ما مثال هایی همچون « پیدا شدن گونه های مقاوم باکتری ها در مقابل آنتی بیوتیک ها »، « شباهت های کروموزوم 2 انسان و شامپانزه »، « شباهت های هموگلوبین گوریل و انسان »، « مطالعات جمعیتی بر روی ژن های DNA میتوکندریال (mtDNA) و کروموزوم Y »، « اندام های همولوگ (همتای) پستانداران »، « اندام های وستیجیال » و ... بیاورند و بگویند که این شواهد متعدد، « فرضیه ی تکامل » را اثبات می نمایند!

اما همین ادعاها دقیقاً سخن ما را در مورد وجود « لمپنیسم علمی »! در مورد فرضیه ی تکامل اثبات می نماید و نشان می دهد که تا چه حد جامعه ی علمی در مقابل « فرضیه ی تکامل » منفعلانه و چشم بسته عمل کرده و با آن به صورت « تافته ی جدا بافته » برخورد می نماید!

اصولاً مثال ها و نمونه هایی که طرفداران « فرضیه ی تکامل » در تأیید ادعای خود بیان می نمایند، حتی اگر به صحت تمامی این شواهد مورد ادعا اعتقاد داشته باشیم (که صد البته این شواهد نیز با اشکالات مهمی مواجهند! و ما در بخش های آتی این سلسله مقالات به آن ها اشاره خواهیم نمود!)، بازهم تنها بخش کوچکی از ادعای بزرگ طرفداران تکامل را پوشش خواهد داد، نه کل فرضیه را! برای مثال طرفداران « فرضیه ی تکامل » ادعا می کنند که آزمایش « استانلی میلر » نشان دهنده ی احتمال ایجاد ترکیبات آلی همانند اسید های آمینه از ترکیبات معدنی می باشد(33) و آن ها همین مسئله را ادامه داده و می گویند که این ترکیبات معدنی می توانسته در یک غشای لیپیدی جمع شده و تبدیل به اولین سلول زنده و جد بزرگ همه ی جانداران کنونی شود و زاد و ولد این جد مشترک موجب انشعاب و ایجاد گونه های جدید شده که نژاد انسان و شامپانزه، یکی از آخرین این انشعاب ها است!

بسیار جالب است که آزمایش « استانلی میلر » و آزمایش های مشابه، در بهترین حالت، تنها ایجاد ترکیبات آلی از ترکیبات معدنی را نشان داده است و در این میان ابداً حتی یک پروتئین، یک اسید نوکلئیک (عامل انتقال ژن) و ... نیز حتی یک سلول پدید نیامده است!!! (هر چند که خود آزمایش « استانلی میلر » و پیروانش نیز با اما و اگرها و ابهامات و اشکالات بسیاری مواجه است!) این بسیار جالب است که دانشمندان علوم زیستی در اکثر مطالعات خود، دقت نظر بالا و حساسیت به خرج داده و برای هر جزء یک فرضیه، دلایل متعدد می طلبند و حتی با اثبات یک بخش از فرضیه، به هیچ عنوان آن را به سایر قسمت های فرضیه تعمیم نمی دهند (زیرا از نظر علمی چنین اجازه ای را ندارند)، اما به راحتی در مورد « فرضیه ی تکامل » این گونه استثناء قائل شده و از کاه، کوه می سازند!

انتقاداتی بر آزمایش میلر (http://www.njavan.com/forum/showthread.php?119765-%D8%AA%D9%88%D9%87%D9%85-%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D9%85%D8%AF%D9%84-%D8%B3%D9%88%D9%BE-%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%86)

همچنین برخی نتیجه گیری ها از یک موضوع، چندان منطقی نیست؛ برای مثال ذکر برخی شباهت های بین شامپانزه با انسان، نمی توان نتیجه گرفت که این دو گونه از نیا و جد مشترکی منبعث شده اند! (هر چند که این شباهت مورد ادعا نیز در قسمت های آتی این سلسله مقالات به چالش گذاشته خواهد شد!) همان گونه که از شباهت زیاد قامت و چهره ی دو انسان نیز نمی توان لزوماً به این که این دو نفر جد نزدیک مشترکی دارند، پی برد. چه بسیار انسان های مختلف در دو کشور و دو نژاد متفاوت که شباهت های بسیار با یکدیگر دارند و گهگاه این شباهت ها موجب سوء استفاده به عنوان بدل سیاسی نیز شده است، اما دو نفر مذکور، جد مشترکی نداشته اند!


http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Takamol-Mamnoo3-(19).jpg
شباهت « فتحعلی اویسی » بازیگر کشورمان با مجری اروپایی!


http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Takamol-Mamnoo3-(20).jpg

شباهت عجیب « میخائیل رمضان » (سمت راست) با « صدام حسین » (سمت چپ) موجب شد تا وی نقش بدل صدام را در عرصه ی سیاسی عراق بازی کند!


از سوی دیگر، وجود شباهت ها در گونه های مختلف جانداران، لزوماً به معنای خویشاوندی آن ها نیست؛ بلکه عمده ی این شباهت ها به دلیل نیازهای یکسان و شرایط مشابه محیطی می باشد. برای مثال « دلفین ها » از گروه « پستانداران »، « کوسه ها » از گروه « ماهیان غضروفی » و « شمشیر ماهی ها » از گروه « ماهیان استخوانی » علی رغم این که همگی در گروه های متفاوت جانوری طبقه بندی می شوند، اما به دلیل حضور در آب و لزوم سازگاری با محیط، همگی دارای باله هستند:(34)

ذکر برخی شباهت ها در مورد دو گونه و استناد بر این شباهت ها به منظور بسط این ادعا که موجودات مشابه از نیا و جد مشترکی حاصل شده اند، صحیح نیست و موجب اثبات فرضیه نمی شود! (هر چند که ادعاهای مطرح شده پیرامون انسان و شامپانزه ها و ...، چندان صحیح نیست و در این میان، نقاط تاریک و بعضاً متناقضی وجود دارند که در قسمت های آتی مقاله ذکر خواهند شد!)

برای این که اثبات شود برای مثال انسان و شامپانزه از یک جد مشترک حاصل شده اند، می بایست حداقل به چند میلیون سال قبل بازگشت و در درجه ی اول وجود گونه ی اجدادی انسان و شامپانزه را اثبات نمود و سپس اثبات نمود که دقیقاً شامپانزه ها و انسان های امروزی از بروز تغییر در گونه ی اجدادی مشترک حاصل شده اند. با توجه به این که چنین پروسه ای امکان پذیر نیست، باید عنوان کرد که اصولاً « فرضیه ی تکامل »، قابلیت اثبات به وسیله ی آزمایش و امتحان را ندارد و در بهترین حالت، تنها یک « فرضیه » باقی خواهد ماند و قابلیت تبدیل به « نظریه » و « قانون » و « واقعیت » را ندارد!

در بحث انشعاب شامپانزه و انسان از جد مشترک، فاکتور مهمی به نام زمان مطرح است که توانایی دستکاری در آن وجود ندارد. ضمن این که آزمایشی وجود ندارد که مطابق آن به دفعات مکرر بتوان اثبات نمود که جانداری وجود داشته است که نسل های مختلفی از آن، تبدیل به گونه های متفاوت شده اند. با توجه به این که هیچ گونه آزمایشی تا به حال ترتیب داده نشده است که در آن موجودات زنده ای تحت نظر گرفته شوند و انشعاب چند گونه از یک گونه در طول زمان به اثبات برسد، بنابراین « فرضیه » ی مورد ادعای دوستداران تکامل در حد فرضیه باقی خواهد ماند.

با این اوصاف، یافتن تعدادی فسیل در چند میلیون سال قبل و ادعای این که این فسیل ها جد مشترک انسان و شامپانزه بوده اند نیز دردی را دوا نمی کند؛ زیرا باید دقیقاً در آزمایش های متعددی ثابت شود که اولاً آن موجود فسیل شده، یک گونه ی متفاوت بوده است (انسان یا شامپانزه ی بیمار و جهش یافته نبوده است)، ثانیاً توانایی بقا داشته است، ثالثاً قطعاً می توانسته تولید مثل نماید، رابعاً به چند گونه در طول زمان انشعاب پیدا کرده است و خامساً آن گونه های منشعب شده، انسان و شامپانزه اند!

با توجه به این که امکان اثبات اکثر موارد ذکر شده وجود ندارد، بنابراین باز هم صرف یافتن چند فسیل به ظاهر شبیه به شامپانزه در چند میلیون سال قبل، نمی توان با آن ها اثبات کرد که انسان و شامپانزه ها در طول این چند میلیون سال، از آن گونه ی اجدادی منشعب شده اند! (ادعا بسیار بزرگتر از فسیل کشف شده است!!!)

البته ممکن است با ترتیب دادن آزمایش هایی در عصر حاضر و مشاهده ی بروز تغییراتی در زاد و ولد های برخی گونه های فعلی همانند سگ ها، شیرها، ببرها، گربه ها، خوک ها و ... در طی چند هزار سال آینده و چند میلیون سال آینده، و ایجاد گونه های جدید از دل گونه های فعلی و بقای این گونه های جدید و تکثیر فراوان آن ها و رسیدن تعدادشان به حد قابل توجه، تا حدی بتوان وزنی برای « فرضیه ی تکامل » قایل شد، اما باز هم این آزمایش ها از نظر علمی، فقط و فقط قابل تعمیم به همان گونه است و برای تعمیم دادن به گونه های دیگر (از جمله انسان)، باید آن گونه ی خاص نیز در طول زمان مورد بررسی قرار بگیرد!!!

برای مثال مخاطبان محترم داروی « سیرامزین : Siramesine » را که در بالا پیرامون آن بحث شد را به خاطر دارند؛ با توجه به این که داروی « سیرامزین : Siramesine » بر روی گیرنده های سیگمای سلول های عصبی موثر می باشد و گیرنده های سیگمای انسان و جوندگان نیز شباهت بسیاری با یکدیگر دارند، دانشمندانی که در آزمایش های متعدد ملاحظه کردند که این دارو خاصیت ضد اضطرابی و ضد افسردگی بسیار قوی در موش ها و جوندگان دارد، بسیار امیدوار بودند تا در انسان نیز همین اثر مفید را ببینند، اما مطالعات معتبر و متعدد بر روی انسان، نشان داد که نتیجه ی مطالعات انجام شده بر روی حیوانات در مورد داروی « سیرامزین : Siramesine »، علی رغم شباهت های زیاد گیرنده های سیگمای انسان و جوندگان، به هیچ وجه قابل تعمیم به انسان نیست!(35)

در مورد « فرضیه ی تکامل » نیز همین گونه است! حتی اگر بعد از مطالعات چند هزار ساله و چند میلیون ساله ی سال های آینده، مشاهده شود که برای مثال گونه ی « دلفین پوزه بطری »(36) به دو گونه ی جدید منشعب شده است، تنها می توان اثبات کرد که گونه ی « دلفین پوزه بطری » در طول زمان به دو گونه ی جدید منشعب می شود و این امر قابل تعمیم به انسان یا ببر نیست!

نکته هنگامی جالب تر می شود که بدانیم امروزه حتی در مطالعات انسانی نیز تفاوت های مهمی بین نژادهای مختلف انسانی ملاحظه می گردد و هر مطالعه ای که بر روی یک نژاد خاص انسانی صورت می گیرد، لزوماً قابل تعمیم به نژادهای دیگر نیست و اصولاً به همین دلیل علمی به نام « فارماکوژنومیکس : Pharmacogenomics » به وجود آمده که به بحث و بررسی پیرامون اختلاف بین نژادهای مختلف انسانی در پاسخ به « داروها » می پردازد! (37) اما بسیار عجیب است که طرفداران « تکامل » نتیجه ی چند مطالعه ی جزئی را (آن هم با همه ی ابهامات و ضعف هایشان) به کل موجودات تعمیم می دهند!

البته ممکن است طرفداران فرضیه ی تکامل بگویند که از آن جا که اصولاً امکان انجام مطالعات تکاملی در طول چندین هزار یا چندین میلیون سال آینده وقت گیر و تقریباً محال است، آن ها به همین دلیل تنها به مسایلی همچون « پیدا شدن گونه های مقاوم باکتری ها در مقابل آنتی بیوتیک ها »، « شباهت های کروموزوم 2 انسان و شامپانزه »، « شباهت های هموگلوبین گوریل و انسان »، « مطالعات جمعیتی بر روی ژن های DNA میتوکندریال (mtDNA) و کروموزوم Y »، « اندام های همولوگ (همتای) پستانداران »، « اندام های وستیجیال » و ... استناد می کنند!!!

پاسخ ما به آن ها این است که این یک سند قوی علیه خودشان است و ادعاهای طرفداران تکامل را محکوم می نماید! اصولاً در چنین شرایطی که امکان تست « فرضیه » وجود ندارد، « فرضیه » در حد « فرضیه » باقی خواهد ماند و نمی تواند به « نظریه » تبدیل شود!!!



برخلاف ادعای دوستداران « فرضیه ی تکامل »، به هیچ عنوان این « فرضیه : Hypothesis » اثبات نشده است و اطلاق لفظ « نظریه : Theory » یا « واقعیت : Fact » به آن، از نظر علمی صحیح نمی باشد. هیچ آزمایش علمی که دقیقاً اثبات نماید که « همه ی موجودات زنده از جد مشترکی منشعب شده اند و گونه های نزدیک تر به یکدیگر از نظر تکاملی، در زمان های نزدیک تری دارای جد مشترکی بوده اند که فرزندان آن به چندین گونه ی نزدیک به هم تمایز یافته است و این روند به واسطه ی فرآیندهایی همچون انتخاب طبیعی و بقای بیشتر موجودات سازگارتر در محیط های مختلف، تسریع و تحکیم یافته است »، تاکنون انجام نشده است و هیچ مطالعه ی سازمان یافته ای که تمام ابعاد این « فرضیه » را پوشش دهد، تا به حال طراحی نگردیده است!

مطالعاتی نیز که طرفداران تکامل به آن استناد می کنند، تنها بخش کوچکی از « فرضیه » ی مورد ادعای آن ها را پوشش می دهد و بخش اعظم و مهمی از « فرضیه »، بدون حتی یک مطالعه یا تحقیق تأیید کننده می باشد. با این اوصاف، « تکامل » در بهترین حالت تنها در حد یک « فرضیه : Hypothesis » خواهد ماند و به هیچ عنوان از نظر علمی، « نظریه : Theory » یا « واقعیت : Fact » نمی باشد!

mamadshumakher
13th June 2012, 05:50 PM
خیلی جذاب و کامل بود.ممنون [golrooz][golrooz][golrooz]

جوجه نخبه
1st August 2012, 02:55 PM
خب فرض کنیم تکامل اشتباه.لابد از گل افریده شدن انسان در مذهب بسیار علمی هست و شواهد و مدارک زیادی هم واسش وجود داره.تکاکل یک واقعیته

*elman*
2nd August 2012, 07:18 AM
اسم دانشمند رو به خاطر ندارم سرچ کردم پیدا نشد
دانشمندی 22 نسل دم موش ها رو در بدو تولد قطع کرد اما هیچ وقت دم موشهای هیچ کدوم از اون نسلها حتی کوچکتر هم نشد چه برسه به حذف شدن و تکامل بدون دم

جوجه نخبه
2nd August 2012, 01:12 PM
اسم دانشمند رو به خاطر ندارم سرچ کردم پیدا نشد
دانشمندی 22 نسل دم موش ها رو در بدو تولد قطع کرد اما هیچ وقت دم موشهای هیچ کدوم از اون نسلها حتی کوچکتر هم نشد چه برسه به حذف شدن و تکامل بدون دم

رفیق این که همون فرضیه لامارک هست که میگفت زرافه گردنش درازه چون میخواست شاخه های بالایی درخت رو بخوره.با این چیزا تکامل زیر سوال نمیره.کافیه به فسیل ها توجه کنی.خود انسان مثلا.نئاندرتال ها و ...

*elman*
2nd August 2012, 02:23 PM
رفیق این که همون فرضیه لامارک هست که میگفت زرافه گردنش درازه چون میخواست شاخه های بالایی درخت رو بخوره.با این چیزا تکامل زیر سوال نمیره.کافیه به فسیل ها توجه کنی.خود انسان مثلا.نئاندرتال ها و ...
درسته
شاید نتونستم منظورمو بگم
خوب اینجوری زرافه های کوتاه قد از بین میرفتن و بلند قدی نسل به نسل ادامه پیدا میکرد
تو موشها هم وقتی دم بدرد نمیخوره باید نسل به نسل حذف میشد که نشد

جوجه نخبه
2nd August 2012, 02:36 PM
موش و زرافه اینجا با هم شباهت ندارن.ما دو دسته زرافه داشتیم.با گردن دراز و گردن کوتاه.چون خوراک روی زمین و شاخه های پایینی کم بوده گردن کوتاه هم منقرض شدن و فقط گردن درازها باقی موندن و تولید مثل کردن.ولی موش ما خودمون دم رو بریدیم.باید خود موش تو محیط و شرایط خاصی قرار بگیره که دم واسش کاربرد نداشته باشه

*elman*
2nd August 2012, 02:54 PM
آخه یه مساله دیگه ای اینجا مطرحه
تو دبیرستان به ما گفتن زرافه از گشنگی مرده اما میدونیم منظورشون اون نبوده
اونا بخاطر اینکه زرافه های قد کوتاه شانس جفت گیری کمتری داشتن منقرض شدن
بنظرم دانشمند میدونسته باید خود موش تو محیط و شرایط خاصی قرار بگیره که دم واسش کاربرد نداشته باشه ...
و این شرایطو فراهم کرده برا ازمایشش
اما باز تغییری ایجاد نشده

پیمان هادی فرکوش
2nd August 2012, 02:55 PM
سلام دوستان عزيز
اول آقا مصطفي دوست عزيز:
نه داداش مصطفي اين فرضيه لامارك نيست اين اصل سوم نظريه داروين هست.چرا که بنا بر مکتب دقیق لامارکی, موش ها هیچ تلاشی برای کاهش طول دم نکرده بودند.
اصل سوم-سازش با محیط و وراثت : داروین اعتقاد داشت که محیط دو نوع تغییر روی موجودات زنده ایجاد می کند . یکی تغییر بر روی کل اندام و دیگری تغییر از طریق اندام های جنسی یا زاد و ولد ، یعنی محیط می تواند در خود عملکرد جنسی تغییراتی ایجاد کند و بالطبع نتیجه این همه و یا برخی از این تغییرات به نسلهای بعدی منتقل خواهد شد .به عبارت دیگر داروین همه تغییرات اکتسابی را ارثی نمی دانست اما به ارثی شدن برخی از تغییرات اکتسابی معتقد بود او عقیده داشت در همه اندامهای بدن مواد خاصی به نام " ژمول "( Gemmule) وجود دارند این ژمولها به هنگام ساختن نطفه ، سهمی می فرستند و در واقع نطفه های جنسی با مشارکت همه اندام های بدن به وجود می آیند و اگر تغییری در هر یک از اندامها حاصل شود این تغییر در ژمول آن اندام اثر خواهد گذاشت و از طریق سهمی که ژمول در تولید نطقه خواهد داشت به نسل بعد منتقل خواهدشد . به همین دلیل اين نظریه داروین را " همه زایی " و یا زایش بوسیله همه اندامها می نامند .

واما در مورد نوشته elman جان هم اين آزمايش آقاي وايزمن بود.ولي ايشون براي خودشان زحمت زيادي دادن چرا كه لزومي براي انجام اين آزمايش نبود چون كهروشن تر از همه اين آزمايشات بكارت دختران است، از روزى كه تمايلات جنسى ميان مرد و زن بوجود آمده است، همواره مادران اين پرده را از دست داده اند ولى هرگز اين صفت به اخلاف منتقل نگرديده است و تقريباً تمام دختران با پرده بكارت پا به عرصه وجود نهاده و اين خصيصه را از مادران خود به ارث نبرده اند.مسلمانان و كليميان قرن هاست كه فرزندان خود را ختنه مى كنند ولى كمتر پسرى ختنه شده پا به دنيا مى گذارد. اينها تمام گواه بر اين است كه هرگز اختصاصاتى كه با قطع شدن اعضا به جانورى دست مى دهد، موروثى نمى شود.
مي خوام در مورد نوشته elman جان يك نكته اي رو هم اشاره كنم كه تكامل بدون دم به نظر من كلمه مناسبي نيست .چون وقتي ميگيم تكامل بايد يك چيزي كسب كرده باشيم براي كامل شدن نه اينكه عضوي هم از دست بديم دركل استفاده از كلمه تكامل در بعضي موارد اشتباه است .من به جاي Elman جان بودم از كلمه تحول استفاده ميكردم تا نوشته ام اايجاد ابهام نمي كرد.
در واقع مراد از تحول در يك شئي اعم از زنده و غير زنده ان است كه شئي مورد نظر حالت يا خصلتي را ازدست بدهند و حالت يا خصلتي جديدي بدست آورند.ولي مراد از تكامل وقتي يك شئي از حالتي به حالت ديگر تبديل شود ولي حالت جديد به دليل برتري و...كه نسبت به حالت قبلي دارد كاملتر و به تعبيري پيشرفته تر مي شود .دريك جمله تحول همراه با سير اعتلايي تكامل ناميده مي شود .
به نظر من استفاده و بحث از تحول مناسبتر و صحيح تر است از تكامل

بنابه دودليل:

1- جاندارانی که حلقه های ارتباط انسان با سایر جانداران اند از لحاظ برخورداری از کمالات و مزیت های انسان حالت پیشرفت تدریجی نشان نمی دهند.

2- تحول جانداران یک مسیر واحد و انحصاری به سوی صدها هزار مسیر مختلف سیر کرده و هم امروز نیز سیر می کند و جهت نهایی این مسیرها، انسان شدن نیست.

البته اين نوشته ها فقط اطلاعات و نظرات من است شايد نظرات و نوشته هاي شما درست تر باشد.

اميدوارم قانع كننده باشد.

*elman*
2nd August 2012, 03:03 PM
سلام دوستان عزيزاول آقا مصطفي دوست عزيز:
نه داداش مصطفي اين فرضيه لامارك نيست اين اصل سوم نظريه داروين هست.چرا که بنا بر مکتب دقیق لامارکی, موش ها هیچ تلاشی برای کاهش طول دم نکرده بودند.
اصل سوم-سازش با محیط و وراثت : داروین اعتقاد داشت که محیط دو نوع تغییر روی موجودات زنده ایجاد می کند . یکی تغییر بر روی کل اندام و دیگری تغییر از طریق اندام های جنسی یا زاد و ولد ، یعنی محیط می تواند در خود عملکرد جنسی تغییراتی ایجاد کند و بالطبع نتیجه این همه و یا برخی از این تغییرات به نسلهای بعدی منتقل خواهد شد .به عبارت دیگر داروین همه تغییرات اکتسابی را ارثی نمی دانست اما به ارثی شدن برخی از تغییرات اکتسابی معتقد بود او عقیده داشت در همه اندامهای بدن مواد خاصی به نام " ژمول "( Gemmule) وجود دارند این ژمولها به هنگام ساختن نطفه ، سهمی می فرستند و در واقع نطفه های جنسی با مشارکت همه اندام های بدن به وجود می آیند و اگر تغییری در هر یک از اندامها حاصل شود این تغییر در ژمول آن اندام اثر خواهد گذاشت و از طریق سهمی که ژمول در تولید نطقه خواهد داشت به نسل بعد منتقل خواهدشد . به همین دلیل اين نظریه داروین را " همه زایی " و یا زایش بوسیله همه اندامها می نامند .
واما در مورد نوشته elman جان هم اين آزمايش آقاي وايزمن بود.ولي ايشون براي خودشان زحمت زيادي دادن چرا كه لزومي براي انجام اين آزمايش نبود چون كهروشن تر از همه اين آزمايشات بكارت دختران است، از روزى كه تمايلات جنسى ميان مرد و زن بوجود آمده است، همواره مادران اين پرده را از دست داده اند ولى هرگز اين صفت به اخلاف منتقل نگرديده است و تقريباً تمام دختران با پرده بكارت پا به عرصه وجود نهاده و اين خصيصه را از مادران خود به ارث نبرده اند.مسلمانان و كليميان قرن هاست كه فرزندان خود را ختنه مى كنند ولى كمتر پسرى ختنه شده پا به دنيا مى گذارد. اينها تمام گواه بر اين است كه هرگز اختصاصاتى كه با قطع شدن اعضا به جانورى دست مى دهد، موروثى نمى شود.
مي خوام در مورد نوشته elman جان يك نكته اي رو هم اشاره كنم كه تكامل بدون دم به نظر من كلمه مناسبي نيست .چون وقتي ميگيم تكامل بايد يك چيزي كسب كرده باشيم براي كامل شدن نه اينكه عضوي هم از دست بديم دركل استفاده از كلمه تكامل در بعضي موارد اشتباه است .من به جاي Elman جان بودم از كلمه تحول استفاده ميكردم تا نوشته ام اايجاد ابهام نمي كرد.
در واقع مراد از تحول در يك شئي اعم از زنده و غير زنده ان است كه شئي مورد نظر حالت يا خصلتي را ازدست بدهند و حالت يا خصلتي جديدي بدست آورند.ولي مراد از تكامل وقتي يك شئي از حالتي به حالت ديگر تبديل شود ولي حالت جديد به دليل برتري و...كه نسبت به حالت قبلي دارد كاملتر و به تعبيري پيشرفته تر مي شود .دريك جمله تحول همراه با سير اعتلايي تكامل ناميده مي شود .
به نظر من استفاده و بحث از تحول مناسبتر و صحيح تر است از تكامل

بنابه دودليل:

1- جاندارانی که حلقه های ارتباط انسان با سایر جانداران اند از لحاظ برخورداری از کمالات و مزیت های انسان حالت پیشرفت تدریجی نشان نمی دهند.
2- تحول جانداران یک مسیر واحد و انحصاری به سوی صدها هزار مسیر مختلف سیر کرده و هم امروز نیز سیر می کند و جهت نهایی این مسیرها، انسان شدن نیست.






تحول
بله این کلمه درست تره
ممنون از توضیحات کاملتون
[khanderiz]اقای وایزمن چه انرژی گذاشته برا ازمایشش هااااااا اونم وقتی جوابش موجوده تو خود انسانها[tafakor]

پیمان هادی فرکوش
2nd August 2012, 03:32 PM
خواهش مي كنم elman جان.

مصداق عيني و واقعي اين مثل فارس زبانان

آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم / یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم[cheshmak]

جوجه نخبه
2nd August 2012, 03:49 PM
به هرحال بحث جالبی بود

Mr.Geo22
2nd August 2012, 04:17 PM
چرا «تکامل» برابر درستی برای «evolution» نیست؟تکامل واژه‌ای غلط انداز است؛ زیرا در زبان فارسی تکامل به معنی کامل شدن و تکمیل است. درحالیکه Evolution (اولوشن) اصلا به این مفهوم نیست. ریشۀ لغت تکامل از عربی است، ولی خود عرب‌زبانان از این لغت به عنوان برابر اولوشن استفاده نمی‌کنند. در زبان عربی برابر اولوشن «تطوّر» است -به مفهوم تغییر و تحول- که برابر کاملاً درستی است. شاید یکی از دلایل بدفهمی رایج فارسی‌زبان نسبت به این پدیده همین واژۀ اشتباه تکامل باشد. فرگشت از برابر نهاده‌ های فرهنگستان است و بهتر است به جای تکامل به کار رود. البته برابرهای دیگری برای اولوشن (اولوسیون) پیشنهاد شده از جمله: برآمدن (برآیش)؛ فرارویش؛ دگرگونش؛ تطوّر؛ تحول؛ و فرگشت. لغت فرگشت در این میان بیشترین تناسب معنایی را با برابر اصلی دارد. فر (پیشوند) + گشت (گشتن و تغییر یافتن). «فر» در اینجا اسم نیست و از این جهت به معنی فرّه و جلال و شکوه نیست، بلکه یک پیشوند است به مفهوم پیش رفتن و ادامۀ روند [به همین طریق داریم؛ فرسایش = فر + سایش. ساییدن متمادی و ادامه‌دار].


منبع:http://fargasht.wordpress.com

artadokht
2nd August 2012, 04:23 PM
البته دوستان درست مگن.

آزمایشی که آقای وایزمن انجام داد برای رد نظریه ی لامارک بود.

یکی از نقد هایی که به داروین شده بود و حتی طرفداران تکامل این نقد رو قبول داشتن این بود که خود داروین نظریه ی لامارک یعنی به ارث رسیدن صفات اکتسابی رو قبول کرده بود.نظریه ای که بعدها کاملا رد میشه.

اما بد نیست بدونید که این روزا با پدید امدن علم اپی ژنتیک و بررسی هایی که داره انجام میشه، دوباره دارن به نظریه ی لامارک میرسن....

زهرا قربانی
2nd August 2012, 05:32 PM
دوستان من خودم تا نزدیک به دو ماه پیش یکی طرفداران سرسخت نظریه تکامل بودم اما خوندن یک مقاله باعث شد بیشتر در این مورد فکرکنم
و اونهم همین مقاله ای بود که در اول این تاپیک مشاهده کردید البته من اون رو از یک سایت دیگه خونده بودم
اما باز هم چند سوال اساسی برای من باقی موند
یکی اینکه اگه جانوران با تکامل به وجود نیومدن پس چه طوری این همه جانور مختلف با سازگاری هی بالاداریم
اگه تکاملی نبوده پس چطوری میشه فسیل جانوران مختلف از یک گونه که تغیر کردن و سازگار تر شدن رو توضیح داد؟
لطفا به اگه جواب هارو میدونید به صورت علمی و اثبات شده پاسخ بدید

جوجه نخبه
2nd August 2012, 08:54 PM
دوستان من خودم تا نزدیک به دو ماه پیش یکی طرفداران سرسخت نظریه تکامل بودم اما خوندن یک مقاله باعث شد بیشتر در این مورد فکرکنم
و اونهم همین مقاله ای بود که در اول این تاپیک مشاهده کردید البته من اون رو از یک سایت دیگه خونده بودم
اما باز هم چند سوال اساسی برای من باقی موند
یکی اینکه اگه جانوران با تکامل به وجود نیومدن پس چه طوری این همه جانور مختلف با سازگاری هی بالاداریم
اگه تکاملی نبوده پس چطوری میشه فسیل جانوران مختلف از یک گونه که تغیر کردن و سازگار تر شدن رو توضیح داد؟
لطفا به اگه جواب هارو میدونید به صورت علمی و اثبات شده پاسخ بدید

خب گرامی مگه فرگشت اشتباهه که ما این سوالات شما رو جواب بدیم؟انکار فرگشت یعنی انکار حقیقت.ژنتیک مدرن درستی اون رو تایید کرد.ما در محیط اطراف همین الان شاهد فرگشت هستیم.

زهرا قربانی
2nd August 2012, 09:35 PM
با عرض سلام خدمت شما من هم قبلا همین عقیده رو داشتم اما تو یک مقاله چیزی خوندم که باعث شد من نسبتا عقیدم عوض بشه
اون تو نوشته بود که بنابر عقیده طرفداران تکامل و درخت تبار زایشی پروتین های انسانی باید به ماهیهای استخوانی شبیه تر باشه تا ماهی های غضروفی اما این دقیقا برعکسه و پروتئینهای انسانی به ماهی های غضروفی شبیه تره
اما اینجا لازمه این نکته رو هم بگم که من هنوز ادرستی این گفته اطمینان 100٪ندارم بنابراین میتونه اشتباه هم باشه
لطفا جواب بدین[tafakor]

پیمان هادی فرکوش
2nd August 2012, 10:02 PM
البته دوستان درست مگن.

آزمایشی که آقای وایزمن انجام داد برای رد نظریه ی لامارک بود.

یکی از نقد هایی که به داروین شده بود و حتی طرفداران تکامل این نقد رو قبول داشتن این بود که خود داروین نظریه ی لامارک یعنی به ارث رسیدن صفات اکتسابی رو قبول کرده بود.نظریه ای که بعدها کاملا رد میشه.

اما بد نیست بدونید که این روزا با پدید امدن علم اپی ژنتیک و بررسی هایی که داره انجام میشه، دوباره دارن به نظریه ی لامارک میرسن....

فكر نكنم براي رد نظريه لامارك باشد چون وایزمن برای اثبات ادعای خود (عمدتا بین سال های 1875 تا 1880), دم نسل های متمادی از موش ها را خودش قطع نمود و نشان داد که هیچ مدرکی دال بر به ارث رسیدن این قطع عضو وجود ندارد. البته حقیقت این است که , این شیوه ی استدلال -هم برای لامارک و هم برای موش ها- نامنصفانه بود, چرا که بنا بر مکتب دقیق لامارکی, موش ها هیچ تلاشی برای کاهش طول دم نکرده بودند. معلوم می شود که وایزمن این آزمایش را برای نقض ادعای کسانی انجام داد که در طول زمان معتقد بودند, سگ هایی که دمشان بریده می شوداغلب توله هایی فاقد دم می زایند.

زهرا قربانی
2nd August 2012, 10:58 PM
ببینید 20 نسل برای تحول کافی نیست
باید در این بیست نسل باید جهش یا کراسینگ اوور رخ میداد که باتوجه به این مدت کم تقریبا محال بود و تغییری در ژنتیک رخ نداده بود
در ضمن باید انتخاب طبیعی هم صورت میگرفت در حالی که موشها به دم احتیاج داشتند در نتیجه طبیعت موشهای بی دم را انتخاب نمیکنه

پیمان هادی فرکوش
2nd August 2012, 11:34 PM
ببینید 20 نسل برای تحول کافی نیست
باید در این بیست نسل باید جهش یا کراسینگ اوور رخ میداد که باتوجه به این مدت کم تقریبا محال بود و تغییری در ژنتیک رخ نداده بود
در ضمن باید انتخاب طبیعی هم صورت میگرفت در حالی که موشها به دم احتیاج داشتند در نتیجه طبیعت موشهای بی دم را انتخاب نمیکنه

سلام دوست عزيزاز شما خواهش مي كنم در صورت امكان نوشته منو هم يك بار بخونيد شايد قانع كننده باشد.البته ميدونم كه شما خودتان بهتر از من ميدونيد ولي شايد پاسخ سوالات شما در پاسخ اول من باشد.البته خودم خلاصه شو پايين آوردم.
من در اولين پست مربوط به اين موضوع گفتم كه اصلا نيازي به آزمايش وايزمن نيست چون كهروشن تر از همه اين آزمايشات بكارت دختران است، از روزى كه تمايلات جنسى ميان مرد و زن بوجود آمده است، همواره مادران اين پرده را از دست داده اند ولى هرگز اين صفت به اخلاف منتقل نگرديده است و تقريباً تمام دختران با پرده بكارت پا به عرصه وجود نهاده و اين خصيصه را از مادران خود به ارث نبرده اند.مسلمانان و كليميان قرن هاست كه فرزندان خود را ختنه مى كنند ولى كمتر پسرى ختنه شده پا به دنيا مى گذارد. اينها تمام گواه بر اين است كه هرگز اختصاصاتى كه با قطع شدن اعضا به جانورى دست مى دهد، موروثى نمى شود.درضمن در مورد زايده الت تناسلي كه احتياجي بهش نيست بايد از بين ميرفت ولي تا به حال اين اتفاق نيوفتاده.

artadokht
2nd August 2012, 11:49 PM
دوستان من خودم تا نزدیک به دو ماه پیش یکی طرفداران سرسخت نظریه تکامل بودم اما خوندن یک مقاله باعث شد بیشتر در این مورد فکرکنم
و اونهم همین مقاله ای بود که در اول این تاپیک مشاهده کردید البته من اون رو از یک سایت دیگه خونده بودم
اما باز هم چند سوال اساسی برای من باقی موند
یکی اینکه اگه جانوران با تکامل به وجود نیومدن پس چه طوری این همه جانور مختلف با سازگاری هی بالاداریم
اگه تکاملی نبوده پس چطوری میشه فسیل جانوران مختلف از یک گونه که تغیر کردن و سازگار تر شدن رو توضیح داد؟
لطفا به اگه جواب هارو میدونید به صورت علمی و اثبات شده پاسخ بدید


اگر تئوریم درست باشد ، تعداد بیشماری از نوع های گذر میانی که رابط میانی نوع ها میباشد،حتما میبایستی زندگی کرده باشند و دلایل زیستن انها را هم فقط از میان فسیل ها می توان یافت.

چارلز داروین


این گفته نشون میده که ما باید به دنبال هزاران فسیلی بگردیم که حد واسط بین تنها دو گونه باشد . اما...

اگر واقعا نوع ها به طور تدریجی از نوع های دیگر مشتق شده اند پس چرا به اثار بیشماری از فرم های گذر میانی دست نمیابیم ؟

چرا تمام طبیعت در یک حالت اغتشاش نبوده ،دقیقا و به طور کامل سر جای خود میباشد؟می بایستی تعداد بیشماری از این فرم های میانی باشد.فقط چرا در لایه های بیشمار کره ی زمین مدفون شده و آنرا نمیابیم؟

...

چرا هر ساختار ژئولوژیک و هر قشر زمین سرشار از چنین اتصالاتی نمی باشد؟

ژئولوژی یک طیف خوب درجه بندی شده زمان را به میان نمیگذارد و شاید این بزرگترین اعتراضی می تواند باشد که در مقابل تئوری من مطرح کرد


چالز داروین

اما موضوعی که جالبه اینه که نوع های حد واسط رو فقط باید در فسیل ها جستجو کرد؟
تغییر و تحول در طول زمان وجود داره پس چرا موجودات حد واسط رو در طبیعت نمی بینیم؟

زهرا قربانی
3rd August 2012, 12:30 AM
سلام دوست عزيزاز شما خواهش مي كنم در صورت امكان نوشته منو هم يك بار بخونيد شايد قانع كننده باشد.البته ميدونم كه شما خودتان بهتر از من ميدونيد ولي شايد پاسخ سوالات شما در پاسخ اول من باشد.البته خودم خلاصه شو پايين آوردم.
من در اولين پست مربوط به اين موضوع گفتم كه اصلا نيازي به آزمايش وايزمن نيست چون كهروشن تر از همه اين آزمايشات بكارت دختران است، از روزى كه تمايلات جنسى ميان مرد و زن بوجود آمده است، همواره مادران اين پرده را از دست داده اند ولى هرگز اين صفت به اخلاف منتقل نگرديده است و تقريباً تمام دختران با پرده بكارت پا به عرصه وجود نهاده و اين خصيصه را از مادران خود به ارث نبرده اند.مسلمانان و كليميان قرن هاست كه فرزندان خود را ختنه مى كنند ولى كمتر پسرى ختنه شده پا به دنيا مى گذارد. اينها تمام گواه بر اين است كه هرگز اختصاصاتى كه با قطع شدن اعضا به جانورى دست مى دهد، موروثى نمى شود.درضمن در مورد زايده الت تناسلي كه احتياجي بهش نيست بايد از بين ميرفت ولي تا به حال اين اتفاق نيوفتاده.

چون مردان(طبیعت )دخترانی را انتخاب میکردن که بکارت داشتند و آنهایی که نداشتند موفق به جفت گیری و انتقال ژنهی خود نمیشدن

زهرا قربانی
3rd August 2012, 12:35 AM
اگر تئوریم درست باشد ، تعداد بیشماری از نوع های گذر میانی که رابط میانی نوع ها میباشد،حتما میبایستی زندگی کرده باشند و دلایل زیستن انها را هم فقط از میان فسیل ها می توان یافت.

چارلز داروین


این گفته نشون میده که ما باید به دنبال هزاران فسیلی بگردیم که حد واسط بین تنها دو گونه باشد . اما...

اگر واقعا نوع ها به طور تدریجی از نوع های دیگر مشتق شده اند پس چرا به اثار بیشماری از فرم های گذر میانی دست نمیابیم ؟

چرا تمام طبیعت در یک حالت اغتشاش نبوده ،دقیقا و به طور کامل سر جای خود میباشد؟می بایستی تعداد بیشماری از این فرم های میانی باشد.فقط چرا در لایه های بیشمار کره ی زمین مدفون شده و آنرا نمیابیم؟

...

چرا هر ساختار ژئولوژیک و هر قشر زمین سرشار از چنین اتصالاتی نمی باشد؟

ژئولوژی یک طیف خوب درجه بندی شده زمان را به میان نمیگذارد و شاید این بزرگترین اعتراضی می تواند باشد که در مقابل تئوری من مطرح کرد


چالز داروین

اما موضوعی که جالبه اینه که نوع های حد واسط رو فقط باید در فسیل ها جستجو کرد؟
تغییر و تحول در طول زمان وجود داره پس چرا موجودات حد واسط رو در طبیعت نمی بینیم؟
من فکر میکنم احتمال تغیر تدریجی بیشتر از تغیره نقطه ای(گفتم که فکر میکنم)به خاطر همین هم جانوران حد واسط کم هستنداما برای مثال میتوان به فسیل آرکئوپتریس اشاره کرد

artadokht
3rd August 2012, 05:45 AM
من فکر میکنم احتمال تغیر تدریجی بیشتر از تغیره نقطه ای(گفتم که فکر میکنم)به خاطر همین هم جانوران حد واسط کم هستنداما برای مثال میتوان به فسیل آرکئوپتریس اشاره کرد

دوست عزیز ،گونه های حد واسط رو که باید در تغییر تدریجی دید!!!!!

پیمان هادی فرکوش
3rd August 2012, 09:59 AM
چون مردان(طبیعت )دخترانی را انتخاب میکردن که بکارت داشتند و آنهایی که نداشتند موفق به جفت گیری و انتقال ژنهی خود نمیشدن
اين دليل منطقي نمي تواند باشد ولي با قبول پاسخ شما نكته اي كه باقي مي ماند ختنه در پسران است .درمورد ختنه پسران هم ميتونيد توضيح بدين چرا موروثي نشده؟

زهرا قربانی
3rd August 2012, 10:16 AM
اين دليل منطقي نمي تواند باشد ولي با قبول پاسخ شما نكته اي كه باقي مي ماند ختنه در پسران است .درمورد ختنه پسران هم ميتونيد توضيح بدين چرا موروثي نشده؟
ببنید ختنه کردن فقط در پسران مسلمان و اگر اشتباه نکنم یهودی مرسومه وبقیه ادیان پسرهاشون رو ختنه نمیکنن
و من اصلا کسی نیستم که بخوام نظر بدم ولی فکر میکنم این اندام وستجیاله و ما باید انسان های خیلی قدیمیتر رو مورد بررسی قرار بدیمشاید اون موقع کاربردی داشته و من نمیدونم

زهرا قربانی
3rd August 2012, 10:46 AM
یا حتی جانوران شبیه مثل میمون یا شانپانزه رو باید بررسی کنیم

Mr.Geo22
3rd August 2012, 10:57 AM
ختنه که اصلا چیز جامعی نیست و در جوامع اروپایی اکثر پسرها ختنه نمیشن

البته ختنه در ادیان مختلفی وجود داره ولی الان بیشتر خانواده ها انتخاب رو به خود پسرها واگذار میکنن تا اگه دوست داشتن در زمانی که قدرت تصمیم گیری پیدا کردن بین انجام دادن و ندادن این کار انتخاب کنن

دلیل وجودش در اون زمان به خاطر این بوده که چون انسان ها پوشش خوبی نداشتن و محیط زندگیشون زیاد تمیز و بهداشتی نبوده این پوست اضافه باعث جلوگیری از عفونت و ورود خاک و موراد غیر بهداشتی به محیط حساس داخل آلت شده ولی در این زمان وجودش توجیهی نداره و بعد از مدتی به مرور از بین میره

در مورد پرده بکارت دخترها هم اصلا مسئله کلی نیست و در جوامع پیشرفته اصلا به این مسئله توجهی ندارند و دخترها برای ازدواج خودشون رو نگه نمیدارن و فقط بعضی از جوامع مذهبی هستند که این کار رو عفت و پاکدامنی دونسته و دخترها بایستی خودشون رو نگه دارند تا بتونن ازدواج کنن پس نمیتونه دلیل از بین نرفتنش تا امروز این باشه و به نظر من باید دنبال دلیل دیگه ای باشیم یا اینکه ببینیم که به مرور زمان این پرده هم از بین بره

زهرا قربانی
3rd August 2012, 11:04 AM
ختنه که اصلا چیز جامعی نیست و در جوامع اروپایی اکثر پسرها ختنه نمیشن

البته ختنه در ادیان مختلفی وجود داره ولی الان بیشتر خانواده ها انتخاب رو به خود پسرها واگذار میکنن تا اگه دوست داشتن در زمانی که قدرت تصمیم گیری پیدا کردن بین انجام دادن و ندادن این کار انتخاب کنن

دلیل وجودش در اون زمان به خاطر این بوده که چون انسان ها پوشش خوبی نداشتن و محیط زندگیشون زیاد تمیز و بهداشتی نبوده این پوست اضافه باعث جلوگیری از عفونت و ورود خاک و موراد غیر بهداشتی به محیط حساس داخل آلت شده ولی در این زمان وجودش توجیهی نداره و بعد از مدتی به مرور از بین میره

در مورد پرده بکارت دخترها هم اصلا مسئله کلی نیست و در جوامع پیشرفته اصلا به این مسئله توجهی ندارند و دخترها برای ازدواج خودشون رو نگه نمیدارن و فقط بعضی از جوامع مذهبی هستند که این کار رو عفت و پاکدامنی دونسته و دخترها بایستی خودشون رو نگه دارند تا بتونن ازدواج کنن پس نمیتونه دلیل از بین نرفتنش تا امروز این باشه و به نظر من باید دنبال دلیل دیگه ای باشیم یا اینکه ببینیم که به مرور زمان این پرده هم از بین بره

شما باز هم بیشتر از میدونید اما در اروپا هم مدت زیاری نمیگذره که این مسئله براشون بی اهمیت شده و قبلا مهم بوده و من فکر نمیکنم با گذشت 300یا400سال اندامی از بین بره

پیمان هادی فرکوش
3rd August 2012, 12:11 PM
ختنه که اصلا چیز جامعی نیست و در جوامع اروپایی اکثر پسرها ختنه نمیشن

البته ختنه در ادیان مختلفی وجود داره ولی الان بیشتر خانواده ها انتخاب رو به خود پسرها واگذار میکنن تا اگه دوست داشتن در زمانی که قدرت تصمیم گیری پیدا کردن بین انجام دادن و ندادن این کار انتخاب کنن

دلیل وجودش در اون زمان به خاطر این بوده که چون انسان ها پوشش خوبی نداشتن و محیط زندگیشون زیاد تمیز و بهداشتی نبوده این پوست اضافه باعث جلوگیری از عفونت و ورود خاک و موراد غیر بهداشتی به محیط حساس داخل آلت شده ولی در این زمان وجودش توجیهی نداره و بعد از مدتی به مرور از بین میره

در مورد پرده بکارت دخترها هم اصلا مسئله کلی نیست و در جوامع پیشرفته اصلا به این مسئله توجهی ندارند و دخترها برای ازدواج خودشون رو نگه نمیدارن و فقط بعضی از جوامع مذهبی هستند که این کار رو عفت و پاکدامنی دونسته و دخترها بایستی خودشون رو نگه دارند تا بتونن ازدواج کنن پس نمیتونه دلیل از بین نرفتنش تا امروز این باشه و به نظر من باید دنبال دلیل دیگه ای باشیم یا اینکه ببینیم که به مرور زمان این پرده هم از بین بره

دوست عزيز به هرحال ختنه خيلي بيش تر از 20نسل بريدن دم موش ها انجام شده.وما لزومي نداره همه رو در نظر بگيريم يك قوم براي اين آزمايش كافيه.
در مورد اينكه جوامع پيشرفته توجهي بهش نمي شه اين به نفع آزمايش مربوطه است چون مردان بدون توجه به اين موضوع ازدواج مي كنندو انتخاب طبيعي تاثيري
ندارد و بايد تا به حال تحول ايجاد مي شد.

زهرا قربانی
3rd August 2012, 01:11 PM
[quote=پیمان هادی فرکوش;352476]دوست عزيز به هرحال ختنه خيلي بيش تر از 20نسل بريدن دم موش ها انجام شده.وما لزومي نداره همه رو در نظر بگيريم يك قوم براي اين آزمايش كافيه.
در مورد اينكه جوامع پيشرفته توجهي بهش نمي شه اين به نفع آزمايش مربوطه است چون مردان بدون توجه به اين موضوع ازدواج مي كنندو انتخاب طبيعي تاثيري
ندارد و بايد تا به حال تحول ايجاد مي شد.[/quote
ببخشید ولی این الان چه ربطی داشت؟

پیمان هادی فرکوش
3rd August 2012, 08:08 PM
.ببخشید ولی این الان چه ربطی داشت؟

دوست عزيز شما هر دو روي قضيه رو ميگيد
شما نوشتيدچون مردان(طبیعت )دخترانی را انتخاب میکردن که بکارت داشتند و آنهایی که نداشتند موفق به جفت گیری و انتقال ژنهی خود نمیشدن.Mr.Geo22 هم نوشته در مورد پرده بکارت دخترها هم اصلا مسئله کلی نیست و در جوامع پیشرفته اصلا به این مسئله توجهی ندارند و دخترها برای ازدواج خودشون رو نگه نمیدارن .
پس وقتي توجهي نمي شده پس طبيعت دختران را از روي اين مسئله انتخاب نمي كرده و بدون بكارتها هم مي توانستند ازدواج كنند و به قول خودتون انتقال ‍‍ژن اتفاق مي افتاده ولي بازم هيچ تحولي در اين اندام انجام نشده.
شما در پست 30نوشتيد در مدت 300-400سال فكر نمي كنم اندامي از بين بره مگر ختنه 300ساله كه انجام ميشه يا اگر منظورتون پرده بكارت بود كه اين هم از خلقت آدم تا الان اتفاق افتاده .
شما در يك بخش نوشتيد ببینید 20 نسل برای تحول کافی نیست دوست عزيز من هم ميگم كافي نيست و يك آزمايش ديگه بايد مطرح بشه كه ختنه و بكارت بهترين آزمايش است چون خيلي بيش تر از بيست نسل است كه اتفاق افتاده .
سعي كنيم با پاسخ منطقي نگذاريم موضوع به حاشيه كشيده شود.
موفق باشيد.

زهرا قربانی
4th August 2012, 01:09 PM
دوست عزيز شما هر دو روي قضيه رو ميگيد
شما نوشتيدچون مردان(طبیعت )دخترانی را انتخاب میکردن که بکارت داشتند و آنهایی که نداشتند موفق به جفت گیری و انتقال ژنهی خود نمیشدن.Mr.Geo22 هم نوشته در مورد پرده بکارت دخترها هم اصلا مسئله کلی نیست و در جوامع پیشرفته اصلا به این مسئله توجهی ندارند و دخترها برای ازدواج خودشون رو نگه نمیدارن .
پس وقتي توجهي نمي شده پس طبيعت دختران را از روي اين مسئله انتخاب نمي كرده و بدون بكارتها هم مي توانستند ازدواج كنند و به قول خودتون انتقال ‍‍ژن اتفاق مي افتاده ولي بازم هيچ تحولي در اين اندام انجام نشده.
شما در پست 30نوشتيد در مدت 300-400سال فكر نمي كنم اندامي از بين بره مگر ختنه 300ساله كه انجام ميشه يا اگر منظورتون پرده بكارت بود كه اين هم از خلقت آدم تا الان اتفاق افتاده .
شما در يك بخش نوشتيد ببینید 20 نسل برای تحول کافی نیست دوست عزيز من هم ميگم كافي نيست و يك آزمايش ديگه بايد مطرح بشه كه ختنه و بكارت بهترين آزمايش است چون خيلي بيش تر از بيست نسل است كه اتفاق افتاده .
سعي كنيم با پاسخ منطقي نگذاريم موضوع به حاشيه كشيده شود.
موفق باشيد.

سلام منظور من از 300،400سال برای پرده بکارت بود که از اون موقع تا الان به مسئله نداشتن بکارت در جوامع اروپایی اهمیت نمیدن
و همچنین در مورد ختنه گفتم که شاید این اندام وستجیال باشه و باید در جانداران شبیه انسان مثا میمون یا شانپانزه بررسی بشه

پیمان هادی فرکوش
4th August 2012, 09:16 PM
داشتن و نداشتن پرده بكارت تفاوتي در آزمايش ما نخواهد گذاشت چون تاثيري در آزمايش ندارد.

وقت كردين كتاب تكامل موجودات زنده از نيشاپوري را مطالعه كنيد فكر كنم انتشارات پيام نور باشد.

من پاسخي نمي تونم بدم چون نمي تونم منظور اصلي خودمو براتون توضيح بدم .شايد مشكل من باشد .

به هر حال از اينكه راهنماييم كرديد ممنونم.[golrooz]

زهرا قربانی
5th August 2012, 02:11 PM
داشتن و نداشتن پرده بكارت تفاوتي در آزمايش ما نخواهد گذاشت چون تاثيري در آزمايش ندارد.

وقت كردين كتاب تكامل موجودات زنده از نيشاپوري را مطالعه كنيد فكر كنم انتشارات پيام نور باشد.

من پاسخي نمي تونم بدم چون نمي تونم منظور اصلي خودمو براتون توضيح بدم .شايد مشكل من باشد .

به هر حال از اينكه راهنماييم كرديد ممنونم.[golrooz]
[nishkhand][khejalat][golrooz][khanderiz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد